cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

اتـ؋ـاق در یـک رویـا...

نمی‌دونم. یه جایی باید برا رویاهامون باشه دیگه، مگه نه؟

نمایش بیشتر
Advertising posts
1 393مشترکین
+124 ساعت
+27 روز
-130 روز
آرشیو پست ها
برهنگی در رنج
نمایش همه...
داستایوفسکی
نمایش همه...
زندگی رسم خوشایندی‌ست زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ پرشی دارد اندازه‌ عشق زندگی در لب جوی، زندگی در هیاهو، زندگی در جریان روزمرگی، چیزی نیست که از یاد من و تو برود.
نمایش همه...
فردا می‌خوام براشون اسم انتخاب کنم؛
نمایش همه...
دلم یه دعوا و یه بحث دونفره می‌خواد. از اونا که بعد کلی جیغ و داد و فحش کشیدن و گریه، هر دو همو بغل کنیم و ساعت ها همچنان خفه شیم.
نمایش همه...
حرف زدن سخت شده. مکالمه سخت تر. امروز حدود عصر، یکی از دوستام بهم زنگ زد که فقط سکوت کرده بود. حالش بد بود و من کاری از دستم برنمیومد. بعد از سی و چاهار روز، یه نخ سیگار کشیدم که تمامن فرو رفت توی رگ هام. اما به چیزی بیشتر از سیگار نیاز داشتم. و اما حالا بعد از فروکش هیاهویی که دنبالم دویده بود، نشستم و با تنهایی دارم دورم یه دیوار می‌کشم. و هیچ اصلا هم نمی‌خوام که کسی خرابش کنه.
نمایش همه...
یک مترسک تنها که در ازدحام تاریکی دشت، از ایستادن خسته شده.
نمایش همه...
برای دل نگرانیام یکاری کن. هرچند دیره‌. اما یکاری کن.
نمایش همه...
من سایبان توام. هم آشیان توام.
نمایش همه...
ترویس اسکات مورد علاقه‌م: -فکر نمی‌کنم تا به حال چیزی از پلی‌لیست هیپ‌هاپم این‌جا گذاشته باشم-
نمایش همه...
نوشتن برای تو شبیه نجاته.
نمایش همه...
ناشناس بدید حوصله م سر رفته :))))
نمایش همه...
بیشتر حرف بزن.
نمایش همه...
بیشتر بگو.
نمایش همه...
الان چند روزه که با این دوتا رفیق شدم.
نمایش همه...
عزیزم، امید رهایی نیست، وقتی همه دیواریم.
نمایش همه...
تازه از دوش گرفتن به تخت خواب برگشته ام. بارانی که از ساعاتی پیش شروع شده، کم و کمتر شده. صدای ناودانی پر و خیس که طنین آهسته ای به فضا داده می آید. همه جا و هرجارا که نگاه می‌کنم سیاهی مطلقی می‌بینم که چیره شده به اجسام. آب دهانم را قورت می‌دهم و به خیالی نزدیک و جسمی دور فکر می‌کنم. به غم های خیمه زده روی چشم های بسته ات. انگار و حتما خوابت برده. می‌خواستم چشم هایت را ببوسم، اما دیر رسیدم. تشنه ام. اما فکر می‌کنم تشنگی حرف زدن ها بیشتر باشم. چند روزی ست گمم. به سایه ام داخل حمام تاریک گفتم که حالا و اینجا لااقل دنبالم بگردد. پیدا نکرد چیزی را. ماندم که چگونه برگردم بیرون. برگشتم و علارغم همه ی گم شدگی، خودم را پیدا کردم. با امشب پنج شب از خاکستری بودنم می‌گذرد و عملن در نیستی و خلا فرو رفته ام. آدم های بسیاری را می‌بینم که کنار خودشانند و در هم مرزی با آدم های مورد علاقه‌شان درحال ارتباط اند. و بعد با خودم فکر می‌کنم اصلا ارتباط یعنی چه؟ انگار هفده سال است کسی سراغم را نگرفته، و خانه ی متروکه ام رو به خرابی ست. در حیرانی و فرسودگی ای بی وقفه اسیر شده ام. هرچند دیر اما خواستم کمی به دور از آدم هایی که مدام از حال بهم ریخته‌شان برایم می‌گویند، اینجا بیدار بمانم. نیاز داشتم کمی صدای خودم را برسانم به کلماتم. به خودم و احساساتی که درونم باقی مانده. همین.
نمایش همه...
هربار که چراغ خاموش می‌شه، روحم خاکستری بودنش رو یادش می‌ره و ضربان قلبم به طور عجیبی میاد پایین. انگار که در تاریکی، بیشتر خودم باشم.
نمایش همه...
زنجیر هامون درون روحمون وصل شده اند. ما بی خودی داریم از هم فرار می‌کنیم.
نمایش همه...
همه چیزهایی که می‌خوام ازم دورن.
نمایش همه...
در این‌ لحظه، دلم سکوت و نشستن دور آتش می‌خواد.
نمایش همه...
چند روز پیش یکی بهم گفت، شاید تو خیلی وقت پیش مردی و تموم شدی. و من امروز فهمیدم این یعنی چی؟
نمایش همه...
نمی‌دونم. حوصله ندارم گاهی اوقات.
نمایش همه...
متاسفانه برای هیچکس مهم نیستی. و مهمم نیست.
نمایش همه...
یه حال کثافتی دارم که توضیح دادنی نیست. انگار که هوا چند روزه اَبریه و بارون نمی‌باره. همینقدر پر و از همه دلخورم.
نمایش همه...
بسیار بسیار قشنگ بود =))
نمایش همه...
‌ ‌ ‌‌‌ ‌ https://t.me/Happeninadream/37851 اصفهان، بیشه
نمایش همه...
‌ ‌ ‌‌‌ ‌ امیررضا: اگه می‌خندومت دلقک پدرت نیستم، دوست دارم.
نمایش همه...
عجله کن فقط
نمایش همه...
‌ ‌ ‌‌‌ ‌ I can’t hold a conversation but I can hold your hand (please can we hold hands?)
نمایش همه...
ببخشید نمی‌تونم جواب بدم سوالت رو
نمایش همه...