پروانگی

منتخب مردم🤦‍♀

انتخابات شورای دانش‌آموزی بود، سر صف گفتند کاندیداها بیان تبلیغ کنند. همکلاسی ما رفت گفت حیاط مدرسه رو آسفالت می‌کنم(خاکی بود) لوله آب گرم برای سرویس بهداشتی میکشم. مدیر با مسخره گفت اینها رو من هم نمی‌تونم انجام بدم پسر بعد از کمی وقفه وعده سوم را گفت: مدیر را بر کنار میکنم. «Echinops Kurdicus» @YouTwitte

نور عصر

طی این‌مدت نه سعید نه مسعود شخصا با اسم خودشون به من پیام ندادن. دیروز خانه کتاب پیام داد فرهبخته‌ی گرامی بدو بیا اینجا برات صندوق گذاشتیم. از امروز صبح هم ده تا پیام از بالایی و پایینی میاد که اگه منو دوس داری بیا.

از محالات است كه كسی را برای آنچه كه هست دوست بدارند. بيشتر آدمها چيزی را در ديگران دوست دارند كه خود به آنها امانت می‌دهند: خودشان را، تفسير و برداشت خودشان را از او! یوهان ولفگانگ فون گوته

خانوم‌هایده می‌فرمان: انگار تموم دنیا، بسته‌ست به تار مویی برای این زمونه، نمونده آبرویی بعضی چیزها خیلی زیاد به بعضی چیزها میاد. چه تقدیریه ما داریم آخه!

رازقی قشنگم توی خونه‌مون غنچه داد و شکفت 😍

زدم توی کار تجهیزات پزشکی؟ نه... الان خودم نشستم در میانه‌ی این‌تجهیزات پزشکی و آتل بستم به همه‌جام. 😭 دفعه بعد خواستم مطبخ‌تکونی کنم اینو یادم بندازین