اندیشه وصدای ایرانیان :نقد و بررسی تفکر نوین ،ادبیات ، فلسفه ، سیاست و فرهنگ
این کانال به بررسی ونقد فلسفه ، ادبیات ، فرهنگ و سیاست در ایران و جهان میپردازد
Mostrar más886Suscriptores
Sin datos24 hours
+17 days
+1930 days
- Suscriptores
- Cobertura postal
- ER - ratio de compromiso
Carga de datos en curso...
Tasa de crecimiento de suscriptores
Carga de datos en curso...
آثار ترجمهشده ابنمقفع و رساله «فیالصحابه» در اینجا اهمیت ندارد؛ بلکه مهم ترس خلیفه عباسی از بدن تکهتکه ابنمقفع است که دستور میدهد او را در تنور بیندازند تا مانع بازگشت سیاسیاش شود.
سوزاندن تفکری که قادر است دربار را سامانمند سازد و به همین میزان میتواند آن را براندازد؛ پس ایران و نماد آن را باید تکهتکه کرد، انسجامش را گسیخت و سوزاند تا خیال آشوب و انقلابی در کار نباشد: «بااینهمه، آنچه از سوانح احوال ابنمقفع میدانیم و با توجه به آنچه در دیگر رسالههای او آمده، میتوان گفت که از خلافآمد عادت بود نخستین نویسنده بیانیه برای «انقلاب عباسیان» پارسیِ مجوسی بود که به شعلههای آتش تنور «مخدوم بیعنایت» سپرده شد»2. اگرچه ابنمقفع کوشید فراموش کند که دومین خلیفه عباسی، ابوجعفر منصور در شعبان سال 136، یعنی شش سال قبل، ابومسلم خراسانی را به قتل رسانده و برای در امان ماندن از انتقام بدن او سرش را با کیسههای زر در میان سپاهیان انداخته تا مانع کنش سیاسی بدن او شود. روزگاری بدنها ارزش تاریخی داشتند و واجد توان سیاسی بودند؛ چیزی که در دوران معاصر کمتر نشانی از آن وجود ندارد؛ مگر در حد اطلاعات و دادههایی که «رژیم اطلاعات» حاکم بر جهانِ دیجیتالی، آن را از کار انداخته و از توان تهی کرده است. جهان سرمایهداری امروزه سعی دارد بدنها را از ریخت انداخته، منفعلشان ساخته یا آنان را در پای ماهوارهها و جهان دیجیتالی، منقاد و اهلی سازد. با این حال، «ایزولهسازی» بدنها در جهان دیجیتالی نشان میدهد که هنوز باوری متافیزیکی به توان بدنها وجود دارد و بهترین راه مقابله با آن، به انزوا کشاندن خودخواسته آدمها درون غار است؛ جایی که فقط با اشباح و سایهها در تماس باشند.
1،2. «تاریخ اندیشه سیاسی در ایران: ملاحظاتی در مبانی نظری»، سیدجواد طباطبایی، انتشارات مینوی خرد
https://t.me/andishevasedayiranian
اندیشه وصدای ایرانیان :نقد و بررسی تفکر نوین ،ادبیات ، فلسفه ، سیاست و فرهنگ
این کانال به بررسی ونقد فلسفه ، ادبیات ، فرهنگ و سیاست در ایران و جهان میپردازد
مورد ابنمقفع
زمانی بدن آدمی بهمثابه جسم، اهمیتی غیرجسمانی داشت؛ یعنی فراتر از جسمیت خودش بود. از همین رو بود که پادشاهان پس از مرگ مخالفان یا نافیان خود دست از جسم آنان برنمیداشتند و چنان با جسد محکومان با خشونت رفتار میکردند که گویا هر لحظه آنان احیا شده و به انتقام برخواهند خاست؛ جنگیدن با بدن، با تنی که امکان هرگونه بازگشت را ناممکن میکند. برای اینکه خشونت تاریخی بر بدن را از سوی حاکمان دریابیم، به سراغ ایده اسپینوزا برویم که مرگ را چیزی جز از بین رفتن نسبتهای اعضای بدن نمیداند.


