cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

رمان 🔱برتر🔱

تبلیغات 👇👇 @Ads_Romankhone زیر مجموعه کانال @Romankhone 🔰 نرم افزار گپ https://gap.im/Best_Roman 🔰 نرم افزار سروش http://sapp.ir/Roman_bartar 🔰 نرم افزار ایتا https://eitaa.com/Roman_bartar Raaz40669

Больше
Рекламные посты
8 897
Подписчики
-524 часа
-557 дней
-19030 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

Repost from N/a
-کجای تو دختر..بابا یخورده هم با ما باش ..! -اوووم..نیستش نازی حتی این یه هفته دستان و لایک نکرده !گفته بود یه سر میره آبادان حالش پدر بزرگش خوب نیست ..نگرانم نکنه اتفاقی افتاده باشه..! -خب چرا سختش میکنی. خودت یه زنگ بزن .! -بزنم چی بگم !؟..وقتی اون یه هفته اس ختی یه زنگ نزده ..! -خب زنگ بزن ببین چی شده شاید اتفاقی افتاده.. زنگ زده بودم هر روز روزی چند بار دو روز اول جواب نداده بود و روز سوم هم خاموش بود تا امروز. که یک هفته گذشته..! میخواستم بگویم باید تهران بروم برای تبلیغ یک مزن اما جواب نداد ..! کلیپ و عکاسی مزن دیشب تمام شد ! دو سه روزی را تهران بودم و حالا در کافه ی فرودگاهم ..!نازی از دوستان صاحب مزن بود و او مرا برای تبلیغات معرفی کرده بود ! کارم تنام شده و باید برگردم نازی شخصا همراهم به فرودگاه آمده بود ! هنوز سفارشمان نرسیده و منتظریم یک ساعت دیگر پرواز بود ..! -میگم مونس!؟ -هوم..؟ -چی شد قرار بود بیاد با خاله حرف بزنه اگه برای بابا بزرگش اتفاقی بیوفته چی میشه !؟چطور میخوایی از دست امیر خلاص شی.. -میاد.. گفت برگرده میاد کیان قولش قول.. دروغ گفته بودم کیان عر بار بهانه می آورد و زیر خواستگاری در میرفت -ایشالا .. -عاع..سفارشمونم داره میاد.. سرم را بالا میبرم نازی را میبینم که نگاهش. میخ در ورودیست من پشت به در نشسته ام.. -مونس!؟ -ها! -گفتی کیان آبادانه!؟ -آره! -پس اون کیه !؟ بر میگردم و باورم نمی‌شود آنچه میبینم ..مگر نه اینکه او الان باید آبادان باشه!؟..پس اینجا و همراه آن زن زیبا چه میکند !؟..دست در دست هم.. بلند میشوم بر میگردم ..باید از کنارمان رد شوند .. حالا او تازه مرا میبیند و رنگ از رخش میپرد ..دست دخترک را رها میکند یک قدم به طرف می آید .. -مونس..تو..اینجا!؟ -اره عزیزم..مزاحمتونم؟!..راستی. حال بابابزرگت انگار خوب شده نه .. -مونس عزیزم..باید..باید با هم حرفـ -حرفی نیست هر چی لازمه بدونم دیدم https://t.me/+vWzNQeOHv_djYzlk نمیدانم حالا با این تن دست خورده و این آبرو ریزی و با آن خانواده و برادر دیوانه چه کنم !؟ اشکم میچکد اما بر میگردم نمیگذارم ببیند ..استفاده اش را کرد و یک هفته غیبش زد .. حالا دست در دست زنی دیگر خوشحال در شهری دیگر وقت میگذراند ! ولی چرا !؟..دوستش داشتم ،میگفت دوستم دارد ..!؟ ولی بعدها وقتی به پشیمان آمد گفته بود ولی دیگر دیر شده بود ..خیلی دیر ..او هم باید درد آن سالها را تجربه کند وقتی مرا کنار مردی میبیند که همیشه از او متنفر بود ..! https://t.me/+vWzNQeOHv_djYzlk https://t.me/+vWzNQeOHv_djYzlk
Показать все...
