cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

کی شعر تر انگیزد ...

کانال ایران شناسی و سروده های محمود جعفری دهقی. نشانی: [email protected]

إظهار المزيد
Advertising posts
517المشتركون
لا توجد بيانات24 hour
+27 يوم
+430 يوم

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

بر چهره ی شهر خود نظر کردم دوش دیدم همه کینه توزی و اندوه فروش ‌شاید دَمِ دیو شادی از شهر ربود آنگه که همه به خواب بودند و خموش م. جعفری دهقی
إظهار الكل...
نهم اردیبهشت، سالروز درگذشت ذبیح‌الله صفا (۱۲۹۰-۱۳۷۸) زبان فارسی در طول زمان بار فرهنگ ایران را حمل کرده و بین اجداد و اعقاب ایجاد وحدت کرده است، یعنی من و شما خودمان را از فردوسی جدا نمی‌بینیم و او را مال خودمان و خودمان را از او می‌دانیم درحالی که نه ناحیۀ ما یکی است و نه لهجۀ محلی ما و شاید نه فرهنگ ما کاملاً یکی است. برای اینکه فی‌المثل من فرهنگ طبری مازندرانی دارم و او فرهنگ خراسانی آن وقت را داشت که این‌ها از همدیگر به‌کلی جدا بودند. پس این زبان فارسی است که فرهنگ کهن ایران را از اجداد ما به ما منتقل کرده و از آنها به ما رسیده است و ما اینک خودمان را با دقیقی و‌ فردوسی و سعدی و حافظ در ارتباط می‌دانیم. با رودکی که زادگاهش امروز در دست ما نیست و با آن ارتباطی نداریم روحاً مربوطیم، او‌ مال ماست و ما مال او هستیم، زیرا یک دست آداب و رسوم را با همدیگر داشتیم و داریم و این آداب و رسوم را زبان فارسی به ما انتقال داده است. برگرفته از: «زبان فارسی و وحدت ملی»، ای زبان پارسی، به کوشش میلاد عظیمی، ج ۱، انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۹۰، ص ۴۳۷. @theapll
إظهار الكل...
🇮🇷 یاد صبا؛ نشست مرور کارنامه علمی و پژوهشی استاد دکتر طهمورث ساجدی صبا دانشیار گروه زبان و ادبیات فرانسه همکار گروه فرهنگ و زبان‌های باستانی و ایران‌شناسی نائب‌رئیس انجمن ایران‌شناسی ایران 📚 همراه با نمایشگاه گزیده آثار کتابخانه شخصی استاد، اهدایی به کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران دوشنبه، ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۴ کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران @alishahidi_iranianstudies
إظهار الكل...
‍ نهم اردیبهشت‌ماه زادروز محمّد معین ... در همین اوقات به مکتبم فرستادند. شاگردی چند در آنجا نشسته بود. معلم به هریک درسی می‌داد. اکنون نمی‌دانم چه کتاب را تدریس می‌کرد. فقط می‌دانم که ما از حضرت استادی اطاعت صرف می‌کردیم و او نیز تا حدی برای اینکه پول بیشتری می‌گرفت نسبت به من بیشتر رعایت می‌کرد. درست به خاطر دارم متکایی را که به‌جهت خوابیدنم