cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

هورناز

‹ ﷽ › ☀️‹ هورناز : به زیباییِ خورشید درخشنده ›☀️ برای پیشنهادات و تبادل به آیدیِ زیر مراجعه کنید: @bahram_ghorbani [ارتباط با ادمین ها] @Ad_Hurnaaz کانال اول: @HURDAD

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
1 737
مشترکین
+224 ساعت
+67 روز
-330 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

Repost from N/a
مـرا از چشـم‌ها انداخت.. خـوبی‌هــای بی‌حــدَّم.. که دل را میزند چیزی که بی اندازه شیرین است #جواد_منفرد @llqamzell
نمایش همه...
تو قدم می‌زنی ، قدم من را... تو نفس می‌کشی ، هوس من را! #محمدرضا_حاج‌رستم‌بگلو این شعرو با خوانش مانی رئوف گوش بدین👐 https://t.me/llqamzell/682
نمایش همه...
شیشه‌ی عطریم و در افسوس، بوی رفته را عشق! برگردان به ما این آب جوی رفته را یوسفم را گرگ برد و حسرت پیراهنش پس نخواهد داد نور چشم و سوی رفته را منّت رسوایی‌ات را بر سرم نگذار عشق تا به سر خاکی بریزم، آبروی رفته را بی حساب امروز دل بازیچه کن اما بدان می‌کشد روزی خدا از ماست موی رفته را هرچه در دنیا دلم پوسید دیگر کافی است تا نپوسیدم صدا کن مرده‌شوی رفته را #حسین_زحمتکش @hurnaaz
نمایش همه...
کانال شخصی آقای رئوف💛📃
نمایش همه...
Repost from N/a
رو قلبم جای زخمی هست که دستپخت شما بوده.. به سنگ دل دادن این میشه جهان این بوده تا بوده یه شیشه بی شکست هرگز کنار سنگ نمی مونه.. یکی سنگ و یکی شیشه ته این قصه معلومه!. #مانی‌_رئوف @llqamzell
نمایش همه...
دوش وقتِ سَحَر از غُصه نجاتم دادند واندر آن ظلمتِ شب آبِ حیاتم دادند بیخود از شَعْشَعِهٔ پرتوِ ذاتم کردند باده از جامِ تَجَلّیِ صفاتم دادند چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شبِ قدر که این تازه براتم دادند بعد از این رویِ من و آینهٔ وصفِ جمال که در آن جا خبر از جلوهٔ ذاتم دادند من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب؟ مستحق بودم و این‌ها به زکاتم دادند هاتف آن روز به من مژدهٔ این دولت داد که بِدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد اجرِ صبریست کز آن شاخِ نباتم دادند همّتِ حافظ و انفاسِ سحرخیزان بود که ز بندِ غمِ ایّام نجاتم دادند... #حضرت_حافظ @hurnaaz
نمایش همه...
Repost from N/a
تو دل بستی به معشوقی که خود معشوق ها دارد! رها کن ای دل غافل.. خدای بت پرستت را.. #حسین_زحمتکش @llqamzell
نمایش همه...
ناب ترین شعرا... | @llqamzell
نمایش همه...
Repost from N/a
ز ابرِ دستِ ساقی جسمِ خشکم لاله زاری شد.. که در دل هر چه دارد خاک، از باران شود پیدا #صائب_تبریزی @llqamzell
نمایش همه...
می شمارم یکی یکی از دور اختلافِ مداد هايت را دوست دارم به جای تو یک بار حل كنم اتحاد هايت را مثل يک بچه‌ی نديد بديد دوست دارم كه گوشه ی پيانو كاغذِ نُت نويسی ات باشم ؛«im calling you» که می‌خوانی لهجه‌ ی انگليسی ات باشم «آروزهای مضحکی دارم» دوست دارم ادامه اش بدهم بازی احمقانه ی دل را كُمكم كن درست بگذارم آخرين تكه های پازل را نقشه‌ی ما هنوز كامل نيست... در قطاری كه تو در آن هستی خانه ام روی ريل بود ای كاش كوركورانه دوستت دارم شعرهايت بريل بود ای كاش! پاک كن خط چشم هايت را آرزوهای لمس کردنی ام بی حساب و کتاب می ماند نسبت من به تو طبيعی نيست مثلِ آتش به آب می‌ماند تو کتاب علوم را خواندی؟ نيوتن كشف كرده رازت را در منی كه نچیده افتادم نرسیدم به دست های تو و مثل سیبی رسیده... افتادم امتحانات من نهایی بود! عشق را قهوه ای تر از هر روز ته فنجان ادامه می‌دادم نصفه شب، زير نور مهتابی داشتم به تو نامه می‌دادم پدرم كارنامه ام را ديد «قطعيت» ها هجوم آوردند در دلم «انقلاب» و آشوبی است من نمی‌دانم از چه می‌ترسم پدرم مردِ «نسبتاً» خوبی است! «سی و یک سال» اختلاف کم است؟ زندگی هرچه بوده کم بوده زندگی هرچه هست بسیار است من همینم همین که می‌بینی دست بالای دست بسیار است دست بالای دست بسيار است... #یاسر_قنبرلو @hurnaaz
نمایش همه...