احمد غلامینویسنده و روزنامهنگار
زمانی بدن آدمی بهمثابه جسم، اهمیتی غیرجسمانی داشت؛ یعنی فراتر از جسمیت خودش بود. از همین رو بود که پادشاهان پس از مرگ مخالفان یا نافیان خود دست از جسم آنان برنمیداشتند و چنان با جسد محکومان با خشونت رفتار میکردند که گویا هر لحظه آنان احیا شده و به انتقام برخواهند خاست؛ جنگیدن با بدن، با تنی که امکان هرگونه بازگشت را ناممکن میکند. برای اینکه خشونت تاریخی بر بدن را از سوی حاکمان دریابیم، به سراغ ایده اسپینوزا برویم که مرگ را چیزی جز از بین رفتن نسبتهای اعضای بدن نمیداند. گسست و تجزیه این نسبتهای بدن بعد از مرگ، ایجاد نسبتهای دیگر با چیزهای دیگر است. با برداشتی سادهدلانه این ایده رعبانگیز به نظر میرسد. ما میمیریم؛ اما جسم ما وارد نسبتهای دیگری با خاک، هوا و موجودات دیگر میشود و تجسد مییابد. در گذشته برای حاکمان، مرگ مخالفان باید به گونهای رخ میداد تا حتی احیای این نسبتها غیرممکن شود و آنان از شَر جسد این آدمها در امان باشند. شاید دلیل خشونت نامتعارفی که با بدن محکومان انجام میشد، از همین ایده بازگشت و مسدودکردن هرگونه تجسد مجدد بوده باشد. تکهتکهکردن بدن و هر تکه آن را در جایی انداختن بیش از آنکه برای ایجاد ترس و وحشت باشد، که هست، نوعی سرپوشگذاشتن بر ترس خود از بازگشت این محکومان در تجسدی پیشبینیناپذیر است. این حاکمان به غریزه دریافته بودند این بدنها به دلایل ناعادلانهای که مردهاند، قادرند به بدنهای دیگر برای مبارزه و انتقام شکل بدهند؛ «بدنهای اجتماعی» که کنش سیاسیشان دردسرآفرین خواهد شد. پس باید هم از شَر محکومان خلاص شد و هم از نسبتهای تازهای که آنان ایجاد خواهند کرد. تاریخ غرب و شرق جهان پر از مواجهه خشونتبار با محکومان است. نمونه آن در غرب در قرون وسطا و در دوره مدرن خشونتورزی با یهودیان است؛ زندهسوزی آدمها که هنوز در تاریخ خشونتورزی بیبدیل است. شاید وحشت از بازگشت این محکومان است که دنیای غرب را وامیدارد تا بازماندگان را به سرزمینهای فلسطینی گسیل دارد تا این انتقام تاریخی را به انحراف بکشانند. در تاریخ سرزمین ایران نیز بسیاری از حاکمان که بر مردم ایران استیلا یافتند، دست به جنایتهای هولناکی زدند و آگاهانه ترس از این بدنها را به نمایش عمومی درآوردهاند؛ بهویژه اگر این محکومان جزء خواص بودهاند؛ خواصی که خود از جنس سیاست بودهاند و عالم به علم سیاست. مورد «ابنمقفع» یکی از جالبترین این موردهای تاریخی است: «نام پدر ابنمقفع ابومحمد عبدالله داذُویه از اشراف فارس بود و چون در کار گردآوری خراج خلافی از او سر زد، حجاجبن یوسف، حاکم عراق او را شکنجه کرد و دست او ناقص-یعنی مُقَفَّع شد- و ازاینرو ابوعبدالله را ابنمقفع خواندند. ابنمقفع حدود 106 هجری در فیروزآباد فارس زاده شد و پیش از گرویدن به اسلام روزبه نام داشته است. او زبان پهلوی را در فارس فراگرفته بود و زمانی که با پدر خود به بصره رفت، عربی را در محضر فصحای عرب آموخت؛ تا جایی که در زمره نخستین نویسندگان عرب درآمد. او نخست در خدمت امویان بود؛ اما از آن پس به عباسیان پیوست. و گویا در حدود 132 هجری اسلام آورد. ابنمقفع به سال 142 به دستور سفیان به کاخ امارت خوانده شد و به دستور هماو نیز اعضای بدن او را بریدند و در تنور انداختند. گفتهاند که مهمترین دلیل اعدام زندقه یا اعتقاد به دین مانی بوده است»1 در اینجا آنچه مهم است، سرنوشت نامگذاری متافیزیکی ابنمقفع است. مردی که تجسم مرگش در نامگذاریاش تبلور یافته است. گویا مردم پیشاپیش سرنوشتش را، تکهتکهشدنش را دریافته و به یقین تبدیل کردهاند. ابنمقفع یکی از ایرانیان خردمند راهیافته به دربار عباسیان بود که تلاش کرد قدرت سیاسی این خاندان را با دستگاه فکری سیاستورزی ایرانیان سامان بدهد. به همین منظور «کلیله و دمنه» را که بیش از هر چیز، متنی سیاسی است و روش و حکمت سیاستورزی را میآموزاند، به عربی برگرداند تا همراه با برگردان عربی کتاب «تنسر» که یکی از متون ارزشمند سیاسی دوره پهلوی ساسانیان است، سیاستورزی به شیوه ایرانیان را زنده نگه دارد تا مانع قوام سیاستورزی به شیوه خلافت شود.
