cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

اندیشه وصدای ایرانیان :نقد و بررسی تفکر نوین ،ادبیات ، فلسفه ، سیاست و فرهنگ

این کانال به بررسی ونقد فلسفه ، ادبیات ، فرهنگ و سیاست در ایران و جهان میپردازد

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
885
Suscriptores
+124 horas
-27 días
+1430 días
Distribuciones de tiempo de publicación

Carga de datos en curso...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
Análisis de publicación
MensajesVistas
Acciones
Ver dinámicas
01
شاعرانه من از نهایت شب حرف می‌زنم! من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می‌زنم! اگر به خانۀ من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیاور و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچۀ خوشبخت بنگرم... ✍فروغ فرخزاد با ما متفاوت بیاندیشید کانال جهان ما https://t.me/fvhtfdsss
231Loading...
02
📰 پیشخوان: چهارصدونودوهفتمین شماره #روزنامه_هم_میهن پنجشنبه سیزدهم اردیبهشت‌ماه منتشر می‌شود. @javadrooh
201Loading...
03
🔴 برخی معیارها در اخلاق گفت‌وگو 1⃣ برای همگان حق متفاوت‌بودن و متفاوت‌ماندن، قایل باشیم. 2⃣ کوشش نکنیم به‌ هر طریق ممکن، سخن خود را به کرسی بنشانیم. 3⃣ در یک گفت‌وگو، بیش از هر چیز نیازمند بردباری و  شکیبایی هستیم. 4⃣ از به‌کار بردن الفاظ و واژه‌هایی که متضمن توهین، تحقیر، تمسخر و یا تهدید باشد جدا امتناع ورزیم. 5⃣ هنر گوش‌دادن را بیاموزیم و با دقت در دلایل فرد مقابل تامل کنیم. تمرکز و تمرین سکوت از اهم آمادگی‌های گفت‌وگو محسوب می‌شود. 6⃣ از نیت‌خوانی بپرهیزیم و صرفا به سخنانی که بر زبان می‌آید، گوش فرا دهیم و به آن‌ها بیندیشیم. 7⃣ فرد مقابل را کمک کنیم تا بتواند مدعیاتش را سامان دهد و دلایلی را برای آن‌ها فراهم کند. 8⃣ اصل هم‌دلی و خوش‌بینی ( نسبت به صاحب سخن) به‌همراه نگاه تیز منتقدانه را ( نسبت به مدعیات)، فراموش نکنیم. 9⃣ گفت‌وگو را به میدان زورآزمایی میان افراد و اعلام برنده و بازنده، تبدیل نکنیم. 0⃣1⃣ گفت‌وگو را به مجلس وعظ و خطابه و یا هدایت این و آن، تبدیل نکنیم. 1⃣1⃣ بر باورهای بی‌دلیل، پافشاری و تعصب نورزیم. 2⃣1⃣ پشت مفاهیم و اصطلاحات پر طمطراق، پنهان نشویم. 3⃣1⃣ همواره فهم‌مان را از آن‌چه می‌شنویم، با گوینده‌ی سخن چک کنیم تا متوجه شویم آیا مراد گوینده را آن‌چنان‌که او می‌خواسته است دریافت کرده‌ایم. 4⃣1⃣ در باره‌ی دیگران، پیش‌داوری نکنیم و از فرد مقابل بخواهیم ابهامات سخنانش را برطرف نماید. 5⃣1⃣ به نتایج منطقی و اقتضائات سخنان‌مان وفادار باشیم. 6⃣1⃣ چنان‌چه متوجه اشتباه‌مان شدیم، نه تنها بر آن‌ اصرار نورزیم بلکه بر آن اقرار کنیم. 7⃣1⃣ تمام تلاش‌مان را به‌کار ببندیم تا مبادا مواضع اندیشه‌ای و مسئله‌های مورد گفت‌وگو به مسئله‌ی شخصی تبدیل شود. 8⃣1⃣ زبان احساسات و عواطف را کنترل نماییم و از بروز خشم جدا جلوگیری کنیم. 9⃣1⃣ بر فرد مقابل اتهام وارد نکنیم و از هرگونه برچسب‌زدن خودداری کنیم. 0⃣2⃣ در طول زمان گفت‌وگو، آرامش را حفظ کنیم و از عجله‌کردن برای پاسخ‌دادن بپرهیزیم. 1⃣2⃣ فرد مقابل را حریف خود نپنداریم بلکه او را هم‌اندیشی تلقی کنیم که قرار است مسیر حقیقت را با هم طی کنیم. 2⃣2⃣ همواره احتمال دهیم که دست‌کم بخشی از ایده‌های ما اشتباه است و آماده باشیم که آن‌ها را با ایده‌های درست جابجا کنیم. 3⃣2⃣ شجاعت گفتن واژه‌ی "نمی‌دانم" را در خودمان تقویت کنیم. زیرا در جریان گفت‌وگو ممکن است مسئله‌هایی مطرح شود که از حیطه‌ی دانش ما بیرون باشد. 👤#علی_زمانیانعصیانگر ‼️ https://t.me/andishevasedayiranian
291Loading...
04
زیبایی زنانه؛ نگاهی به اندیشه های سیمون دوبووار فیلسوف و نویسنده فمینیست فرانسوی آنچه زن را زن میکند ساختار جامعه است، که ساختار اجتماعی آن عمدتا توسط مردان شکل گرفته است. زیرنویس فارسی
10Loading...
05
استبداد دیو سرمایه‌داریست و اقتدارگرایان در زمین بایرِ نیهیلیستی ما رشد می‌کنند همانطور که تاریخ در عصر هوش مصنوعی به‌سرعت پیش می‌تازد، ناگهان به عقب نیز رانده می‌شود. روح دوران ما حکومت‌های مستبدیست که سراسر جهان را از السالوادور تا میانمار دربرگرفته. و البته که این همۀ شگفتی ماجرا نیست؛ هرچه که سرمایه‌داری حرمت‌های سنتی را درهم می‌شکند، مرزها را درمی‌نوردد و کلیۀ اجتماعات را متلاشی می‌سازد، صدای مدافعان خانواده، دین و میهن گوش‌خراش‌تر می‌شود. هرچه روایات خدا، مردم و ملت به عنوان قصه‌هایی منسوخ، سرکوب می‌شوند، با قوت بیشتری بازمی‌گردند. آنانی که هویت برایشان چیزی منعطف است با کسانی رویارو می‌شوند که بسیار خوب می‌دانند چه کسانی هستند. به ازای هر مدیر اجرائی تگزاسی که در لُژهای ویژۀ فرودگاه‌ها مشروب مجانی نوش می‌کنند، یک ریشوی پدرسالار مسلح وجود دارد که حتی آدم‌های آن طرف رودخانه را هم بیگانه به‌حساب می‌آورد. در استانبول کلوب‌های شبانۀ پرزرق‌وبرق در حالی وجود دارد که در حوالی ماردین و دیاربکر، مناطق کردنشین جنوب‌شرقی ترکیه، مردم در پیاده‌روها نماز می‌خوانند و در جایگاه‌های سوخت الاغ‌ها ول می‌چرخند. سنت و مدرنیته در عین تضادشان، همدست یکدیگر نیز هستند. دنیای پیوسته در سیلان و بیقرار از پی ابداع، با این خطر مواجه است که ارزش‌هایی را که بر اساس آن‌ها به خود مشروعیت داده را هم بفرساید. مسئله‌ای که برای ویکتوریایی‌ها چندان مطرح نبود، چراکه با وجود سرعت تغییرات اجتماعی و بلبشوی بازار به برخی حقایق ابدی چسبیده بودند. آنان می‌دانستند که شما نمی‌توانید در قالب تعابیر سکولار و عمل‌گرایانه به آنچه که انجام می‌دهید، مشروعیت ببخشید، به‌ویژه اگر آن کار گردآوریِ مردمی باشد که در محله‌های شلوغ و فقیر و کارگری زندگی می‌کنند. در عوض اصول بنیادی خاصی وجود داشت که می‌توانستند به آن‌ها متوسل شوند؛ از قوانین خدا گرفته تا قداست خانواده و ارزش والای فرد. … برای مطالعه متن کامل کلیک کنید یا Instant View را در پایین پست لمس کنید. ﹏﹏✎ #تری_ایگلتون ترجمه: #عادل_ایرانخواه #توتالیتاریسم، #استبداد، #فلسفه_سیاسی، #نسبی‌گرایی منبع :تَعَمُّق
300Loading...
