cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

🎗آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعه شناختی؛

محمد حسن علایی دکترای جامعه شناسی نظری فرهنگی مولف کتاب "گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک" و "شریعتي و تفکر معنوی در روزگار سیطره‌ی نیست‌انگاری" ارتباط با مدیر کانال @Dr_Mh_Alaei صفحه اینستاگرام: http://www.instagram.com/dr.alaei.sociology

Show more
Advertising posts
1 409
Subscribers
No data24 hours
+307 days
+2730 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

بیژن عبدالکریمی در گفت و گو با «اعتماد» انتخابات و دوران پسا انتخابات را تحلیل می کند آخرین فرصت گفتگو: مهدی بیک اوغلی اکثریت ایرانیان به تفسیر تندروانه و ظاهراندیشانه از انقلاب، «نه» گفتند. با پایان گرفتن انتخابات ریاست جمهوری، بازار ارزیابی های تحلیلی درباره ابعاد گوناگون این انتخابات گرم شده است. اما فارغ از بررسی های جامعه شناسانه، سیاسی، فرهنگی و...لازم است موضوع از منظر پدیدارشناسانه و هرمنوتیک هم تحلیل شود. اینکه از منظر معنایی در پس عدم مشارکت 60درصدی ایرانیان چه رازی نهفته است؟ ذهنیت ایرانیان از منظر فلسفی پس از این انتخابات به چه سمت و سویی میل می کند و در صورت شکست این پروژه باید منتظر چه عواقبی باشیم؟ بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه در گفت وگو با «اعتماد» تلاش می کند به بخشی از این ابهامات پاسخ دهد. آنچه عبدالکریمی روی آن پافشاری دارد، تاکید بر این واقعیت است که انتخابات1403 آخرین فرصت، آخرین سنگر، آخرین شانس و نهایتا آخرین امید سیاست گذاران ایرانی برای پر کردن شکاف عمیق موجود میان حاکمیت و ملت است. او معتقد است، حاکمیت این فرصت دقیقه نودی را درک کرده که علی رغم درخواست تندروها، مهر تایید بر صلاحیت پزشکیان زده و او را راهی عرصه انتخابات کرده است. این استاد فلسفه در عین حال معتقد است زدن مهر تایید بر صلاحیت پزشکیان و رای مثبت مردم به او کفایت نکرده و حاکمیت این بار باید به گونه ای برنامه ریزی کند که نیروهای در سایه و تندروها، در مسیر برنامه های دولت سنگ اندازی و مانع تراشی نکنند. عبدالکریمی می گوید که پیام اصلی این انتخابات، بیزاری و دوری اکثر ایرانیان از گفتمان تندورانه و ظاهراندیشانه ای است که طی سال های اخیر سیطره بسیاری بر نهادهای تصمیم ساز پیدا کرده اند. او معتقد است چه 60درصدی که در انتخابات شرکت نکردند و چه گروه هایی که به پزشکیان رای مثبت دادند، همگی خواستار تغییر و اصلاح هستند. حاکمیت باید این سیگنال را بشنوند و به صورت تدریجی زمینه تحقق مطالبات مردم را فراهم کند. به اعتقاد عبدالکریمی همان گونه که دولت پزشکیان باید در عرصه سیاست بین المللی، همسو با رهبری حرکت کند، اما در سیاست های داخلی و فرهنگی باید با حاکمیت وارد چانه زنی و گفت وگو شود. با پایان گرفتن انتخابات اخیر، نیازمند تفاسیر هرمنوتیک از مشارکت یا عدم مشارکت مردم هستیم. انتخابات از نظر شما چه معنی ای دارد؟ پیام آشکار انتخابات اخیر این است که بخش عمده جامعه از هرگونه تندروی بیزار است. هم از تندروی های اپوزیسیونی و هم از تندروی های پوزیسیونی. روحیه میانه روی یکی از ویژگی های خرد ایرانی است و ایرانی ها از افراط بیزارند. این رویکرد در انتخابات اخیر دیده شد. موضوع مهم بعدی عدم مشارکت بخش عمده ای از ایرانیان در انتخابات است. اکثریت افرادی هم که در انتخابات شرکت کردند، خواستار تغییر هستند. یعنی بخش اعظم جامعه به تفسیر تندروانه و ظاهراندیشانه از انقلاب، «نه» گفتند. اتفاق مهم دیگری هم در این انتخابات رخ داد و آن اینکه حاکمیت سیاسی، موضع هوشمندانه و عاقلانه ای را اتخاذ کرد و اجازه ورود را به مسعود پزشکیان داد. با این تصمیم سیگنال معناداری به جامعه صادر شد و حاکمیت اعلام کرد که صدای مطرودشدگان و نادیده انگاشتگان را شنیده است. در واقع با توجه به فشارهای نظام سلطه و تهدیدهای جهانی، حاکمیت ایران آماده تغییرات است. نوعی وفاق در اثر این تغییرات شکل گرفت.
