cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

اشو

✔️ کپی مطالب فقط با ذکر منبع مجاز هست Admin @hossein_mysticosm کانال اختصاصی اشو مطالب اشو در این کانال کاملا اختصاصی قرار میگیرد

Show more
Advertising posts
2 887
Subscribers
No data24 hours
-117 days
-1930 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

بازگویی مانترا برای باز ایستاندن ذهن، برای اینکه آن را از همه رو خاموش سازید، می توانید از یک مانترا بهره گیرید. شما به بازگویی یک نام ـ نامی چون راما، کریشنا، یا مسیح ـ خواهید پرداخت. مانترا می تواند به شما کمک کند تا سرگرم واژه های دیگر نباشید، اما همین که ذهن آرام و خاموش شد، آن گاه، این نام ـ راما، کریشنا ـ یا مسیح - مایه زحمت خواهـد شـد. هـمه واژه های دیگر دور افکنده شده، اما این واژه به گونه مسخره ای به جا خواهد ماند و جایگزین چیز های دیگر خواهد شد. شما به آن وابسته می شوید و نمی توانید رهایش کنید. واژه اکنون به یک خوی، مشغولیتی ژرف، تبدیل شده است. بنابراین، با «جاپا» یا بازگویی یک مانترا آغاز کنید، اما پس از آن، به حالتی رسید که جاپا دیگر مورد نیاز نباشد و بتواند دور افکنده شود. از «راما» بهره گیرید تا همه واژه های دیگر را از ذهن خویش بیرون رانید، اما همین که آن ها بیرون افکنده شد، این واژه رانیز نگاه ندارید. این نیز یک واژه است، بنابراین، آن را هم به دور اندازید. ادامه دارد ... اشو مراقبه، هنر وجد و سرور ص 336 اشو @Oshocenterr
Show all...
👍 2
ادامه ... لحظه هایی که چشم ها می خواهند پلک زنند، لحظه هایی هستند که می بایست مراقب شان باشید. ذهن در حال کوشش است تا انرژی اندیشه کردنش را باز یابد؛ تلاش میکند آگاهی را از چشم های شما به خودش باز گرداند. برای همین است که به خیره شدن پیوسته و بی پلک زدن نیاز است. حتی کوچک ترین جنبش چشم ها بـه ذهـن نیرو می دهد؛ بنابراین، به هیچ رو چشم ها را تکان ندهید. آن ها بایست از همه رو بی جنبش به جا مانند. زمانی که بدون هیچ جنبش چشم ها در حال خیره نگری باشید، ذهن با چشم ها پیش می رود. چشم ها دروازه اند؛ دروازه هایی هم به رو بـه ذهـن درون، و هم رو به جهان بیرون. چشم ها که از همه رو ثابت باشند، ذهن نیزمی ایستد و نمی تواند این سو و آن سو رود. این شیوه با چشم ها آغاز می شود، زیرا آغـاز کـردن از ذهـن، کـاری دشوار است. ذهن را دشوار می توان کنترل کرد، اما چشم ها چیز هایی بیرونی اند و می توانید آن ها را زیر فرمان گیرید. بنابراین، بی آن که پلک زنید، چشمان خود را از همه رو خیره نگاه دارید. زمانی که چشم ها بایستند، ذهن شما نیز بی جنبش خواهد ایستاد. اشو مراقبه، هنر وجد و سرور ص 335 اشو @Oshocenterr
Show all...
👍 3
تراتاک تراتاک این است که شما پیوسته و بدون پلک زدن، 30 تا 40 دقیقه خیره بمانید. همه آگاهی شما بایست به چشمانتان آید؛ می بایست چشم شوید. همه چیز ها را فراموش کنید؛ سایر بخش های بدن را از یاد برده و، تنها، چشم باشید و پیوسته، بی آن که پلک زنید، خیره مانید. زمانی که همه آگاهی شما در چشمانتان فشرده شود، به نهایتی از تنش، اوجی از تنش، خواهید رسید. چشمان شما ظریف ترین اندام شما هستند و برای همین است که می توانند تنشی بیش از سایر اندام ها پیدا کنند. و چشم ها که در تنش باشند، سراپای ذهن نا آرام خواهد بود، چراکه چشم ها دروازه ذهن هستند. زمانی که چشم شوید و چشم ها به اوجی از تنش رسند، ذهن نیز به اوجی از نا آرامی خواهد رسید. زمانی که از چنین اوجی فرو افتادید، بی هیچ تلاشی، به ژرفای وانهادگی فرو می روید. تراتاک ذهن را به یکی از پرتنش ترین اوج های ممکن اش فرو می برد. در چنین اوجی که باشید، بی اختیار ضدش رخ خواهد داد و خود به خود، وانهاده می شوید. هنگام انجام تراتاک، ذهن خود به خود می ایستد. آگاهی شما، اندک اندک در چشمانتان فشردگی بیش تری پیدا می کند. شما، تنها، هشیار خواهید بود و هیچ اندیشه ای نخواهید داشت. چشم ها نمی توانند بیندیشند. زمانی که همه آگاهی در چشم ها متمرکز شود، برای ذهن توانینمی ماند که با آن اندیشه کند. هیچ ذهنی در کار نیست ـ تنها، چشم ها وجود دارند. بنابراین، اندیشه ای نیز در کار نیست. ادامه دارد ... اشو مراقبه، هنر وجد و سرور ص 334 اشو @Oshocenterr
Show all...