اندیشه وصدای ایرانیان :نقد و بررسی تفکر نوین ،ادبیات ، فلسفه ، سیاست و فرهنگ
این کانال به بررسی ونقد فلسفه ، ادبیات ، فرهنگ و سیاست در ایران و جهان میپردازد
🌱ناصرالدین شاه و امپراتور مِیجیِ ژاپن
ناصرالدین شاه و امپراتور مِیجیِ ژاپن
در یک زمان به اروپا رفتند. در آن زمان، هر دو کشور یعنی ژاپنِ میجی و ایرانِ ناصرالدین شاه، تقریبا شبیه هم بودند. حتی دارالفنونِ امیرکبیر در ایران دو سال زودتر از دارالفنون ژاپن تأسیس شده بود.
ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﺍﯾﻦ ﺳﻔﺮ، ﻧﮕﺮﺷﯽ ﺗﺎﺯﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻣﺎﻣﺪﺍﺭﺍﻥ ﺩﻭ ﮐﺸﻮﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ. ﻣِﯽﺟﯽ ﺍﺯ ﺳﻔﺮ ﮐﻪ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ، ﺳﻪ گروه ﺑﺎ ﺳﻪ ﻣﺎﻣﻮریت ﻭﯾﮋﻩ ﺑﻪ ﺍﺭﻭﭘﺎ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ:
ﮔﺮﻭﻩ اول: ﻣﺴﺌﻮﻝ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﻧﻈﺎﻡ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﻭ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﭼﻨﺪ ﮐﺸﻮﺭ همچون آلمان و هلند و ﺑﻠﮋﯾﮏ و... شدند.
ﮔﺮﻭﻩ ﺩﻭﻡ: ﻣﺴﺌﻮﻝ مطالعه ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺍﺳﺎﺳﯽ برخی کشورهای اروپایی و بررسی نحوه اجرای آن در ژاپن شدند.
گروه سوم: ﻣﺎﻣﻮﺭ تحقیق درباره صنایع و کارخانهجات اروپایی، فراگیری فنون آن و نحوه انتقال تکنولوژی آنها به ژاپن شدند.
ﺍﻣﺎ دستاورد ﻧﺎﺻﺮﺍﻟﺪین ﺷﺎﻩ ﺍﺯ ﺳﻔﺮ ﺑﻪ ﺍﺭﻭﭘﺎ چه بود؟
ناصرالدین شاه به محض بازگشت به ایران، سه فرمان صادر کرد:
شاه که سالن نمایش «آلبرت هال» لندن را دیده بود، ابتدا دستور داد با الگوبرداری از آن، چنین سالنی را در تهران بسازند و حاصل کار «تکیه دولت» شد که در آن به اجرای تعزیه و مراسمهای مذهبی میپرداختند. این بنا متأسفانه در زمان پهلوی دوم تخریب شد و بجای آن شعبهای از بانک ملی دایر گشت.
دستور دوم شاه این بود که زنان حرمسرا، شبیه بالرینها یا رقصندههای باله در فرنگستان دامنهای کوتاه و چیندار بپوشند.
و دستور سوم که به صدراعظم داده شد تامین بودجه و تدارک برای سفر بعدی شاه به فرنگستان بود.
ﺍﻣﭙﺮﺍﺗﻮﺭ میﺟﯽ ﺑﺎ ﺗﮑﯿﻪ ﺑﺮ ﮔﺰﺍﺭﺵﻫﺎﯼ سه گروه، ژاپن را به هشت ایالت تقسیم کرد و در هر ایالت بیش از دویست مدرسه و یک دانشگاه ساخت و در ایران آن دوران نیز حسن رشدیه بنیانگذار مدارس نوین در ایران، در حالیکه مدرسهاش را ویران کرده بودند، از ترس جانش از شهری به شهر دیگر میگریخت.
