شعر و ادب پارسی
برگزیده اشعار شیرین فارسی « شعر هایم را زیر و رو نڪنید ؛ من غمِ نبودنش را لابلای آنها پنهان ڪردہ ام »
نمایش بیشتر1 422
مشترکین
-224 ساعت
+17 روز
-1630 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
چنان به فکرِ تو در خویشتن فرو رفتیم
که خشک شد چو سبو دست زیرِ سر ما را
@Persian_Literature1
#صائب
عشق،پرواز بلندی است مرا پر بدهید
به من اندیشه ی از مرز فراتر بدهید
من به دنبال دل گمشده ای می گردم
یک پریدن به من از بال کبوتر بدهید
تا درختان جوان، راه مرا سد نکنند
برگ سبزی به من از فصل صنوبر بدهید
یادتان باشد اگر کار به تقسیم کشید
باغ جولان مرا بی در و پیکر بدهید
آتش از سینه ی آن سرو جوان بردارید
شعله اش را به درختان تناور بدهید
تا که یک نسل به یک اصل خیانت نکند
به گلو فرصت فریادِ سیاوش بدهید
عشق،اگر کرد نصیحت به شما گوش کنید
تن برازنده او نیست به او سر بدهید
دفتر شعر جنون بار مرا پاره کنید
یا به یک شاعر دیوانه ی دیگر بدهید
@Persian_Literature1
آتشی افتاده امشب در دل دلگیر من
گرم می ریزد به رویم اشک بی تأثیر من
ای دل آزاده! ای زنجیری سودای عشق!
شعله بودم آب گشتم تا شدی درگیر من
عشق می جوشد به رگهای تنم با سرکشی
آب می سازد دلِ سرحلقۀ زنجیر من
هر قدر آتش به کف داری بزن بر سینه ام
ای محبت! ای رسول عشق! ای تقدیر من!
شِکوه،بیجا میکند طبع سخن ناسنجِ دل
تا ابد باید بسوزد قامت تصویر من...
@Persian_Literature1
#راحله_یار
ما نقشِ دلپذیر ورقهای سادهایم
چون داغِ لاله از جگر درد زادهایم
با سینهی گشاده در آماجگاه خاک
بیاضطراب همچو هدف ایستادهایم
پوشیده نیست خُردۂ رازِ فلک ز ما
چون صبح ما دوبار درین نشئه زادهایم
چون غنچه در ریاض جهان،برگ عیش ما
اوراق هستیی است که بر باد دادهایم
ای زلف یار، اینهمه گردنکشی چرا؟
آخر تو هم فتاده و ما هم فتادهایم
صائب زبان شِکوه نداریم همچو خار
چون غنچه دست بر دل پر خون نهادهایم
@Persian_Literature1
#صائب
جفا مکن که جفا رسم دلربائی نیست
جدا مشو که مرا طاقت جدائی نیست
مدام آتش شوق تو درون من است
چنانکه یک دم از آن آتشم رهائی نیست
وفا نمودن و برگشتن و جفا کردن
طریق یاری و آئین دل ربائی نیست
من از تو بوسه تمنا کجا توانم کرد؟
چو گرد کوی توام زَهرۂ گدائی نیست
به سعی، دولت وصلت نمیشود حاصل
محقق است که دولت به جز عطائی نیست
عبید ! پیش کسانی که عشق می ورزند
شبِ وصال،کم از روزِ پادشاهی نیست
@Persian_Literature1
#عبید_زاکانی
روزی که آن درخت تنومند ارّه شد
خورشید، ناپدید در اعماق درّه شد
جام تَرَک تَرَک شدهام را گرفت عشق
بوسید بعد زد به زمین... ذرهذره شد
یکباره زد به دور خودش دوره آسیاب
هر آنچه بود زیر دو دندان پرّه شد
گرگ آنزمان که سیر شد از این گرسنگی
از لاک خود بر آمد و در جلد برّه شد
لِه کرد دنده های مرا چرخ روزگار
روحم دچار زندگی روزمره شد
@Persian_Literature1
هر کدام از ما چیزی را از دست میدهیم که برایمان عزیز است؛
فرصتهای ازدسترفته،
امکانات ازدسترفته،
احساساتی که هرگز نمیتوانیم برشان گردانیم...
این بخشی از آن چیزیست که به آن میگویند زنده بودن!
@Persian_Literature1
📚 کافکا در کرانه
#هاروکی موراکامی
وقتی گریبانِ عَدَم با دستِ خلقت میدرید
وقتی اَبد چشمِ تو را پیش از اَزَل میآفرید
وقتی زمین نازِ تو را در آسمانها میکشید
وقتی عطش طعمِ تو را با اشکهایم میچشید
من عاشقِ چَشمت شدم، نه عقل بود و نه دلی
چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی
یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود
آندَم که چشمانت مرا از عمقِ چشمانم ربود
وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سَجده کرد
آدم زمینیتر شد و عالم به آدم سجده کرد
من بودم و چشمانِ تو، نه آتشی و نه گِلی
چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی
من عاشقِ چَشمت شدم، شاید کمی هم بیشتر
چیزی از آنسوی یقین، شاید کمی همکیشتر
آغاز و ختمِ ماجرا لمسِ تماشای تو بود
دیگر فقط تصویرِ من در مَردمکهای تو بود
@Persian_Literature1
#افشین_یداللهی
موسیقی_ملل
🎙پپینو گالیاردی
@Persian_Literature1
Peppino Gagliardi - Che Vuole Questa Musica Stasera.mp38.21 MB
یک طرح متفاوت انتخاب کنید
طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.