06
‍ ♦️به مناسبت ترور ناصرالدین شاه قاجار ✍️علی مرادی مراغه ای 📌امروز ۱۲ اردیبهشت سالروز ترور ناصرالدین شاه است. 🔻گلوله‌ای که از رولور میرزا رضا کرمانی در چهل و نهمین سال(۱۲۷۵ش) سلطنت ناصرالدین شاه شلیک شد و «منتهی‌الیه پایین قلب شاه را شکافت» در واقع حکایت از خشمی می‌کرد که در زیر جامعه «رو به زوال ایرانی» نسبت به طبقه حاکمه پنهان شده بود. جامعه‌ای عقب مانده و با روابط سنتی استبداد آسیایی که در زیر فشار تحولات دنیای جدید پوست می‌انداخت و به صورت جبری تن به دگرگونی می‌داد. 🔻خودِ کاساکوفسکی فرمانده بریگاد قزاق ناصرالدین شاه در مورد انگیزهٌ میرزا رضا کرمانی از ترور شاه می نویسد: «میرزا محمدرضا قبلاً یک فروشنده ساده و فقیر البسه کهنه و خرید و فروش کننده شال بوده. قریب دهسال قبل دو طاقه شال کشمیر به نایب‌السلطنه فروخته ولی خریدار وجه آن را نمی‌پردازد. میرزا رضا کرمانی دو سال انتظار می‌کشد بالاخره جسارت نموده به نایب‌السلطنه تذکر می‌دهد که قیمت شال را نپرداخته. در قبال این جسارت، نایب‌السلطنه دستور می‌دهد پول او را با بهره‌اش بپردازند اما در قبال هر یک قران یک پس گردنی هم بدان می افزوده‌اند و چون شال کشمیری بسیار گرانبها بوده می‌توانید مجسم نمائید که چند پس گردنی به این بدبخت بینوا زده‌اند». (خاطرات کلنل کاساکوفسکی...ص ۷۰) البته تحریک سید جمال نیز در قتل شاه تاثیر داشت. قاتل نه تنها اظهار پشیمانی نمی‌کرد؛ بلکه تأسف می‌خورد که چرا موفق نشده صدراعظم؛ امین‌السلطان را نیز بکشد!. 🔻برای مقابله با شورشهای احتمالی حاصل از مرگ شاه، جسد شاه را به دستور صدراعظم دو نفر در طرفین‌اش به حالت نشسته نگه داشتند تا مردم گمان نبرند که شاه کشته شده و بدین طریق به تالار برلیان بردند، به قول کاساکوفسکی: «جسد فانی متفرعن‌ترین جانداران جهان در خاک و خون و زیر برلیانهای بی شمار بر زمین انداخته شده» ( همان. ص ۸۷) با زیرکی امین‌السلطان، اقدامات لازم به عمل آمد تا جلوی شورش‌های کوری که هميشه از پس مرگ شاه کهنه و ظهور شاه جدید بروز می‌کرد؛ جلوگیری شود. به همین خاطر، فورا به مظفرالدین ولیعهد, در تبریز تلگراف گردید که خود را هر چه زودتر به تهران برساند. اما ولیعهد «کوچکترین تعجیلی به خرج نمی‌داد و در بین راه تعلل می‌کرد چون سال ۱۳۱۳ قمری بود و او عدد ۱۳ را نحس می‌دانست و در بین راه به کبوتر زدن مشغول بوده تا سال ۱۳۱۴ فرا برسد!» 🔻در فقدان قدرت مسلط ناصرالدین شاه، جنگ قدرت بین دو رقیب قدرتمند یعنی کامران میرزا و ظل‌السلطان درگرفت که اولی تحت الحمایه روس‌ها و دومی تحت الحمایه انگلیسی ها بود! و البته به همراه شاه جدید نیز گله ای از مزورترین افراد روان بودند که چون گرگانی گرسنه، به جان شاهِ دلرحم و ضعیف افتاده بودند که اندکی بعد قرار بود به جان کشور نیز بیفتند، کسانی چون عین‌الدوله، حکیم‌الملک، سید بحرینی، بصیرالسلطنه، امیر بهادر... به قول نظام‌السلطنه مافی: گله‌ای از نوچه‌ها از آذربایجان با خود آورده بود که در هر کاری دخالت می‌کردند «خود شاه به واسطه طول مدت توقف آذربایجان با فردا فرد آنها خصوصیت و رفاقتی گستاخانه داشت» (خاطرات و اسناد نظام السلطنه مافی... ص۲۷۳) مظفرالدین شاه هنوز به تهران نرسیده جنگ بین تبریز و تهران آغاز شد که با پیروزی تبریز خاتمه یافت! و امین‌السلطان از صدر اعظمی عزل شده و تمام کارها بدست اطرافیان شاه جدید می‌افتد که از آذربایجان همراهش بودند. 🔻شاه جدید وقتی ناخوش بود در اینصورت حکیم‌الملک او را می‌دوشید يا سلامت بود؛ خلوتیان سر کیسه‌اش می‌کردند، یا وقتی روضه می خواست و یا رعد و برق می آمد به زیر عبای سیدبحرینی پناه می برد و در این زمان، نان سید در روغن می شد! اکنون قدرت شاه به قول سرتیپ مرتضی قلیخان تا چهار فرسخی تهران بیشتر نفوذ ندارد. در ماوراء آن، حاکمیت شاه را کسی نمی‌شناسد. در کشور علائمی نگران کننده و مخاطره آمیز مشاهده می‌گردد که ادامة اين اوضاع دیگر قابل تحمل و امکان‌پذیر نیست... (خاطرات کاساکوفسکی... ص ۵۰) عین‌السلطنه در این زمان می‌نویسد: «دولت ايران حالیه نه قانون دارد و نه زور...» (خاطرات عین‌السلطنه... ص ۱۳۱۸) جالب است که مظفرالدین شاه آنقدر دلرحم بود که نمی خواست قاتل پدرش را بکشد و اطرافیان وادارش ساختند. اما مردم تهران، هر کجا کرمانی ها را می دیدند کتک می زدند چون میرزا رضا اهل کرمان بود! شاهی قدرتمند مرده بود و شاهی ضعیف بقدرت رسیده بود و جامعه بسوی انقلاب مشروطه می رفت... 🆔️@tahkimmelat
260Loading...
07
Ⓜ️ تمدن عیلام : تمدنی که باید از نو شناخت #تاریخ_ایران #عیلام 🛄 @zistboommedia || مدرسه علوم انسانی
264Loading...
08
پیرمرد روزگار خوشی را پشت سر نهاده بود. پیرمرد، روزگار خوشی را پشت سر نهاده بود. در صحنه‌های زندگی، شهسواری‌ها کرده بود. به قله‌های رفیع صعود کرده بود. بر یوردهای پر گل و گیاه، سراپرده‌های با‌شکوه افراشته بود. مهمانان مفخم برخوانِ کرم نشانده بود. از شاخه‌های درختِ تفنگ‌آویزش، پنج‌تیرهای خرده‌زن و سوزنی‌های طلا‌کوبیده آویخته بود. از ارتفاعات سهمگین، صخره‌ها و کمرها پا‌زن‌های درشت فرو کشیده بود. ولی اکنون دیگر آن پهلوان پیشین نبود. پیری و بی‌مهری سپهر و ستاره با هم به سراغش آمده بودند. آفتاب جاه و جلالش در حال غروب بود... [بخارای من، ایل من] دگر به سوز دلِ عاشقان که خواهد خواند دلم ز نالهٔ بلبل به درد می‌آید ۱۱ اردیبهشت در سالروز درگذشت معلم همهٔ بچه‌های ایل فرزند ایران و خادم فرهنگ؛ زنده‌یاد استاد محمد بهمن‌بیگی #محمد_بهمن_بیگی #ایل #ایران #فرهنگ
302Loading...
09
📃 ریشه‌های سوسیالیستی فاشیسم | ✍🏻 امانوئل رینکن در چند دهه‌ی گذشته، مباحث عمیقی درباره‌ی ریشه‌های ایدئولوژیک فاشیسم، و بالاتر از همه، یک سوء‌تفاهم بزرگ در باب اصول جمع‌گرایانه‌ای که این جنبش استبدادی اشاعه داد، وجود داشته است. برای درک بهتر این ایدئولوژی، شناخت ژرف زندگی، اعتقادات و اصول رهبران سیاسی آن (مانند بنیتو موسولینی) و رهبران فلسفی آن (مانند جووانی جنتیله) ضروری است.    موسولینی، یک نظامی، روزنامه‌نگار و سیاستمدار ایتالیایی بود که ۱۴ سال عضو حزب سوسیالیست ایتالیا بود. او، در سال ۱۹۱۰، سردبیر هفته‌نامه‌ی La Lotta di Classe (مبارزه‌ی طبقاتی) شد و سال بعد مقاله‌ای با عنوان «ترنتینو از دید یک سوسیالیست» منتشر ساخت. روزنامه‌نگاری و فعّالیّت سیاسی وی او را به زندان کشاند، ولی اندکی پس از آزادی، حزب سوسیالیست ایتالیا -که به‌طور فزاینده‌ای قدرت می‌گرفت و به پیروزی مهمّی در کنگره‌ی شهر رجو امیلیا دست یافته بود- او را مسئول روزنامه‌ی میلانیِ «آوانتی» کرد!    این کنشگری شدید سیاسی با جنگ جهانی اوّل همراه شد، که نقطه‌عطفی در زندگی موسولینی به شمار می‌آید. در آغاز، رهبر حزب سوسیالیست بخشی از یک جنبش ضدّ مداخله‌گرا بود که با مشارکت ایتالیا در جنگ جهانی اوّل مخالفت می‌ورزید. ولی او بعدها به گروه مداخله‌گرا پیوست که باعث اخراج او از حزب سوسیالیست شد... 🖇 متن کامل: ریشه‌های سوسخیالیستی فاشیسم #فاشیسم #سوسیالیسم #ایتالیا #کورپوراتیسم #موسولینی #دولت #جووانی_جنتیله #ملی‌سازی #چپ ➣ Notes_On_Libertyمنبع؛ https://t.me/andishevasedayiranian
3241Loading...