Show all...
این سیگنال ها شامل چه مواردی می تواند باشد؟ پزشکیان در نخستین گام چه باید بکند؟ مثلا آزاد کردن برخی زندانی های سیاسی به خصوص زندانیانی که چهره جهانی و بین المللی دارند، می تواند صحنه را برای دولت پزشکیان مطلوب تر سازد. می تواند سیگنالی باشد که مناسبات ایران با جهان پیرامونی را بهبود بخشد. منظورم از مراوده با جهانیان تنها ارتباط با امریکا نیست، بلکه اروپا، آسیا و... را نیز در بر می گیرد. معمولا زمانی که دولت های میانه رو و اصلاح طلب روی کار می آیند، حاکمیت دوگانه ای هم ایجاد می شود. طیف های افراطی و تندرو در شمایل دولت در سایه یا حاکمیت دوگانه، سر بر آورده و در مسیر تصمیم سازی های دولت مستقر مانع تراشی و سنگ اندازی می کنند. همین امروز هم این گروه های در سایه در حال تهدید دولتند. خطراتی که این نوع دوگانگی ممکن است ایجاد کند، چیست؟ طی بیش از 40 سال گذشته، همواره با این دوگانگی مواجه بوده ایم. این امر یکی از آفات جامعه ایرانی است که جمهوریت ایرانی را در کنار سایر عوامل تهدید می کند. من گوشزد می کنم شرایط تغییر کرده، همان طور که اشاره شد، پزشکیان آخرین سنگر و آخرین شانس توسعه برای ساختار است. اگر دیوار دولت پزشکیان فرو بریزد، بنای کلی آسیب دیده و به همه ضرر می رسد. همه باید تلاش کنند، تورم دورقمی، فشار اقتصادی، شکاف طبقاتی، فقر عظیم دهک های محروم، انسداد ارتباطی، به رسمیت شناخته نشدن سبک زندگی جوانان و... بهبود یابد و دولت در سایه یا وجه غیرعقلانی حاکمیت تسری یابد، اوضاع بسیار وخیم می شود. اصلاح طلب و اصولگرا فرقی ندارد، سونامی عدم توفیق همه را با خود می برد. حاکمیت با تایید صلاحیت پزشکیان انگار در مسیر تازه ای پای گذاشته است. آیا ممکن است هسته سخت قدرت اجازه مانع تراشی را از طیف های تندرو بگیرد؟ من امیدوارم این گونه باشد و چهره های تعیین کننده در حاکمیت به این خودآگاهی رسیده باشند که ایران با مشکلات زیادی روبه روست. بخش قابل توجهی از شهروندان از قطار انقلاب پیاده شده اند. نمی توان با تعداد معدودی از افراد و اقشار کشتی به گل نشسته انقلاب را به پیش راند. برای حرکت این کشتی به گل نشسته جامعه، نیازمند همه اقشار و گروه ها هستیم. اگر این گونه نشود هم در عرصه داخلی و هم در عرصه خارجی با مشکلات عدیده ای روبه رو خواهیم بود و این به نفع هیچ فرد و جریانی نیست.
Show all...
