cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

رمان 🔱برتر🔱

تبلیغات 👇👇 @Ads_Romankhone زیر مجموعه کانال @Romankhone 🔰 نرم افزار گپ https://gap.im/Best_Roman 🔰 نرم افزار سروش http://sapp.ir/Roman_bartar 🔰 نرم افزار ایتا https://eitaa.com/Roman_bartar Raaz40669

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
8 819
مشترکین
-524 ساعت
-307 روز
-18430 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

Repost from N/a
با خشم نگاهش کردم: _ برای چی منو اوردی اینجا عوضی؟ برای چی منو دزدیدی؟! خونسرد به سمتم آمد و بازویم را گرفت. تقلایم راه به جایی نبرد و به زور وادارم کرد روی تخت بشینم. _ ولم کن! زخم دستم تیر کشید که لبم را گزیدم. کنارم نشست و دستم را وارسی کرد! پوزخندی زدم: _ چیه؟ از شاهکارت راضی‌ای؟! نگاه خیره‌اش را به من دوخت. خوب می‌دانست اشاره‌ام به همان روز دعوایش با کیان است. معرکه‌ای که کیان مقصر صد در صدش بود؛ اما این که چیزی را عوض نمی‌کرد. اون باز هم گناهکار بود! https://t.me/+aciopQmVMnQ2YWY0 https://t.me/+aciopQmVMnQ2YWY0 _ نمی‌خواستم اینجوری شه! _ مثل وقتی که ولم کردی؟ اون موقع هم نمیخواستی دلمو بشکنی... ولی مجبور شدی انتقام بگیری، نه؟! در سکوت نگاهم کرد و هیچ نگفت. دردش عمیق‌تر از این حرف‌ها بود و درد من هم! _ این بار قرار قربانی چی بشم هان؟ باز قراره انتقام چیو ازم بگیری؟! جدی درون تخم چشمانم زل زد و بی‌حرف مچ دستم را بالا آورد و به لبش چسباند. قلبم ناگهان از بالای یک بلندی به زمین پرت شد انگار! بوسه‌ای عمیق مهمان زخم دستم شد. هنوز نگاهم نی‌کرد. لب زد: _ این‌بار خودم میخوامت!🚫🔥 سرش را نزدیک آورد و بوسه کوتاهی روی بینی‌ام کاشت. اما سرش را دور نکرد و در همان فاصله نزدیک به چشمانم زل زد: _ این تازه شروعشه!🔥🔥 https://t.me/+aciopQmVMnQ2YWY0 https://t.me/+aciopQmVMnQ2YWY0
نمایش همه...
Repost from N/a
بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️‍🔥 🍎تو یه خانواده متعصب جرم دختری که به حکم عشق زن شده چیه؟ 🫐عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود... 🍑برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و 🍍شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم‌ رفت 🥭 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما... 🍉لینک رمان های آنلاین اینجاست 🍋ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه 🥑گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه 🍓مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که... 🍐شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت 🍒عاشقانه‌ای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی 🍈شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه 🥕برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ... 🥥دوست داشتنش ساده نیست 🥝دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب... 🍉دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد... 🍏دختر روان پزشکی که عاشق یه پسر روانی میشه 🍊لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش! 🥑صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقه‌اش در ترکیه زندگی میکند... 🍇دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بی‌رحم می‌شود 🍋دختری که باید برای نجات قبلیه‌اش یاد بگیره بجنگه 🥭دختری که سه ازدواج ناموفق داره 🍑برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او... 🍏اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم 🫐صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم 🥝پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی 🍉عشق تا بینهایت 🍌پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و... 🍊تجاوز به معشوقه سابق درست شب عروسیش 🍎عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی ‌ 🍍عروس خون‌آشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه 🥥عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی 🍋اون مرد دیوانه‌وار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که.... 🍋‍🟩تجاوز بازیگر مشهور کشور به دختر بچه ای که آرزوی بازیگر شدن داشت 🍒مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی.. 🥭ازدواج اجباری با قاتل زنم. 🍇آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود. 🍑شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره 🍉مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم 🍈عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی 🍇عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند... 🍐وقتی که یک دختر عاشق میشود 🫐من واقعیتم که دردهای بی‌اغراق زندگی، روی دوشم سوارند! 🍌مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد 🥑برام تله گذاشتن محمد... منو تو دام انداختن... فقط میخوان رسوام کنن محمد.... 🍎ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته 🍑بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام 🥭دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه... 🍓انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک 🥒پسرخاله ام بهم تجاوز کرد 🍎عشقم بهم خیانت کرد 🥕هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون 🍒رابطه‌ای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز 🥑بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم می‌خواست که... 🍋دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره... 🍊مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود 🍋‍🟩 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم! 🥝عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم 🍇وقتی شوهرم مرد رنگ زندگیم سیاه شد واونجا بود که فهمیدم
نمایش همه...
