Oblivion | در بابِ فراموشی

”من آن‌قدر زیاد رؤیا بافته‌ام و کم‌تر زیسته‌ام، که گاهی تنها سه ساله‌ام، اما روز بعد، اگر خوابی که دیده‌ام محزون باشد و تار، سیصد ساله‌ام. تو این‌طور نیستی؟ در لحظاتی به نظرت نمی‌رسد که در آستانه‌ی آغاز زندگی هستی و زمانی دیگر سنگینی چندین هزار قرن را روی دوش خود حس نمی‌کنی؟“ ــــــــ از نامه‌ی ژرژ ساند به فلوبر . ــــــ در باب فراموشی

‏«عشق جوهرهٔ زندگی‌ست. عشق همه کارهای ما را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. عشق هیچ‌گاه ما را رها نمی‌کند. عشق به ما چسبیده و ما به عشق چسبیده‌ایم.» ‏. ‏—Hiroshima mon amour (1959, Alain Resnais) . ــــــ در باب فراموشی

‏ویرجینیا وولف در «خانم دَلُوِی» جمله‌ای دارد که شرح دقیق حالِ من در تمام سال‌های عمرم است؛ ‏«مغز چه اهمیتی دارد آنچه مهم است قلب است.» ‏. ‏ـــــ ⁧ در باب فراموشی

ـــــــــ فروغ فرخزاد در نامه‌ای به پرویز شاپور از دست‌دادن را اینگونه تصویر می‌کند؛ ‏«من اگر شما را که صورت آرزوها و امیالِ باطنم بودید از دست داده‌ام، مسلماً در این دنیای بزرگ کسی را پیدا خواهم کرد که به عواطف و احساساتم بی‌اعتنا نباشد. ‏به‌علا‌وه اگر من شما را از دست داده‌ام شما هم در عوض دلی را از دست داده‌اید که تپش‌های عاشقانه آن را در هیچ جای دیگر نخواهید یافت» . ـــــ در باب فراموشی

زمان هم «تسلّی» نمی‌دهد. • راینر ماریا ریلکه

سیلویا پلات گفته‌ است: «می‌دانم برای زندگی بهانه‌ها هست، اما بطور غیرقابل بیانی غمگین و ناخوشم. ‏زیرا حق ما بیش از این است» ‏. ــــ در باب فراموشی

خونِ من بستگان بسیاری دارد که هرگز همدیگر را ندیده‌اند اما وقتی یکی‌شان می‌میرد خون من از او ارث می‌برد. ـــــ یهودا آمیخای | سینا کمال‌آبادی @ofoblivion | در باب فراموشی

‏عزیزِ من از قولِ فروغ فرخزادِ عزیز برایت می‌نویسم: ‏«آن‌قدر دوستت دارم که می‌ترسم چه کنم اگر ناگهان ناپدید شوی. شبیه چاهی خالی خواهم شد.» .@ofoblivion | در باب فراموشی

برای در بارانِ خرداد شنیدن https://t.me/WatersMarch