cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

سایه‌روشن • امیرمحمد دهقان

این کانال هدف مشخصی را دنبال نمی‌کند جز این که گاهی نوشته یا موسیقی یا هر چیزی را با شما به اشتراک بگذارد!

Больше
Рекламные посты
1 597
Подписчики
-624 часа
-77 дней
-3030 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

بی همگان به سر شود بی‌تو به سر نمی‌شود داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی‌شود دیده عقل مست تو چرخه چرخ پست تو گوش طرب به دست تو بی‌تو به سر نمی‌شود جان ز تو جوش می‌کند دل ز تو نوش می‌کند عقل خروش می‌کند بی‌تو به سر نمی‌شود خمر من و خمار من باغ من و بهار من خواب من و قرار من بی‌تو به سر نمی‌شود جاه و جلال من توی ملکت و مال من توی آب زلال من توی بی‌تو به سر نمی‌شود گاه سوی وفا روی گاه سوی جفا روی آن منی کجا روی بی‌تو به سر نمی‌شود دل بنهند برکنی توبه کنند بشکنی این همه خود تو می‌کنی بی‌تو به سر نمی‌شود بی تو اگر به سر شدی زیر جهان زبر شدی باغ ارم سقر شدی بی‌تو به سر نمی‌شود گر تو سری قدم شوم ور تو کفی علم شوم ور بروی عدم شوم بی‌تو به سر نمی‌شود خواب مرا ببسته‌ای نقش مرا بشسته‌ای وز همه‌ام گسسته‌ای بی‌تو به سر نمی‌شود گر تو نباشی یار من گشت خراب کار من مونس و غمگسار من بی‌تو به سر نمی‌شود بی تو نه زندگی خوشم بی‌تو نه مردگی خوشم سر ز غم تو چون کشم بی‌تو به سر نمی‌شود هر چه بگویم ای سند نیست جدا ز نیک و بد هم تو بگو به لطف خود بی‌تو به سر نمی‌شود ✍مولانا کانال سایه‌روشن🔻 🆔 @sayershan
Показать все...
Eternal Sleep Masih Shabani.mp33.45 MB
8😢 1
01:26
Видео недоступноПоказать в Telegram
من دقیقا شانزده‌ساله بودم که اولین کتاب صفایی حائری را خواندم. صراط اولین چیزی بود که از او خواندم و همچنان به نظرم بهترین هم بود. یادم هست همان روزی که صراط را خریدم یک نفر توی اتوبوس دیدش و گفت "به نظر خیلی کتاب خوبی‌ میاد." من از آن روز تا امروز بارها و بارها و بارها از خودم دور شده‌ام اما هنوز هم صفایی روی من اثر دارد و برم می‌گرداند. بندبندِ دلم از هم گسست وقتی توی این ویدئو گفت "بی‌همگان به سر شود بی‌تو به سر نمی‌شود". قابل توضیح نیست. اما من خیلی می‌فهمم این یعنی چه. روحش شاد. به یادش فاتحه‌ای بخوانید.
Показать все...
10.68 MB
12😢 3
در تاریک‌ترین نقطه‌ی شب وقتی همه خوابند وقتی همه‌ی تصاویر ذهنی ما از زندگی روی هم می‌ریزند حقیقت زندگی احتمالا همانجاست آغشته به سکوت مطلق تنهایی و عشق! ✍امیرمحمد دهقان کانال سایه‌روشن🔻 🆔 @sayershan
Показать все...
Gustavo Santaolalla - The Motorcycle Diaries.mp33.79 MB
15😢 1