Repost from N/a
بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️‍🔥 🍎تو یه خانواده متعصب جرم دختری که به حکم عشق زن شده چیه؟ 🫐عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود... 🍑برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و 🍍شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم‌ رفت 🥭 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما... 🍉لینک رمان های آنلاین اینجاست 🍋ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه 🥑گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه 🍓مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که... 🍐شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت 🍒عاشقانه‌ای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی 🍈شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه 🥕برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ... 🥥دوست داشتنش ساده نیست 🥝دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب... 🍉دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد... 🍏دختر روان پزشکی که عاشق یه پسر روانی میشه 🍊لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش! 🥑صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقه‌اش در ترکیه زندگی میکند... 🍇دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بی‌رحم می‌شود 🍋دختری که باید برای نجات قبلیه‌اش یاد بگیره بجنگه 🥭دختری که سه ازدواج ناموفق داره 🍑برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او... 🍏اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم 🫐صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم 🥝پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی 🍉عشق تا بینهایت 🍌پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و... 🍊تجاوز به معشوقه سابق درست شب عروسیش 🍎عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی ‌ 🍍عروس خون‌آشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه 🥥عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی 🍋اون مرد دیوانه‌وار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که.... 🍋‍🟩تجاوز بازیگر مشهور کشور به دختر بچه ای که آرزوی بازیگر شدن داشت 🍒مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی.. 🥭ازدواج اجباری با قاتل زنم. 🍇آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود. 🍑شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره 🍉مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم 🍈عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی 🍇عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند... 🍐وقتی که یک دختر عاشق میشود 🫐من واقعیتم که دردهای بی‌اغراق زندگی، روی دوشم سوارند! 🍌مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد 🥑برام تله گذاشتن محمد... منو تو دام انداختن... فقط میخوان رسوام کنن محمد.... 🍎ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته 🍑بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام 🥭دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه... 🍓انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک 🥒پسرخاله ام بهم تجاوز کرد 🍎عشقم بهم خیانت کرد 🥕هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون 🍒رابطه‌ای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز 🥑بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم می‌خواست که... 🍋دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره... 🍊مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود 🍋‍🟩 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم! 🥝عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم 🍇وقتی شوهرم مرد رنگ زندگیم سیاه شد واونجا بود که فهمیدم
نمایش همه...