Repost from N/a
بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️‍🔥 🩵تو یه خانواده متعصب جرم دختری که به حکم عشق زن شده چیه؟ 💜عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود... 🩷 دخترونگیم رو گرفت و رهام کرد 🩵برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و ❤️شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم‌ رفت 🤎 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما... 💜لینک رمان های آنلاین اینجاست 💛ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه 💙گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه 💚مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که... 🧡شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت ❤️عاشقانه‌ای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی 🩵شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه 💜برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ... ❤️دوست داشتنش ساده نیست 🩶دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب... 🧡دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد... 🩷مربی بدنسازی پایین شهر و دختر پولدار پرنازوعشوه 💙لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش! 🩷صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقه‌اش در ترکیه زندگی میکند... 🤎دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بی‌رحم می‌شود 💜عاشقانه ی سرگرد اینترپل و یه قاتل 🩵دختری که سه ازدواج ناموفق داره 🧡برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او... ❤️اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم 🩷صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم 🤍پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی 💜عشق تا بینهایت 💚پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و... 💛تجاوز به معشوقه سابق درست شب عروسیش 🩷عشق عجین شده خون و باروت 💙عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی ‌ 🩶عروس خون‌آشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه 💜عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی 🩵اون مرد دیوانه‌وار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که.... ❤️رابطه دو زوج کاملا متقاوت از هم 💚مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی.. 💛ازدواج اجباری با قاتل زنم. 🤍آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود. 🧡شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره 💙مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم 💛عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی 🩷عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند... 🩵وقتی که یک دختر عاشق میشود 🤎من واقعیتم که دردهای بی‌اغراق زندگی، روی دوشم سوارند! 💙شوهرم مرد اما مجبورشدم به عقد برادرشوهرم دربیاد ❤️مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد 🖤برام تله گذاشتن محمد... منو تو دام انداختن... فقط میخوان رسوام کنن محمد.... 🩷ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته 🩵بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام 💜دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه... 🩶انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک 🤍پسرخاله ام بهم تجاوز کرد 🩵عشقم بهم خیانت کرد 🩶هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون 💙رابطه‌ای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز 💛بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم می‌خواست که... ❤️دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره... 🧡مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود 🩵 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم! ❤️عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم
Показать все...
Repost from N/a
#عاشقانه‌ای_بر_پایه_واقعیت🤐‼️ توی فاصله ی کمی ازم ایستاد و ترسناک غرید: _داری منو با اون پسره قیاس میکنی؟ من و اون برات یکسانیم؟ زبونم بند اومده بود... _میدونی میتونم همینجا کاری بکنم که دیگه هیچوقت جرئت نکنی اسم مردی رو جلوی من بیاری؟ دارم باهات مدارا میکنم ریحانه،بفهم؟ ترسیده بودم،کاش درو باز نمیکردم _میدونی چقدر دلم میخواد لمست کنم،ولی به اعتقاداتت احترام میزارم؟میدونی چقدر سخته جلوی خودمو بگیرم؟ بدون اینکه تلاشی بکنم اشکام صورتمو پر کرد... _تحملِ من اینقدر سخته که گریه میکنی؟چرا ریحانه؟ +چون همه ی حرفات دروغه،آدمی که اینقدر ادعای عاشقیشه،به راحتی و با دیدن کمی رنگ و لعاب روی صورتِ یه دختر دیگه راه کج نمیکنه... _اینقدر اینو تکرار نکن ریحانه... من نمیگم با کسی نبودم،،بودم...ولی...از روی علاقه نبوده همه ی این سالها یه لحظه هم فکرت از سرم نرفت... +به فکرم بودی؟حتی وقتی با همه ی اون دخترا بودی؟ حتی وقتی بغلشون میکردی و اونا رو میبوسیدی؟ حتی وقتی.... _بسه... +میبینی،،خودت از دیدنِ یه مردِ دیگه در کنار من زمین و زمان رو به هم میریزی فکرشو کردی من چی به سرم اومد وقتی تو و مهسا رو توی اون حال دیدم؟ #سوختم... 🥺🥺🥺 https://t.me/+HDXxCPG5Pg8wMzk0 https://t.me/+HDXxCPG5Pg8wMzk0 https://t.me/+HDXxCPG5Pg8wMzk0 +ولی من بهت علاقه دارم... ایستادم...قلبم داشت میسوخت... لعنت بهش،سالها برای این جمله لحظه شماری کردم امشب که لب تو لبِ یکی دیگه دیدمش باید بگه؟ #یک_عاشقانه‌ی_بی‌تکرار❤️‍🔥 #چطور_از_هم‌آغوشیش‌_با‌_یه‌_دختر‌_دیگه_چشم‌پوشی‌_کنم!...