10
اعترافات یک ذهن سخیف ضد زن: زن میخواهد مستقل باشد و از این رو دست به کار روشن کردن مردان درباره زن در ذات خویش شده است این یکی از بدترین پیشرفتها در جهت زشتگری همه جانبه [چهره] اروپاست و این کوشش خامدستانه از جانب زنان در جهت علمی کردن ماجرا و بازنمایی خویش چه نکته ها را که نباید روشن کند زنان این همه دلیل برای سرافکندگی دارند به خاطر این همه خرده بینی بی معنای این همه سطحیگری و خانم معلم بازی و گستاخی حقیر و ولنگاری حقیر و جسارت حقیر که در وجودشان نهفته است . فقط بررسی رفتار او با کودکان کافی است و تاکنون ترس از مرد اینها همه را از ریشه بخوبی خفه و مهار کرده بوده است. امان از روزی که «در از نفسی جاودانه در زن که از آن بهره ها دارد! ـ رخصت یابد که پا به میان معرکه بگذارد روزی که او از بیخ و بن آغاز به از یاد بردن زیرکی و هنر خویش کند ـ یعنی دلبری و بازیگری و سهل انگاری و سبك كردن و سبك گرفتن کارها روزی که از بیخ و بن آغاز به از یاد بردن استعداد ظریف خویش برای هوسبازیهای لذتبخش کند! هنوز نیز ـ از برکت آریستوفانی مقدس! - صداهای زنانه ای بگوش می رسد که پشت آدمی را می لرزاند در آنها با تهدید و با رك كوثر طبیبانه زن نبوده است - هنر بزرگ او دروغگوئی ،است و بالاترین مشغولیتش به ظاهر و زیبائی بیائید ما مردان نیز اقرار کنیم که درست همین هنر و همین غریزه را در زن دوست میداریم و ارج می نهیم - مائی که کاروبار دشواری داریم و برای سبك كردن خویش نیاز به آمیزش با موجوداتی داریم که در زیردستان و نگاهها و حماقتهای ظریفشان، جدیت و گرانی و ژرفی ما جنون آسا به نظرمان آید. سرانجام این پرسش را پیش میکشم هرگز آیا زنی ذهن زنی دیگر را ژرف و دل زنی را با انصاف شمرده است؟ و مگر نه آن است که تاکنون این زنان بوده اند که «زن» را بیش از همه سرزنش کرده اند ـ نه ما؟ ما مردان آرزو داریم که زنان بیش از این خود را با روشنگری رسوا نکنند همان گونه که رعایت و محبت مردان در حق زنان بود که سبب شد تا کلیسا فرمان دهد «زنان در کلیسا ساکت باشند!» و به خاطر خير وصلاح زنان بود که ناپلئون به مادام دو استال خوش سروزبان فهماند که زنان در سیاست ساکت باشند؟! و به گمان من يك دوست واقعی زنان امروز به ایشان خطاب میکند که زنان» درباره زنان ساکت باشند!» زن نبوده است - هنر بزرگ او دروغگوئی ،است و بالاترین مشغولیتش به ظاهر و زیبائی بیائید ما مردان نیز اقرار کنیم که درست همین هنر و همین غریزه را در زن دوست میداریم و ارج می نهیم - مانی که کاروبار دشواری داریم و برای سبك كردن خویش نیاز به آمیزش با موجوداتی داریم که در زیردستان و نگاهها و حماقتهای ظریفشان، جدیت و گرانی و ژرفی ما جنون آسا به نظرمان آید. سرانجام این پرسش را پیش میکشم هرگز آیا زنی ذهن زنی دیگر را ژرف و دل زنی را با انصاف شمرده است؟ و مگر نه آن است که تاکنون این زنان بوده اند که «زن» را بیش از همه سرزنش کرده اند ـ نه ما؟ ما مردان آرزو داریم که زنان بیش از این خود را با روشنگری رسوا نکنند همان گونه که رعایت و محبت مردان در حق زنان بود که سبب شد تا کلیسا فرمان دهد زنان در کلیسا ساکت باشند!» و به خاطر خیر و صلاح زنان بود که ناپلئون به مادام دو استال خوش سروزبان فهماند که زنان در سیاست ساکت باشند؟! و به گمان من يك دوست واقعی زنان امروز به ایشان خطاب میکند که زنان درباره زنان ساکت باشند!» نیچه فراسوی نیک و بد-ص 207 و 208
380Loading...
11
-                                     گفتمان هیستریکِ سرمایه ژیژک در کتاب خود بنام " درنگیدن با امر منفی " پرسشی از جانب لکان مطرح می کند ، سپس همین پرسش را در متن جامعهُ سرمایه داری کالبدشکافی می کند . پرسش این است : چرا لکان سرمایه داری را حکمفرماییِ گفتمانِ هیستریک می نامد ؟ ابتدا به ویژگی مقدماتیِ سرمایه داری می پردازد ، بی تعادلیِ ساختاریِ ذاتی و خصلت ستیزگرانهُ ژرفش است : که همواره در بحران دایمی است . سرمایه در واقع هیچ حالت " عادی " و متعادلی ندارد ، حالت عادی در آن تولیدِ مداومِ - مازاد - است . که باید تکثیر و بزرگ شود و گسترش یابد . بنظر ژیژک غیر از این باشد بقایش را از دست می دهد . اگر چه بنظر ژیژک این وضعیت شبیهِ گرفتاری در مدارِ بسته است ، اما می شود از یک طرف اضافه کرد که اگر حیاتش در این نوسان ها و تکانه هاست ، به آن عادت کرده و به آزمودگی رسیده است ، مثل کشتی که با امواج توفانی با هدایت ناخدایش آشتی کرده باشد . مارکس پیشتر در توضیح ژیژک به این ویژگیِ ساختاری تازه در قرن نوزدهم اشاره کرده بود : سرمایه داری که برای ارضای نیازهای جامعه بیش از هر نوع صورت بندی و ساختار اجتماعی - اقتصادی تولید می کند ، ثروت هر چه بیشتر شود ، نیاز به تولید ثروتِ بیشتر نیز زیادتر می شود . این حالت است که لکان از حکمفرمایی گفتمانِ هیستریک می گوید که ارضای ظاهری اش فقط شکاف عدم ارضایش را بزرگ تر می کند ، که نوعی هم ساختاری بین سرمایه داری و مفهومِ فرویدی سوپر اگو وجود دارد . که همین سوپراگو نیز بی تعادلی ساختاری دارد : هر چه بیشتر به فرمانش گردن نهیم ، بیشتر احساس گناه می کنیم ، به یاد بیاریم سرنوشت خود و برادران کی یر کگارد را ، که برادرانش کمتر از سی سالگی می مردند و خود کگارد که بعد مدتی زنده نماند ، اما داستان گویا بر می گردد به زمانی که پدر او از نداری و فقر بر بالای تپه ایی رفته بود و به خدا فحاشی کرده بود ، همین احساس - گناه - درون او را یا وضعیت سوپر اگوی اش را در تلاطم و بحران همیشگی فرو برد و گمانه زنی بعدی این بود که جوانمرگ شدن فرزندانش ناشی از همین هیستریِ احساسِ گناه بود . و حالا برگردم به سخن ژیژک که این پشیمانی گناهِ بیشتر - سرمایه داری که در آن افزایش تولید برای پر کردن فقدان فقط فقدان را بزرگ تر می کند . این منطق پس زمینهُ درک منطق لکان مبنی بر گفتمان - ارباب - است . اشاره به دوره های ماقبل سرمایه داری ست که نقش ارباب دقیقا این است که تعادل ایجاد کند و مازاد ( همان فوران و گسترش سرمایه در سرمایه داری ) را تنظیم کند . که در این نگاه جوامع پیشاسرمایه داری ، که گفتمان مسلط شان ، گفتمان - ارباب - بود ، همچنان قادر بودند بر بی تعادلیِ خاصِ سوپر اگو کنترل داشته باشند . حتی ژیژک به نوشتهُ فوکو اشاره می کند که بنظرش ارباب کهن تجسمِ اخلاقِ خودسروری و " سنجهُ دقیق " بود . بدین ترتیب هدف اخلاقِ پیشاسرمایه داری جلوگیری از مازادِ خاصِ اقتصاد لیبیدویی انسان بود . اما سرمایه داری این کارکرد اربابی را به تعلیق در می آورد و دورِ باطل سوپر اگو آزادانه می چرخد . به همین دلیل می شود به وسوسهُ صنف گرایی جاری در جوامع تامل کرد . ژیژک این نسبت را به " عمارتِ ایدئولوژیکِ صنف گراییِ فاشیستی " پیوست می دهد .رویای فاشیستی به سادگی این است که سرمایه داری را بدون " مازاد" اش ، بدون ستیزه گری اش که موجبِ بی تعادلیِ ساختاری اش می شود ، داشته باشد . به همین جهت است که در فاشیسم از طرفی ، با بازگشتِ سیمای ارباب یا رهبر سر و کار داریم ، کسی که ثبات و تعادلِ بافتِ اجتماعی را تضمین می کند ، در حالی که از طرف دیگر این بی تعادلی به سیمای یهودی نسبت داده می شود . که انباشت " مازادین " و حرص و آزش علت ستیزه گریِ اجتماعی است . با این رویا پردازی که چون مازاد از بیرون آمده ، یعنی کارِ متجاوزی بیگانه است ، از میان برداشتن آن ما را قادر خواهد ساخت تا دوباره ارگانیسمِ اجتماعیِ با ثباتی به دست آوریم که اجزایش بدنهُ صنفی و متحدی را شکل می دهد . کارکردِ " ارباب " این است که با قرار دادنِ علتِ مازاد در یک عاملیتِ اجتماعیِ محدود شدهُ مشخص بر آن تسلط یابد . علی - زاهدی https://t.me/andishevasedayiranian
330Loading...