Repost from N/a
نفس و هیراد رو میشناسین😂👇 نگاهم از روی هیرادی که روی کاناپه کتاب می‌خوند، گذشت و به تلویزیون روشنی رسید که داشت برای خودش داستان زندگی عقاب‌هارو پخش میکرد! کنارش نشستم. نیم نگاهی بهم انداخت و دوباره سرشو کرد تو کتاب! حرصی از بی‌توجهیش، ولوم تلویزیون رو تا ته بردم بالا! بهت زده دوباره بهم خیره شد اما بدون نگاه کردن بهش، زل زدم به تلویزیون که بگم مثلا من چقدر به سرنوشت اون بچه عقاب علاقه دارم! می‌دونستم از صدای بلند بدش میاد‌. با حرص کتاب رو ورق می‌زد.. خندم گرفت. مطمئن بودم هیچی از کتاب نمی‌فهمه! یهو کتاب رو پرت کرد رو میز و بهم خیره شد. حالا این من بودم که با بهت هنوز به تلویزیون زل زده بودم. چون حتی نگاهش رو یک سانتم جابه‌جا نمی‌کرد و میدونست من از اینکه یکی بهم خیره بشه بدم میاد! با حرص پامو تکون دادم و آخر تسلیم شده و عصبی بهش خیره شدم. نیشخندی زد و به یک جهش روم خیمه زد. متعجب و با ضربان بالا رفته گفتم: _ چی چیکار میکنی؟! لبخند کجی زد: _ از اونجایی که خیلی به عقاب‌ها علاقه داری.. خواستم عملی بهت نشون بدم این پرنده چطوری طعمشو شکار میکنه! _ چ چیی میگی.. برو اونور! بینیش رو توی موهام فرو برد و گفت: _ هوم... بوی یه طعمه چاق و چله میدی... واقعا عقاب صبوریم که هنوز یه لقمه چپت نکردم! هولش دادم و خواستم بلند شم که با کاری که کرد....🔥🔥 https://t.me/+uygwDOZlMsQwMmE0 https://t.me/+uygwDOZlMsQwMmE0 https://t.me/+uygwDOZlMsQwMmE0 خدایا😂😂 این دختر و پسر عجوبه تاریخی‌ان! برای هم جون میدن ولی هر روز باید برن روی مخ همدیگه.تازه تهشم که به کارهای خوبی ختم میشه😂🤣
نمایش همه...
sticker.webp0.27 KB
Repost from N/a
با خشم نگاهش کردم: _ برای چی منو اوردی اینجا عوضی؟ برای چی منو دزدیدی؟! خونسرد به سمتم آمد و بازویم را گرفت. تقلایم راه به جایی نبرد و به زور وادارم کرد روی تخت بشینم. _ ولم کن! زخم دستم تیر کشید که لبم را گزیدم. کنارم نشست و دستم را وارسی کرد! پوزخندی زدم: _ چیه؟ از شاهکارت راضی‌ای؟! نگاه خیره‌اش را به من دوخت. خوب می‌دانست اشاره‌ام به همان روز دعوایش با کیان است. معرکه‌ای که کیان مقصر صد در صدش بود؛ اما این که چیزی را عوض نمی‌کرد. اون باز هم گناهکار بود! https://t.me/+aciopQmVMnQ2YWY0 https://t.me/+aciopQmVMnQ2YWY0 _ نمی‌خواستم اینجوری شه! _ مثل وقتی که ولم کردی؟ اون موقع هم نمیخواستی دلمو بشکنی... ولی مجبور شدی انتقام بگیری، نه؟! در سکوت نگاهم کرد و هیچ نگفت. دردش عمیق‌تر از این حرف‌ها بود و درد من هم! _ این بار قرار قربانی چی بشم هان؟ باز قراره انتقام چیو ازم بگیری؟! جدی درون تخم چشمانم زل زد و بی‌حرف مچ دستم را بالا آورد و به لبش چسباند. قلبم ناگهان از بالای یک بلندی به زمین پرت شد انگار! بوسه‌ای عمیق مهمان زخم دستم شد. هنوز نگاهم نی‌کرد. لب زد: _ این‌بار خودم میخوامت!🚫🔥 سرش را نزدیک آورد و بوسه کوتاهی روی بینی‌ام کاشت. اما سرش را دور نکرد و در همان فاصله نزدیک به چشمانم زل زد: _ این تازه شروعشه!🔥🔥 https://t.me/+aciopQmVMnQ2YWY0 https://t.me/+aciopQmVMnQ2YWY0
نمایش همه...
