20 897
Suscriptores
+524 horas
-137 días
-10530 días
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
Photo unavailableShow in Telegram
از جنون خاص و ویژه بودن دوری کن.
در زندگی ات کاملا معمولی باش، ولی آگاهی و گوش بزنگی را چاشنی آن کن. خدا را در زندگی معمولی خود مهمان کن، بخواب، بخور، کار کن، عشق بورز، نیایش کن، به مراقبه و مکاشفه بنشین، ولی هیچگاه تصور نکن آدم خاصی
شده ای و یا کار ویژه ای انجام میدهی. در چنین معمولی بودنی است که به خواص میپیوندی.
#اشو
@oshoi
❤ 17🙏 2
#رهایی_از_دوگانگی
براساس تعالیم تائوئیزم، ميتوانيم از طريق مراقبة دائم، خود را در مركز متعادل سازيم.
يعني تمام روز مراقب باشيم در هيچ امري افراط و تفريط نميكنيم.
تعادل باعث ميشود پاكي، خلوص، ملايمت، آرامش، طراوات، شادابي واقعي، شكوه و زيبائي را مشاهده كنيم.
هسته دروني مانند قلههاي پوشيده از برفِ هيماليا، پاک و سپيد و بكر، سرشار از آرامش و سكوت و سر زندگي و طراوت ميشود و از تمام ناخالصیها پاک ميگردد.
منشأ ناخالصيها ذهن است
بدون ذهن ناخالصي وجود ندارد.
به هنگام تعادل از جائي ناشناخته ناگهان برف سفيدي پديدار ميشود كه موجب ميگردد سكون و آرامش سرشاري را در خود مشاهده كنيم.
از طريق مشاهده به وجود و حضور ناظر يا روح آگاه ميشويم. از يكي بودن بدن، ذهن، و روح آگاه ميشويم.
وقتي ذهن و بدن را با هم مشاهده ميكنيم، به عنوان يک بيننده و شاهد و ناظرسومين لايهاي هستيم كه:
شاهد و ناظر است.
در اين هنگام ناگهان خورشيد در دل تاريک شب طلوع ميكند.
همه جا از درون و بيرون سرشار از نوري درخشنده ميشود.
با تسليم كامل از حضوري اسرارآميز و نيروئي ناشناخته آگاه ميشويم.
پس از تجربهی شاهد بودن ما به زيبائي تسليم بودن و جاري شدن پي ميبريم و ديگر اشتياقي به حفظ امنيت و شرايط موجود نداريم و همراه با رودخانهی هستي شروع به حركت كرده و جزئي از آن ميشويم.
و از اين تغيير لذت ميبريم.
اگر مثل آب روان و پيوسته در حال حركت و تغيير باشيم و به چيزهاي گذشته نچسبيم و هميشه در جستجوي چيزهاي جديد باشيم، نسيم ملايمي میوزد و فيض و سعادت جاوداني بر هستيمان فرو ميريزد و اولين رقص الهي در ما جاري ميشود.
اگر سيال و روان باشيم و به استقبال ناشناختهها برویم از وجود خدا آگاه ميشویم.
وقتي از حضور خداوند آگاه ميشويم، آن دوگانگي و حالت تضاد و دوقطبي بودن از ميان ميرود.
زماني در آسمان به گردش در ميآئيم كه با رقص ظريف و حضور خدا آشنا شده باشيم.
در اين صورت ديگر به چيزي نميچسبيم و به روي زمين نميخزيم.
درون گور خود نيستيم و بالهايمان را گشودهايم و در آسمان به پرواز درآمدهايم و به هستي نزديک شدهايم.
در اينجا متبلور ميشويم
و زماني كه از حضور الهي آگاهي يافتيم، از دوگانگي رهائي مييابيم
#اشو
ترجمه جدید
@oshoi
❤🔥 12👍 2😇 2🕊 1
تفاوت دانستن و شاهد بودن
میان دانستن و شاهد بودن فرق بسیاری هست.
شاهد بودن هنوز یک کنش است؛ کاری است که آن را انجام می دهید، در حالی که منی وجود دارد.
بنابراین، پدیده شاهد بودن دو بخش دارد:
یکی کسی که می نگرد،
و دیگری، موضوعی که دیده می شود.
شاهد بودن رابطه ای است میان فرد و موضوع،
دانستگی به هیچ رو با فرد یا موضوع کاری ندارد.
در دانستگی کسی نیست که در حال شاهد بودن باشد؛ کسی نیست که در حال دیده شدن باشد.
دانستن کنشی کامل است و یکپارچگی دارد؛ و فرد و موضوع در آن راه ندارند و از میان می روند.
بنابراین، دانستگی به معنای آن نیست که کسی بداند، یا آن که چیزی زیر نگرش باشد.
دانستن همه سویه است
همه فردیت، و همه نگرشی که به بیرون داریم، در پایه پدیده ای یگانه، در دانستگی به هم می آمیزند.