Показать все...
Repost from N/a
بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️‍🔥 🩵تو یه خانواده متعصب جرم دختری که به حکم عشق زن شده چیه؟ 💜عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود... 🩷 دخترونگیم رو گرفت و رهام کرد 🩵برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و ❤️شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم‌ رفت 🤎 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما... 💜لینک رمان های آنلاین اینجاست 💛ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه 💙گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه 💚مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که... 🧡شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت ❤️عاشقانه‌ای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی 🩵شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه 💜برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ... ❤️دوست داشتنش ساده نیست 🩶دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب... 🧡دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد... 🩷مربی بدنسازی پایین شهر و دختر پولدار پرنازوعشوه 💙لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش! 🩷صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقه‌اش در ترکیه زندگی میکند... 🤎دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بی‌رحم می‌شود 💜عاشقانه ی سرگرد اینترپل و یه قاتل 🩵دختری که سه ازدواج ناموفق داره 🧡برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او... ❤️اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم 🩷صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم 🤍پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی 💜عشق تا بینهایت 💚پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و... 💛تجاوز به معشوقه سابق درست شب عروسیش 🩷عشق عجین شده خون و باروت 💙عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی ‌ 🩶عروس خون‌آشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه 💜عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی 🩵اون مرد دیوانه‌وار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که.... ❤️رابطه دو زوج کاملا متقاوت از هم 💚مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی.. 💛ازدواج اجباری با قاتل زنم. 🤍آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود. 🧡شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره 💙مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم 💛عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی 🩷عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند... 🩵وقتی که یک دختر عاشق میشود 🤎من واقعیتم که دردهای بی‌اغراق زندگی، روی دوشم سوارند! 💙شوهرم مرد اما مجبورشدم به عقد برادرشوهرم دربیاد ❤️مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد 🖤برام تله گذاشتن محمد... منو تو دام انداختن... فقط میخوان رسوام کنن محمد.... 🩷ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته 🩵بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام 💜دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه... 🩶انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک 🤍پسرخاله ام بهم تجاوز کرد 🩵عشقم بهم خیانت کرد 🩶هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون 💙رابطه‌ای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز 💛بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم می‌خواست که... ❤️دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره... 🧡مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود 🩵 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم! ❤️عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم
Показать все...