Repost from N/a
بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️‍🔥 🍎تو یه خانواده متعصب جرم دختری که به حکم عشق زن شده چیه؟ 🫐عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود... 🍑برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و 🍍شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم‌ رفت 🥭 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما... 🍉لینک رمان های آنلاین اینجاست 🍋ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه 🥑گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه 🍓مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که... 🍐شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت 🍒عاشقانه‌ای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی 🍈شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه 🥕برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ... 🥥دوست داشتنش ساده نیست 🥝دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب... 🍉دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد... 🍏دختر روان پزشکی که عاشق یه پسر روانی میشه 🍊لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش! 🥑صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقه‌اش در ترکیه زندگی میکند... 🍇دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بی‌رحم می‌شود 🍋دختری که باید برای نجات قبلیه‌اش یاد بگیره بجنگه 🥭دختری که سه ازدواج ناموفق داره 🍑برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او... 🍏اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم 🫐صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم 🥝پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی 🍉عشق تا بینهایت 🍌پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و... 🍊تجاوز به معشوقه سابق درست شب عروسیش 🍎عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی ‌ 🍍عروس خون‌آشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه 🥥عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی 🍋اون مرد دیوانه‌وار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که.... 🍋‍🟩تجاوز بازیگر مشهور کشور به دختر بچه ای که آرزوی بازیگر شدن داشت 🍒مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی.. 🥭ازدواج اجباری با قاتل زنم. 🍇آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود. 🍑شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره 🍉مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم 🍈عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی 🍇عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند... 🍐وقتی که یک دختر عاشق میشود 🫐من واقعیتم که دردهای بی‌اغراق زندگی، روی دوشم سوارند! 🍌مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد 🥑برام تله گذاشتن محمد... منو تو دام انداختن... فقط میخوان رسوام کنن محمد.... 🍎ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته 🍑بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام 🥭دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه... 🍓انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک 🥒پسرخاله ام بهم تجاوز کرد 🍎عشقم بهم خیانت کرد 🥕هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون 🍒رابطه‌ای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز 🥑بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم می‌خواست که... 🍋دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره... 🍊مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود 🍋‍🟩 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم! 🥝عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم 🍇وقتی شوهرم مرد رنگ زندگیم سیاه شد واونجا بود که فهمیدم
نمایش همه...
Repost from N/a
مطمئنید همین محضر رو گفتن؟ اسم دیگه ای نبود. آخه ساعت 11 و نیم شد و نیومدن! -آره خودتونم که گوش دادید تاکید کرد اسم محضر رو! خب حالا شاید جایی که هستن دوره و ممکنه واسه همین دیر کردن، نگران نباشید حتما میان! باربد که رنگ به رنگ شدن استاد نیکزاد را می دید پوفی جانگذار کشید و نیم نگاهی محتاطانه به صورت سحر انداخت که کار و دانشگاهش را رها کرده و برای پیدا کردن گلناز با آنها همراه شده بود. _نکنه دوتا محضر به همین اسم باشه؟؟ وای خدای من، کاش قبلا پرسیده بودیم. https://t.me/+e_jj-GE3Ee41MjE0 https://t.me/+e_jj-GE3Ee41MjE0 تمام تن گلناز به رعشه افتاده و نگران بود به محضر برسند و خبری از هیچ کس نباشد. کسی منتظرش نباشد تا نجاتش دهد و تقدیر او را به دست نادر بسپارد و او واقعا مجبور شود انگشتر او را در انگشتش کند. قلبش از ترس مچاله شده و نگاهش مرثیه خوان شده بود. از پله های ساختمانی که محضر در طبقه ی اول آن قرار داشت بالا می رفتند،اما نگاهش مدام اطراف را رصد می کرد و دنبال روزنه ی امیدی می گشت. هر پله ای که بالا می رفت حس می کرد به مسلخ گاهش نزدیک می شود و ناقوس مرگ را می شنود. به طبقه ی اول که رسیدند هیچ کس نبود، سکوتی دهشتناک بر راهروی آنجا حاکم فرمایی می کرد. طوری که دیگر داشت صدای ضربان قلبش را می شنید. عرق از تیرک کمرش راه گرفته و شره میکرد. دست و پاهایش از فشار عصبی کرخت شده و نفس از شانه هایش بیرون می آمد. نادر انگشتش را روی زنگ گذاشت و کسی به سرعت برایشان در گشود. گلناز با بیچارگی برگشت و پشت سرش را نگاه کرد. حتی سایه ی هیچ کس را هم نمیدید. چیزی نمانده بود گریه کند و پا به فرار بگذارد. -اصلا الان به محضردار میگم این منو دزدیده و می خواد به زور عقدم کنه!اما یکدفعه یاد حرفهای نادر افتاد که گفته بود محمد را جایی زندانی کرده و این موضوع دست و پای جسارتش را شل کرد و ناامیدی با تمام قدرت سمتش به تاخت حرکت کرد. مگر اسب سرکش روزگار را می توان رام کرد؟ مگر کسی می تواند قصه های تلخی که سرنوشت می نویسد را تغییر دهد. #یکی_از_جذاب_ترین_رمان_هایی_که_تلگرام_میخونید https://t.me/+e_jj-GE3Ee41MjE0
نمایش همه...