اما به نظر می رسد برخی افراد و جریانات داخلی و خارجی از این وفاق ناراضی هستند. امروز طیف های افراطی داخلی، شورای نگهبان و حاکمیت را می نوازند که چرا پزشکیان را تایید صلاحیت کرده! همان طور که تندروهای خارجی هم نسبت به انتخاب چهره ای اصلاح طلب و تحول خواه نگرانند. این نارضایتی ها از کجا سرچشمه می گیرد؟ البته، دو گروه نیروی تندرو ناراضی هستند. تندروهایی که در پس گفتمان انقلاب پنهان شده اند و تندروهای اپوزیسیون از این وفاق خرسند نیستند. گویی منافع خود و هویت خود را از ایجاد شکاف ها می بینند. به همین دلیل است که درست پس از اعلام نتایج انتخابات، دکتر محسن برهانی زندانی می شوند. در بدترین زمان ممکن، این اقدام صورت گرفت. انگار که گروهی از شیرین شدن کام ملت ناشاد می شوند و دوست دارند جامعه در تنش و التهاب نگه داشته شود. موضوع مهم دیگر اینکه، بچه های گفتمان انقلاب باید این واقعیت بنیادین را دریابند که فارغ از درست یا غلط بودن دیدگاه های شان، بخش بزرگی از جامعه به آرمانگرایی های گفتمان انقلاب به نحوی که پاره ای از تندروها روی آن دست می گذارند، پاسخ منفی داده است. این عدم همسویی چه درست باشد یا نادرست به عنوان یک واقعیت اجتماعی باید پذیرفته شود. نیروی انقلاب باید درباره این مساله فکر کنند. نکته سوم اینکه گفتمان های قبلی، چه ذیل گفتمان به اصطلاح اصولگرا و چه به اصطلاح اصلاح طلب، باید توجه داشته باشند، گفتمان های گذشته دیگر پاسخگوی نیازهای مردم نیست. این گفتمان ها باید الگوهای جدیدی خلق کنند. گفتمان هایی که نوعی آرامش را به جامعه بازگردانده، از تندروی دوری کند، افق روشنی به جامعه ارائه کند، وحدت ملی را افزایش داده و سرمایه ملی به جامعه بازگرداند. تا به امروز گفتمان انقلاب تا توانسته همه را از قطار انقلاب پیاده کرده تا جایی که امروز این گفتمان غریب و تنها شده است. اگر این دگردیسی های ضروری در گفتمان ها صورت نگیرد، باید منتظر چه شرایطی باشیم؟ حنای هر گفتمانی که بخواهد براساس مواضع پیشین حرکت کند، برای مردم رنگی ندارد. مردم خریدار این چنین شعار و نمایش های سیاسی نیستند و توجهی به افق های آنان ندارند. پزشکیان آخرین سنگر و آخرین فرصت کشور است. در صورت عدم توفیق مسعود پزشکیان خشم و ناامیدی بیشتر مردم زبانه می کشد و صندوق ها از کشور رخت بر می بندد. در یک چنین شرایطی خطر گسترش خشونت محتمل است. همه باید کمک کنند که چنین نشود. تجربه دولت خاتمی و دولت روحانی نباید در دولت پزشکیان تکرار شود، چراکه دودش به چشم همه می رود. مساله امروز ما مساله جناحی نیست، مساله، مساله ملی است. هر فرد و جریانی که مصالح ملی را قربانی مسائل جناحی کند، بی شک از خائنین به کشور است و همه باید با یک چنین افراد یا جریاناتی مقابله کنند. حتی بچه های گفتمان انقلاب که سرمایه های برجسته این کشورند باید در برابر مانع تراشی تندروها بایستند. باید بدانند که افراطی ها برخلاف منافع ملی عمل کرده و باید با آنها برخورد شود. دولت مسعود پزشکیان با چه خطرات، آفات و تهدیدهایی مواجه است؟ یکی از آفاتی که دولت مسعود پزشکیان را تهدید می کند آن است که به واسطه نیروهای به اصطلاح اصلاح طلب، این دولت مصادره شود. پزشکیان باید توجه داشته باشد که اصلاح طلبی در این کشور بوی تکنوکراتیک و بروکراتیسم را نگیرد. نباید چهره های تکراری، قائل به منافع فردی و جمعی، برآمده از اشرافیت بروکراتیک که در پس گفتمان اصلاح طلبی پنهان شده اند، این جریان را بدنام کنند و به کشور خسارت وارد سازند. جامعه نیازمند گفتمان جدیدی است و این گفتمان، فراتر از گفتمان های مرسوم اصلاح طلبی و اصولگرایی است. ممکن است کمی مصداقی تر درباره خطراتی که پیش رو گفتمان اصلاح طلبی در این هنگامه تازه وجود دارد، توضیح دهید؟ من نگرانم که مسعود پزشکیان، مصادره شود و همان تجربه دولت اصلاحات و دولت اعتدال تکرار شود. در واقع همان بلایی که سر خاتمی و روحانی آمد خدای ناکرده سر پزشکیان هم بیاید. بنابراین باید هوشیار بود. پزشکیان تربیت شده نهج البلاغه است، باید همچون علی(ع) به مردم تکیه کند. باید صدای طردشدگان و نادیده انگاشته شدگان باشد. همان گونه که در عرصه سیاست بین المللی، همسو با رهبری حرکت می کند، اما در سیاست های داخلی و فرهنگی باید با حاکمیت وارد چانه زنی و گفت وگو شوند. حتی به طور نمادین هم شده باید پاره ای سیگنال ها به جامعه ارسال شود تا این حس به وجود آید که تغییراتی رخ داده و این طیف های طرد شده دیده می شوند.
