جانِ‌شیفته‌ام

بندر دلتنگم‌و داغونِتُم... "Mojab" #Heydoo_Hedayati #دل_آوا #شنیدنی_ها_کم_نیست @goftanihakamnist

مطلبی کوتاه درباره‌ی وجه تسمیه‌ی نام شاهی : شاهی نه به معنی نسبت دادن به شاه( گرچه دو شاه خاندان پهلوی آلاشتی بودند و در آن دوران سوادکوه و توابعش جزوی از شهر شاهی ) که به معنی شاهراه مازندران در نظر گرفته شده بود ، زیرا شاهی اولین شهر مازندران بعداز فیروزکوه بود و شهرهای میانی ، همه بخش‌هایی از آن شهر بزرگ . شاهی در سال ۵۸ در موج تغییر نام شهرهایی که نشانی از شاه داشتند ( شاهرود، کرمانشاه و شهسوار) تبدیل شد به قائم‌شهر و گرچه سال‌هاست اسم کرمانشاه ، شاهرود و شهسوار برگشته ، نام باشکوه شهر ما پس داده نشد! دوستی از رضاشاه نقل قول کرده بود که می‌خواهم اینجارا شاهراه صنعت ایران از شمال به اقصی نقاط کشور کنم ... شاید همین شد بهانه‌ی خاموشاندن سوت انرژی‌بخش کارخانجات این شهر...

Bana hoşca kal deme Ben senden geliyorum. ✍️: #Murat_Tavli ( #مورات_تاولی ) به من نگو خدا‌ نگهدار من از تو می‌آیم... 🔄: #علیرضا_شعبانی @jane_shifteham

...بالله که شهر بی‌‌تو مرا حبس می‌شود آوارگی کوه و بیابانم آرزوست... 🎞️: #بنمای_رخ ( اجرای زنده) 🎤: #فرامرز_اصلانی @jane_shifteham

افسانه‌ی نساجی شاهی (قائم‌شهر) به مدت چنددهه راس ساعت شش صبح، صدای سوت شروع به کار کارخانه نساجی ، اهالی یک شهر را بیدار می‌کرد. زنان خانه‌دار با این آژیر از خواب بیدار می‌شدند، کودکانشان را آماده می‌کردند تا به «مدرسه‌ی نساجی» بفرستند. ظهر همان روز، وقتی آژیر دوباره به صدا در می‌آمد، همان زنان می‌دانستند همسر و فرزندانشان تا دقایقی دیگر برای ناهار سر می‌رسند. دیگر کارگران هم برای شیفت بعدازظهر آماده می‌شدند تا شب که دوباره آژیر به صدا در می‌آمد برای خوردن شام به خانه برگردند. در این کارخانه برای بهبود شرایط کاری زنان بافنده، شیرخوارگاهی احداث شده بود تا از فرزندانشان در ساعات کاری نگهداری شود، اقدامی که حتی امروزه در صنایع ما دیده نمی‌شود. 1⃣کارگر کارخانه نساجی شاهی در سالن ناهار خوری 2⃣کارگر کارخانه‌ی نساجی شاهی تاریخ عکاسی ۱۳۵۵ 📸: #بهروز_رشاد پ.ن: این پست با اجازه‌ی جناب رشاد پس از ویرایش متن ارسال شد. ایشون در تلگرام کانال ندارند ولی در فیسبوک فعالند، نشونی حسابشون: https://www.facebook.com/behroozreshad?mibextid=JRoKGi @jane_shifteham

گر به تو افتدم نظر، چهره به چهره، روبه‌رو شرح دهم غم دلم، نکته به نکته، مو به مو می رود از فراق تو، خون دل از دو دیده‌ام دجله به دجله، یم به یم، چشمه به چشمه، جو به جو از پی دیدن رخت همچو صبا فتاده‌ام خانه به خانه، دربه‌در، کوچه به کوچه، کو به کو دور دهان تنگ تو عارض عنبرین خطت غنچه به غنچه، گل به گل، لاله به لاله، بو به بو مهر تو را دل حزین بافته بر قماش جان پرده به پرده، نخ به نخ، تار به تار، پو به پو در دل خویش، طاهره، گشت و نیافت جز تو را صفحه به صفحه، لا به لا، پرده به پرده، تو به تو... 🎼: #طاهره 🎤🎧: #فریدون_فروغی پ‌.ن: هویت سراینده‌ی این غزل مشهور مجهول است! زیرا در فضای مجازی به نام طاهره قرة‌العین و اقبال لاهوری آمده‌است _که از قرار هیچکدام درست نیست !_ و استاد محیط طباطبایی ، پژوهشگر ادبی، مورخ، منتقد و ادیب معاصر ایران، آن را از شاه طاهر داعی دانسته‌است. @jane_shifteham

چشمان تو معنای تمام جمله‌های ناتمامی‌ست که عاشقان جهان دستپاچه در لحظه‌ی دیدار فراموشی گرفتند و از گفتار بازماندند ... ✍️: #عباس_معروفی 🌠: #دختر_لر @jane_shifteham

🎼: #Where_At_Night_The_Wood_Grouse_Plays 🎤: #Empyrium ** When through the starry night The mists of autumn glide The air is filled with tragedies of olden times Where with a dreadful tone A nightbird plays its song In forest dark at moors they come to life... 🎼: شبانگاهان آنجا كه مرغ* جنگلی می‌خواند وقتی در طول شبی پر ستاره مه پاييزی جريان می‌یابد هوا مملو از تراژدی‌های گذشته می‌شود آن‌جايی كه یک مرغ شب ، با آوايی ترسناک ، آوازش را سر می‌دهد  ،(آنگاه) در تاريكی جنگل، در دشت‌های بایر، آن‌ها زنده می‌شوند ... *در لغت‌نامه‌ها واژه‌ی Grouse به معنی خروس سیاه و باقرقره ( کوکر) اومده اما ترجیح دادم به‌جاش بنویسم مرغ 🙂 ** #امپیریم یه گروه نوآور موسیقی آلمانیه که در سال ۱۹۹۴ شکل گرفته و از سال ۱۹۹۵ با انتشار آلبوم دموی Der Wie Ein Blitz Von Himmel Fiel فعالیتش رو شروع کرده . واژه‌ی اِمپیریُم در فلسفه یونان باستان به معنی بهشت در حال سوختنه. @jane_shifteham

پاییز و ترانه‌ی کولی زمستان و کلاغی خاموش بهاری خسته و کاهل از کاج تا سپیدار از سرو تا تنهایی و از تابستان تا بی‌تابی چهار فصل سرزمین بی‌لبخند... ✍🎙: #علی‌اکبر_گودرزی‌طائمه 🎼: #Where_At_Night_The_Wood_Grouse_Plays 🎧: #Empyrium @jane_shifteham

لبخندِ او ، برآمدن آفتاب را در پهنه‌یِ طلاییِ دریا از مِهر ، می‌ستود. در چشمِ من ، ولیکن... لبخندِ او برآمدن آفتاب بود #فریدون_مشیری @jane_shifteham