Repost from N/a
بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️‍🔥 🩵تو یه خانواده متعصب جرم دختری که به حکم عشق زن شده چیه؟ 💜عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود... 🩷 دخترونگیم رو گرفت و رهام کرد 🩵برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و ❤️شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم‌ رفت 🤎 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما... 💜لینک رمان های آنلاین اینجاست 💛ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه 💙گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه 💚مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که... 🧡شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت ❤️عاشقانه‌ای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی 🩵شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه 💜برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ... ❤️دوست داشتنش ساده نیست 🩶دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب... 🧡دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد... 🩷مربی بدنسازی پایین شهر و دختر پولدار پرنازوعشوه 💙لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش! 🩷صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقه‌اش در ترکیه زندگی میکند... 🤎دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بی‌رحم می‌شود 💜عاشقانه ی سرگرد اینترپل و یه قاتل 🩵دختری که سه ازدواج ناموفق داره 🧡برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او... ❤️اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم 🩷صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم 🤍پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی 💜عشق تا بینهایت 💚پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و... 💛تجاوز به معشوقه سابق درست شب عروسیش 🩷عشق عجین شده خون و باروت 💙عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی ‌ 🩶عروس خون‌آشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه 💜عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی 🩵اون مرد دیوانه‌وار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که.... ❤️رابطه دو زوج کاملا متقاوت از هم 💚مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی.. 💛ازدواج اجباری با قاتل زنم. 🤍آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود. 🧡شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره 💙مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم 💛عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی 🩷عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند... 🩵وقتی که یک دختر عاشق میشود 🤎من واقعیتم که دردهای بی‌اغراق زندگی، روی دوشم سوارند! 💙شوهرم مرد اما مجبورشدم به عقد برادرشوهرم دربیاد ❤️مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد 🖤برام تله گذاشتن محمد... منو تو دام انداختن... فقط میخوان رسوام کنن محمد.... 🩷ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته 🩵بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام 💜دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه... 🩶انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک 🤍پسرخاله ام بهم تجاوز کرد 🩵عشقم بهم خیانت کرد 🩶هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون 💙رابطه‌ای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز 💛بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم می‌خواست که... ❤️دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره... 🧡مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود 🩵 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم! ❤️عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم
Показать все...
Repost from N/a