به مکتب فرستاده بودند حضرت استاد با اثاثیۀ دیگر برداشته و غایب شد. هرچند تفحص کردند نیافتندش. ناچار به مکتب دیگرم سپردند. هنوز چوب‌ها را در این مکتب به یاد می‌آورم که بر کف دست‌ها آشنا می‌شد و پاها به فلکه‌ها بسته می‌شد. به خاطر دارم معلم چوبی را برای تنبیه به دهان شاگردی فروبرد و نتوانست بیرون آرد. بیچاره را بیم مرگ می‌رفت. پدرش مبلغ هنگفتی خرج اطباء کرد تا پسر را نجات بخشید. اینها برای چه بود؟ تربیت!!! باری در جهنمستان فوق که مؤسسش هم سابقۀ آشنایی با ما داشت می‌سوختم تا انقلاب گیلان فرارسید و بلشویکان روس وارد رشت شدند. یک شب را در نظر دارم که به‌واسطۀ اصوات مختلف و غوغاهای متفاوت یکباره از خواب پریدم. گفتند بلشویکان وارد رشت می‌شوند و مردم فرار می‌کنند. یکی از رفقای جدم وارد شد. با جدم مشورت کرد. او معتقد بود باید از شهر بیرون رفت. باید فرار کرد. جدم حاضر نمی‌شد. بالأخره پس از اصرار بسیار قرار حرکت داده، منزل را به دست عمویم سپردند و ما به صوب یکی از دهات مجاور حرکت کردیم. ساعت مقارن نصف‌شب بود. یکی از اقوامم مرا بر دوش خود گرفت. در بین راه زنان پابرهنه، مردان سربرهنه، اطفال سه‌ساله و چهارساله ضجه‌کنان و شتابان دیده می‌شدند. چه کودکان معصومی که در این بین زیر پای دیگران لگدکوب شدند. چقدر از همین بی‌نوایان در رودخانه‌های بین راه غرق شدند. یک روز خبر کردند مهمانان عزیزتر از میزبان متجاسرین روس وارد ده شده‌اند. شتابان وارد جنگل شدیم. پاسی چند در آنجا بودیم. سپس وارد رشت شدیم. اهالی رشت دربسته به روی خود از مردم به سر می‌بردند و کمتر پای از خانه بیرون می‌نهادند. من نیز ناچار خانه را ترک نمی‌گفتم. اخبار وحشتناک از قتل و غارت و چپاول هردم شنیده می‌شد. صدای گلوله‌های تفنگ، مسلسل، توپ دم‌به‌دم در فضا طنین‌انداز بود. چندین‌بار گلوله‌ها به دیوار و پنجره‌های اتاق ما اصابت کرده، وحشتی زیاد در ما تولید نموده بود. در همین ایام بود که نخستین‌بار طیارات خارجیان را در فراز هوا به پرواز دیدم. چقدر از دیدنشان محظوظ می‌شدم و نیز چقدر وحشت داشتم. خلاصه این دوره به پایان رسید. نظامیان دولتی به رشت وارد شدند. امنیت برقرار شد، آری، خوش درخشید، ولی دولت مستعجل بود؛ زیرا بار دیگر انقلاب زبانه کشید، منتهی ما دیگر از رشت بیرون شتافتیم و با هر خون دلی بود سوختیم و ساختیم. دورۀ فترت به انتها رسید. سپاهیان بی‌روح جانی به خود گرفتند و با فتح و ظفر وارد گیلان شدند. امنیت حکمفرما شد. دکتر محمّد معین «شرح حال دکتر معین به قلم خودش»، وحید، شمارۀ ۷۲، آذر ۱۳۴۸، ص ۱۰۷۳-۱۰۷۸ بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی @AfsharFoundation
إظهار الكل...

