سینما پارادیـزو
ـــ سینما سرزمین من است نه شغل من ـــ سینما، هنر، ادبیات، فلسفه و بیشتر Admin: @Mooso
Show more16 535
Subscribers
+124 hours
+227 days
+15930 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
00:03
Video unavailableShow in Telegram
▪️هریت اندرسون
ـــ من اهمیّتی نمیدهم که وحشی و آزاد باشم، وقتی اینگمار برگمان دوستم دارد.
▫️Summer with Monika (1953)
▫️Dir. Ingmar Bergman
🎥 @CinemaParadisooo
2.29 KB
Photo unavailableShow in Telegram
▪️ناصر تقوایی
ـــ الفبای نوشتن در واژهها یا قلم و کاغذی که انتخاب میکنیم نیست. الفبای نوشتن یعنی اینکه آیا شخصیت ما انعطاف لازم را برای نویسنده شدن دارد یا نه؟ این دستورالعملی است که نیما در کتاب «نامههای همسایه» به نویسندگان جوان میدهد. او میگوید اول به شعرِ خوب فکر نکنید. ببینید آیا شاعر هستید یا نه. هر کسی نمیتواند به صرف دانستن اسلوب و قواعد شاعر باشد.
🎥 @CinemaParadisooo
Photo unavailableShow in Telegram
▪️سرگئی لوزنیتسا
ـــ سینما، مثل هر هنر دیگری، به هیچ کسی مدیون نیست. خلاقیت و آزادی مطلق از هر چیز دیگری مهمتر است. من دربارهٔ موضوعات مورد علاقهام فیلم میسازم. میتوان پرسید چرا دلمشغول چنین مسائلی هستم. البته مضامین طنزآمیز و قسمتهای طنزآمیز هم در فیلمهایم وجود دارد اما، در کل، فیلمهایم عمدتاً به درد و رنج و اندوه دائمی میپردازند. شاید این تقدیر اوکراینیها باشد. به چشم مردم نگاه کنید. به زخمهای دور و بر این شهر بنگرید. همهجای کییف زخمی است. نمیدانم چطور میتوان طور دیگری فیلم ساخت. اینجا همه از شوک روحی حرف میزنند. باید فکری به حال آن کرد چون این ضایعه دارد حلقهٔ محاصره را بر ما تنگتر میکند. ما داریم در کشوری با هم حرف میزنیم که درگیر جنگ است، و این جنگ همهجا مشهود است؛ به مکالمات مردم در خیابان گوش کنید. جنگ ما را احاطه کرده است، نمیتوانیم تظاهر کنیم که جنگی در کار نیست. به عقیدهٔ من، این سلسله اتفاقات تقریباً قابل پیشبینی بود.
▫️Donbass (2018)
▫️Dir. Sergei Loznitsa
🎥 @CinemaParadisooo
03:32
Video unavailableShow in Telegram
▪️RIP Shelley Duvall (1949-2024)
▫️The Shining (1980)
▫️Dir. Stanley Kubrick
🎥 @CinemaParadisooo
IMG_6132.MP418.42 MB
Repost from سینما پارادیـزو
▪️رابرت آلتمن
ـــ دربارهٔ شلی دووال ــ شخصیت میلی در فیلم «سه زن» ــ برندهٔ جایزه بهترین بازیگر جشنواره فیلم کن ــ 1977
