cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

Advertising posts
1 462
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

پاسخ به نامه "فلک به مردم نادان دهد زمام مراد" ✍ حسن محدثی
Show all...
♦️نقدها را بود آیا که عیاری گیرند؟ ✍ دکتر محمد منصورنژاد ۲۱ خرداد ۱۴۰۲ نوشته‌ای از دکتر «عبدالکریم سروش» درباره‌ی دکتر «رضا داوری» این روزها ذهن صاحبان بیان و بنان را به خود مشغول کرده است. در این زمینه مایلم چند نکته‌ای بنویسم: ۱. صاحب اندیشه اگر به مسایل قدرت و اجتماع وارد نشود، وارد جرگه «روشنفکری» نشده است. در یک تقسیم ثُنایی، روشنفکران ایرانی هم مثل سایر روشنفکران جهان، دو دسته اند: یک: در خدمت دولت (روشنفکران ارگانیک)؛ دو: منتقد دولت (در خدمت مردم). البته این حد نهایی بُردار از جهت نظری است؛ وگرنه در عمل، افراد مطلقا در خدمت دولت یا مطلقا در خدمت مردم نیستند! ۲. از سوی دیگران، دکتر «سروش» متهم است که از جهت فکری در دهه اول و دکتر «داوری» در بیش از چهار دهه، در خدمت جمهوری اسلامی ایران بوده است. نقدهای صریحی که دکتر سروش علیه بنیادها و شخصیت‌های جمهوری اسلامی ایران پس از دهه‌ی اول دارد، فراوانند، اما نقدهای دکتر داوری به نظام هم از جهت کمّی پر تعداد نیستند و هم عمدتا غیرصریحند و شاید صریح‌ترین آن در باب «علوم انسانی اسلامی» بود، که به مذاق اصحاب قدرت سخت ناخوشایند آمد. اما عزل او از «فرهنگستان علوم» (به بهانه استعفا) در ماه جاری، حکایتگر آن است که او نیز مطلوب متولیان «حکومت یکدست» نیست! ۳. شکی نیست که امروزه وضع جمهوری اسلامی در نظر و عمل اصلا قابل دفاع نیست و در شکل گیری این وضعیت روشنفکرانی که مشاوران و تئوریسین های نظام بودند، حتما مقصرند؛ هم باید نقد شوند و هم اینان موظفند پاسخگو باشند. با این وصف دکتر داوری لازم است نسبت به بسیاری از اتفاقات سالهای اخیر در کشور، مواضع خود را روشن کنند و دلایل همراهی خود با سیستم مثلا در زمان قلع و قمع علوم انسانی و اصحابش را توضیح دهند؛ ۴. با این همه داستان «نقد» با «تخریب» فرق دارد. نقد، دست کم باید بر اساس داده مُتقن باشد و در نقادی، رعایت نکات اخلاقی لازم است تا در مسیر تخریب نیفتیم. نمی دانم فرد منصف (و حتی منتقدان حقیقت جوی دکتر داوری)، با خواندن نوشته روزهای اخیر سروش علیه داوری، حس خوبی خواهد داشت یا خیر؟ چون اولا: معلوم شد که داده هایش از همایشی که بدان ارجاع می داد اندک، ناقص و بلکه غلط بوده و ثانیا: در بکار بردن الفاظ و موضعگیری، رعایت اخلاق و ادب را ندارند. (ما از دکتر سروش زیاد در شرح مثنوی شنیدیم: «از خدا جوییم توفیق ادب»). ۴. حتی اگر اشکالات سروش بر داوری از جهت محتوایی وارد بود، هم شیوه بیانش به دل نمی نشیند و مطلوب نیست. این نوشته بیشتر به نوعی «بیانیه سیاسی» و بلکه «فحش نامه» است، تا اظهارنظر و ارزیابی یک همایش عملی! (در فرهنگ شیعی حتی در جنگ هم امیرالمومنین به یارانش اجازه نداد که علیه معاویه فحاشی کنند: حکمت 206 نهج البلاغه). ۵.  در پایان یک نکته را هم نباید فراموش کرد که مظلومان، بنا به نص قرآنی از بیان و گفتار زشت علیه ستمگران، منع نشدند (سوره نساء/148)؛ قطعا اخلاق اسلامی، اخلاق «اصالت وظیفه ای» نیست که در همه شرایط یک وظیفه را بر فرد بار کند و سوابق و نتایج یک موضوع را حذف کند؛ با این وصف، دکتر سروش که انصافا بر حقش چند دهد جفا شده را نمی توان برای مواضع کاملا خشمگینانه، علیه جفاکاران، مطلقا محکوم کرد؛ اما نباید فراموش کرد که البته در سطوح نازلتری،  دکتر داوری هم خود در این سیستم کاملا ممدوح و مقبول نبوده و در حقش تا حدودی جفا شده است.  از این رو از تقابل سروش-داوری معلوم نیست اصحاب علم و معرفت بهره گیرند و این منازعات نتیجه خوبی برای علم و عالم و معلوم ندارد. همگان و به ویژه نسل جدید دانشگاهی، از بزرگان اندیشه ایرانی، بیش از آن توقع دارند، که فعلا شاهدند. 🔸محدثی: ضمن سپاس از دکتر منصورنژاد، خوب بود ایشان توضیح می‌دادند که چه جفایی بر دکتر رضا داوری ”تا حدودی” شده است و مراد ایشان از جفای جمهوری‌ی اسلامی به دکتر رضا داوری چیست؟ آیا مرادشان از جفا همان برکنار کردن از پست و مقام بعد از سال‌های طولانی‌ی ریاست است؟ #داوری #سروش #منصورنژاد #هایدگریسم_اسلامی @NewHasanMohaddesi
Show all...