​🔶چهل و نُه حسین(ع) مفهومی والاتر از عقیده است. قبل‌تر و در  "چهل و هشت" نوشته بودم که برای داشتن زندگی مطمئن‌تر و قلبی آرام‌تر داشتن ردّی از ایمان در جریان حیات، ناگزیر به نظر می‌آید. برای کسی با مشخصه‌های من، بخشی از این ردّ ایمان در شناخت، تفکر و توسل به امام است و امام، با علی(ع) آغاز می‌شود. برای من، علی(ع) آن‌قدر مفهومِ بلندی است که از عهده کسی جز فاطمه(ع) بر نمی‌آید که او را بفهمد؛ و فاطمه(ع) آن‌قدر مفهوم بلندی است که در جریانِ فهمِ او "امامت" معنا پیدا می‌کند و هر امامی، امامِ خود را در او جستجو می‌کند. تعارف‌پذیر نیست که اگر از عقیده و محاسبات عقلی‌ به احساس و بی‌محاسبگی رجوع کنیم، ردّ ایمان جلوه‌ی صفر و صدی خود را از دست می‌دهد و دیگر نیازی به امثال من ندارد که ادعای پیروی و احترام داشته باشم اما در لایه‌های عمیق‌تر و حقیقی‌تر زندگی، نه اهل ایمان باشم و نه اهل شناختِ امام. حسین(ع) دقیقا در دل بی‌ادعایی، بی‌رنگی و آزادگی مفهوم پیدا می‌کند. حتما درباره دیگر معصومین هم رخ می‌دهد اما حسین(ع) تنها نقطه‌ای از ایمان است که کسی نمی‌پرسد آیا دین، مذهب، عقیده، یا ظاهرت را برایش آماده کرده‌ای؟ احساس و آنچه قلب می‌نامیمش، به عنوان حقیقتی بلندتر از عقل به میان می‌آید و حسین(ع) را تبدیل به مفهومی می‌کند که جنس غمش فرق می‌کند. از این‌جا دیگر محاسبه جواب نمی‌دهد. نه که محاسبه وجود ندارد؛ اما صفر و صد کنار می‌رود. برای حسین(ع) نماز مهم‌تر از جان است. این را در خودِ کربلا اثبات می‌کند. اما نکته اینجاست که آغوشش برای بی‌نمازها هم باز است. حسین(ع) از آن‌جا که به دقیق‌ترین معنای کلمه، "همه چیز" خود را برای حق گذاشت؛ از هیچ کس روی بر نمی‌تابد تا مبادا کسی کوچکترین امکانی برای گرایش به حق داشته باشد و آن را از دست بدهد. حالا محرم است. من به قدر فهم خودم متوجه کاستی‌ها، کج‌روی‌ها و عدم شناخت‌های خود هستم. این‌ها ممکن است بخواهد مرا در پیگیری ردّ ایمان در جریان زندگی ناامید کند. اما حسین(ع) می‌آید و با خودش کوهی از تصویر می‌آورد تا دوباره به ما جرات بازگشت بدهد. همان بازگشتی که بدون ایمان، رنگ‌باخته بود. در اوج تشویش، اضطراب، درماندگی و مهم‌تر از همه بی‌کسی؛ حسین(ع) ما را در آغوش می‌کشد. آغوشی که آن‌قدر وسیع است که گرمای وجود همه‌ی بلندمرتبه‌گان کربلا را در خود جای می‌دهد. ما را کسی در آغوش می‌کشد که هیبت و شکوه عباس(ع) را در دلش جای داده‌. او کسی است که قطعات پیکر رشیدفرزندش، گلوی شکافته‌ی شیرخواره‌اش، بی‌دستی و فرق‌شکستگی برادرش و حزنِ بی‌پایانِ خواهر و همسرش را کنار لرزش‌های مکرر و ترس بی‌پایان دخترش توی وجودش حمل می‌کند و باز سرش روی نیزه توی آسمان لبخند می‌زند و تنِ بی‌سرش ما را هر سال دوباره در آغوش می‌کشد. او آن‌قدر حُزن در دلِ خود هضم کرده که ما به هر طریقی دچار اندوه و حُزن می‌شویم پیش او ناچیز و بی‌مقداریم. درست نمی‌توانم توضیح دهم حسین(ع) چه فرقی دارد. یاد می‌کنم از روضه‌خوانِ جوان و سفرکرده، حسین بختیاری، که با اندوهی بی‌پایان اشک می‌ریخت و زمزمه می‌کرد: بغلم کن حسین! شاید منظورم بهتر منتقل شود. ✍امیرمحمد دهقان کانال سایه‌روشن🔻 🆔 @sayershan
Показать все...
Attach bot