دوست صمیمی و شوهرش و باهم دیگه تو خونه خالی...😱🔞🔞 تاکسی سر کوچه ایستاد، سرگرم  بیرون آوردن پول از کیف گفتم:  -لطفا بپیچید داخل کوچه - نمیشه خانم !! چه قیامتیه ؟؟  کسی مرده؟ سرم را بالا گرفتم: جلوی ساختمان ما جمعیت زیادی جمع شده بودند ماشین پلیس و آمبولانس هم بود. وحشت کردم. در ماشین را باز کرده پیاده شدم. -آبجی ، کرایه ما چی شد پس ؟؟ هل کرده چند تراول مچاله را به سمتش انداخته و دویدم داخل کوچه دلشوره و اضطرابی که از صبح در جانم ریخته بود بی دلیل نبود . مریم خانم همسایه روبرویی با دیدنم شروع به پچ پچ کرد زنی چادری به سمتم آمد ، گیتی بود چهار پنج ماه پیش جلویم را گرفته و گفته بود رستان را هنگام ورد به خانه ی مهتا و کیارش دیده است. سینه سپر کردم و از آبروی همسر و دوستم دفاع کرده بودم. حالا دیگر قدم هایم یاری نمی کرد میخکوب شده ایستاده و صدای جیغ های گوشخراش زنی را می شنیدم مردی فریاد زد: - خلوت کن آقا، برید کنار پلیس بود که مردم را متفرق می کرد من در مرکز دایره ای رو به درب ورودی ساختمان ایستاده  و چشمانم  تنها مردی را  می دید که بر دستانش دست بند زده بودند و لباس سفید رنگش آغشته به خون بود. سرش را لحظه ای بالا اورد و من صورت سرخش را دیدم. کیارش بود، دوست صمیمی رستان ، همان که از برادر نزدیک تر بود ،شوهر مهتا نگاهش به من افتاد: -ریرا لب زد: شر یه بی ناموس رو از سرت کم  کردم. https://t.me/+sYAizZnehZE2YzUy https://t.me/+sYAizZnehZE2YzUy سرباز سرش را خم کرده و داخل ماشین نشاندش پشت سرش مامورخانمی ،دست مهتا را گرفته می کشید، لباسهایش پاره و موهای پریشانش صورتش را پوشانده بود مهتا یک بند جیغ می زد انگار دچار جنون شده باشد مرا که دید ایستاد ناگهان شبیه دیوانگان شروع به خنده کرد بعد دستهایش را به طرفم گرفته و رو به جمعیت گفت: می دونید رستان دوستش نداشت، ازش متنفر بود. من رو دوست داشت قدمی به سمتم برداشت همه هاج و واج نگاهش می کردند مامور زن سعی داشت کنترلش کند جیغ زد می خوام یه چیزی بهش بگم خیره به چشمان مبهوت و ترسیده ام جیغ کشید: نیما پسر رستانِ فروریختم ، انگار از بلندی سقوط کرده و مرده باشم کلمات از ذهنم می گریختند چه می گفت؟؟ دیوانه بود؟!!! کیارش می غرید و ناسزا می گفت از داخل ساختمان برانکاردی را می آوردند رویش را کشیده بودند پارچه ی سفید خونین بود بی اختیار دست رو شکمم گذاشتم مهتا چه گفته بود؟؟ رستان از من متنفر بوده؟؟ مگر رستان نمی گفت عاشق این است که از وجود من دختری داشته باشد؟؟ تلو تلو خوران خودم را به برانکارد رساندم بی لحظه ای تردید پارچه را کشیدم رستان مرده بود؟؟؟؟. https://t.me/+sYAizZnehZE2YzUy https://t.me/+sYAizZnehZE2YzUy https://t.me/+sYAizZnehZE2YzUy https://t.me/+sYAizZnehZE2YzUy https://t.me/+sYAizZnehZE2YzUy
Показать все...
Repost from N/a
در حال پایین آمدن از پله ها بود که صدای بهترین دوستش را شنید : خودت زنگ بزن 110 بیان ببرنش _ اگه بفهمه چی ؟ _ بفهمه ، مگه کاریم میتونه بکنه ؟ _ ولش کن چند روز دیگه همشون تک تک چک هایی که کشیده رو میزارن اجرا ، میان میبرنش بدون دردسر شروع به خندیدن کرد : جداً این دختره چقدر احمقه ها ، چه جوری این همه چک رو کشیده ، مثلا فکر کرده تو عاشقش شدی _ آخه این به قول خودت احمق جز خوردن و خوابیدن و درس خوندن چی تو زندگیش دیده که بفهمه عشق چیه ؟ قانون چک چیه ؟ ناباور از چیزهایی که شنیده خود را به سالن رساند و عصبانی رو به زن و مرد  : کثافت ها چه غلطی کردید ؟ _ ما نکردیم عزیزم خودت با دیدن یه پسر دست و پات شل شد به سمتش حمله ور شد که مرد جلویش را گرفت ، همانطور که در دستان مرد اسیر شده بود : تو بهترین دوستم بودی بی شرف ، چطور تونستی ؟ همانطور که داشت از چنگال مرد خودش را نجات میداد رو به او کرد : من عاشقت بود ، چی خواستی که بهت ندادم بی بته مرد با نیشخند رهایش کرد : تو جز خوشگلی و پول ، هیچی نداشتی یه دختر شل مغز زود باور که ته خطه ... همان موقع ماموران وارد شدن ... زن و مرد با هم خندید و به او اشاره کردن : ایشون هستن دوباره سمتشان حمله ور شد که دو مامور زن سمتش آمدند و یکی از مامورین : بهتره جرم خودت بیشتر از این نکنی تلاش میکرد تا خود را از دست آنها نجات دهد : ولم کنید .... ولم کنید ... من کاری نکردم پدرتون در میارم ... بیچارتون میکنم .... من برمیگردم ... منتظرم باشید ... https://t.me/+lmWa_K6eKw43YzZk https://t.me/+lmWa_K6eKw43YzZk
Показать все...