ـــ هر چیزی که در فیلم به شخصیت شلی دووال ــ میلی ــ مربوط میشود از دفتر خاطراتش بگیرید تا تمام آن صورتهای خرید روزانه، هر چیزی که دربارهاش حرف میزند، آرایشش، تخیلاتش درباره پسرهایی که شیفته اویند (درحالیکه هیچکس حاضر نیست به او نزدیک شود) همه از خود او میآیند و بدون این که در فیلمنامه مشخص شده باشند من از او خواستم خودش تمام آنها را بنویسد. ما همچنین از دفتر خاطرات شلی استفاده کردیم که فکر نمیکنم هیچ نویسندهای میتوانست آنها را دربیاورد. مشکلم با فیلمهایی که دیروز ساختیم یا فردا خواهیم ساخت بازیگرانند. همیشه میخواهند فرصتهای بیشتر و بیشتری به آنها بدهید تا بازی کنند و نقش بازی کردنشان را بیشتر کنند اما کارهای مردم عادی هیچ وقت بازی آنها نیست؛ رفتار آنهاست. به نظرم دووال فوق العاده بود چون اجازه میداد تحمیق شود و ضعفهایی را در شخصیتش نشان میداد که کس دیگری حاضر نبود به این شکل آن را عیان کند. وقتی او صندوق پستیاش را باز میکند پر است از کارتها و بروشورهای تبلیغاتی ولی هیچکس نیست که به او نامهای بنویسد. او در مالیخولیای این که همه دوستش دارند و عاشقش هستند زندگی میکند. من شلی را اولین بار در زمان ساخت «بروستر مککلود» که در هیوستن تگزاس میگذشت دیدم. برای ساخت فیلم به آنجا رفته بودم و زندگی میکردم. باز هم تامی و باب که از قدیم با من کار میکردند سراغم آمدند و گفتند در مهمانی آدم عجیبی دیدهاند که قصد داشته تابلوهای دوست نقاشش را بفروشد. بعد از شنیدن حرفهای آنها متقاعد شدم که او را ببینم. اگر راستش را بخواهید دفعه اول فکر کردم او دارد نقش بازی میکند و این خود حقیقی او نیست و حتی کمی با او تند رفتار کردم بعد از یک تست شیفتهاش شدم و به نظرم جادوئی داشت که لازم داشتم. برای «مککیب و خانم ميلر» دوباره دعوتش کردم و در اینجا جولی کریستی او را زیر بال و پر خودش گرفت و بیشتر از اینکه من او را کارگردانی کنم جولی او را کمک و هدایت میکرد و بعد از آن هفت فیلم با شلی کار کردم.
— Happy Birthday, Shelley Duvall!
🎥 @CinemaParadisooo
🎥 @CinemaParadisooo
attach 📎
01:04
Video unavailableShow in Telegram
▪️هاروکی موراکامی
ـــ کافکا در کرانه ــ ترجمه مهدی غبرائی
ـــ گاهی سرنوشت مثل طوفان شنی است که مدام تغییر سمت میدهد. تو سمت را تغییر میدهی، اما توفان دنبالت میکند. تو باز میگردی، اما توفان با تو میزان میشود. این بازی مدام تکرار میشود، مثل رقص شومی با مرگْ پیش از سپیدهدم. چرا؟ چون این طوفان چیزی نیست که دورادور بدمد، چیزی که به تو مربوط نباشد. این توفان خود توست. چیزی است در درون تو. بنابراین تنها کاری که میتوانی بکنی تن در دادن به آن است، یکراست قدم گذاشتن درون توفان، بستن چشمان و گذاشتن چیزی در گوشها که شن تویش نرود و گام به گام قدم نهادن در آن. در آن نه ماهی هست، نه خورشیدی، نه سمتی و نه مفهوم زمان. فقط ریگهای سفید ظریف که مثل استخوان پودر شده در هوا میچرخند. این طوفان شنی است که لازم است تصور کنی.
و توفان که فرونشست، یادت نمیآید چی به سرت آمد و چطور زنده ماندهای. در حقیقت حتی مطمئن نخواهی شد که توفان واقعا به سر رسیده. اما یک چیز مشخص است. از توفان که درآمدی، دیگر همان آدمی نخواهی بود که به توفان پا نهاده بودی. معنی این توفان همین است.