12
کدام کشورهای جهان کلاهک اتمی دارند؟ @hammihanonline
232Loading...
13
🔻پل استر، خالق «شهر شیشه‌ای» درگذشت پل استر، نویسنده نامدار آمریکایی و آفریننده سه‌گانه نیویورک در ۷۷ سالگی درگذشت. استر بیش از ۳۰ کتاب نوشته بود و در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۹۰ محبوبیت چشمگیری داشت. رمان‌های او اغلب داستان‌هایی با مضامین اگزیستانسیالیستی بودند و به ویژه در اروپا اقبال فراوانی داشتند. پل استر فرزند مهاجران یهودی لهستانی‌تبار بود و در نیوجرسی بزرگ شد. او سپس به نیویورک نقل مکان کرد و به دانشگاه کلمبیا رفت. استر در خانه خود در محله بروکلین و در پی مشکلات ناشی از سرطان ریه درگذشت. 📸 GETTY IMAGES @BBCPersian⠀
221Loading...
14
دولت ملی و حمایت از کارگران* مصدق ‌‌بدون مطرح ساختن شعارهای تند و به اصطلاح انقلابی و بدون بیان سخنان آتشین مبنی بر ظلم کارفرمایان و مظلومیت کارگران - چنان که در آن دوره مرسوم بود- دست به سلسله اقداماتی برای افزایش رفاه حال کارگران زد. از مهمترین و اساسی ترین اقدامات او در این زمینه، تصویب قانون بیمه های اجتماعی کارگران و تأسیس سازمان بیمه های اجتماعی کارگران بود که برای نخستین بار در ایران صورت می گرفت. قانون مزبور که در سال ۱۳۳۱ و در ۹۶ ماده تدوین شد، تمام کارخانه ها و بنگاه های مشمول قانون کار را موظف می کرد که کارگران خود را برای استفاده از کمک های ذیل نزد آن سازمان بیمه کنند: - حوادث و بیماریها و از کارافتادگی ناشی از کار و غیرکار - حوادث و بیماریهای خانواده بلافصل کارگر - ازدواج، حاملگی و وضع حمل - حق عائله مندی - حقوق بازنشستگی - هزینه کفن و دفن - کمک به بازماندگان کارگر متوفی - پرداخت حقوق ایام بیکاری در خصوص بیمه بیکاری در ماده ۷۹ قانون فوق آمده بود که سازمان صندوقی به نام صندوق کمک به بیکاران تأسیس خواهد کرد که درآمد آن ۵ درصد مجموع درآمدهای حاصله از حق تعاون و بیمه سازمان خواهد بود. در ماده ۸۱ همین قانون، میزان کمک بیکاری برای متأهلین ۵۰ درصد و برای افراد مجرد ۳۵ درصد حداقل دستمزد ناحیه ای خواهد بود که کارگر در آنجا بی کار شده است. همچنین کارمندان فنی و دفتری نیز که به طور ثابت در کارخانه ها و بنگاههای مشمول قانون کار مشغول بودند و حقوق ثابت شان از ۶ هزار ریال تجاوز نمی کرد مشمول مقررات این لایحه قانونی می شدند. در ماده دوم لایحه قانونی یادشده، تصریح شده بود که پیشه وران و کارگرانی که مشمول ماده فوق نیستند در صورت تمایل می توانند در مقابل پرداخت حق بیمه، خود را نزد سازمان بیمه کنند. سازمان دارای شورایی ۱۱ نفره بود که در آن، ۲ نفر نماینده اتحادیه های کارگری و ۲ نفر نماینده اتحادیه کارفرمایان بودند و سایر اعضای شورا عبارت بودند از وزیر کار یا قائم مقام او، وزیر اقتصاد ملی یا قائم مقام او، وزیر بهداری یا قائم مقام او، وزیر کشور یا قائم مقام او، یک نماینده از سازمان برنامه، یک نماینده از شرکت ملی نفت ایران و یک نماینده از بنگاه راه آهن دولتی. سازمان علاوه بر شورا، دارای هیئت مدیره ای سه نفره بود که مرکب بود از نماینده وزارت کار که در امور بیمه های اجتماعی بصیر باشد، نماینده کارفرمایان و نماینده کارگران، هر دو به انتخاب شورای عالی کار. یکی دیگر از اقدامات دولت در این دوره در جهت حمایت از کارگران، تنظیم و اجرای آیین نامه مجازات متخلفین از قانون کار بود. طبق این قانون، در کارگاه‌های مشمول قانون کار، کارفرما حق استخدام کارگر بیگانه را نداشت و در صورت تخلف مجازات می شد. از دیگر موارد مهم این آیین نامه می توان به ماده ۴ آن اشاره کرد که در این ماده آمده بود اگر ارجاع کارهای سخت و خطرناک به زنان باردار یا افراد کمتر از ۲۶ سال، باعث بیماری یا نقص عضو و یا سقط جنین شود، کارفرما مجازات می شود. ماده ۵ نیز اشعار بر این داشت که متخلفین از اجرای مقررات مربوط به بهداشت و حفاظت کارگران و کارهای سخت و خطرناک، به حبس و پرداخت نقدی محکوم می شوند. دو ماده اخیر نشان دهنده ارزشی ست که دولت برای حفظ سلامتی کارگران قائل بود. حمایت های دولت از کارگران، نشانه بارزی ست از اینکه مصدق رشد اقتصاد کشور را همراه با رفاه کارگران و تمام اقشار جامعه می خواست، نه به قیمت نابودی آنان. @hamidrezaabedian *اقتصاد ایران در دوران دولت ملی فرشاد مومنی - بهرام نقش تبریزی نشر نهادگرا ، ص ۱۸۱-۱۸۰
210Loading...
