cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

تلخی‌‌ها

شعرهای علیرضا اسماعیل‌پور @aliresma

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
776
المشتركون
لا توجد بيانات24 ساعات
+37 أيام
+1730 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

سپهسالار آکاشی گیادو آماده‌ی سِپّوکو می‌شود (۱۸۹۱) تابلوی شماره‌ی ۸۳ از مجموعه‌ی یکصد نگاره‌ی ماه اثر تسوکی‌اوکا یوشی‌توشی (۱۸۳۹-۱۸۹۲)
إظهار الكل...
... نیز این‌که در خویشکاریِ خود بنگر؛ به‌خویش‌لرزیدن از این‌سان بر تو شایسته نیست، چرا که از بهر مرد رزمجوی کاری بِهْ از نبرد در راه راستی نتوان یافت. بهَگَوَدگیتا، باب دوم، شلُوکَه‌ی ۳۱. ترجمه از سنسکریت: علیرضا اسماعیل‌پور
إظهار الكل...
عریان‌کردن مسیح (۱۵۷۹) اِل گرِکو (۱۵۴۱-۱۶۱۴)
إظهار الكل...
زخمی دارم به ژرفای بیگانگی فروخمیده از تارَکِ پیشانی تا گلو که‌ بر اشک و خنده‌اَم راه می‌بندد شعرهایم بر خاکی نادرست رُسته‌اند به‌سانِ زیبایی در روزگارِ هول یا جوانی در زمانه‌ی طاعون با سطرهای شتابنده‌ی پی‌درپی چون چنگ‌زدن‌های پُرمحنتِ فرشته‌ای مطرود به جگرگاه کوه خارا یا چون آبِ دهانِ گناهکاری ناکام که فُرونَنشسته در حلقِ خشکیده دیگربار بَرمی‌جوشد سرودن کیفر بی‌بازگشت من است تا مویه‌های موریانه‌ها را به درگاه خدای خندانِ تباهی هیچ‌کس چنین به‌روشنی نشنود جز من تا کشف نهانگاه نور چراغ اندوهم را برافروزد و نگریستن در رگبار جانِ خاکسترم را بنوازد زخمی دارم به سنگینیِ امید با همان فرسایندگی با همان زایندگی به کردار اخگری خوار در اَحشای تاریکی همان‌گونه خاموش و همان‌گونه روشن. علیرضا اسماعیل‌پور- ۱۴۰۲/۵/۶
إظهار الكل...
بخشی از نمایشنامه‌ی شگفت و بی‌شکست با سپاس از دوستان هنرمند، مهرداد بابایی و علیرضا بنی‌جانی.
إظهار الكل...
نمایشنامه‌ی من، شگفت و بی‌شکست، در نشر نِی به چاپ رسید. این نمایشنامه‌ی سه‌پرده‌ای روایتی‌ست از واپسین روز زندگی خسرو دوم (۵۷۰-۶۲۸م)، ملقب به پرویز، بیست‌وچهارمین شاهنشاه دودمان ساسانی. کتاب مشتمل است بر پیشگفتاری کوتاه، متن نمایشنامه و نیز واژه‌نامه‌ای مختصر در شرح واژه‌ها و اصطلاحات دشوار. اینک دو نمونه از متن آن: موبد: ... بیدادیِ تو مردمان را نیز دین تباه کرد. مردمانِ فرودست هر روز در پیشِ ایزدان مُستی کنند و نالند کِه‌مان آب و گندم و نان دهید! کِه‌مان جان و خواسته از گزندِ شاه دور دارید! کِه‌مان پسرانِ نابُرنا در کارزارِ بی‌فرجامِ خسرو درست دارید! فرودستان را دیری‌ست که روز برگشته، دیری‌ست که از بیدادیِ تو بِسْتوه گشته و امید از ایزدان بریده‌اند... دیری پیش از این روز، دادوَرانِ بی‌چیزَت فرمان به مرگ‌اَرزانی داده‌اند. (ص ۱۲۵) ●•●•●•●•● خسرو: آن سپیده را با یاد آر، آن‌گاه که تنها، سوار بر شبدیزِ مُشک‌رنگ، تا درِ ایوان تو آمدم. جوان بودم و خونی نو در رگانم روان بود. بر سر بارو آمدی و چون نگریستم، آسمان را نه رنگِ روز بود و نه شب. آسمانْ راست چون دیوار ایوان بود، چون سنگ، چون خاکستر. دیوار و ابر به هم آمیخته بود و در آن میان، چهرت رام و گیسوانت سرکش، چون کمان رنگ‌رنگ در دلِ باران. آن دَم خود را در بُنِ چاهی دیدم کِه‌ش تو بر سر آمدی تا به فَرِّ خویشَت رهایی‌اَم دهی. شیرین: بیش آزارَم مخواه! دانی که چنان نبودم و امروزَت رهاننده نتوانم بود... از روزگار دیرین بیش سخن مران. داغِ آنچه بود و اینک نیست بر دل خویش و من مَنِه. دیروز را بِهِل، خسرو. (ص ۷۵-۷۶) شگفت و بی‌شکست (سوگنامه در سه پرده)، علیرضا اسماعیل‌پور، نشر نی (مجموعه‌ی جهان نمایش)، چاپ اول: ۱۴۰۲.
إظهار الكل...
"آن‌گاه که مادر دلبندت..." قطعه‌ی سوم از مجموعه‌ی آوازیِ سوگ‌سروده‌هایی برای کودکان (۱۹۰۴) اثر گوستاو مالر (۱۸۶۰-۱۹۱۱) اشعار: فریدریش روکرت (۱۷۸۸-۱۸۶۶) اجرای حاضر: ارکستر سمفونی وین (۱۹۴۹)، در کینگزوِی هال، لندن رهبر ارکستر: برونو والتر (۱۸۷۶-۱۹۶۹) آواز: کاتلین فریِر (۱۹۱۲-۱۹۴۳)
إظهار الكل...