22👍 2
انتخاب، یکی از همان چند عنصر معنابخش زندگی است. ما انتخاب می‌کنیم و تضمینی بابت انتخاب‌هایمان وجود ندارد. مسیر تحصیل را انتخاب می‌کنیم اما نمی‌دانیم هر کس وارد دانشگاه شده تلاش کرده یا نه. نمی‌دانیم تحصیل واقعا علمی به ما می‌افزاید یا نه. مسیر ازدواج را انتخاب می‌کنیم اما نمی‌دانیم واقعا به آرامش می‌رسیم یا نه. فرزنددار می‌شویم اما نمی‌دانیم کار درستی کرده‌ایم یا نه. ممکن است دیگران از انتخاب‌های ما تعابیری داشته باشند که ما خوشمان نمی‌آید. بگویند درس خواند چون چیز دیگری نمی‌شد. یا ازدواج کرد چون فلان یا بهمان. اما خودِ ما اگر بدانیم منظورمان از انتخابمان چیست کفایت می‌کند. مهم نیست درست‌ترین کار را کرده‌اید یا نه. یا دیگران چه تعبیری از انتخابتان دارند. مهم این است آنجا که گزینه‌ای برای اثرگذاری و انتخاب داریم؛ یکی انتخاب کنیم. خودِ انتخاب‌کردن به نفسِ خود به بودن ما معنا می‌بخشد. ما همه ایرانی هستیم و حالا دو گزینه داریم برای انتخاب کردن. انتخاب‌کردنِ ما چه درست باشد چه نه یا دقیقا همان حاصلی را داشته باشد که می‌خواستیم یا نه؛ معنابخشِ زندگی اجتماعی سال‌های پیش روست؛ مسئولانه‌تر و امیدوارانه‌تر. ✍امیرمحمد دهقان کانال سایه‌روشن🔻 🆔 @sayershan
Показать все...
22😢 3🥰 1
#شعرواره من شهر را پشت صدایت واژگون کردم. مردم صدایت را؛ پشت حصار شهر. چیزی شبیهِ خنده و گریه، چیزی شبیهِ بُهت. چیزی شبیه شعر؛ بی‌کاغد و جوهر. چیزی میانِ مبهمِ تاریکی و روشن، یا خواب، یا رویا. چیزی میانِ آن هیاهوها، شبیهِ فریاد و دعوای زن و شوهر. من دست‌هایم را گره کردم. از شهرها کندم. از دشت، از طاقِ بیابان‌ها؛ از هر چه دارد یا ندارد زهر. تاریکی راه و مسیرم را تابیدم از عشق و آن آتشِ کوچک، نشات گرفته از خیالات و از نفت‌های کاغذِ دفتر. آتش در آن مشتِ گره‌کرده، دور از هیاهو ها، بی‌بُهت، بی‌شادی، بی‌اندوه تنهای تنها ایستادم من بر قله‌های اوج‌گیرِ دهر. ✍امیرمحمد دهقان کانال سایه‌روشن🔻 🆔 @sayershan
Показать все...
14 Golden Eagle.mp310.76 MB
14
🔶چهل و هشت بازگشت، آخرین سلاح برای اصلاح است؛ یا در معنایی سلبی، که یعنی دیگر کاری را که انجام می‌دادیم، انجام ندهیم یا در معنایی ایجابی، که یعنی برگردیم به همان چیزی که بودیم. در هر حال، هدف آن است که کمی بهتر باشیم. بهتر بودن، معنایی مطلق و بیرونی ندارد. از بیرون، شاید بهترینِ ما، بدترینِ درونِ ذهنِ دیگری باشد. بهتر بودن، تا جایی که من تجربه کردم، معنایی نسبی و درونی دارد. شما شیطان و فرشته‌ی خفته در درونتان را می‌شناسید. متوجه معنای هر پلکی که زده‌اید هستید. می‌دانید کدام حرف را از سر حُبّ و کدام را از سر بغض بر زبان جاری کرده‌اید. می‌دانید کدام نگاهتان آکنده از سرزنش و خودبرتربینی بود و کدام، خالص و خیرخواهانه. می‌دانید کدام محبت شما به دیگری بوی انتفاع و بهره‌بری و توقع محبت متقابل می‌دهد و کدام محبت شما به دیگری رنگ دوست‌داشتن واقعی و مهر بی‌چشم‌داشت دارد. در این میان، گستره‌ی فهم خود را شب‌هنگام روی دوش می‌گذارید و محاسبه می‌کنید. سره را از ناسره جدا می‌کنید. واقعی‌بودن‌هایتان را از نقش‌بازی‌کردن‌ها جدا می‌کنید. رنگ‌ها را می‌زدایید. شاید گستره‌ی فهمتان زیاد باشد یا کم. هر چه زیادتر، آشفته‌تر و بی‌خواب‌تر. مرور می‌کنید. گذشته را و آنچه کلِ شما را شکل می‌دهد. تکه‌های پراکنده‌ی خاکستری، سیاه یا سفید. خواسته‌های مکرر، قدم‌های مکرر، نیت‌های مکرر. در نهایت یا پشیمانید یا حسرت می‌خورید. کم‌تر پیش می‌آید که خرسند و رضایتمند باشید. به هر حال، این عدم رضایت و فزون‌طلبیِ مثبت شما را به بازگشت وا می‌دارد. بازگشت را انتخاب می‌کنید. می‌خواهید فقط کمی بهتر باشید. بازگشت، آخرین سلاح اصلاح است. اسلحه را بر می‌دارید. بارها برداشته‌اید. باز هم بر خواهید داشت. اسلحه‌ی بازگشت، عنابت، توبه یا هر چیزی که مرام فکری‌تان برایش نام می‌گذارد. اضطرار شما را به بازگشت می‌کشاند. بازگشت به آسودگی. اما انسان، به ذات، ناسپاس است. فاصله‌ی از اضطرار و بازگشت به آسودگی خاطر نباید دلیلی باشد برای فراموشی و ناسپاسی و تباهی دوباره. اگر چنین است؛ احتمالا ایمان آدمی و درک او از بزرگی آفرینش و کوچکی زندگی هنوز نابالغ است. بنابر این، بازگشت هم مفهومی رنگ‌باخته خواهد بود؛ اگر ردّ ایمان از اعماق قلب، پررنگ نگردد. برگردید و دوباره بخوانید. شاید لازم باشد. ✍امیرمحمد دهقان کانال سایه‌روشن🔻 🆔 @sayershan .
Показать все...
Attach bot