15
📖 غلطواره فکر سیاسی در ایران سال ۱۳۸۰ بود؛ نزدیک پایان دور نخست ریاست جمهوری اصلاح‌گرا. جمعی از دوستان از من خواستند که در ضمن یک مجموعه سخنرانی، با شنوندگان محدود، به بحث و بررسی کارنامۀ اصلاحات بپردازم. تأملی کردم و پذیرفتم و البته نیتی بیش از آنی داشتم که آنها در سر داشتند. با خود گفتم فرصتی است برای نقد فکر و عمل سیاسی در ایران مدرن. تصورم این بود که برای رسیدن به امروز باید کمی از دورترها شروع کرد و برای صحبت از سیاست باید به مبانی فکری و حواشی تاریخی آن هم عطف عنایتی نمود. قرار سخنرانی‌ها را گذاشتیم و هر روز که از خانه، که آن وقت‌ها در قلهک بود، به سمت جایی که قرار گردهمایی بود در نزدیکی دانشگاه تهران می‌آمدم، در طول طی این مسافت که کمابیش یک ساعتی می‌شد، به موضوع بحثم فکر می‌کردم و ذهنم را برای آن مرتب. بیش از آن وقتی نداشتم و وقتی هم نمی‌خواست.  هر جلسه را به یکی از موضوعات، مثلاً اندیشۀ سیاسی، استعمار، استبداد، امپریالیسم، روشنفکری، انقلاب، استقلال و نظایر اینها اختصاص دادم؛ تا در دو بحث انتهایی به اصلاحات و نقد آن برسم. در ذیل هر کدام از این عناوین هم، ابتدا یک بحث مختصر نظری مطرح می‌کردم و پس از آن به بحث مصداقی و تاریخی آن در ایران معاصر می‌پرداختم. ده جلسه شد. گفته‌ها ضبط و پیاده شد و ویرایش مختصری هم روی آن صورت گرفت. حاصل آن، در حدود ششصد صفحه، با همین عنوان بالا برای مجوز انتشار به ارشاد رفت. جوابیه بخش بررسی کتاب ارشاد خواندنی بود. در قالب متنی که بیشتر به یک دادخواست شبیه بود، در هفده بند، مرا به دفاع از امپریالیسم، دفاع از استعمار، دفاع از استبداد و سلطنت، انکار انقلاب و مواردی از این دست متهم کرده بود که تنها یک بند آن برای خمیرکردن کتاب یا حتی نویسنده‌اش کافی بود. به توصیۀ ناشر، ویرایشی در کتاب صورت دادم و حدود ۲۰۰ صفحه از آن را هم کاستم. فایده‌ای نبخشید. ناشر دیگری که با ارشاد روابط خوبی داشت پیشنهاد کرد که این‌بار او پا پیش گذارد. برای آن هم تلخیص و ویراستی انجام دادم، ولی باز هم‌ جواب منفی بود. چند فصل از کتاب را در مجلۀ «آفتاب» منتشر کردم که گویا به‌ همین دلیل توقیف شد. سرانجام به توصیۀ دوستی، و به‌ناچار، بخش‌های نظری کتاب را جمع و تدوین کردم که کتاب «مبانی نقد فکر سیاسی» را تشکیل داد و در سال ۱۳۸۶ منتشر شد. اینک بیش از دو دهه از عمر این لاکتاب گذشته است. چند باری به این فکر افتادم که پی‌دی‌اف آن را در جایی برای استفاده عموم بگذارم، ولی مطمئن نبودم پس از گذشت این‌مدت زمان آن سر نیامده باشد. باری، نهایتاً، با ترغیب جمعی از دوستان، این‌طور به نظر آمد که ممکن است برای برخی یاران مفید باشد. بر آن شدم تا متن آن را در اینجا بگذارم. هر کسی که آن را دانلود کرد و صفحاتی از آن را نگاهی انداخت، اخلاقاً و شرعاً موظف است یک دوره تسبیح ذکر :«خدا تو را رحمت کند» نثار مرحوم ابوی بنده بنماید.  @mardihamorteza
230Loading...
16
📌 کتاب غلطواره، نوشتۀ مرتضی مردیها، در سال ۱۳۸۰ نوشته و تدوین شد، اما امکان‌ انتشار نیافت. باری، اینک در اینجا بارگذاری می‌شود، شاید هنوز هم خواندن آن بتواند گرهی باز کند. @mardihamorteza
210Loading...
17
سیدمحمدخاتمی: مطهری یک لحظه در #اهمیت_آزادی تردید نکرد؛ #آزادی_مخالف ، #آزادی_اندیشه و آزادی در حیات اجتماعی #مطهری مدافع استوار و باورمند مبانی دینی، از بزرگ‌ترین طرفداران نظریه #عدالت_اجتماعی بود. @khatamiculc @massoumehebtekar
302Loading...
18
🎥 حسن روحانی: اعدام بابک زنجانی که مهم نیست؛ بگویید چه کسی به او مجوز فروش نفت داد، چه کسی او را پشتیبانی کرد، پول‌ها کجاست؟! https://t.me/ganji_akbar
432Loading...
19
Media files
10Loading...
20
Media files
1382Loading...
21
اعتمادالسلطنه از همه آنها صادق تر و جسورتر خاطراتش را نوشته است. همانطور که اشاره کردم علم در فروردین سال 57 و در آخرین هفته های عمر خود از یک بیمارستان در امریکا که در آن بستری بود نامه ای برای شاه نوشت و در آن انقلاب و سقوط رژیم را پیش بینی کرد و به شاه هشدار داد اما شاه در پاسخ گفت: مریض است و عقلش را از دست داده. ما استوار سر جایمان هستیم! ‎بهر روی بخوانید و با هم بیاندیشیم به آنچه دیروز بود و امروز ما را شکل بخشیده است: ‎ شنبه 24-1-53 ‎شاه واقعا عقده ندارد، فقط گاهی احساس می كنم ممكن است از تملق شنیدن راضی باشد، آن هم از بس ما ايرانی ها واقعا عادت به تملق گفتن داريم. خواه نا خواه طرف هم بالاخره خوشش می آيد و باور می كند. ‎شنبه 7-2-53 ‎شاهنشاه هنگام معرفی دولت فرمايشات مهمی فرمودند، منجمله اين كه استانداران و فرمانداران بايد خارج از حزب باشند. اين كه نمی شود كه استاندار نماينده اكثريت باشد، آنها فقط نماينده من هستند. بعلاوه آموزگار وزير اول كابينه كه صاحب نشان تاج يك است وزير كشور شد. فرمودند برای اين كه انتخابات آزاد باشد اين كار را كرديم. ‎دوشنبه 6-3-53 ‎اوامر شاهانه در سفر مشهد. ماشاء الله اوامر عجيبی است و جزئی و كلی و دقيق. مثلا كارخانه سيمان چرا دود می كند و گرد و خاك می پراكند؟ ابلاغ كنيد بايد ظرف يك ماه فيلتر بگذارند. تكليف بيمارستان بزرگ خراسان ظرف 24 ساعت تعيين شود. قيمت قند و شكر و چغندر چه بشود و غيره و غيره... ‎چهارشنبه 13-6-53 ‎در مجلس هر وزيری حاضر می شود فقط تكيه كلامش اين است كه به عرض رسيده و تصويب شده است. ديگر شما غلط زيادی نكنيد. تازه اين را به اعضای حزب اكثريت (حزب ایران نوین به رهبری نخست وزیر وقت امیرعباس هویدا!) می گويند، تكليف اقليت (حزب مردم) هم كه معلوم است. با اين صورت می خواهند حس احترام به كشور و علاقه به سرنوشت خود را در مردم به وجود آورند. ياللعجب. ‎يكشنبه 8-10-53 ‎صبح شرفياب شدم. كارهای جاری را عرض كردم. منجمله اين كه درخت های كاج را در خراسان دارند می كنند. يك وقتی شاهنشاه امر فرموده اند در جائی كه آب و هوا مناسب باشد به جای كاج درخت قشنگ تری مثل چنار يا چيز ديگری بكارند، اما نفرموديد كه درخت های موجود را بكنند. اگر در خواف درخت های كاج را بكنند ديگر چيزی باقی نمی ماند. فرمودند به وزير كشاورزی بنويس مگر ديوانه شده ايد؟ ‎چهارشنبه 2-3-53 ‎در ركاب شاهنشاه به مشهد آمده ايم. طبق معمول به حرم مطهر مشرف شدند. تعميرات صحن و حرم مطهر خيلی چشم گير بود، بطوری كه چندين دفعه شاهنشاه اظهار خوشوقتی و اظهار مرحمت فرمودند كه باعث سربلندی من و نايب التوليه بود. البته در درجه اول خود من زيرا اوامر شاهنشاه را مستقيما من اجرا می كنم و نايب التوليه تحت دستورات من است و مسئوليت مستقيم در پيشگاه شاهانه من دارم. ‎دوشنبه 8-5-53 ‎امروز در تهران از شاهنشاه استقبال بزرگی به عمل آمد. می گويند يك ميليون و نيم نفر شركت كرده اند. احتياج به اين كارها نيست. اگر برای چشم داخلی هاست كه اغلب می دانند به چه صورت اين مردم راجمع آوری كرده اند و اگر برای خارجی است كه خارج اعتنائی به آن ندارد. چنان كه يقين دارم در هيچ جا منعكس نخواهد شد. جز در اين گرمای تابستان باز هم مردم را نارضای كردن نتيجه ای عايد نمی شود. قرار است تمام وكلا و سناتورها هم به فرودگاه بروند. ‎يكشنبه 25-6-53 ‎صبح شرفياب شدم. ابتدا تبريك سی و سومين سال سلطنت را عرض كردم. شاهنشاه فرمودند واقعا چند سالی كه با بدبختی عظيمی مواجه بوديم. عرض كردم واقعا گرفتاری های زمان جنگ غير قابل تصور است. فرمودند نه! آن قدرها آنوقت مشكل نبود، چون ما جز مقاومت منفی و پاسيو كاری نمی توانستيم بكنيم. ولی زمان مصدق از بدترين دوران زندگی و سلطنت من است. اين پدر سوخته پای جان من هم ايستاده بود. هر روز صبح خود را رفته می ديدم و ناچار فحش های جرايد را هم برای چاشنی كار بايد بخوانم. پدرسوخته كريم پور شيرازی از اهانت به ناموس من هم خودداری نمی كرد.(بعد از کودتای 28 مرداد کریم پور شیرازی را که روزنامه نگار بود در زندان قصر ابتدا روی شانه اش پالان گذاشتند و سوار شدند و سپس آتشش زدند!) ‎دوشنبه 26-6-53 ‎راجع به تاسيس بنياد علم كه در بيرجند تاسيس می كنم و در وصيت نامه ام هست اجازه گرفتم. شاهنشاه با تامل اجازه فرمودند. خيلی باعث تعجبم شد. بعد هر چه فكر كردم كه اين شاهنشاه روشن دل خير چطور دراين مسئله تامل فرمود؟ به اين نتيجه رسيدم كه اظهار وجود هیچکس را به هيچ صورتی نميتوانند قبول كند. البته حق هم دارد. شاهنشاه است و الملك عقيم است.