Show all...
🔶️🔸️دلا بسوز که سوز تو کارها بکند... (از سری جلسات حافظ‌خوانی) ♦️دکتر محمدحسن علایی #حافظ 🎗با آکادمی وفاق به آدرس زیر در ارتباط باشید: @sociologicalperspectives
Show all...
صدا ۲۱۲.m4a6.22 MB
00:28
Video unavailableShow in Telegram
حسین وارث آدم @seyedjavadmiri
Show all...
2.68 MB
♦️حسین بن علی؛ روح وجدان تاریخی ایرانیان!دکترمحمد حسن علایی (جامعه شناس) بگذارید با یک مقدمه ی بی ربطه آغاز کنیم، آنچه که امروز در کشور همسایه ی ما، افغانستان می گذرد، می تواند از این جهت مهم باشد که نوعی انسداد و استیصال در بین نیروهای اجتماعی و توده ی مردم در این کشور مشاهده می گردد، در این مجال فرصت پرداخت تفصیلی به این موضوع را نداریم، اما اجمالا به همین میزان بسنده می کنیم، که گویا این جماعت خسته و ستم دیده، خویشتن خویش و وجدان جمعی تاریخی خویش را در طول این سال‌ها و در اثر منازعات فرسایشی پی در پی از دست وا نهاده اند، نیروهای سیاسی متشتت، اتلاف سرمایه های ملی در اثر واگرایی دوقطبی های مرکزنشین، زراندوزی و سوداگری سران، ارتش خودباخته، و مردمان پابه فرار، جولان بیگانگان و تروریستها، و بازگشت طالبان، تنها بخشی از این حقیقت را نمایان می سازد، اگر چه بسیاری از اهل اندیشه افغانستان همچنان به این اوضاع و احوال تاسف بار به دیده ی تامل چشم دوخته اند، و به راه های دشوار آینده می اندیشند. با ظهور مدرنیته و توفق تفکر متافیزیکی غربی بر جهان امروز، ما و کشورهایی نظیر همسایه های ما، دچار انواع دگرگونی های شتابناک شده ایم، و این حقایق نباید تنها منحصر در پروژه های فکری اهل فلسفه تلقی کرد، بل باید آن را در نسبت مستقیم با زندگي روزمره ی خویش فهم کرد. با این مقدمات، تمسک به وجدان جمعی و تاریخی، برای یافتن مرکز ثقلی برای کنش‌های تحول جویانه و مقاومت ورزانه، و تمهید مبنا و الگو برای ارتقا اثربخشی فعالیت های کنشگران، از اهمیت بالایی برخوردار خواهد بود، ضمن اینکه روشنفکران جامعه برای توفیق در رساندن پیام خویش به توده ی مردم ناگزیر از کشف این ناخودآگاه جمعی و یافتن زبان مشترک با توده ی مردم برای اثرگذاری و توسعه طلبی هستند. دکتر بیژن عبدالکریمی حسین بن علی را روح وجدان تاریخی ایرانیان قلمداد می‌کند، همینجا لازم است اشاره شود که، نگارنده نه تنها بین "پرسش از امکان امر دینی در جهان معاصر" و "سخن راندن از حسین بن علی در مقام روح وجدان تاریخی ایرانیان" هیچ تناقضی نمی یابد، بل این دو پویه ی فلسفی، انسان شناختی و جامعه شناختی را در پیوند هم می بیند ‌که در برنامه ی پژوهشی متفکر معاصر هم روزگارمان، توانسته است با یک دقت نظری بالا، به نحو توامان ظهور یابد که بحث پیرامون آن مجال مستوفایی می طلبد. اما چرا حسین بن علی؟ در مقام یک دانش آموخته ی جامعه شناسی، بدون اینکه احساسات و اعتقادات خویش را در تبیین و تحلیل خویش راه بدهم، بایستی سنجش گرانه و به اعتبار اوصاف پدیدارشناختی طبقات اجتماعی به این حقیقت اشاره کنم که امروز پژواک نام حسین بن علی در میان ایرانیان، پس از مواجهه با مدرنیته و نیز تجربه ی یک انقلاب و نظام برآمده از آن، حقیقت غیر قابل انکاریست، و بی تردید تمام جریانات و گرایش های گوناگون، مردان و زنان و حتی جوانان نسبت به این سرمایه ی تاریخی به دیده ی احترام نظر می کنند فارغ از آنکه این حس تعلق را به تعلقات فرقه ای و مذهبی و سیاسی تقلیل دهیم، می توانیم حول نام حسین بن علی برای تقویت وفاق ملی گرد هم بیاییم و از ظرفیت اندیشه ی رهایی بخش این امام بزرگ انسان، حسن استفاده را به کار بندیم.