امپراتور میجی، چهار دهه پس از آن زنده ماند و ژاپن را در مسیر رشد و توسعه قرار داد. در ایران سالها زودتر از میجی، امیرکبیر سعی داشت ایران مدرن را پایهریزی کند اما در زمستان 1230 نیشتر بر رگهای او نهادند و بر جسم بیجانش لگد زدند و نقش بر زمین کردند. آن لگد بیش از آنکه کتف امیر را بشکند، کمر ایران را شکست و بعد از آن ما در جای خود ماندیم و ژاپن به سرعت پیش رفت.
پیش از چهار دهه پس از قتل امیر، میرزا رضا کرمانی قاتل ناصرالدین شاه حین استنطاق این بغض چهل ساله را میشکند و تصویری از اوضاع ایرانی که شاه با حذف امیرکبیر ساخته بود، به بازجویان خود ارائه میدهد و میگوید:
«قدرى پايتان را از خاک ايران بيرون بگذاريد، در عراق عرب و بلاد قفقاز و عشق آباد و خاک روسيه هزار هزار رعيت بيچاره ايرانى ببينيد كه از وطن عزيز خود از دست تعدى و ظلم فرار كرده و كثيفترين كسب و شغلها را از ناچارى پيش گرفتهاند. هرچه حمال و كناس و الاغى و مزدور در آن نقاط میبينيد همه ايرانى هستند، آخر اين گلههاى گوسفند شما، مرتع لازم دارند كه چرا كنند تا شيرشان زياد شود كه هم به بچههاى خود بدهند هم شما بدوشيد نه اينكه تا شير دارند بدوشيد، شير كه نداشتند، گوشت تنشان را بكلاشيد»
منابع
تاریخ بیداری ایرانیان جلد یکم ص 82، ناظمالاسلام کرمانی.
مجله ایرانشناسی جلد پنجم ص 383.
گردآوری و نگارش: تاریخ و داستان
@tarikhvadastan
Repost from تاریخ و داستان
پادشاهی که تجارت میکرد!
خدمت اعلیحضرت (احمدشاه قاجار) عرض کردم تصمیم بر این شده که لشکر قزاق ایران در آینده به دست افسران ایرانی داده شود و هیچ افسر خارجی در این تشکیلات نباشد. به همین دلیل مقامات نظامی بریتانیا در حال حاضر مشغول بررسی لیست افسران مناسب ایرانی هستند که آنان را در رأس واحدها و لشکرهای مختلف نظامی قرار دهند.
در جریان این صحبتها، همچنان که چشم به قیافه این جوان چاق و تپل در آن کت و شلوار خاکستری رنگ دوخته بودم که به نظر میرسید پس از شنیدن حرفهای صریح و پوستکنده من دارد از شدت ناراحتی به خود میپیچد، به مشیت الهی میاندیشیدم که موجودی چنین مفلوک و درمانده را در رأس مقامی چنين خطير (پادشاهی ایران) قرار داده است!
اعلیحضرت یکباره و به نحوی کاملا غیرمترقب، موضوع صحبت را عوض کرد و فرمود به علت نبود ژاندارم کافی، وضع جادههای کشور فوقالعاده خراب است؛ فقط راههایی که تحت نظارت مقامات انگلیسی قرار دارد امن است و کاروانها میتوانند با فراغت خاطر از آنها عبور نمایند.
اعلیحضرت امیدوار بودند که من (فرمانده نورپرفورس) بتوانم این مشکل را که از حل آن عاجز مانده بودند، برایشان حل کنم.
نورپرفورس مخفف «قشون شمال ایران»
North Persia Force
خلاصه درخواست اعلیحضرت این بود که ایشان ظاهراً مبلغی پول در اختیار داشتند که میخواستند آن را به حساب بانکی خود در بمبئی منتقل کنند. اما ناامنی راهها مانع انجام این کار شده بود و از تحقیقاتی که اعلیحضرت در اینباره انجام داده بود، چنین مطلع شده بودند که تنها راه امن انتقال پول این است که موجودی نقدی خود را با استفاده از کامیونهای ارتش بریتانیا به بغداد بفرستند و از آنجا وجوه نقدی را به بمبئی انتقال دهند.