1043Loading...
22
دوشنبه 30-7-53 ‎معلم عربی بچگی شاهنشاه، آيت الله برقعی پايش شكسته است. در بيمارستان دربار است. عرض كردم دكتر يحيی عدل عرض می كند عمل كنيم می ميرد. عمل نكنيم هم می ميرد. چه می فرمائيد؟ فرمودند به هر صورت بايد عمل كرد. متجاوز از صد سال دارد ولی چاره ای نيست. ‎به كاخ نيآوران رفتم. كيسينجر رسيده و شرفياب بود. من ماندم تا سيسكو با وزير خارجه آمدند. شاهنشاه مقرر فرمودند كيسينجر تنها شرفياب باشد. من به جای وزير خارجه خجالت كشيدم. با كيسينجر سفير امريكا هم بود. من مكرر نوشته ام كه كافر و گبر و يهود بايد بداند كه دراين ملك رئيس فقط يكی است، گو اين كه به وزير خارجه بربخورد. (ارسلان خلعتبری وزیر خارجه بود که بعد از انقلاب در گروه اول تیرباران شد!) ‎چهارشنبه 15-12-53 ‎دستوراتی فرمودند كه به وزارت خارجه بگويم. فرمودند به وزارت خارجه گفته ام كه هيچ مقامی غير از خود من حق ندارد در كارهای وزارت خارجه مداخله بكند، حتی گفته ام برادر هويدا كه نماينده ما در سازمان ملل است حق ندارد به نخست وزير گزارش بدهد، حتی تلفن بكند. او را توبيخ كردم كه چرا به برادرت گزارش وزارت خارجه را ميدهی؟ ‎چهارشنبه 18-3-54 ‎صبح شرفياب شدم. عرض كردم محل جمهوری پيشآهنگی در اصفهان كه چند روز پيش امر فرموديد به مركز اتمی داده شود كار آنها را عقب انداخت ولی به فوريت جای ديگری تعيين كردند اما خرج آن در سه سال آينده حدود سيصد ميليون تومان خواهد شد. امر فرمودند به يك صورتی زيرش بزنيد. عرض كردم از لحاظ بين المللی تعهد كرده ايم، فكر نمی كنم بشود. خيلی اوقاتشان تلخ شد. ‎پنجشنبه 30-5-53 ‎از اخبار مهم جهان كودتای بنگلادش و كشته شدن مجيب الرحمن است. يك پدر سوخته دماگوگ نظير دكتر مصدق كشته شد. چند سال قبل در پاكستان شرقی روی كار آمد. هند و شوروی به نظر می رسد غافلگير شده باشند. ‎شنبه 29-6-54 ‎دركارهای جاری صبح عرض كردم امسال حق التوليه شاهنشاه از آستان قدس رضوی حدود 15 ميليون تومان خواهد بود. فرمودند چرا اين قدر كم؟ بايد خيلی بيش از اينها باشد. در صورتی كه ده سال پيش كه من كار آستان را من حيث وزير دربار تحويل گرفته بودم ديدم سالهاست كه كسی به اعليحضرت همايونی حق التوليه تقديم نكرده است. پولی نبوده كه بدهند. حتی بعضی عطايای شاهانه را هم جزء قروض شاه به آستانقدس برآورد كرده اند. ‎جمعه 11-7-54 ‎از اخبار مهم جهان يكی تشكيل جلسه مجدد هيات دولت اسپانی به رياست ژنرال فرانكو است كه تصميم گرفت به رغم تمام انعكاسات دنيائی، قانون اعدام كسانی كه مرتكب قتل افراد پليس می شوند به طور اتوماتيك اجرا شود. دنيا هرگهی می خواهد بخورد. به نظر من اينست معنی حكومت كردن. ‎پيش نماز ده كه مرغابی بود ‎وندر آن ده بين چه رسوائی بود. ‎دوشنبه 14-7-54 ‎صبح عرض كردم سرمقاله روزنامه نيويورك تايمز بر خلاف مصاحبه كه نويسنده آن "اوكس" كه قبلا با اعليحضرت همايونی كرده بود بسيار بد است. تقديم كردم كه خواندند و فرمودند پدرسگ نوشته من لوئی چهاردهم هستم، در صورتی كه لوئی چهاردم مغز ارتجاع و من ليدر انقلابم. ( اين سرمقاله در تاريخ 30 سپتامبر 1975 نوشته شده و 3 سال پيش از شروع انقلاب 57 آينده رژيم شاه را تيره وتار پيش بينی کرده بود. درآغاز اين مقاله آمده بود كه "در هيچ كشور مهم جهان امروز جمله معروف لوئی چهاردم "دولت يعنی من" به اندازه ايران صدق نمی كند. شاه خود نيز تائيد می كند كه مظهر دولت ايران است. وضع ايران انفجار آميز است.» ‎5شنبه 17-7-54 ‎صبح شرفياب شدم. شاهنشاه قصد مسافرت شمال داشتند، جز رئيس ستاد ارتش كس ديگری را اجازه شرفيابی مرحمت نفرموده بودند. 2شنبه و 5 شنبه روز نظامی هاست. رئيس ستاد ارتش، روسای نيروهای سه گانه، ژاندارمری، شهربانی، ساواك و طوفانيان رئيس صنايع نظامی. ‎يكشنبه 20-7-54 ‎مذاكره با معاون وزارتخارجه انگليس را به اختصار عرض كردم. او از من وضع ايران را پرسيده بود و من گفتم كه كارگران و كشاورزان كه استخوان بندی ما را تشكيل می دهند صد درصد از وضع خودشان راضی هستند. بورژوازی با پول زيادی كه در دسترس دارد راضی است. صنعتگران راضی هستند و برنامه اعليحضرت همايونی كه يك سوسياليسم تند و عدالت اجتماعی مطلق به علاوه مشاركت اكثريت در عموم كارهاست بشدت تعقيب می شود و عوض شدنی هم نيست. بنابراين ناراضی خيلی كم داريم. چند گران فروش يا چند دانشجو كه معلوم نيست سرشان به چه بالينی است داد و فرياد می كنند كه ما اهميتی نمی دهيم. فرق ما با كشور شما اينست كه ما از اقليت نمی ترسيم و آنها را می كوبيم و شما تسليم آنها می شويد. ‎چهارشنبه 30-7-54
1072Loading...
23
بهانه اين دستگيری كه انگيزه اصلی آن تسلط به ثروت آستانقدس بود، بلوائی بود كه مداح مشكوكی بنام "بهلول" در صحن حرم و به دفاع از حجاب اسلامی راه انداخت و سپس خود از معركه گريخت و سالها ناپديد بود، تا آنكه چند سال پيش در تهران در گذشت و البته با تشريفات و لقب آيت الهی! برای اطلاع بيشتر می توانيد مراجعه كنيد به كتاب خاطرات "مجيد مجيد فياض با نام "از باغ قصر تا قصرآرزوها"
1302Loading...