حال آن که هنگام شاهد بودن، فرد و موضوع چیزهایی دوگانه اند
دانستن کـاری نکردن است؛ حال آن که شاهد بودن به بودن کسی که کاری انجام می دهد اشاره دارد. اما شاهد بودن می تواند با دانستگی همراه گردد، چـرا کـه نظاره گری به معنای کنشی آگاهانه است:
شاهد بودن یک کنش است، اما کنشی آگاهانه
شما می توانید کاری انجام دهید و ناآگاه باشید کار و کنش عادی ما ناآگاهانه است.
اما چنانچه هنگام انجام کار دانستگی داشته باشید، کارتان نظاره کردن خواهد شد.
بنابراین، میان کنش ناآگاهانه معمولی و دانستگی فاصله ای هست که با
نظاره گری پر می شود.
نظاره کردن یک فـن است؛ شیوه ای است در راستای رسیدن به دانستگی. شاهد بودن همان دانستن نیست،
بلکه در برابر کنش معمولی (کنش ناآگاهانه) پله ای بالاتر به شمار می آید. چیزی دگرگونی یافته است:
کنش آگاهانه شده است، و ناآگاهی جای خود را به آگاهی داده است.
اما هنوز چیز دیگری هست که می بایست دگرگون شود. یعنی، کنش بایست جای خود را به بی کنشی دهد.
و این، پله دوم خواهد بود.
پریدن از کنش ناآگاهانه معمولی به هشیاری کار دشواری است. امکان پذیر هست، اما دشوار می باشد.
بنابراین، اگر جای پایی در میانه باشد، کار آسان تر خواهد شد.
چنانچه انسان با مشاهده کنش آگاهانه آغاز کند، پریدن آسانتر می گردد.
پرش به دانستگی، بدون هیچ موضوع آگاهانه ای، بی هیچ نظاره گر آگاهی، و بی هیچ کنش آگاهانه ای، آسانتر می گردد.
میان آگاهی و دانستگی فرق دیگری هم هست.
آگاهی ویژگی ای از ذهن شماست،
اما همه ذهنتان نیست.
ذهن می تواند هم آگاه باشد و هم ناآگاه
اما زمانی که از ذهن فراتر رفتید،
نه ناآگاهی هست و نه آگاهی هم ارز آن. چیزی که هست، دانستگی است.
دانستن به معنای آن است که همه ذهن هشیار شده است. اکنون ذهن کهنه بر سر کار نیست، بلکه ویژگی آگاه بودن است که حضور دارد. هشیاری کل شده است؛ خـود ذهـن ایـنک بخشی از دانستگی است.
نمی توانیم بگوییم که ذهن می داند، بی معنی است که بگوییم ذهن آگاه است. دانستن به معنای فرارفتن از ذهن است؛ بنابراین، این ذهن نیست که دانستگی پیدا میکند.
دانستن تنها از راه فرارفتن از ذهـن امکان پذیر می گردد.
#اشو
مراقبه هنر وجد و سرور
@oshoi
❤ 12👍 3👏 3🤔 3❤🔥 1🤯 1
زندگی، بازی خورشید و سایه است
بازی امید و ناامیدی، بازی شادی و غم،
بازی حیات و مرگ ...
پس، هستی وجهی دو گانه دارد
تنشی میان دو قطب،
دانستن این نکته، فهم آن، تجربه اش،
به معنای دقیق کلمه:
رفتن به فراسوی همه چيز است
عشق دستاورد واقعی ست...
کلید این دستاورد، حالت #شاهد_بودن است.
به کننده کار، بدرود بگو...
در حالت شهود و مشاهده زندگی کن.
این نمایش را تماشا کن.
در آن غرق نشو، در عوض،
در مشاهده غرق شو...
آنگاه، شادی و غم، تولد و مرگ، فقط یک بازی می شوند؛ آنها تو را متأثر نمی کنند. آنها نمی توانند تو را متأثر کنند. همه ى خطاها و همه ى غفلت ها، حاصل هم ذات پنداری اند.
#اشو
@oshoi
❤ 17👍 9❤🔥 5👏 5🔥 2💯 1😇 1
اهنگ بمیرید بمیرید
شعر :مولانا
با صدای داریوش
بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید
در این عشق چو مردید همه روح پذیرید
بمیرید بمیرید وز این مرگ مترسید
کر این خاک برآیید سماوات بگیرید
یکی تیشه بگیرید پی حفره زندان
چو زندان بشکستید همه شاه و امیرید
بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید
در این عشق چو مردید همه روح پذیرید
بمیرید
مرگ را دانم ولی تا کوی دوست راهی ار نزدیکتر داری بگو
بمیرید
بمیرید بمیرید وز این ابر برآیید
چو زین ابر برآیید همه بدر منیرید
بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید
در این عشق چو مردید همه روح پذیرید
بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید
بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید
بمیرید
ما ز بالاییم و بالا میرویم
ما ز دریاییم و دریا میرویم
ما از اینجا و آنجا نیستیم
ما ز بیجاییم و بیجا میرویم
کشتی نوحیم در طوفان روح
لاجرم بی دست و بی پا میرویم
همچو موج از خود برآوردیم سر
باز هم در خود تماشا میرویم
اختر ما نیست در دور قمر
لاجرم فوق ثریا میرویم
ما ز بالاییم و بالامیرویم
باز هم در خود تماشا میرویم
اختر ما نیست در دور قمر
لاجرم فوق ثریا میرویم
ما ز بالاییم و بالامیرویم
@oshoi
Dariush Dar In Eshgh Bemirid 128 .mp31.53 MB
❤ 20👍 9🕊 3🔥 2👏 2🥰 1
#سوال_از_اشو
اشو عزيز، من در شصت سالگي ام و يك سالك دو ساله هستم!