پاسخ به نامه "فلک به مردم نادان دهد زمام مراد" ✍ جواد میری مینق
Show all...
#در خبرها دیدم دوست گرامی دکتر عبدالکریم سروش یادداشتی درباره کنفرانس "داوری در ترازوی داوری" نگاشته‌اند و من را که معمار این کنفرانس بودم بی‌حریت و سفله خطاب کرده است. از ایشان سپاسگزارم که بدون بررسی مقالات و سخنرانی‌ها هر چه دلش خواسته است بافته است. اما بهتر بود زود داوری نمی‌کرد و هر چه را که در ایران رخ می‌دهد را به "امر سیاسی" تقلیل نمی‌داد و این باور را پیدا می‌کرد که امکان تنوع فهم و کنش در جامعه ایرانی هم ممکن و هم مطلوب است و همه پژوهشگاهیان در زمره سفلگان نیستند بل ممکن است طیف‌های متکثری نیز در ایران ما زیست کنند که نه در این صف دعوا هستند و نه در آن صف دعوا بل راه‌های دیگری برای درک و صورتبندی جامعه ایرانی در جهان کنونی جستجو می‌کنند. به عبارت دیگر، ما نه "چپ" و نه "راست" هستیم بل "رپ" هستیم؛ یعنی فراسوی دسته‌بندی‌های رایج که دکتر سروش کماکان ذیل آن و مبتنی بر آن هر کنشی را در جامعه متکثر ایرانی مورد خوانش نادرست قرار می‌دهد. سیدجواد میری #سروش #سفلگان #کنفرانس_داوری_در_ترازوی_داوری @seyedjavadmiri
Show all...
پاسخ به نامه "فلک به مردم نادان دهد زمام مراد"علی پیرحیاتی
Show all...
Repost from تعلیق
🟢 گوییا باور نمی‌دارند روزِ داوری استاد بزرگوار، جناب دکتر عبدالکریم سروش، یادداشتی کوتاه راجع به همایش «داوری در ترازوی داوری» نوشته‌است و ضمن نکوهش داوری و داوری‌دوستان، از بنده به‌عنوان «تنها» کسی که در آن میان، جرئتِ نقد داشته‌ام یاد کرده‌است. چند روز پیش، با شنیدن سخنانِ از سر احترامِ دکتر سروش پس از مرگ دکتر طباطبایی امیدوار شده بودم که دعوای سروش و داوری هم به مرور زمان به همین سمت و سو میل کند، اما چه توان کرد که خیالِ من و دل باطل بود! در هر حال، با احترام فراوانی که برای دکتر سروش قائلم، از لحن و تعابیری که در این سال‌ها به کار می‌گیرد، در حیرتم و لازم دیدم یکی دو نکته را در این مورد ذکر کنم، هرچند پس از نامهٔ بلندبالایی که استادم، بیژن عبدالکریمی، نزدیک به ده سال پیش در همین موضوع، در پاسخ به ایشان نوشت، دیگر حرف چندانی در این مورد باقی نمانده‌است. چنان‌که سابقهٔ بحث‌هایی که بنده در آن مشارکت داشته‌ام، نشان می‌دهد، چند بار در فضای تلگرام در بحث با افرادی چون دکتر حسن محدثی به دفاع از داوری پرداخته‌ام. در این سخنرانیِ آخر هم تصریح کردم که ضمن موافقت با کلیتِ دیدگاه‌های داوری، پرسش‌هایی هم دربارهٔ آنها دارم و خصوصاً با نظرش راجع به روشنفکران دینی به هیچ وجه موافق نیستم. شاید لحنم تا حدی تند بود؛ در این مورد، نوعی تعمد هم در کار بود، چون به زعم خود، گمان می‌کردم در فضایی علمی و فارغ از تعارف بحث می‌کنم و حرف‌های له و علیه داوری در پس‌زمینه‌ای سیاسی تفسیر نخواهد شد. این نقدها را پیش از این نیز در فضایی دوستانه با خود داوری هم در میان گذاشته بودم. طرفه اینکه در ادامه می‌خواستم به اشتراکات داوری و روشنفکری دینی اشاره کنم که فرصت نشد. غرض از این همه اینکه نقد من بر داوری از جنس مخالفتِ دکتر سروش نیست که بدون همدلی با تفکر داوری و