پس از ختم بیانات ملوکانه، مدتی متحیر مانده بودم که چرا ایشان به بانک شاهی بریتانیا در تهران رجوع نمیکنند و در چنین مسئلهای از من کمک میخواهند!؟
تا اینکه لحظاتی بعد از جزئیات ماجرا آگاه شدم و نیت ملوکانه فاش گردید و معلوم شد اعلیحضرت مقدار کلانی پول نقره به صورت سکه جمعآوری کردهاند که قیمت کل آنها در حدود یک میلیون لیره استرلینگ است. با یک حساب سرانگشتی میشد حدس زد که برای حمل چنین مبلغی به بغداد که به صورت سکههای نقره است، چندین کامیون بزرگ و تعداد زیادی محافظ نظامی مورد نیاز خواهد بود. در اینجا بود که ناگهان عظمت جنایتی که اعلیحضرت میخواست ما را بدان آلوده کند برایم روشن شد!
اما چرا اعلیحضرت میخواست این پولها را به بمبئی بفرستد؟
در آن تاریخ ما (انگلستان) برای پرداخت حقوق و هزینه نگهداری نیروهای مختلف نظامیمان در ایران به سکه نقره احتیاج داشتیم. چرا که در ایران هنوز مصرف اسکناس رایج نشده بود. خبر این موضوع که ما خریدار سکههای نقره ایرانی هستیم، به هندوستان هم رسیده بود و همین امر باعث ایجاد بازار آزاد برای سکه نقره در دهلی و بمبئی و کراچی شده بود.
به این ترتیب، اعلیحضرت بجای فروش سکههای نقره به ما و بانک شاهی بریتانیا در تهران، خیال داشت به کمک مقامات نظامی بریتانیا در ایران، و با استفاده از کامیونهای ارتش بریتانیا، این حجم عظیم و گرانبها از سکههای نقره خود را به بمبئی صادر کند جایی که اعلیحضرت میدانست قیمت بازار آزاد سکه نقره در آنجا به مراتب از قیمت رسمی آن در تهران، بیشتر است و از این طریق سود هنگفتی به جیب بزند!
به شاه گفتم صدور پولی که ما برای وارد کردنش آن همه سختی و هزینه گزاف متحمل میشویم کار نادرستی است!
او با لبخندی کنایهآمیز گفت «شاید چنین باشد ژنرال عزیز! اما این را فراموش نکیند که همه مردم خودخواهاند!»
ایران با یک چنین فرمانروایی چه میتوانست بکند؟ با این حساب آیا عجیب بود که کشور در منجلاب فرو رفته؟ ایران به مردی قوی نیاز داشت که نجاتش دهد. اما قدر مسلم اینکه هنوز چنان مردی را نیافته بود. برایم یک راز شده که با این اوضاع، این کشور چگونه توانسته است هنوز استقلال خود را حفظ کند؟!
یک ناظر غربی کمی فکر کند خواهد دانست که ایران آماده است تا به دامان کمونیسم بیافتد! طبقه بالای جامعه، طبقهای بیمصرف و پوسیده است و طبقات پائین بشدت فقیرند. تودههای مردم از دموکراسی و کمونیسم چیزی نمیدانند. با هرکس ملاقات میکردم از من میپرسید بعد از بیرون رفتن نیروهای شمال ایران، چه بر سر این کشور خواهد آمد. نمیدانم معتقدات اسلامی مردم ایران به عنوان سدی در برابر کمونیسم روسی عمل میکند یا نه؟ در لحظهای که این یادداشتها را مینویسم معتقدم که مردم ایران نسبت به سرنوشت خویش بیاعتنا هستند...
مأخذ
خاطرات و سفرنامه ژنرال آیرونساید در ایران (فرمانده نیروهای شمال ایران)
گردآوری و نگارش: تاریخ و داستان
@tarikhvadastan
Repost from چند ثانیه
عکسی پربازدید از حضور خاخامهای اسرائیلی در کنار بوستر موشکهای ایرانی
🔹پس از حمله موشکی و پهپادی گسترده ایران به اسرائیل، در نزدیکی شهر جنوبی آراد، یهودیان ارتدوکس در اطراف بقایای یک موشک بالستیک جمع شدند.
#چند_ثانیه
@chandsanieh
Repost from جهان ما ، ایران ما ( باقری مقدم )
وحشی ها حاکم بر تل آویو
این صحنه ای است که بن گویر در مقابل اعتراض پلیس به پارک خلاف اتومبیلش او را تهدید و عاقبت برایش اسلحه می کشد . پلیس گزارش کرده که او بیش از ۷۰ بار از چراغ قرمز عبور کرده است !!!