از اينكه خويشتن را در جرگه ي لطف شما مي يابم احساس بركت يافتن دارم.
آيا تقدير چنين بوده؟ ولي چرا چنين دير در زندگي؟
آيا كودك من در باقي عمرم مي تواند بالغ شود؟ چگونه؟
لطفاً كمك كنيد.
#پاسخ
آناند يشوانتAnand Yeshwant ، پرسشي كه كرده اي جنبه هاي بسيار دارد.
در همين يك پرسش، پرسش هاي بسيار وجود دارد.
نخست: مي گويي در سن شصت سالگي، كودكي دو ساله هستي ، تا جايي كه به سلوكsannyas مربوط است. اين مرا به ياد يك سنت باستاني در شرق مي اندازد. سنت چنين است كه ما عمر انسان را از لحظه ي #تشرف او به سلوك شمارش مي كنيم،
نه از لحظه ي تولدش. زيرا تولد الزاماً به زندگي كردن نمي انجامد:
بيشتر اوقات به زندگي نباتيvegetation ختم مي شود.
انسان هايي هستند كه كلم هستند و انسان هايي هستند كه گل كلم هستند، ولي تفاوت زيادي بين آنان نيست. كارشناسان مي گويند كه گل كلم ها همان كلم ها هستند با مدارك دانشگاهي!
ولي بيشتر انسان ها فقط زندگي نباتي دارند: زندگي نمي كنند، با آب هاي جان دار زندگي برخوردي ندارند.
آنان تنفس مي كنند، پير مي شوند، ولي هرگز رشد نمي كنند. بين تولد و مرگشان يك #خط_افقي وجود دارد. اوجي از شادماني وجود ندارد و از قله هاي درخشان سرور اثري نيست. اعماقي از عشق، آرامش و سكوت وجود ندارد.
فقط يك خط افقي، يك روزمرگي بي پيچ و خم، از گهواره تا گور. هيچ رويدادي رخ نمي دهد. آنان مي آيند و مي روند.
گفته شده كه بيشتر مردم فقط در هنگام مرگ درمي يابند كه زنده هستند، زيرا زندگي بسيار يكنواخت و بي رنگ بوده است.
زندگي آنان يك رقص نبوده، يك زيبايي نبوده، بركتي نبوده است.
پس آناند يشوانت، نخستين نكته اين است: نگران پنجاه و هشت سال كه در خواب سپري شده نباش. چه آن سال ها وجود داشته اند و چه نه، اهميت ندارد. آن اوقات همچون نوشتاري بر آب
بوده اند، تو به نوشتن ادامه مي دهي و آن ها به ناپديد شدن ادامه مي دهند.
اين دو سال كه در سلوك گذرانده اي بسيار اهميت دارند، و اهميت نيازي به #زمان ندارد، به #عمق نياز دارد.
مي تواني تمامي ابديت را به طور سطحي داشته باشي.
و مي تواني يك لحظه از ژرفاي عظيم يا اوج اورست را داشته باشي و تو ارضاء شده اي. پس نخستين نكته اي كه مي خواهم به تو بگويم اين است:
نگران آن پنجاه و هشت سال سرگشتگي در كوير نباش. براي اين دو سال كه وارد بوستان خداوند شده اي شاكر باش.
اينك بستگي به تو دارد كه چگونه از هر لحظه رضايتي عميق، سكوتي ژرف و رقصي شادمانه بسازي....
ابديتي از سرور و شادماني، رايحه اي كه اين جهاني نيست... به زمان و مكان تعلق ندارد، بلكه به ماورا تعلق دارد.
و چنين كه من مي بينم، تو در راهي درست با قلبي صادق درحال رشد هستي....
من به آوازهايت گوش داده ام: رنجي شيرين در آن ها هست، يك سپاسگزاري قلبي. شيرين است زيرا كه هيچ چيز بيش از در تماس بودن با آن منبع جاودانه ي بي زمان و هميشه زنده ي حيات، شيرين نيست.
در تماس بودن با مرشد، به طور غيرمستقيم يعني در تماس بودن با الوهيت جهان هستي.
#اشو
#زبان_از_یاد_رفته_دل
THE FORGOTTEN LANGUAGE OF THE HEART
@oshoi
❤🔥 20❤ 9👍 3😇 1
Elige un Plan Diferente
Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.