8 900
مشترکین
+1224 ساعت
+527 روز
+24630 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
این روزها این مسئله هم برایم جالب بود که پیروان مذهبی که جشن بزرگی به نام «عُمَر کُشون» دارد، ما را از شادی بابت مرگ یک مهره از دشمنی که تمام عمرِ ما را در گروگان دارد، بازمیدارند.
شادی از شکستهای ریز و درشت دشمن، جایز است؛ شادی اصلی اما محفوظ میماند برای ریشهکن شدنشان.
لاو لنگوئج؟
اعطای قرص مولتیویتامین.
از خواب خرابم میپرم که در آشپزخانه٬ شیر نعمات را به مسیر امعاء و احشائم باز کنم. در تقویم آدمها باز کلهی سحر است و من از چرت عصرم برخاستهام که میشود دو تا سه ساعت خواب شبانه. آب جوش. پودر اسپرسوی آماده. نصف قاشق چایخوری پودر کلاژن. سرقاشقی هم شکر. برمیگردم که برگشته باشم، میبینم مادرم افتاده روی مبل و انگار دارد از درد جان میدهد.
زن ایرانیِ سابقن محجبه، جان به جانش کنند هم فقر ویتامین و آهن دارد. آفتاب نخورده و کلسیمش سوخت شده. مینشینم پیش پایش. حالش را میپرسم که بدانم مرض جدیدش چیست. همان همیشگیها. از دستی که روی ساعدش گره کرده مشخص است.
کلسیم سیترات، امگا ۳ تا ۹، د۳، فولات و کلاژن قطار میکنم برایش. اینها اما تیر خلاص نیستند. برایش از تفاوت کلسیم سیترات و کربنات میگویم تا خیالش راحت شود. بعد هم از گرانتر بودن اینها میگویم تا بدنش را در یک شرمندگی قرار دهم که زودتر خوب شود.
معمولن میشود.
مادرم بدن احمقی دارد.
اینترنت رو جوری مختل کردن که انسان هر آینه با خودش فکر میکنه دلیل وصل بودنش به اینترنت تا الان همین برکت وجود رییسی بوده.
Photo unavailableShow in Telegram
از اسمسهای تبلیغاتی پیداست که شادی فضای مملکت را فرا گرفته.
حالا نمیگم هرروز هرروز، ولی کاش لا اقل هفتهیی یه آخوند سقط بشه.
این ملت لایق این شادیای کوچولوئه🥹
متاسفانه مادرم فرزندش را جوری بزرگ نکرده که از مرگ کسی خوشحال شود. برای من تنها درامای سوژه است که میتواند برانگیزاننده باشد و دربارهی اینیکی، هیچچیز راضییم نمیکند؛ جز اینکه به دلیل یک خطای انسانی، دو موشک خودی، آنهم با فاصلهی چند ثانیه به هلیکوپتر خورده باشند.
این سطح از دراماییست که کمی راضییم میکند؛ چون در ارقام و قابلیتها، این هلیکوپتر قابل قیاس با سوژهی اصلی نیست؛ اصلن موضوعیت پیدا نمیکند؛ چون اینها نباشند، یکی عین یا بدترشان هست.