Repost from N/a
کل وجودم می لرزد و با تمام توانم سیلی محکمی روی صورتش می زنم. نقش زمین می شود. نعره می کشم - تو.... تو منو احمق فرض کردی!... بدون اینکه گریه کند نگاهم می کند. تیز از روی زمین بلند می شود. - من جایی نبودم. خواهرات میخوان زندگیمونو بهم بریزن. من با کسی نرفتم. دیگر از دروغ هایش خسته شده بودم. داشت انکار می کرد. موهایش را می گیرم و روی صورتش می غرم - گیریم که خواهرام دروغ میگن و به بهانه ی عروسی رفتن با یه مرد دیگه سوار ماشین نشدی و آخر عروسی برنگشتی... خودم چی! خودم که یک هفته پیش از ماشین اون یارو پیاده ات کردم و قول دادی همچین گوهی نخوری! هان.... برای خلاص شدن به بازویم چنگ می زند و موهایش را از اسارت انگشتانم آزاد می کند. - خوب کردم... بازم میرم. طلاقم بده...  اگه مردی طلاقم بده... به جای ناخن هایش که پوستم را خراش داد و خون آمد نگاه می کنم. با پوزخندی به حرکتش که سعی می کند جری ترم کند، نگاه می کنم. - کور خوندی خورشید... کور خوندی... طلاقت نمی دم که هر غلطی خواستی بکنی... سمتم حمله ور می شود و سعی میکند به صورتم چنگ بیندازد. - منم میرم... من هرجا دلم خواست میرم. مچ دستانش را می گیرم و محکم به زمین می کوبم. می دانم می خواهد بزنم تا از دستم آتو بگیرد. اما نمی توانم خشمم را کنترل کنم. لگدی به وهلویش می زنم. - نمی زارم. زندونیت میکنم. کاری میکنم موهات هم مثل دندونات سفید بشن.... جیغ می زند - منم دیونت میکنم.... کاری میکنم خودت طلاقم بدی..... https://t.me/+pzd7xKyi-IVlZTU0 https://t.me/+pzd7xKyi-IVlZTU0 محمد بعد ازدواج متوجه میشه خورشید دختری بی بندو بار هست که با همه مردها میتونه  در آنی رابطه برقرار کنه. برای حفظ آبروی خودش هم که شده خورشید تو اسارت خودش میگیره ولی هر کاری میکنه نمی تونه خورشید و از کارهاش منع کنه، برای همین..... https://t.me/+pzd7xKyi-IVlZTU0 https://t.me/+pzd7xKyi-IVlZTU0 #رمانی سرتاسر هیجان #پر تب و داغ #اتفاقات غیر منتظره
نمایش همه...
