cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

مشاهدات

از انسان و ادبیات و فلسفه و غیره محمد حسین عارفی

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
1 568
المشتركون
+1124 ساعات
+237 أيام
+9330 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

💬به نظرم گوته این جمله را با تأثیرپذیری از شیکسپیر گفته، در آن شاهکارِ جاودان‌اش «هملت»: "The conscience makes cowards of us all." «بدین‌سان وجدان و آگاهی، ما همگی را آدم‌هایی ترسو می‌گرداند.» (پرده‌یِ سوم، صحنه‌یِ یکم، ترجمه‌یِ ادیب‌سلطانی)
إظهار الكل...
💬به نظرم گوته این جمله را با تأثیرپذیری از شیکسپیر گفته، در شاهکارِ جاودان‌اش «هملت»: "The conscience makes cowards of us all." «بدین‌سان وجدان و آگاهی، ما همگی را آدم‌هایی ترسو می‌گرداند.» (ترجمه‌یِ ادیب‌سلطانی)
إظهار الكل...
گوته: "The man of action is always without conscience; no one has a conscience except the observer". -From "Sprüche in Prosa", quoted in Gedanken aus Goethe's Werken, ed. Hermann Levi, F. Bruckmann AC, Munich, n.d. 4th edition, p. 80. «مردِ عمل همیشه بدونِ وجدان است؛ هیچ کس صاحبِ وجدان نیست الا مشاهده‌گر
إظهار الكل...
"As the man of action, according to Goethe's phrase, is always without conscience, so he is also without knowledge; he forgets a great deal to do one thing, he is unjust to what lies behind him and knows only one right, the right of that which is to become. So the agent loves his deed infinitely more than it deserves to be loved: and the best deeds occur in such an exuberance of love that of this love, at least, they must be unworthy even if their value is otherwise immeasurably great." -On the Advantage and Disadvantage of History for Life, Translated, with an Introduction, by PETER PREUSS HACKETT PUBLISHING COMPANY, INC. Indianapolis, Cambridge, 1980, p.12 «همان‌گونه که مردِ عمل، طبقِ نظرِ گوته، همیشه بدونِ وجدان است، همچنین او بدونِ شناخت [دانش] است؛ او بسیاری چیزها را فراموش می‌کند تا فقط یک چیز را انجام دهد، او در قبالِ آن‌چه در پشتِ سرش دارد بی‌عدالت است، و فقط یک حق را می‌شناسد، حقِ چیزی که باید به آن تبدیل شَوَد. پس این کنشگر عمل‌اش را بی‌نهایت بار بیش از آن‌چه که سزاوارش است دوست می‌دارد: و بهترین اعمال در چنان شور و جذبه‌یِ عشقي رخ می‌دهند که، حداقل، [آن اعمال] نباید شایسته‌یِ آن [عشق] باشند، حتی اگر ارزش‌شان درغیرِاین‌صورت بیش‌ازاندازه بزرگ باشد.» -سودمندی‌ها و ناسودمندی‌هایِ تاریخ، فریدریش نیچه
إظهار الكل...
💬مشاهده یا عمل؟ روسو بارها در آثارش به این اشاره می‌کند که او برایِ مشاهده (observation) و نظرورزی (theory) ساخته شده است نه پراتیک و عمل: «من مردِ عمل نیستم اما می‌توانم وظایفِ یک مربیِ خوب را شرح دهم.» -امیل، ژان ژاک روسو، ترجمه‌یِ سعید مولوی، ابرِ سفید، ١٣٩٢، ص ۶۶
إظهار الكل...
Repost from مشاهدات
Photo unavailableShow in Telegram
💬هگلِ جوان از اهمیت و برتریِ تئوری بر پراتیک و عمل می‌گوید. -مفهومِ نقد در نهضت‌هایِ تجددخواهِ جهانِ عرب، ابراهیم الحیدری، ترجمه‌یِ فاروق نجم‌الدین، انتشاراتِ علمی و فرهنگی، ١٣٩٩، ص ۴٣۵
إظهار الكل...
«تا به حال کسی برایِ ابتلا به بیماری خود را نکشته است؛ بیماری‌هایِ روحی است که انسان را مأیوس می‌سازد.» -امیل، ژان ژاک روسو، ترجمه‌یِ سعید مولوی، ابرِ سفید، ١٣٩٢، ص ۶١
إظهار الكل...
"The issue of the objectivity of values needs, however, to be distinguished from others with which it might be confused. To say that there are objective values would not be to say merely that there are some things which are valued by everyone, nor does it entail this. There could be agreement in valuing even if valuing is just something that people do, even if this activity is not further validated. Subjective agreement would give intersubjective values, but intersubjectivity is not objectivity. Nor is objectivity simply universalizability: someone might well be prepared to universalize his