— The Bridges of Madison County
🎥 @CinemaParadisooo
IMG_6124.MP422.54 MB
▪️ ژان-لویی بوری عزیز
این آشفتگیهایی که مانند مرگ است، این احساس خلأ سیاه، این احساس که میگوید من دیگر نیستم، این غیرواقعیبودن چهرههایی که در خیابان به آنها برمیخوریم، من همهٔ اینها را با تمام وجودم احساس کردهام و نیز بیتردید نمیتوانیم به دیگران ثابت کنیم که چه در درونمان میگذرد، این واقعیت رنگباخته و این حس تهیبودن را، من همهٔ این احساسات را تجربه کردهام. یک سال و نیم طول کشید تا توانستم از این احساسات رها شوم و تا سه سال پس از آن هنوز عادی نبودم و نمیتوانستم بدون سؤظن کسی را دوست بدارم.
من این نامه را در پاکتی خواهم گذاشت و آن را برایتان پست میکنم، اما شما میتوانید تصور کنید در شیشهای پیچیده شده است. شما در میان کسانی هستید که این شانس را دارند که آنچه غیرقابل بیان است را بیان دارند و آن هم به مدد خلاقیتتان؛ این را فراموش نکنید.
من همواره شهامت شما را ستایش کردهام بهویژه هنگامیکه کتابتان «نیمهٔ پرتقال مرا» منتشر کردید؛ هر هفته در فیلم «نقاب و پر» ـــ شما گواه دیگری از هشیاری، شادی و سرزندگی به ما ارائه دادید. به این علت میدانم که شما توانایی آن را بهموقع مییابید که لگدی به این احساسات زده و از آن اعماق بهسطح زندگی در میان ما بازگردید.
با دوستی صمیمانه
ــــ فرانسوا تروفو
ـــ ژان-لویی بوری (نویسنده، روزنامهنکار و منتقد) دچار افسردگی شدیدی بود و برخلاف انتظار تروفو بهبود نیافت و چند ماه بعد خودکشی کرد.
🎥 @CinemaParadisooo
🎥 @CinemaParadisooo
Photo unavailableShow in Telegram
▪️سوزان سانتاگ
ـــ آمریکا بر پایهٔ نسلکشی بنا شده است؛ براساس فرضیهٔ بیچون و چرای حق سفیدپوستان اروپا برای نابودی ساکنان رنگینپوست که از حیث تکنولوژی، عقبتر هستند تا بتوانند قاره را زیر سلطه خود بگیرند. حقیقت آن است که هیچکس، نه موتزارت، نه شکسپیر، نه دولتهای شورایی، نه کلیساهای باروک، نه نیوتون، نه اعطای حق به زنان، نه کانت، نه مارکس، نه رقصهای باله بالنشین و ... آنچه را این تمدن خاص بر سر جهان آورد، جبران نمیکند. نژاد سفید سرطان تاریخ بشر است. نژاد سفید و فقط نژاد سفید به همراه ایدئولوژیها و اختراعاتش، با گسترش خود در همهجا، تمدنهای مستقل را نابود میکند. توازن زیست محیطی کره خاکی را بر هم زده است و اکنون موجودیت خود زندگی را تهدید میکند.
— Killers of the Flower Moon (Martin Scorsese, 2023).
🎥 @CinemaParadisooo
Photo unavailableShow in Telegram
▪️آندره بازن
ـــ اگر سینما یعنی حرکت، پس وسترن عالیترین مصداق سینما و مظهر و عصاره آن است.… وسترن تنها ژانری است که قدمتش به قدمت خود سینما میرسد.
— The 100 Greatest Westerns of All Time
🎥 @CinemaParadisooo
Photo unavailableShow in Telegram
▪️کوئنتین تارانتینو
ـــ جان فورد قطعا یکی از قهرمانان وسترن ساز من نیست. حداقل چیزی که میتوانم بگویم این است که از او متنفرم. حتی اگر اینکه در فیلمهایش سرخپوستهای بدون چهره را مثل زامبی سلاخی میکند ـــ کنار بگذاریم. او کسی است که ایدهٔ ارزش بیشتر انسانهای آنگلوساکسون نسبت به بقیه نژادها را که قبلا هم وجود داشت در سینمایش به کار گرفت. ایدهٔ تبعیضآمیزی که حتی تا انتهای دهه پنجاه هم وجود داشت.
🎥 @CinemaParadisooo
Choose a Different Plan
Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.