10👍 6
🔶چهل و هفت من هر شب به مرگ فکر می‌کنم. توی بیابان برهوت مشغول دویدنم. همه جا را نور فرا گرفته است. آدم‌ها هستند اما دیده نمی‌شوند؛ مگر آن که قلب‌هامان به هم برخورد کنند.خاک بیابان‌ها می‌شوم، و نور آسمان. اما قلب‌ها به هم برخورد نمی‌کنند. من هر شب به مرگ فکر می‌کنم. همه جا را دنبال کسانی می‌گردم که راهِ دیدنِ چشم‌هایشان را گم کرده‌ام. توی خیابان‌ها پرسه می‌زنم تا شاید دوباره چشم‌هایشان را ببینم. سیاهی‌ها به باد بدل می‌شوند. درخت‌ها توی سکوت شب تکان می‌خورند. سیاهی‌ها به نور بدل می‌شوند. کورسویی از گذشته در میان تاریکی شب برق می‌زند. من هر شب به مرگ فکر می‌کنم. به سایه‌ی موهایی مجعد که از پنجره‌ای با پرده‌های توری توی سرم هست. دلم می‌خواهد خزعبل بشنوم. وسطِ تاریکی شب، توی باد درخت‌ها، زیر شلاق باران، خزعبل‌هایشان را بشنوم اما بار دیگر باشند. بزرگترین رنجِ تو آن است که از شدت علاقه نتوانی کسی که به تو بدی کرده را نفرین کنی. اما خیلی‌ها تو را نفرین می‌کنند. واضح است یعنی چه؟ شاید بخاطر همین هر شب به مرگ فکر می‌کنم. ✍امیرمحمد دهقان کانال سایه‌روشن🔻 🆔 @sayershan
Показать все...
Low Mist Var. 1 (Day 5) - Ludovico Einaudi, Federico Mecozzi.m4a4.37 MB
17😢 1
شخصی پرسید: بزرگترین گناه کدام است؟ علی(علیه السلام)فرمود: ناامیدی از مهربانی خداوند عیدتون مبارک💐 کانال سایه‌روشن🔻 🆔 @sayershan
Показать все...
Mohsen Chavoshi Asadollah.mp37.13 MB
Mohsen Chavoshi Ali.mp38.28 MB
22😍 1
🔶چهل و شش همه‌ی آدم‌ها قصه‌هایی دارند. قصه‌های مگو، قصه‌هایی که برای دیگران شاید هیچ اهمیتی ندارند اما برای خودشان خیلی دراماتیک‌اند. همه‌ی ما یک روزهایی بی‌دلیل اخموتریم. دلیلِ شخصی خودمان را داریم اما آن‌قدر گنگ و مبهم و ناگفتنی که اسمش را می‌گذاریم "بی‌دلیل". تعدّد قصه‌های دراماتیک آدم‌ها و جمع‌شدنشان روی هم از یک جایی می‌زند بیرون. یکی داد می‌زند، یکی عرق می‌کند، یکی خمیازه می‌کشد، یکی خنده‌های الکی می‌کند و یکی خودش را توی دست و پای این و آن می‌اندازد. به هر حال ما نه فقط از کودکی عاشق قصه‌ها بودیم که خودمان صاحب قصه‌ها بودیم. قصه‌هایی که بر دوش می‌کشیم و کسی خبر ندارد. قصه‌هایی که هم شخصیت منفی و هم شخصیت مثبتش خودِ ماییم. قصه‌هایی که فرازش برای دیگران فرود است و فرودش برای دیگران فراز. به هر حال توی قصه‌ها آدم‌ها یا می‌میرند، یا عاشق می‌شوند یا رستگار. شاید هم ما جهانی پُست‌مدرن و با پایانی باز را زندگی‌ می‌کنیم... ✍امیرمحمد دهقان کانال سایه‌روشن🔻 🆔 @sayershan
Показать все...
Butimar-Vårgrenar.mp38.36 MB
18👍 3🔥 1
Выберите другой тариф

Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.