5👍 2
ادامه ... زمانش فرا رسیده! چشمان خود را ببندید و با نا خودآگاه رو به رو شوید. زمانی که در آینه هیچ چهره ای نیافتید، تنها، چشمان خود را ببندید. مهم ترین لحظه همین است: چشمان خود را بسته، به درون بنگرید تا با نا آگاه رو به راه و شوید. شما برهنه خواهید بود، از همه رو برهنه ـ همان گونه که هستید؛ همه اوهام فرو خواهند افتاد. راستی شما همین است، اما اجتماع همه این همه لایه ها را پدید آورده است تا شما از آن آگاه نباشید. و همین که خود را در برهنگی خویش، در نهایت برهنگی خویش، شناختید، اندک اندک فرد دیگری خواهید شد. آن گاه دیگر نخواهید توانست خود را گول بزنید؛ اکنون می دانید که چه هستید. تا زمانی که ندانید چه هستید، هرگز نمی توانید دگرگون شوید. تنها این حقیقت برهنه است که می تواند دگرگون شـود. و راستی این است که خواست دگرگون شدن، دگرگونی را در پی خواهد آورد. چنان که هستید، نمی توانید خود را دگرگون کنید. تنها می توانید چهره ای دروغین را به جای چهره دروغین دیگری بنشانید . یک دزد می تواند یک راهب شود و یک تبه کار، می تواند یک قدیس گردد ـ اما این ها دگرگونی های راستین نیستند. دگرگون شـدن راستین آن است کـه شـما چیزی که به راستی هستید شوید. دمی که با نا آگاه روبرو شدید و با آن دیدار کردید، با حقیقت خود، با هستی اصیل خود چهره به چهره شده اید. هستی دروغین اجتماعی شما، نام تان، قالبی که داشتید، چهره ای که داشتید، دیگر یافت نمی شود. تنها، راسـتـی بـرهنه سرشت تان آن جا است، و با ایـن راسـتـی بـرهنه می توان دگرگونی پیدا کرد. این شیوه خیره شدن به آینه شیوه بسیار بسیار نیرومندی است که به کمک آن می توانید با ژرفای خویش و راستی برهنه خویش آشنا گردید. و همین که آن را شناختید، بر آن چیرگی یافته اید. اشو مراقبه، هنر وجد و سرور ص 332 و 333 اشو @Oshocenterr
Show all...