Show all...
Photo unavailableShow in Telegram
♦️فرهنگ را به اهل فرهنگ بسپارید! ✍دکترمحمدحسن علایی جامعه شناس 🔸️روزنامه همدلی ۲۳ تیر ۱۴۰۳ https://hamdelidaily.ir/index.php?newsletternumber=2457&page=8
Show all...
پیشنهاد نامگذاری دولت چهاردهم؛ به نام "دولت وفاق ملی"! جناب آقای دکتر بیژن عبدالکریمی با سلام و احترام؛ اکنون که به حمدالله شرایط مساعد برای نضج گرفتن "گفتمان وفاق" در کلان کشور شکل گرفته‌است ضمن تبریک و خداقوت محضر حضرتعالی که به گواه این بنده یک دهه تمام تکوین این گفتمان تازه محل امعان نظر شما بوده‌است و در هر فرصتی شاهد طرح شاخص‌های این گفتمان در بیانات و مقالات شما بوده‌ایم و از آنجایی که صاحب این قلم به جد و جهد نظریه پردازی در حوزه وفاق ملی را وجهه ی همت خویش قرار داده‌است لذا تقاضا می‌کنم جنابعالی که شخصیتی شناخته شده در سپهر فکر و فرهنگ جامعه ما می‌باشید پس از تجربه جریانات اصول‌گرایی و اصلاح‌طلبی و ... توسط آحاد جامعه در دهه‌های گذشته و با وجه نظر به مواضع و جایگاه غیر حزبی جناب آقای دکتر مسعود پزشکیان رئیس جمهور منتخب، پیشنهاد نامگذاری "دولت وفاق ملی" را به شخص ایشان ارائه نموده؛ در ادامه ی کار مراتب حمایت و پشتیبانی فکری خویش از دولت وفاق ملی را حسب صلاحدید خویش اعلام بفرمایید؛ دولت وفاق ملی؛ تحت حمایت رهبری انقلاب؛ همگرایی همه‌ی جرایانات نوگرا و سنت‌گرا برای غلبه به توسعه‌نیافتگی تاریخی جامعه ایرانی را تا نیل به توسعه مطلوب ایران اسلامی در عمل پیگیری کرده، به فضل الهی موجبات سرافرازی ایران عزیز را در میان مدت فراهم خواهد کرد. به سهم خویش از فعالیت‌های اخیر جنابعالی در موسم انتخابات و ارائه تذکارهای وفاق‌آفرین در طرح نگرانی‌های انسجام‌بخش و همراهی با بیانیه راهگشایی و نیز حمایت از گفتمان آشتی جویانه و روادارانه دکتر پزشکیان عزیز کمال تشکر و قدردانی را دارم‌. محمدحسن علایی جامعه‌شناس ۲۲ تیر ۱۴۰۳
Show all...