Repost from N/a
بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️‍🔥 🩵تو یه خانواده متعصب جرم دختری که به حکم عشق زن شده چیه؟ 💜عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود... 🩷 دخترونگیم رو گرفت و رهام کرد 🩵برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و ❤️شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم‌ رفت 🤎 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما... 💜لینک رمان های آنلاین اینجاست 💛ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه 💙گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه 💚مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که... 🧡شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت ❤️عاشقانه‌ای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی 🩵شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه 💜برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ... ❤️دوست داشتنش ساده نیست 🩶دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب... 🧡دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد... 🩷مربی بدنسازی پایین شهر و دختر پولدار پرنازوعشوه 💙لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش! 🩷صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقه‌اش در ترکیه زندگی میکند... 🤎دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بی‌رحم می‌شود 💜عاشقانه ی سرگرد اینترپل و یه قاتل 🩵دختری که سه ازدواج ناموفق داره 🧡برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او... ❤️اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم 🩷صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم 🤍پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی 💜عشق تا بینهایت 💚پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و... 💛تجاوز به معشوقه سابق درست شب عروسیش 🩷عشق عجین شده خون و باروت 💙عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی ‌ 🩶عروس خون‌آشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه 💜عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی 🩵اون مرد دیوانه‌وار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که.... ❤️رابطه دو زوج کاملا متقاوت از هم 💚مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی.. 💛ازدواج اجباری با قاتل زنم. 🤍آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود. 🧡شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره 💙مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم 💛عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی 🩷عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند... 🩵وقتی که یک دختر عاشق میشود 🤎من واقعیتم که دردهای بی‌اغراق زندگی، روی دوشم سوارند! 💙شوهرم مرد اما مجبورشدم به عقد برادرشوهرم دربیاد ❤️مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد 🖤برام تله گذاشتن محمد... منو تو دام انداختن... فقط میخوان رسوام کنن محمد.... 🩷ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته 🩵بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام 💜دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه... 🩶انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک 🤍پسرخاله ام بهم تجاوز کرد 🩵عشقم بهم خیانت کرد 🩶هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون 💙رابطه‌ای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز 💛بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم می‌خواست که... ❤️دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره... 🧡مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود 🩵 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم! ❤️عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم
Показать все...
Repost from N/a
_اگه بچه دختر بود باید بندازیش!⚠️💔 مبهوت قدمی به عقب برداشتم و سیاوش از پشت دستش رو روی کمرم گذاشت تا مانع عقب کشیدنم بشه! _هیس آروم دختر خوب!این دکتر مطمئن و کار بلده!سونوگرافی انجام می ده و اگه بچه دختر بود تو همین مطب کارمونو انجام می ده!⛔️ روی تخت با ترس و لرز دراز کشیدم و وقتی دکتر جنسیت بچه رو گفت حس کردم چطور دنیا رو سرم آوار شد. سیاوش گفت باید بچه رو بندازیم و دکتر قبول کرد تو مطب کارمون رو انجام بده. من اما وحشت زده به دست سیاوش چنگ زدم و گفتم: _سیاوش تو رو خدا...سیاوش تو رو جون من نکن این کارو...گناهه...به خدا گناهه...⚠️ _منتظر چی هستی خانم دکتر؟انجامش بده زودتر... _سیاوش تو رو به قرآن...سیاوش...❗️ _آقا شما بیرون وایستید خبرتون می کنم! سیاوش حتی نگاهم هم نکرد!تنها سر به تایید تکون داد و با رفتنش حالا نوبت دکتر بود که التماسش رو بکنم. اما اون چادر سیاهش رو سمتم گرفت و با اشاره به دری که کسی بهش توجه نمی کرد گفت: _از اینجا برو تا متوجه نشده!می گم وقتی داشتم آماده می شدم خودت فرار کردی!برو قبل اینکه پیداش بشه تا می تونی از اینجا دور شو!💔❌ https://t.me/+pHg8lGXcn000Y2I0
Показать все...