👍 6
ادامه ... به گونه ثابت به چشمان خود در آینه خیره شوید. این یک تمرین 40 دقیقه ای است و پس از گذشت 2 یا 3 روز خواهید توانست چشمان خود را از پلک زدن در همه این 40 دقیقه باز دارید. حتی اگر از چشمانتان اشک سرازیر شد، بگذارید اشک ها روان شوند، اما پلک نزنید و همچنان به چشم های خود خیره مانید. پس از دو سه روز، از پدیده ای بسیار شگفت آگاه خواهید شد. چهره شما آغاز می کند شکل های تازه ای به خود گیرد. شاید حتی بترسید. چهرهٔ درون آینه آغاز به دگرگون شدن خواهد کرد: گاه چهره بسیار متفاوتی را می بینید؛ چهره ای که به هیچ رو چهره ای نیست که با آن آشنایی دارید. اما، همه چهره هایی که به دیدتان می آیند، از آن شما هستند. اکنون ذهـن نا خود آگاه آغاز می کند از هم بپاشد: این چهره ها، این نقاب ها، از آن خود شما هستند. و گاه حتا شاید چهره ای را ببینید که در زندگی گذشته داشته اید. پس از یک هفته تمرین پیوسته و چهل دقیقه خیره نگری شبانه، چهرهٔ شما پی در پی دگرگون خواهد شد و پیوسته نقش های تازه ای را به خود خواهد گرفت. با گذشت 3 هفته، نخواهید توانست به یاد آورید که چهرهٔ راستین شما کدامیک از آن ها است. شما نمی توانید چهره خود را بـه یـاد آورید، زیرا شاهد آمد و رفت چهره های بسیار گوناگونی بوده اید. چنان چه پایدار مانید، پس از نزدیک به 3 هفته، شگفت انگیز ترین چیز رخ خواهد داد: ناگهان در آینه هیچ چهره ای نمی بینید! آینه تهی خواهد شد. شما به تهیا خیره شده اید و به هیچ رو چهره ای نمی بینید. ادامه دارد ... اشو مراقبه، هنر وجد و سرور ص 331 و 332 اشو @Oshocenterr
Show all...
👍 6
سلام همراهان عزیز دوستان عزیزم حق اشتراک خرداد ماه کانال (قانون جبران) را در صورت توان مالی واریز کنید 6037 6974 9743 0766 حسین اکبرلو بانک صادرات همراهانی که در خارج از کشور هستند جهت راهنمایی برای پرداخت به ایدی ادمین پیام ارسال کنند @hossein_mysticosm پیشاپیش از توجه و حمایت شما عزیزان سپاسگزارم 🌹
Show all...
3👍 1
ادامه ... زمانی که می گویم آگاه و نا آگاه، منظورم این نیست که میان آن ها خط مرز ثابتی هست. چنین مرزی یافت نمی شود؛ مرز میان آن ها پدیده ای نوسان کننده است. به خودتان بستگی دارد که کمتر یا بیش تر آگاه باشید. می توانید آگاهی بیافرینید: می توانید خود را برای آگاه شدن بیش تر یا کم تر آموزش داده و منضبط سازید. اگر خود را برای آگاهی کم تر آموزش دهید، هرگز نمی توانید با نا آگاه روبرو شوید. راستی این است که شما از روبرو شدن با آن در خـواهـد ماند. زمانی که کسی دارو یا چیزی مستی آور مصرف می کند، ذهن خویش را آموزش می دهد که از همه رو نا آگاه شود. زمانی که به خواب می روید، یا اگر هیپنوتیزم شده با کس دیگری شما را هیپنوتیزم کرده باشد، آگاهی خود را از دست می دهید. راه های بسیاری هست، راههای بسیاری که حتی برخی از آن ها تمرین های دینی هستند، و کمک می کنند تا نا آگاه تر شوید. برای رو به رو شدن با نا آگاه شیوه های بسیاری هست. در این جا چند تمرین ساده را که کمک می کنند با آن رو به رو شوید، یادآور می شوم. شب هنگام، پیش از رفتن به بستر، در های اتاق خود را بسته و آینه ای بزرگ را در برابر خود گذارید. اتاق بایست از همه رو تاریک باشد. آن گاه شمعی کوچک را کنار آینه به گونه ای جای دهید که نور مستقیم آن روی آینه نیفتد. تنها چهره شما بایست در آینه بیفتد، نه زبانه شمع. ادامه دارد ... اشو مراقبه، هنر وجد و سرور ص 330 و 331 اشو @Oshocenterr
Show all...
👍 3
ادامه ... دوم این که آگاهی و نا آگاهی دو مرزبندی ثابت نیستند. آن ها، درست مانند مردمک چشم، هر دم دگرگون می شوند. روشنایی که بیش تر شود، مردمک تنگ تر می شود و با کم تر شـدن نـور، گشودگی پیدا می کند. مزدمک پیوسته با نور بیرون هماهنگی پدید می آورد. و آگاهی شما هم پیوسته به همین شیوه در حال دگرگونی است. راستش، درک پدیده آگاهی از راه هم سنجی آن با چشم، کار بسیار درستی است، زیرا آگاهی چشم درون است؛ چشم روح. بنابراین، آگاهی شما، درست ماننو چشمتان پیوسته در حال گسترش یا فشرده شدن است. برای نمونه، چنان چه خشمگین باشید، بیش تر نا آگاه می شوید. نا آگاهی اکنون گسترده تر است و تنها بخش بسیار کوچکی از شما آگاه به جا مانده است. گاه حتی این بخش کوچک هم یافت نمی شود و شما از همه رو نا آگاهید. از سوی دیگر، در یک حادثه ناگهانی ـ زمانی که در خیابان هستید و ناگهان احساس می کنید که در آستانه مرگ هستید و هم اینک برایتان حادثه ای رخ خواهد داد ـ شما از همه رو آگاه می شوید و هیچ نا آگاهی ای در شما نمی ماند. ناگهان همه ذهن آگاه می شود. بنابراین،دگرگونی ای که یاد آور شدم، پیوسته در حال انجام گرفتن است. ادامه دارد ... اشو مراقبه، هنر وجد و سرور ص 330 اشو @Oshocenterr
Show all...
