دمی با شعر

به ما گفته بودند به احترام آزادی برخيزيم چه‌قدر ساده و با اشتياق از جايمان بلند شديم از آن روز نه جايی برای نشستن داريم نه سرزمينی برای ماندن! #فخرالدين_احمدی @posher

. من چقدر احمق بودم که می‌خواستم لکه‌های خون را از شیشه‌ها پاک کنم با روزنامه‌هایی که از جنگ می‌نویسند #داوود_سوران @posher

تحمل می‌رود‌ اما شب غم سر نمی‌آید... #مهدی_اخوان_ثالث @posher

درست چند لحظه پیش دم سحر پرنده‌های سیاه روی کابل تلفن انتظار می‌کشیدند در حالی که داشتم می‌خوردم ساندویچ فراموش شده دیروز را در ساعت 6 صبح یک صبح ساکت یکشنبه یک کفش آن گوشه ایستاده رو به بالا دیگری خوابیده روی پهلو درست است بعضی زندگی‌ها ساخته شده‌اند که هدر بروند #چارلز_بوکوفسکی کتاب خوش شانس ها ترجمه علیرضا بهنام @posher

نامت در جانم گُر می‌گیرد... #منوچهر_آتشی @posher

چه می‌ماند از زندگی اگر که کم شود از دست‌هایم لذت در آغوش کشیدنت... #سیدعلی_صالحی @posher

*دیگر مرا نخواهی دید - دیگر ترا نخواهم دید؟ *غمگین نباش - چگونه غمگین نباشم *زیرا هر بار که دلدادگان به هم برسند من و تو در لبخند آنان همدیگر را خواهیم دید هر جا که قراری بگذارند من و تو - در دست‌های آنان *آری در دست‌های آنان همدیگر را در آغوش خواهیم کشید... #حسین_رسول_زاده @posher

آه از دل تو که سنگ می‌بارد از او #حافظ @posher

در پایان من و تنهایی با هم تنها خواهیم ماند او آتش سیگارش خاموش خواهد شد و من هم برای همیشه خواهم خُفت... #شیرکو_بیکس @posher

چگونه مى‌سپری تن به بوسه‌های رقیبم نشان بوسه من در کدام سوی تنت نیست؟ #حسین_منزوی @posher