cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

تعلیق

یادداشت‌ها/سیاه‌مشق‌ها @pirhayati2

Show more
The country is not specifiedThe language is not specifiedThe category is not specified
Advertising posts
212
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

Repost from کتاب بهار
Photo unavailableShow in Telegram
🌱 به‌زودی ... مجموعۀ یک گفت‌وگو و پانزده مقاله در آواشناسی، واج‌شناسی، و زبان‌شناسی رایانشی @Ketabe_Bahar
Show all...
پرویز عماد از مفسران و مترجمان برجستهٔ آثار هایدگر است. چند جا اشاره شده بود که عماد ایرانی است، اما چندان باورپذیر به نظر نمی‌رسید. بیژن عبدالکریمی هم در کتاب هایدگر در ایران هیچ اشاره‌ای به عماد نکرده‌است. همچنین مطلب خاصی راجع به زندگی عماد در اینترنت دیده نمی‌شود؛ حتی عکسش هم نیست. با اینکه جشن‌نامه‌ای به افتخار او منتشر شده‌است، اما در این جشن‌نامه هم تقریباً هیچ مطلبی دربارهٔ زندگی و تحصیلات او وجود ندارد. خوشبختانه مدتی قبل در سایت پرابوک، مشخصات مختصری از او منتشر شد. این سایت به‌طور کلی معتبر نیست، اما این داده‌ها ظاهراً درست هستند. با توجه به اینکه حالا می‌دانیم عماد ایرانی است، طبعاً نحوهٔ علاقه‌مند شدن او به فلسفه و ارتباط احتمالی‌اش با فردید و دیگران باید جالب باشد. میترا عماد، استاد دانشگاه مینه‌سوتا، دختر پرویز عماد است. به او ایمیل زدم اما تا کنون پاسخ نداده‌است.
Show all...
حسین اترک (دانشیار دانشگاه زنجان) نقدی بر ترجمهٔ کتاب اخلاق: رویکردی کثرت‌گرایانه به نظریهٔ اخلاق نوشته‌است و از آنجا که تخصصش فلسفهٔ کانت است، بیشتر به همان فصلی پرداخته که من آن را ترجمه کرده‌ام (بدشانسی😉). بعضی اشکالاتی که به ترجمه گرفته درست است. ایرادِ نامناسب بودن کلمهٔ «مستحب» به‌دلیل معنای فقهی‌اش به نظرم وارد نیست، چون در این صورت کلمهٔ «واجب» نیز نامناسب خواهد بود. از طرف دیگر، اخلاق و فقه در فضای اسلامی و در فرهنگ ایران درهم‌تنیده‌اند و حالا که این اصطلاحات را با این تمایزها داریم، چرا از آنها در بافتِ فلسفهٔ اخلاق استفاده نکنیم؟ معنای «آزمونِ ضابطه» که اترک آن را دوپهلو می‌داند با توجه به ادامهٔ جمله روشن می‌شود. اشکال مربوط به ترجمهٔ «شیوهٔ بیان آن ...» ناشی از ویرایش ویراستار است که «یک» قبل از «شیوه» را حذف کرده‌است. تنها ایرادِ کاملاً وارد، حذفِ کلمهٔ simply از ترجمهٔ ضابطهٔ کانت است. بقیهٔ موارد حداکثر مستحبات هستند!😊
Show all...
ترجمهٔ هم‌آوا (homophononic translation) یعنی اینکه یک عبارت را به عبارتی با تلفظ مشابه (و معمولاً با معنای متفاوت) در زبانی دیگر تبدیل کنیم. این کار معمولاً کاربرد طنزآمیز دارد. می‌شود گفت آن «سیر داغ» (sit down) که فامیل دور می‌گوید، نمونه‌ای از ترجمهٔ هم‌آواست. زمانی هم عباراتی مثل «کامیون کی شن برد؟» (communication board) بر سر زبان‌ها افتاده بود.
Show all...
فیلم کودا که امروز برندهٔ بهترین فیلم اسکار شد، به‌شکل عجیبی مضمون‌های تکراری دارد: دختری که به خاطر خانواده‌اش در مدرسه مورد تمسخر قرار می‌گیرد، کسی که مشکلات خانوادگی‌اش مانع رسیدن به علایق هنری‌اش می‌شود، دانش‌آموزی که با همکلاسی‌اش دعوا می‌کند و بعد عاشقِ او می‌شود، معلمی با شیوهٔ تدریس متفاوت که در کارش جدی است و زندگی‌اش را وقفِ شاگردانش می‌کند، نوجوانی که از جزئیات روابط جنسی والدینش اطلاع دارد و والدینش با او راجع به مسائل جنسی شوخی می‌کنند، پدر و مادری که در پایان فیلم، احساس فرزندشان را درک می‌کنند و ... . همهٔ این‌ها کلیشه‌های دستِ چندم در هالیوود هستند. در برخی صحنه‌ها مستقیماً به ارزشِ خانواده اشاره می‌شود که با توجه به بافتِ کلی فیلم (شاید خصوصاً برای مخاطبِ ایرانی) بسیار مبتذل به نظر می‌رسد. گفتگوی بین دختر و معلمِ موسیقی‌اش که قرار است تأثیرگذارترین دیالوگ‌های فیلم باشند، در مقایسه با فیلم‌هایی مثل ویل هانتینگِ نابغه بسیار کمرنگ جلوه می‌کنند. بازیِ بازیگر نقش اول فیلم هم بسیار تصنعی است و طنزِ نچسبی هم در صحنه‌های مختلف فیلم وجود دارد. به هر حال، هیچ نکتهٔ مثبتی در این فیلم ندیدم.