آخرین انسانی که روی پاهای خسته‌ی خویش خواهد ایستاد؛ تا از سطح مردگان روی زمین ارتفاع بگیرد؛ و چشم در چشم این برهوت بی‌معنایی کلامی بر زبان بیاورد؛ شاید من باشم؛ هنگام که پاي "تو" در میان باشد؛ هنگام که همه‌ی این آمدن‌ها و رفتن‌ها یک قدم مانده به ناامیدی مطلق درست در مرز ابتذال رستگار شوند؛ من هیچگاه به دلخوشی‌های کوچک همگنان خردسالم رضایت ندادم؛ چرا که من هیچگاه چندان هشیار نبودم که در حقارت پیمانه‌ی کوچک ایشان نام بزرگ مستی را بجویم؛ چرا که من هماره چشم براه آمدنت بودم؛ چرا که من هماره چشم براه آمدنت هستم؛ اگر نبودی تو من چگونه در اتحاد مصلحتی مورچگان برده‌صفت به آزادگی نژاده و عافیت‌سوز خویش می‌بالیدم اگر نبود انتظار تو من چگونه می‌توانستم دل به جاده بزنم و هم‌نشینی آدم های کوچک شهر را پشت سر بگذارم؛ تو را به جای می آورم وقتی زرتشت وار از خلوت کوهستانی خویش پایین می‌آیی هنگام که از عفونت نیشخندهای انسان های آخرین التیام یافته‌ای در آن هنگام که دستهای بخششت متورم می شوند، براستی آنکه خیره به افق چشم به راه آمدنت نشسته هست؛ شاید من باشم... https://www.instagram.com/p/C9U2YIRO9PL/?igsh=cDhqZDJhNG8zNTlw
Show all...

«حسین وارث آدم» * این کتاب نیز مثل اکثر قریب به اتفاق آثار شریعتی در راستای تلاش او به منظور احیا و بازخوانی سنت تاریخی ما در دورانی است که فرهنگ و تفکر مدرن در حال بسط و سیطره کامل، و فرهنگ و تفکر سنتی رو به اضمحلال بوده است. همچنین شریعتی به واسطة بازخوانی مفهوم «شهادت» خواهان نزدیک شدن به وجدان مغفوله جامعه و دعوت افراد خو کرده به اخلاق ذلت و بردگی به نوعی اصالت و خودجوشی بوده است. در روزگار ما به تبع سیطره مدرنیته و تمدن متافیزیکی غرب معنای متافیزیکی از حقیقت در سراسر جهان سیطره یافته است. اما در سنن دینی و معنوی شرقی حقیقت معنای کاملاً متفاوتی داشته و «حقیقت» و «حضرت حق یا امر متعالی» در وحدت و این همانی شان مورد تفکر قرار می گیرد. در همه سنن دینی، شرقی و معنوی یکی از نشانه های باورمندی به وجود حقیقت و وفاداری با عهد و پیمانی که میان انسان مؤمن متفکر با حقیقت وجود دارد آمادگی فرد مؤمن و متفکر برای مواجهه انتخابی و آزادانه با پدیده «مرگ» است. در سنت تاریخی خود ما نیز «شهادت»، یعنی مرگ در راه خدا و ایمان به خداوند در همین سیاق، یعنی بر اساس درک خاصی از حقیقت و وجود پیوندی ازلی و ابدی میان فرد مؤمن با خداوند باید فهمیده شود. البته باید توجه داشت که «شهادت» و «آمادگی برای شهادت» از ارزش های بسیار متعالی سنن دینی و معنوی از جمله اسلام و تشیع و حتی سنن غیردینی بوده است. حتی سقراط که یکی از بنیان گذاران سنت متافیزیک یونانی است فلسفه را «مشق مرگ» و آماده شدن برای رویارویی با مرگ می داند کتاب «حسین وارث آدم» یکی از زیباترین و عمیق ترین آثاری است که در تاریخ گذشته و حال ما در خصوص شهادت به تحریر درآمده است. در این اثر غنا و گستردگی فرهنگی و عمق آگاهی و خودآگاهی تاریخی شریعتی به خوبی خود را نمایان می سازد. در «حسین وارث آدم» شریعتی می کوشد تا بر اساس درکی وجودی (اگزیستانسیالیستی) شهادت را از یک باور بومی، قومی و فرقه ای که صرفاً مورد اعتقاد شیعیان است به یک نحوه نگرش و به یک فلسفه تاریخ برای همة آن کسانی تبدیل کند که راهی برای نجات انسان از بردگی و اسارت جست وجو می کنند. اثر شریعتی مواجهه ای وجودی (اگزیستانسیالیستی) با مقوله مرگ خودآگاهانه و انتخابی (شهادت) و نه رویکردی تاریخی یا تئولوژیک با رویداهای عاشورا است. شریعتی اعتقاد داشت که در نگرش شیعی نوعی فلسفه تاریخ وجود دارد و این فلسفه تاریخ خود را در «زیارت وارث» آشکار می سازد. شریعتی نیز خواهان درک حماسة کربلای حسینی بر اساس نوعی فلسفه تاریخ بشری، خارج از باورهای قومی، اعتقادی و کلامی بود. *از نظرگاه دکتر عبدالکریمی
Show all...
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.