prescriptive judgements or approvals - that is, to prescribe and approve in just the same ways in all relevantly similar cases, even ones in which he was involved differently or not at all - and yet he could recognize that such prescribing and approving were his activities, nothing more." -Ethics, Inventing Right and Wrong, J. L. Mackie «به‌هرحال، مسئله‌یِ عینیّتِ ارزش‌ها باید از دیگر ارزش‌هایی که ممکن است با آن اشتباه گرفته شود متمایز گردد. این‌که بگوییم ارزش‌هایی عینی وجود دارد صرفاً [مانندِ] گفتنِ این امر نخواهد بود که چیزهایی وجود دارند که توسطِ همه ارزشمند شناخته می‌شوند، یا این‌که مستلزمِ چنین نتیجه‌ای خواهد بود. موافقت می‌تواند در ارزشگذاری وجود داشته باشد حتی اگر ارزشگذاری صرفاً چیزی باشد که مردم انجام می‌دهندش، حتی اگر این فعالیّت دیگر معتبر دانسته نشده باشد. موافقتِ ذهنی باعثِ ایجادِ ارزش‌هایِ میان‌ذهنانی می‌شود، اما میان‌ذهنانیّت عینیّت نیست. یا عینیّت صرفاً کلّیت‌پذیری نیست: فردی ممکن است برایِ کلّی‌گریِ احکامِ تجویزی یا موافقت‌هایش  به‌خوبی آماده باشد—یعنی این‌که، درست به همان طُرُق در تمامیِ مواردِ ربط‌دارانه مشابه عملی را تأیید یا تجویز کند، حتی آن مواردی که او در آن [موارد] به طورِ متفاوتی در آن دخیل بوده یا اصلاً نبوده است—و با این حال او می‌تواند تشخیص بدهد که چنین تجویز کردن و تأیید کردنیْ صرفاً فعالیّت‌هایِ خودش است، و نه چیزی بیشتر.» -اخلاق، ابداعِ درست و نادرست، جی. ال. مکی
إظهار الكل...
"The issue of the objectivity of values needs, however, to be distinguished from others with which it might be confused. To say that there are objective values would not be to say merely that there are some things which are valued by everyone, nor does it entail this. There could be agreement in valuing even if valuing is just something that people do, even if this activity is not further validated. Subjective agreement would give intersubjective values, but intersubjectivity is not objectivity. Nor is objectivity simply universalizability: someone might well be prepared to universalize his prescriptive judgements or approvals - that is, to prescribe and approve in just the same ways in all relevantly similar cases, even ones in which he was involved differently or not at all - and yet he could recognize that such prescribing and approving were his activities, nothing more." -Ethics, Inventing Right and Wrong, J. L. Mackie «به‌هرحال، مسئله‌یِ عینیّتِ ارزش‌ها باید از دیگر ارزش‌هایی که ممکن است با آن اشتباه گرفته شود متمایز گردد. این‌که بگوییم ارزش‌هایی عینی وجود دارد صرفاً [مانندِ] گفتنِ این امر نخواهد بود که چیزهایی وجود دارند که توسطِ همه ارزشمند شناخته می‌شوند، یا این‌که مستلزمِ چنین نتیجه‌ای خواهد بود. موافقت می‌تواند در ارزشگذاری وجود داشته باشد حتی اگر ارزشگذاری صرفاً چیزی باشد که مردم انجام می‌دهندش، حتی اگر این فعالیّت دیگر معتبر دانسته نشده باشد. موافقتِ ذهنی باعثِ ایجادِ ارزش‌هایِ میان‌ذهنانی می‌شود، اما میان‌ذهنانیّت عینیّت نیست. یا عینیّت صرفاً کلّیت‌پذیری نیست: فردی ممکن است برایِ کلّی‌گریِ احکامِ تجویزی یا موافقت‌هایش  به‌خوبی آماده باشد—یعنی این‌که، درست به همان طُرُق در تمامیِ مواردِ ربط‌دارانه مشابه عملی را تأیید یا تجویز کند، حتی آن مواردی که او در آن [موارد] به طورِ متفاوتی در آن دخیل بوده یا اصلاً نبوده است—و با این حال او می‌تواند تشخیص بدهد که چنین تجویز کردن و تأیید کردنیْ صرفاً فعالیّت‌هایِ خودش است، و نه چیزی بیشتر.» -اخلاق، ابداعِ درست و نادرست، جی. ال. مکی
إظهار الكل...
💬مسئله‌یِ عینیتِ ارزش‌ها و تصوراتِ غلط و اشتباه شکل‌گرفته پیرامونِ آن: "Subjective agreement would give intersubjective values, but intersubjectivity is not objectivity." «موافقتِ ذهنی باعثِ ایجادِ ارزش‌هایِ میان‌ذهنانی می‌شود، اما میان‌ذهنانیّت عینیّت نیست.» -اخلاق، ابداعِ درست و نادرست، جی. ال. مکی
إظهار الكل...
اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.