Show all...
کاوه لاجوردی برای ترجمهٔ اثرِ لاک برگزیدهٔ کتاب سال شد (و البته جایزه را نپذیرفت). من کتاب را ندیده‌ام اما با توجه به برخی ترجمه‌های دیگر لاجوردی به نظرم می‌رسد که او هر چند بسیار دقیق است و متن را خوب می‌فهمد، نهایتاً مترجم خوبی نیست چون ترجمه‌اش آشکارا همچنان ساختِ زبان اصلی را با خود دارد. نقدی بر ترجمهٔ او از کتاب محاوره‌ای در هویت شخصی و جاودانگی نوشته‌ام که منتشر خواهد شد. شاید خود لاجوردی هم وقتی می‌گوید «اقبال به این ترجمه‌ی اثرِ لاک تا حدِ زیادی مدیونِ زیباییِ کم‌نظیرِ ظاهری‌اش است» به همین مسائل اذعان دارد. معیارهای انتخاب آثار در کتاب سال هم گویا چندان کیفی نیست؛ مثلاً مترجمی که در پست قبل گفتم، نامزدِ همین دورهٔ کتاب سال بود.
Show all...
به مترجم محترم می‌گویم: متن می‌گوید «راجع به خدا نمی‌توان سخن گفت» و شما ترجمه کرده‌ای «خدا نمی‌تواند سخن بگوید». می‌گوید: خب ما در پیش‌فرض‌هایمان اختلاف داریم.
Show all...
تصور رایج این است که «فارسی» معربِ «پارسی» است، اما در آن می‌توان تردید کرد. عده‌ای معتقدند «پارسی» طی تغییرات آوایی طبیعی (مثل «گوسپند» و «گوسفند») به «فارسی» تبدیل شده‌است (اینجا و اینجا و اینجا). ابوالحسن نجفی هم (در یک صحبت شفاهی) همین نظر را داشت. دکتر علی‌اشرف صادقی در پاسخ به سؤال من نوشت: «تنها عوام نمی گویند عربها «پ» ندارند و به جای آن در کلمات فارسی و غیر فارسی پ را به«ف»یا«ب»تبدیل می کنند،چنانکه اسپهان را اصفهان و اصبهان می گویند و می نویسند.نام بسیاری از شهرهای ما به شکل معربشان رایج است،مانند قم،قزوین،طهران،طوس،طالقان،طالش،وغیره.تنها در دهه های اخیر املای برخی از این نامها را تغییر داده اند،مانند تهران،توی،تابش،وغیره.دلیل تبدیل پ به ب در گوسپند و اسپند و سپید (spēd) مجاورت آن با s است.» به نظرم تحقیق مفصلی برای بررسی این مسئله لازم است، تحقیقی که می‌تواند یک رسالهٔ دکتری را به خود اختصاص دهد.
Show all...
بیکار!؟🙃
Show all...
دکتر محدثی در پاسخ به برخی اعتراضات، اظهار داشته که بروید گفتار تولیدکنندگان ایدئولوژی رسمی را ببینید و بررسی کنید که چه موارد مشترکی در گفتار آنها و محورهای سخنان داوری وجود دارد. در پایان نیز به گفته‌ای درخشان از شهریار زرشناس به‌عنوان سرنخی کلیدی (!) اشاره کرده که در آن زرشناس می‌گوید داوری را دوست دارم! جناب محدثی عزیز! شنیدن این نوع استدلال از کسی چون شما عجیب است. کدام متفکر را می‌شناسیم که سخنانش دست‌مایهٔ خشونت قرار نگرفته باشد و نتوان اشتراکاتی بین سخنان او و گروه‌های افراطی پیدا کرد؟ تازه شما به مواردی اشاره کرده‌اید که خشونتشان چندان آشکار نیست یا خودشان صریحاً و علناً دست به خشونت نزده‌اند. بگذارید مثال‌های بهتری را بررسی کنیم. آیا افلاطون و هگل متهم به سرکوب آزادی و کمک به ایجاد نظام استبدادی نیستند؟ آیا حرف‌های سنت آگوستین را در خشونت‌های فرقه‌ای در مسیحیت نمی‌بینیم؟ آیا اصطلاحات مارکس مستقیماً شعارِ خشونت‌های عریانِ قرن بیستم نیست؟ آیا بین سخنان کانت و مدعیات گروه‌های نژادپرست در اروپا و آمریکا اشتراکاتی وجود ندارد؟ نزدیک‌تر بیاییم: آیا گفتمان شریعتی در حرف‌های گروه فرقان و مجاهدین خلق دیده نمی‌شود؟ آیا روشنفکران دینی متهم به تأثیرگذاری بر داعش (!) نیستند؟ چرا به حرف زرشناس استناد می‌کنید؟ خب بروید حرف‌های اکبر گودرزی را راجع به شریعتی ببینید. این جنجال‌های ژورنالیستی چه دردی از ما دوا می‌کند؟ پیرحیاتی
Show all...