لابد تاریخ را خوانده یا در فیلم ها دیده اید اروپاييان با ناوها و توپخانه هایشان چگونه به قاره های آمریکا ، آفریقا و آسیا گسیل و جاهایی چون قاره آمریکا و اقیانوسیه که توانستند نسل بومیان را ریشه کن و به اسکان سفیدپوست ها و برافراشتن پرچم مسیحیت و راندن و اسکان جمعیت اروپایی آنجا را برای همیشه تصرف و درمناطق پرجمعیت آفریقا ، نظام آپارتاید برقرار و جمعیت آنها را به عنوان برده در بازارها فروختند و در آسیا نیز به اشکالی دیگر هر چه خواستند انجام دادند و بردند !!!آیا ساخت اسرائیل چیزی جز این بوده ؟
اما در دنیای عمیقا متفاوت امروز که چین و هند طعمه های سابق همان غول های استعماری حالا یک پای غیرقابل اغماض جهان اند و بشر اروپایی هم چه در ترکیب و چه در فهم انسانی دگرگون شده و و بقایای شوم ترین تبهکاران تاریخ در اسرائیل و حامیان سیاه کار آنها هر جا که هستند در منتهی الیه تاریخ ستم های اینچنینی به گور خواهند رفت !!!!!
Repost from تعمّق - فلسفه، علم و تاریخ
نئولیبرالیسم چیست؟
هرچند که «لیبرال» امروزه واژۀ جذابی است، اما در قرن نوزدهم لیبرالها معتقد بودند که دموکراسی ایدۀ خوبی نیست!- #ها_جون_چانگ ترجمه: #علیرضا_مایلی و #ع_وارسته زیرنویس: #شهرزاد_درستی - برای تماشای نسخۀ کامل کلیک کنید #نئولیبرالیسم، #لیبرالیسم، #اقتصاد_سیاسی Taamoq | تَعَمُّق
Repost from چند ثانیه
محمد حسین عظیمی، دبیرکل جبهه ایران اسلامی (جبهه حامیان انقلاب اسلامی) در گفت و گو با دیده بان ایران:
🔹فساد در كشور ما ریشه دوانده با باندهای مافیایی درون قدرت روبرو هستیم
🔹مافیا نفت می فروشد و بازار# ارز را اداره می کند
🔹 درون باندهای مافیایی نیروهای دولتی، حزب اللهی وکسانی که نمی توانم بگویم هستند
🔹چند صراف به بهانه دور زدن تحریم ها میلیاردها دلار پول برده اند و کسی پیگیر آن نیست!
🔹فسادهایی داریم که اگر سر باز کند بسیار بزرگ تر از بابک زنجانی هاست
🔹یکی از نقش های جمهوری اسلامی برای خود تعریف کرده ماشین چمن زنی است، هر کس قدش بلند شود، حذف خواهد شد
🔹شهرداری تهران به لحاظ ساختاری توسط فروزنده اداره می شود؛ زاکانی شومن است
🔹زاکانی کار پرداز یک تیمی است که نمی شود راجع به آن صحبت کرد؛ صحبت راجع به آنها ممنوعیت دارد
🔹مخالف ورود بی ضابطه افغان ها به ایران هستم
🔹با فسادهای بزرگ تری نسبت به املاک نجومی در درون شهرداری تهران روبرو هستیم
🔹ما انقلابی ها از اول هم ظریف نمیخواستیم، ما ضخیم میخواستیم
#چند_ثانیه
@chandsanieh
دختری که با این دک و پز (نامعقول از دید عرازشه) مربی خارجی سپاهان رو مسلمون کرد😂
Repost from هممیهن
🔴 یک کارشناس ارتباطات: بهجای ذوقزده شدن از برخورد پلیس با اعتراضات دانشگاه کلمبیا، میتوان یاد گرفت پوشش رسانهای اعتراضات دانشجویی چطور باید باشد
سعید ارکانزاده یزدی؛ روزنامهنگار و کارشناس ارتباطات در شبکه اجتماعی ایکس نوشت:
🔹بهجای ذوقزده شدن از برخورد پلیس با اعتراضات دانشگاه کلمبیا، میتوان یاد گرفت پوشش رسانهای اعتراضات دانشجویی چطور باید باشد.
🔹میتوان درهای دانشگاه را نبست، دوربینها را نشکست، روزنامهنگارها را نگرفت، نرفت سراغ کاربرانی که در رسانههای اجتماعی عکسها را منتشر کردهاند و...
@hammihanonline