👍 4 3
خیره نگری در آینه نا خودآگاه به راستی نا آگاهی نیست، بلکه آگاهی کمتر است. بنابراین، گوناگونی میان آگاهی و نا آگاهی تنها به کمیت برمی گردد. آن ها قطب های رو در روی یکدیگر نبوده، بلکه به هم پیوسته و پیونددار هستند. ما، از روش نادرست خردآوری خود، همه چیز ها را در 2 قطب متضاد دسته بندی می کنیم. منطق یا آری می گوید، یا نه؛ یا نور هست، یا تاریکی؛ و تا جایی که به منطق برمی گردد، میان این دو دسته بندی چیز دیگری نیست. اما زندگی نه سیاه است و نه سفید؛ بلکه، گستره بزرگی از رنگ خاکستری است. بنابراین، زمانی که از «آگاهی» و «نا آگاهی» سخن می گویم، معنای سخنم این نیست که آن ها دو قطب روبروی یکدیگرند. برای فروید آگاهیآگاهی است و نا آگاهی، نا آگاهی؛ و موضوع به نا همسازی میان سفید وسیاه، آری و نه، یا زندگی و مرگ، باز می گردد. اما زمانی که من از «نا آگاه» سخن می گویم، «به آگاهی کم تر»، و زمانی که از «آگاه» سخن می گویم، به «نا آگاهی کم تر» اشاره دارم؛ هر یک از این مفاهیم دیگری را لب پوشانی می کند. چگونه می توانیم با نا آگاه رو به رو شویم؟ تا جایی که پای نگرش فروید در میان باشد، چنین کاری نا شدنی است. اگر از فروید می پرسیدید که چگونه می توان با نا آگاه رو به رو شد، می گفت: «بی معنی است؛ نمی توانی با آن روبه رو شوی. و اگر با آن رو به رو شوی، آگاهی است، زیرا روبرو شدن پدیده ای آگاهانه است». اما چنان چه از من بپرسید چگونه با آن روبرو شویم، خواهم گفت: «برای چنین کاری، راه هایی هست». از دیدگاه من، نخستین چیزی که بایست به نگرش آید، این است که نا آگاهی، به سادگی، به معنای «آگاهی کم تر» است. بنابراین، اگر آگاه تر شوید، می توانید با آن رو به رو شوید. ادامه دارد ... اشو مراقبه، هنر وجد و سرور ص 329 و 330 اشو @Oshocenterr
Show all...
👍 2 2
ادامه دارد ... شما چیزی را می توانید فراموش کنید که کوشیده باشید بـه یـادش سپرید، اما چیزی را کـه بـرای بـه یـاد سپردنش تلاش نکرده باشید، نمی توانید فراموش کنید. آن گاه، آن چیز از همه رو به یادتان خواهد آمد. و اگر به یادتان نیامد، معنایش این است که به درد نمی خورد. بنابراین، رهایش کنید. هر چه سودمند است، با شما می ماند. شما همواره در تلاشید که بسیاری از چیز های بیهوده را به یاد آورید و درک نمی کنید که چنین کاری بی فایده است. اما ذهن خودکار است و هر چه را که ارزش به یاد ماندن داشته باشد، همیشه به یاد می آورد. بنابراین، تلاش نکنید چیزی را به یاد آورید؛ نیازی به این کار نیست. شما هر چه را که رخ داده است، بـه یـاد خواهید آورد. در پایان تجربه هر چه ارزش به یاد ماندن را داشته باشد، با شما خواهد بود. بنابراین، بروید و هر چه زودتر، تجربه خود را آغاز کنید. اشو مراقبه، هنر وجد و سرور ص 328 اشو @Oshocenterr
Show all...
👍 5
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.