Repost from N/a
یه لیست جذاب برای همه مخاطبان عزیز کانال😍 نگار فرزین سحر💕بهزاد https://t.me/+N9BFdebpB5w0N2U8 میم راهپیما مونس 💕 کیان https://t.me/+RyG2Wpv98Ks0YjM0 مریم بوذری بردیا 💕 افرا https://t.me/+EetWHACuYEA0YzA0 سارا انضباطی الیاس 💕حنا https://t.me/+ae03USXeFIo3M2Zk پروانه قدیمی ارس 💕 جانان https://t.me/+WCvtEOhqLIYZPqoi شبنم گلاویژ 💕عماد https://t.me/joinchat/AAAAAFi1bW3U-7ofzA0FbQ ماریا رستا 💕 فرشاد https://t.me/joinchat/5lHZcPHRA3wxODg0 شینزود فهام 💕 سامیا https://t.me/+nrpuydJ_Z3xkNTlk منیر قاسمی رهی 💕 نورا https://t.me/joinchat/WjuxpULPKVZhODQ0 میم.راهپیما آفاق💕الچین https://t.me/+cGaEWW24wYQ2NmI8 نسترن ملایی هانا💕واران https://t.me/+cby5BpsV_2dkZDc0 سیما جانان 💕 ظهیر https://t.me/+YYRpeXha_xw0ZDM0 نگار فرزین عماد 💕سارا https://t.me/+6mLM_NORp1Q0ZmU8 حدیثه ببرزاده الهه 💕 علی https://t.me/+zON_gzksXTRhNDY8 یگانه راد سبحان، ارمیا💕محنا https://t.me/joinchat/UxeH-D3sAnJO3mDX مرضیه سما 💕 امید https://t.me/joinchat/Vp4khXQ1LcEhqe8f فاطمه جعفری حامد 💕عاطفه https://t.me/+hyLm_LlT8dVhM2Vk نسترن ودا 💕دانیار https://t.me/joinchat/PA6bpIR_NkQ1MjI0 یغما شفیع پور تیارا 💕 آویر https://t.me/joinchat/RaaqCdplvPFp_Ipz گیلسو طنین 💕شهریار https://t.me/+EPy1Pj6lEPUyNmQ0 شیوا بادی ایران 💕وارطان https://t.me/+-ddAMSs9929iOGQ0 نسیم پناه💕کاوه https://t.me/+fQzEb67n3hY1NjA0 پرنیان هفت رنگ خزان💕هیروان ، پریشان https://t.me/+i-AULEBzIu9jMjNk اعظم داشبلاغی ماهرو💕رحمان https://t.me/+8spJjlnwbk9lZjA0 ر.بیات حسام💕ریحانه https://t.me/+Oe0BXmaR0L83NGU0 مهلا.خ شهریار💕آسو https://t.me/+iltXh72SRbs4NDI8 حانیه شامل پناه💕 آرسین https://t.me/+7c77UZ1Xr5k3OTA8 اعظم داش‌بلاغی حسن، نوید💕 رها https://t.me/+8spJjlnwbk9lZjA0 مینا دلیار 💕 نیک https://t.me/+FYXL5jrHy-hmZjE0 مارال امیرحافظ 💕 آناشه https://t.me/+FttMneQYDEU0MmNk بهناز صفری ماه چهره💕مهدیار_آدریان https://t.me/+W-87i6q5g08wMDI0 فریبا زلالی صدف 💕 علی https://t.me/+nFRZT8EaFUgzMGZk راز لیدا 💕 فولاد https://t.me/+NQ_gl30fwgBkOTRk مهدیه سیف‌الهی آریانا💕 کوروش https://t.me/+Ijr5wTMZt0AzMDFk لیلا غلطانی فرشید💕سونا https://t.me/joinchat/AAAAAFbz0FL1DIxPtEdKxQ گیسو رحیمی دلوین💕حامین https://t.me/+RLIrvzZYN6FlMTA0 محدثه رمضانی پناه 💕یاشار، امیر‌علی https://t.me/+g0SD3Ehg6eE0ZDVh صدای بی صدا دیاکو 💕راحیل https://t.me/+R11OsZffKMoo-Uk4 سارا رایگان آرامش 💕طوفان https://t.me/+HVwbM-IoSWI2MTU0 شبنم آرش 💕سارا https://t.me/+UC3MwVS_fsCnKscw مبینا بنیامین💕 جیران https://t.me/+2yp68a4xG0xlOTc0 راز.س شاداب💕سبحان، محمد https://t.me/joinchat/rlqEz_ydcDJhNzlk خاطره همایون💕نوا https://t.me/+R-d0sNQmYH5mYTc0 شادی جمالیان نهال 💕کیهان https://t.me/+m6zOAXiTnhY3ZGI0 آزاده ندایی ریرا 💕 رستان https://t.me/+sYAizZnehZE2YzUy رقیه جوانی سرمه💕 رهام https://t.me/+v7ssTInLxvw3OTA0 شبنم خلیلی شبنم💕سهراب https://t.me/+e39A8sPw6EVkODM0
نمایش همه...
یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.