Repost from N/a
#پارت6 اومدم برای خونه خرید کنم انقدر شلوع بود حتی نمی‌تونستم درست و حسابی قدم بردارم و کلافه خواستم به زور مردم کنار بزنم رد شم یه پسره افتاد جلوم انقدر بزرگ و قول پیکر بود حتی نمی‌تونستم جلوم و ببینم و هر کاری می‌کردم از کنارش رد شم باز میومد جلو آخرم به اجبار ایستادم یه گوشه تا یکم خلوت‌ شد دوباره راه بیفتم - بگیرینش! دزد و بگیرینش! با صدای فریادی و همهمه‌ای بین مردم نگاهم سمتشون جلب شد دیدم یه پسره داره به سرعت میاد سمتم فوراً خودم و کشیدم کنار و از کنارم رد شد تازه متوجه شدم طرف همون دزد بوده و یه مرده داره دنبالش می‌دوه و دستش و دراز کرد بگیرتش نمی‌دونم چی شد بدون هیچ فکر و اراده‌ای پام و دراز کردم و برای مرده زیر پایی گرفتم و مرده با داد پخش زمین شد پسره در حالی که می‌دوید برگشت طرفم و با تعجب و دقت نگاهش و چرخوند تو صورتم و لبخندی گوشه‌ی لبش نشست و چشمکی حوالم کرد و با سرعت جت دور شد اصلاً نمی‌دونم چرا این کار و کردم! شاید ته نگاهش وقتی از کنارم رد می‌شد باعث شد دلم براش بسوزه و نجاتش بدم! ولی به قیافه‌اش هم نمیومد دزد باشه! زیادی خوشتیب و لباس‌هاش شیک و پیک بود! اومدم تا همه حواسشون پرته هر چه زودتر از اون منطقه دور شم تا کسی به خاطر فراری دادن پسره خرم و نگرفته چشمم به همون مرد قول پیکری که جلوم بود افتاد یه کلاه کپ روی سرش بود و عینک آفتابی بزرگی روی چشم‌هاش بود چهره‌‌اش زیاد مشخص نبود؛ اما معلوم بود نگاهش به منه یه جوری نگاهم می‌کرد انگار متوجه کارم شده و فکر می‌کنه منم با دزده همدستم! این و حتی از پشت عینکم می‌تونستم بفهمم! یه لحظه رنگ و روم پرید و ترس به دلم افتاد یه وقت لوم‌ بده و‌ کار دستم بده خرید و به کل بی‌خیال شدم و با عجله رفتم سمت ماشینم اما دو قدم هم برنداشتم صدای جذاب و کمی خش مردونه‌ای از پشت سرم به گوشم رسید - می‌شناختیش نه؟ دوست دخترشی یا همدستش؟ عرق سردی روی پیشونیم‌نشست و قلبم اومد تو دهنم معلوم بود خودشه! صداش برام آشنا بود؛ اما اون لحظه مغزم درست کار نمی‌کرد بخوام فکر کنم صدای کیه! به حرفش توجهی نکردم و بدون اینکه برگردم از شدت استرس و اضطراب سرعت قدم‌هام و تا جای ممکن زیاد کردم  اما مشخص بود همچنان داره دنبالم میاد چرا داره دنبالم میاد؟ چه ربطی به اون داره؟ بیشتر از این نتونستم صبر کنم و دویدم سمت ماشین و خیلی سریع نشستم تو ماشین و تا خواستم‌ حرکت کنم پسره اومد ایستاد جلوی ماشین تو دلم آشوب شد چی می‌خواد؟ چرا اومده جلوی ماشین؟ با دست اشاره کرد پیاده شم ترس تو دلم جوونه زد محال بود بذارم پام به کلانتری باز شه و باز یه دردسر جدید برام ایجاد شه! محال بود بذارم باز تو مخمصه بیفتم و دوباره باعث بی‌آبرویی شم؛ اونم به جرم دزدی نکرده! یه لحظه رفتم به سه سال پیش... به همون پرند شروری که هر کاری ازش برمیومد و پام و محکم فشار دادم روی پدال گاز... انگار مطمئن بود می‌ایستادم و نمی‌زنم بهش که از جاش حرکتی نکرد اما منم پام و بیشتر فشار دادم روی پدال گاز و.... https://t.me/+hFgXMDu4A2xjYzI0 https://t.me/+hFgXMDu4A2xjYzI0 https://t.me/+hFgXMDu4A2xjYzI0 https://t.me/+hFgXMDu4A2xjYzI0 خیلی ناخواسته باعث فراری دادن یه دزد شدم و این شد‌ شروع آشنایی من با اون مرد مردی که در به در دنبال کسی می‌گشت که بهش نارو زد و حالا من و...
Показать все...