Video from mahmoudjafari181
إظهار الكل...
به کجا یافت توان خانه ی امنی که در آن، هر کسی صبح ز بیداری خود خوشنود است م. جعفری دهقی
إظهار الكل...
ده رمان برتر جهان به انتخاب سامرست موام نویسنده و اندیشمند انگلیسی: ۱- جنگ و صلح از لئو تولستوی روس تبار ۲- باباگوریو از انوره دو بالزاک فرانسوی ۳- دیوید کاپرفیلد از چارلز دیکنز انگلیسی ۴- برادران کارامازوف از فئودور داستایوفسکی روس ۵- مادام بواری از گوستاو فلوبر فرانسوی 6- سرخ و سیاه از ماری هانری بیل( استاندال) فرانسوی ۷- بلندی های بادگیر از امیلی برونته انگلیسی ۸- تام جونز از هنری فیلدینگ انگلیسی ۹- موبی دیک یا وال سفید از هرمان مولویل آمریکایی ۱۰- غرور و تعصب از جین آستین انگلیسی #معرفی_کتاب 📚 @Academic_Library
إظهار الكل...
Repost from تلخی‌‌ها
برآمدن ماه بر دریا (۱۸۲۲) کاسپار داوید فریدریش (۱۷۷۴-۱۸۴۰)
إظهار الكل...
Repost from تلخی‌‌ها
به تاوانِ هنر، در تابِ تُهیگی گداختن و سرگرانیِ یاران و سُتوهیِ دلداران دیدن و دیگر آمدنِ زمانه را آزمونِ خویشتن پنداشتن و به دستی تب‌دیده، مِه را از نیمرخِ شب سِتُردن و بوسه‌های سوخته را به داوری‌های بی‌سود بردن و پارسایی‌های دیرپای را به امید دِلآسایی وانهادن و راهِ پیوند را از نوای بریده‌ی مرغِ شبخوان شِنودن و راز سپهر را در چین و تاب اَبرَکی خُرد خواندن و بر راه‌های گرانجان، تاختن و تپیدن و تن‌دادن و ماندن و چَشم‌‌بستن و رَستن و این‌همه را در زهرِ نوشینِ لبخندِ بازپَسین بازیافتن ای کرانه‌ی زیستن و نیستَن، شتاب من و درازنای تو مگر از یک ریشه‌اند که از این نشان هیچ فرجامی را بر خود روا ندارند؟ علیرضا اسماعیل‌پور- ۱۴۰۳/۱/۲
إظهار الكل...
‍ ☘️ ☘️ برگی از تقویم تاریخ ☘️ ☘️ ۷ اردیبهشت زادروز سیمین دانشور (زاده ۷ اردیبهشت ۱۳۰۰ شیراز -- درگذشته ۱۸ اسفند ۱۳۹۰ تهران) نویسنده و مترجم او که عضو و نخستین رئیس کانون نویسندگان ایران بود، نخستین زن ایرانی است که به صورتی حرفه‌ای در زبان فارسی داستان نوشت. مهم‌ترین اثر وی رمان سووشون است که نثری ساده دارد و به ۱۷ زبان ترجمه شده است و از جمله پرفروش‌ترین آثار ادبیات داستانی در ایران به‌شمار می‌رود. وی در ۱۳۳۱ با دریافت بورس تحصیلی به دانشگاه استنفورد آمریکا رفت و دو سال در رشته زیبایی‌شناسی تحصیل کرد و پس از بازگشت به ایران در هنرستان هنرهای زیبا به تدریس پرداخت، تا این که در سال ۱۳۳۸ استاد دانشگاه تهران در رشته باستانشناسی و تاریخ هنر شد. او اندکی پیش از مرگ همسرش "جلال آل‌احمد" در ۱۳۴۸ رمان سووشون را منتشر کرد و در ۱۳۵۸ از دانشگاه تهران بازنشسته شد. این بانوی پیشکسوت داستان‌نویس پس از یک دوره بیماری، در سال ۱۳۸۶ کار نوشتن را دوباره از سر گرفت. از دکتر سیمین دانشور، همواره به‌عنوان یک جریان پیشرو و خالق آثار کم‌نظیر در ادبیات داستانی ایران نام برده می‌شود، فیلم مستند ۹۰ دقیقه‌ای «بی‌سرو سیمین» درباره سیمین دانشور ساخته جواد میرهاشمی است. همچنین  کتاب «بی‌سرو سیمین» یادنامه سیمین دانشور  توسط انتشارات "من" منتشر شده است. ‎🆔 @bargi_az_tarikh #برگی_از_تقویم_تاریخ ☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘ #سیمین_دانشور، ز
إظهار الكل...