یادآور خصومت‌های شخصی و سیاسی باشد، کمااینکه معتقدم نظر داوری راجع به روشنفکری دینی هم دچار همین مشکلات است. دیگر اینکه اتفاقاً برخلاف آنچه دکتر سروش نوشته‌اند، تنها من نبودم که در آن سخنرانی‌ها به نقد داوری پرداختم، و بسیاری از افراد فاضل، نقدهای جدی‌تر و عمیق‌تر و گزنده‌تری به داوری وارد کردند، از جمله: احمد بستانی (استادیار علوم سیاسی دانشگاه خوارزمی) که همین کتاب «سیری در فلسفهٔ کارل پوپر» را به‌عنوان کتابی کاملاً ایدئولوژیک [و کم‌ارزش] با خود به جلسه آورده بود (و من گمان می‌کردم عنقریب است که آن را آتش بزند!)، محمدحسین بادامچی (عضو هیئت علمی مؤسسهٔ مطالعات فرهنگی و اجتماعی) که داوری را به بدفهمی و سوءتفسیر فارابی متهم کرد و حتی تمام آثار او را بخشی از پروژهٔ حکومتیِ بزرگداشت شرق (هم در دورهٔ پهلوی و هم بعد از انقلاب) دانست، و احسان پویافر (دانشجوی دکتری دانشگاه خوارزمی) که داوری را غرقِ سیاست و بی‌خبر از دنیای بیرون توصیف کرد. صحبت‌های افراد سرشناس‌تری مثل حمید طالب‌زاده و بیژن عبدالکریمی هم به‌صورت پنهان‌تر یا احترام‌آمیزتر به نقد داوری اختصاص داشت، تازه اگر از صحبت کسانی مثل حسن محدثی و رحیم محمدی بگذریم که با لحنی شبیه به لحن خود دکتر سروش، داوری را دچار نوعی هپروت‌اندیشی تعریف کرده‌اند. پس در آن همایش، هیچ‌یک از سخنرانان «ملزم به حفظ ظاهر» نبود و خود دکتر میری (مدیر همایش) هم تأکید می‌کرد که این همایش قرار است در نقد داوری و نه در مدح او باشد. ضمن ادای احترام مجدد به دکتر سروش، باز در انتظارِ روزی می‌نشینم که متفکران دیار ما بتوانند فارغ از غوغای سیاست در گفتگویی حقیقی مشارکت داشته باشند، هرچند آن روز بسیار دیر باشد. علی پیرحیاتی ۲۰ خرداد ۱۴۰۲
Show all...
واکنش سروش به همایش "داوری در ترازوی داوری"
Show all...
فلک به مردم نادان دهد زمام مراد   در خبرها آمده بود که پژوهشگاهیان، موجودِ …را که نه آبروی علمی دارد، نه سیاسی، در میزان «داوری» نهاده‌اند، از جلالت قدر و نفاست نفسش سخن رانده‌اند، و تفکّر و تذکّر را دو خصلت ممتاز وی برشمرده‌اند! دخترش، نگار داوری، را هم فراخوانده‌اند تا در ثنای پدر خطابه بخواند و او را نه در میزان داوری که بر سریر سروری بنشاند. بر زیرکان پوشیده نیست که جمهوری سفله‌پرور ایران، مزدوران خود را هیچ‌گاه وانمی‌نهد و از تشویق و تشجیع‌شان باز نمی‌ایستد و تابوت‌شان را تا گور تشییع می‌کند، مگر سفلگان را به شوق آورد تا به‌ذوق چنین پاداش‌هایی حرّیت خود را بفروشند و پشت ذلّت به خدمت دو تا کنند آن خطابه‌خوانان هرگز نگفتند که این متفکرنما، هیچ اصالتی در تفکرنداشت و مقلّدی سیاسی کار بیش نبود، آن هم مقلّد هذیانات فردی مالیخولیایی بنام احمد فردید که ادعای دیانت و سیادت میکرد اما از هیچ منکر و مسکری دریغ و پرهیز نداشت و از هیچ فحش و فضیحتی نسبت به «غربزدگان لیبرال » پروا نمی‌کرد . تئوریسین خشونت و همدل و مشوّق خلخالی وایدئولوگ انصار حزب الله و لباس شخصی‌ها و گروههای فشار... ( متن کامل در لینک بالا ضمیمه شده است) @DrSoroush
Show all...
مجموعه مقالاتِ همایش "داوری در ترازوی داوری" ۶_۷ خرداد ۱۴۰۲
Show all...