The Unspoken
شهرگردِ پیاده نورد به مقصدهایی از پیش تعیین نشده +در تلاش برای داشتن زندگی متمرکز در جهانی پر سروصدا هشتگها #BodyImage #MirroringSelf
Show more190
Subscribers
No data24 hours
-17 days
+430 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
امشب اولین بار بود "سینمای آهسته" میدیدم و موفق هم شدم تا آخرش ببینم! با حداقل تعداد pause. در واقع برشی از زندگی روزمره یک آدم بود و همین. ولی دوستش داشتم. روزهاش آروم میگذشت و خودآگاه بود. مدام دنبال اتفاق ویژهای بودم که به داستان یکم هیجان بده اما مثل زندگی خودم آروم و کند امتداد پیدا میکرد. دوست دارم همونقدر کند زندگی کنم. همونقدر خودآگاه. همونقدر در تنهایی آروم. همونقدر زنده بودن حتی وقتی هیچ اتفاق ویژه و بولدی نمیوفته.
Do they actually care about me?
or only when it's convenient for them?
©️Bibijaneangelica
#MirroringSelf
Am I truly fulfilled or just distracted by temporary pleasures?
©️Bibijaneangelica
#MirroringSelf
Why do I keep trying to see the best in people despite repeated disappointments?
©️Bibijaneangelica
#MirroringSelf
Repost from اقوال الانعام
Photo unavailableShow in Telegram
اگه همه میدونستن دنبال کردن من چقدر از وقتشون که برای تحقیقات میذارن رو صرفهجویی میکنه، الان بیست سی میلیون ممبر داشتم.
Repost from اقوال الانعام
خود کلمه «نقد» رد فلگه. میتونید به عنوان «انتقادچک» برای شناسایی قرومساقها ازش استفاده کنید. تا وقتی فاشیسم هست و سرپاست، نقد یعنی تأییدش. کسی که دستات رو با چسب بسته و انداختدت تو موتورخونه، نقد نمیکنی. یا فحش میدی بش یا دستات رو بازی میکنی و وقتی اومد سر بزنه بت میله گلدان رو میکنی تو پهلوش. نقد برای موقعیتیه که دو طرف در یک سطح هستند. شهروند انگلیس و نخستوزیر انگلیس، در یک سطح هستند.
Repost from سینما پارادیـزو
Photo unavailableShow in Telegram
▪️اینگمار برگمان
ـــ همواره در درون من جدالی است بین اصرار به نابود کردن و تمنای زیستن... من هر روز صبح با خشمی نو، شَکی تازه و میل و اشتیاقی جدید به زندگی کردن، از خواب برمیخیزم.
🎥 @CinemaParadisooo
Repost from Anarchonomy
اینترنت پر شده از تکنیک. طوری که انگار هرچیزی که پیش نمیره لنگ فنونه. مخصوصا الان که همه خیلی عجله دارند همهچیز پیش بره. برید وضعیت صادق هدایت در اروپا رو مطالعه کنید. تکنیک راضی کردن اون فرد که «بشین درست رو بخون پسر انقدر از همهچی غر نزن، تو همین دیروز از پشت کوه اومدی، و اگه پول دولت نبود باید همون پشت کوه میموندی» چی بود؟ مگه وجود داره چنین تکنیکی؟
سرنخ این تکنیکطلبی اونجاست که فکر میکنند باید همهچیز پیش بره، یا تندتر پیش بره. ولی دنیای واقعی این شکلی نیست. ولی سرنخ اون فکر که همهچیز باید پیش بره به کجا میرسه؟
وقتی مدرسه بودی و یه عده از بچهها بعد از توالت دستشون رو نمیشستن، معلم یا مربی بهداشت انقدر انگشتنماشون میکرد و تذکر میداد و جریمه میکرد که مجبور بشن بشورن. این یه چیزی رو انداخت تو ذهنت که وقتی بقیه به استاندارد ما عمل نمیکنند، میشه مجبورشون کرد که عمل کنند. اما بچه بودی و یه چیزی رو متوجه نبودی. که کلاس درس یک اسکیل کوچک از بیرونه، و اون چیزی که اونجا رخ میده نمیتونه به بیرون تعمیم پیدا کنه. وقتی بزرگ شدی هنوز نمیدونستی اون چیزی که وقتی در زمان بچگی متوجه نبودی چی بوده، بنابراین وقتی سوار مترو شدی و بوی عرق خفهت کرد، ازینکه «به این همه آدم چطور میشه فهموند هرروز دوش بگیرند؟» شوکه شدی، و خودت به خودت جواب دادی که نمیشه، و اگه هم بشه پنجاه سال طول میکشه، و خودت مأیوس شدی ازینکه چیزی پیش بره!
در حالی که قرار نیست خطی پیش بره، و حتی طبق برنامه پیش بره. ممکنه مردم در عرض پنج سال یاد بگیرند که هرروز دوش بگیرند و در این زمینه ژاپنی بشن، و ممکنه بعد از دوره ژاپنی شدن، فرانسوی بشن و مسواک نزنند، و دوباره یک جور دیگه بشن. تو میتونی یه استاندارد رو محکم بگیری، و تبلیغش هم بکنی. اما این فکر که بقیه میپذیرند محصول شناخت از دنیای واقعی نیست. محصول سیستم آموزشیه. اون چیزی که باید بت آموزش داده میشد، «رام کردن دیگران در جهت پسندیده کردن جهان» نبود؛ چیزی که باید بت آموزش داده میشد «محکم بودن در برابر ناپسند بودن جهان» بود. به جای اینکه بت بگن چطور باید کسی که دوش نمیگیرد و مسواک نمیزند را به غلط کردن انداخت، باید بت میگفتن باید چطور با کسی که دوش نمیگیرد و مسواک نمیزند تعامل داشت، و یا تحملش کرد.
این در سطوح بالاتر میرسه به این نالههای متداول که «چرا مردم ماتریالیستند و محاسبه معنوی ندارند؟»، یا «با این همه آدم که به راحتی در برابر دزدها سر خم میکنند باید چه کرد؟».