24
‎روزنامه نيويورك تايمز شرحی نوشته بود كه روشنفكران ايران خواستار تحولات عميق و اساسی در اجتماع ايران هستند. شاهنشاه خنديدند و فرمودند اين پدرسوخته همين حرف های بچه های ما را در كنفرانس اسپن كه تحت رياست عليا حضرت شهبانو در شيراز تشكيل شده بود گرفته و باز به رخ ما می كشد. روشنفكران كدام گهُی هستند؟ ‎جمعه 16-8-54 ‎امروز پيش از ظهر سه ساعت حضور شاهنشاه در دفتر كاخ كيش شرفياب بودم. باز هم كارها تمام نشد. اصلا هرگز تمام شدنی نيست. يك كشور و يك جهان است و يك شاهنشاه ايران. آنقدر مسائل مختلف هست كه اگر تمام اوامر را با دقت يادداشت و اقدام نكنم حساب پاك است. قدری هم درباره لبنان صحبت شد كه عملا از دست رفته است و شايد تقسيم بشود به مناطق مسيحی نشين و مسلمان نشين. يك قسمت جنوبی را هم اسرائيل اشغال كند. عرض كردم اگر مناطق جنوبی را اسرائيل اشغال بكند سوريه شديدا تهديد می شود و روس ها ساكت نخواهند نشست. ‎چهارشنبه 21-8-54 ‎عرض كردم يك عده سی هزار نفری در نارمك، خارج از محدوده تهران منازلی ساخته اند و شهرداری دارد آن جا را خراب می كند. آنها چه غلط و چه صحيح منزل ساخته باشند صحيح نيست سر زمستان منزل آنها را خراب بكنند. اجازه فرمائيد موقوف شود تا بعد با نقشه و فكر صحيحی اين كار انجام پذيرد. اجازه مرحمت فرمودند. ‎شنبه 8-9-54 ‎عرض كردم اكبر مسعود صارم الدوله در اصفهان در سن 91 سالگی مرحوم شد. آيا لازم است از طرف دربار تجليلی از او بشود؟ علت سئوال من اين بود كه صارم الدوله جزء امضا كنندگان قرار داد وثوق الدوله با انگليسيها و متهم به رشوه گيری دراين زمينه بود. به علاوه پسر ظل السلطان است كه در اصفهان مردم نسبت به او خاطره خوشی ندارند. به علاوه متهم به قتل مادر خودش هم بود. فرمودند نسبت به پدرم وفاداری كرد و حتی روزی كه پدرم از طريق اصفهان و بندرعباس به جزيره موريس می رفت او اصرار كرد كه همراهش برود. بنابراين عيبی ندارد. تجليل كنيد. ‎جمعه 3-11-54 ‎ دو ساعتی تنها سواری كردم. افكار پيچيده دور و درازی می كردم. ولی مطلبی كه مرا بيشتر تحت تاثير داشت مذاكراتی بود كه ديشب با عبدالمجيد مجيدی رئيس سازمان برنامه و بودجه داشتم. چون چندتا پروژه موردعلاقه شاهنشاه را بايد با او مذاكره می كردم ديشب به منزل من آمده بود و بصورت وحشتناكی از كمی پول و هدر داده شدن پول در گذشته سخن می گفت كه بی نهايت ناراحتم كرد. يعنی وضع به طوری است كه قاعدتا بايد به انقلاب بيانجامد. ‎اولا بودجه امسال را با بيست و پنج ميليارد تومان كسری بسته اند. ثانيا آنقدر پول هدر داده اند، چه در پروژه های بی ثمر، چه در خريدهای بی ثمر، از جمله 4 هزار كاميون كه نه راننده و نه راه برای آن موجود است، چه در خريد گندم و مواد غذائی چه در خريد شكر كه واقعا انسان شاخ در می آورد و از همه بامزه تر اين كه می گفت من كه رئيس سازمان برنامه هستم از اغلب اين مخارج تا پس از تهيه آنها هيچ گونه خبری نداشته ام. قرض های به دولت های خارجی كه خود فصلی عليحده است و رقمی است در حدود دو ميليارد دلار. من ترديد ندارم به شاه و كشور خيانت كرده و ما را به روزی انداخته اند كه ناچار بايد تسليم شويم. يك پل پشت سر ما سالم نيست. وای بر ما! ‎دوشنبه 6-11-54 ‎امروز مصادف با سالروز انقلاب شاه و مردم بود. در ركاب شاهنشاه به مجتمع ورزشی آريامهر رفتيم كه در آن جا اسناد مالكيت سهام كارگرانی كه در كارخانه ها صاحب سهم شده اند را مرحمت فرمودند. نطق بسيار خوبی هم فرمودند. وقتی برگشتيم، از بس هوا خوب بود قدری در باغ قدم زدند. فرمودند باز هم حساب كمونيست ها و سوسياليست ها و بقيه شان را امروز در سخنانم رسيدم. عرض كردم ماشاء الله بسيار عالی صحبت فرمودند. فرمودند تعداد واقعی رژه صبح امروز نمی دانم چقدر بود. عرض كردم يكصد و شصت هزار نفر. بطور قطع بيست و پنج هزار نفر دانشجو بودند. فرمودند آخر بايد همه بيايند. آخر اينها هستند كه بايد انقلاب را درك كنند نه زارع و كارگر. مگر ما به اينها تحصيل مجانی نداده ايم؟ مگر به دانش آموزان نداده ايم؟ مگر به بچه های شيرخوار حتی توی رحم نداده ايم؟ اينها برای آنها قابل لمس نيست؟ عرض كردم اينها قدری لوس تشريف دارند. فرمودند صحيح است. ‎پنجشنبه 9-11-54 ‎عرض كردم ليست خدمتگذاران پنجاه ساله را كه به مناسبت جشن ها تهيه می كنيم در استان خراسان به اسم مرحوم محمدولی اسدی بر می خوريم. چه بايد كرد؟ فرمودند چون در محاكمات نظامی محكوم شده و تيرباران گرديده مناسب نيست اسم او ذكر شود. (محمد ولی اسدی از نادر توليت های دست پاك و شريف آستانقدس رضوی بود كه بدستور رضا شاه دستگير و تيرباران شد.
1282Loading...
25
آنکه میگوید "مرگ بر دیکتاتور" از گذشته دیکتاتوری خبر دارد؟ من شیفته خاطراتی ام که بصورت کتاب منتشر می شوند. این شیفتگی از سالهای دور و با خواندن کتاب خاطرات اعتمادالسلطنه که به نوعی وزیر دربار ناصرالدین شاه بود آغاز شد. هیچ تعصبی ندارم که صاحب خاطرات صاحب فلان مقام و موقعیت در رژیم رضا شاه و یا محمد رضا شاه بوده و یا مثلا حاج عراقی اولین رئیس زندان قصر در جمهوری اسلامی، همسر رضا شاه بوده و یا هاشمی رفسنجانی و یا تلگرافچی رضا شاه، اردشیر زاهدی وزیر خارجه شاه بوده و یا ریشهری اولین وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی، ارتشبد فردوست بوده و یا عزت شاهی اولین سرپرست کمیته های انقلاب پس از انقلاب و محسن رفیقدوست راننده آیت الله خمینی از فرودگاه مهرآباد تا بهشت زهرا، تلگرافچی رضاشاه بوده و یا تاج الملوک همسر رضاشاه، پیرپرنیان اندیش (سایه) و یا خاطرات "اسماعیل نواب صفا" ترانه سرا و... می خوانم و علامت گذاری می کنم و اغلب گذشته را به امروز و امروز را به دیروز پیوند می زنم تا شاید بتوان فردا را حدس زد. این چند خط را نوشتم تا کسی فکر نکند با انتشار بخش هائی از خاطرات 7 جلدی اسدالله علم وزیر دربار شاه فراموش کرده و می کنم همانندی های امروز با دیروز را. آگاهی از این همانندی ها گاه من را که از سال 1348 و در نوجوانی کامل روزنامه نگار شدم و بسیاری از وقایع پیش و پس از انقلاب را به چشم دیدم حیرت زده می کند و به فکر فرو می برد. امیدوارم دیگران نیز چنین کنند. شباهت های امروز با دیروزی که درخاطرات علم منعکس است و اغلب فاجعه بار تر از گذشته، و تبلیغات نازل، یکسویه و توام با تحریفی که درباره دوران دو پهلوی در جمهوری اسلامی می شود عملا یا موجب چشم بستن نسل بعد از انقلاب به روی گذشته شده و یا با ناباوری آن را از دهان این و آن گوش می کنند و یا می خوانند! وقتی امروز در ایران فریاد می زنند "مرگ بر دیکتاتور" از خود می پرسم چقدر درباره استبداد و دیکتاتوری دوران شاه میدانند؟ درباره دیکتاتوری آلوده به فاشیسم سالهای پایانی سلطنت رضاشاه چیزی خوانده اند؟ از سلطه هولناک ساواک بر مطبوعات دهه 1350 چیزی به گوششان خورده؟ اسدالله علم که یک دوره وزیر کابینه امینی بود، در جریان شورش 15 خرداد نخست وزیر و سپس تا پایان عمر وزیر دربار شاه، تحصیلات بالای دانشگاهی نداشت. لیسانسیه کشاورزی از دانشکده کشاورزی کرج بود اما در کنار پدرش "شوکت الملک علم" بسیار آموخته بود. سیاست را می فهمید و جسارت عملش بسیار بیش از شاه بود. چنان که در 15 خرداد این جسارت را نشان داد. بسیار به شاه نزدیک بود و اغلب به زبانی که خود آنرا میدانست ضعف هائی را به شاه گوشزد می کرد. در سال 56 سرطان در وجودش اوج گرفت و برای معالجه رفت خارج و بستری شد و دیگر برنخاست. در اوائل سال 56 از بیمارستان برای شاه نامه ای نوشت و وقوع یک انقلاب را به او گوشزد کرد اما شاه برایش پیام فرستاد که پیر و مریض شده ای و نمی فهمی. ما (شاه همیشه خود را اینگونه خطاب می کرد) بر امور مملکت تسلط کامل داریم. درست همین پاسخ را به "حاج آقا رضا رفیع" داد. مرد دنیا دیده ای که سالها مشاور رضا شاه بود. غضب ملوکانه او را هم شامل شد و در سالهای آخر سلطنت رضا شاه منزوی و گرفتار حصر خانگی و حتی مدتی زندان شد. پس از سقوط رضاشاه، به دربار محمد رضا شاه فراخوانده شد و از نزدیک ترین مشاوران شاه جوان شد. شاه جوان نیز وقتی زیرپایش محکم شد حاج آقا رضا رفیع را خانه نشین کرد و دستور داد که دیگر به دربار راهش ندهند. در آخرین سال عمر، به خواهش خودش، شهردار خدمتگذار وقت تهران "نفیسی" او را بدون اطلاع شاه به صف مستقبلین شاه برد و حاج آقا رفیع که معروف به صراحت بیان بود، پیش رفت و دست شاه را گرفت و به او گفت: پسر جان من به آخر خط عمر رسیده ام. امروز آمدم که این هشدار را بدهم "راهی که می روی به سقوط سلطنت می انجامد!". شاه با عصبانیت دستش را از دست حاج آقا رفیع بیرون کشید و گفت "تو پیر و خرفت شده ای" و سپس دستور داد نفیسی را هم از کار برکنار کنند زیرا بدون اجاره اعلیحضرت حاج آقا رفیع را به دیدار ملوکانه برده بود. اینها را باید خواند و دانست که چه گذشت که به سقوط شاه و سلطنت انجامید. حال بازگردم به خاطرات علم. آنچه را می خوانید از کتاب خاطرات اسدالله علم استخراج کرده ام و مربوط به دوران اقتدار مطلق شاه است، یعنی دهه 1350 و اعلام حزب واحد رستاخیز در سال 1353. شاه ایران را یک حزبی اعلام کرد و عضویت در حزب رستاخیز را برای همگان اجباری. این را هم بگویم که به نظر من هاشمی رفسنجانی خاطرات علم و اعتمادالسلطنه را خوانده و به تقلید از آن خاطرات روزنگارهای خود را نوشت. و باز بنویسم که اسدالله علم در نوشتن خاطراتش صادق تر از هاشمی رفسنجانی بوده است. علم نیز به تقلید از اعتماد السلطنه خاطرات نوشته و محتاط تر و کم صداقت تر از اعتماد السلطنه.
1173Loading...
26
♦️‍ تاریخچه دموکراسی مردمسالاری، اگرچه از قدیمی ترین اصطلاحات فلسفه سیاسی است، اما موضوعی است که هنوز تازگی خود را از دست نداده و حتی در برخی از جوامع تازه به بحثی داغ و هیجان انگیز تبدیل شده است. مردمسالاری پرکاربردترین اصطلاح فلسفه سیاسی در بین مردم در عصر حاضر علی الخصوص در کشورهایی است که تازه به این شیوه حکومتی روی آورده اند. گذار حدود سی کشور در فاصله سالهای 1990ـ 1974از نظام سیاسی غیردموکراتیک به نظام سیاسی دموکراتیک، دلیلی بر گسترش و اقبال همگانی به مردمسالاری است. پروفسور آمارتیا سن ـ فیلسوف و اقتصاددان هندی تبارانگلستان و برنده جایزه نوبل اقتصاد درسال 1998 ـ از انبوه تحولات مهمی که در قرن بیستم رخ داده، ظهور مردمسالاری را به عنوان مهمترین رویداد قرن بیستم معرفی می کند و معترف است که این انتخاب به معنی انکار اهمیت رویدادهای دیگر در قرن گذشته نیست. وی معتقد است که در آینده دور زمانی که مردم به رویدادهایی که در قرن بیستم رخ داده می نگرند، به سختی می توانند ظهور دموکراسی را به عنوان بهترین شکل مورد قبول حکومت مهمترین رویداد قرن ندانند. وی همچنین مدعی جهان شمول بودن دموکراسی است که البته این ادعا به اذعان خودش با چالش هایی روبرو است. در طی صد سال اخیر اتفاقات بسیار زیادی در جهان رخ داده است و می توان گفت که سده بیستم عصر دگرگونی های بنیادی درهمه عرصه های زندگی انسان بوده است. امپراتوری های اروپا به خصوص امپراتوری های بریتانیا و فرانسه که در قرن نوزدهم سلطه بلامنازع داشتند، پایان یافتند. ما شاهد دو جنگ جهانی و جنگ های بزرگ دیگری بودیم. همچنین شاهد ظهور و سقوط فاشیسم و نازیسم بودیم. این قرن شاهد ظهور کمونیسم و سقوط آن در بلوک شوروی سابق و دگر گونی رادیکال آن در کشور چین بود. همچنین شاهد تغییری در تفوق و برتری اقتصادی غرب به سوی موازنه اقتصادی جدیدی که ژاپن و کشورهای جنوب شرقی آسیا در آن سلطه و تفوق بیشتری دارند هستیم. همچنین شاهد گسترش بازار سرمایه داری در سطح جهان،پیدایش جنبش های انترناسیونالیستی، آگاهی فزاینده از شکاف رو به افزایش میان کشورهای پیشرفته صنعتی و کشورهای واپس مانده، پیدایش جنگ سرد ایدئولوژیک میان قطب های قدرت بین المللی، تأسیس سازمان های جهانی و منطقه ای برای پیشگیری از تکرار جنگ های جهانی، وقوع انقلاب های بزرگ سیاسی و اجتماعی، پیدایش ساختار دولت رفاهی، تحول از سرمایه داری صنعتی به سرمایه داری مالی، گسترش جنبش های کارگری، پیدایش واکنشهای ضد مدرنیسم در قالب توتالیتاریسم راست و جنبش های فاشیستی، گسترش نیروی ناسیونالیسم و جنبش های ناسیونالیستی و استقلال طلب، قرار گرفتن جهان در آستانه موج سوم نوسازی و گسترش شتابان ابزارهای ارتباطی پیچیده، گسترش جنبش های رهایی زنان و تغییر چشمگیر در ارتقای موقعیت اجتماعی و سیاسی و ... زنان، تغییر در شیوه زندگی مردم، سلطه بشر در فضا و کرات دیگر، پیشرفته خیره کننده علم، رشد عقلانیت ابزاری و ... هستیم، که هر کدام در جای خود دستاورد مهمی هستند. همانطور که می بینیم قرن گذشته به هیچ وجه فاقد رویدادهای مهم نیست. با این وجود از انبوه تحولاتی که در قرن بیستم رخ داده است، سن اذعان می دارد من در نهایت، مشکلی برای انتخاب برجسته ترین تحول در این دوره ندارم. این تحول برجسته عبارت است از: «ظهور دموکراسی» البته این به معنی انکار اهمیت رویدادهای  دیگر نیست، اما استدلال سن این است که در آینده دور، زمانی که مردم به رویدادهایی که در قرن بیستم رخ داده می نگرند به سختی می توانند ظهور دموکراسی را به عنوان بهترین شکل مورد قبول حکومت، مهمترین رویداد قرن ندانند. البته ایده دموکراسی در یونان باستان بیش از دو هزار سال پیش ریشه دارد و تلاشهای مجزایی در جهت دموکراسی سازی در جاهای دیگر از جمله هندوستان نیز صورت گرفت، اما واقعیت این است که در یونان باستان بود که ایده دموکراسی قبل از اینکه فرو بپاشد و با شکلهای مستبدانه و نامتقارن تر حکومت جایگزین شود شکل گرفت و به طور جدی هرچند در مقیاسی محدود به عمل در آمد، به غیر از این در هیچ جای دیگر چنین اقدامی صورت نگرفت. دانشمندان و محققان سابقه دموکراسی را در تاریخ کهن سومر، در نیمه هزاره چهارم قبل از میلاد، باز یافته اند. «یاکوبسن» در کتاب «پیش از عصر فلسفه» می نویسد: «در دموکراسی بدوی ....سومر قدرت نهایی سیاسی در دست مجمع عمومی شهر قرار داشت که از تمام مردم بالغ آزاد تشکیل می گشت. به طور متعارف، امور روزمره جامعه را شورای معمرین شهر اداره می کرد ... تمام کارهای بزرگ  و تمام تصمیم های مهم از مجمع عمومی همه اتباع سر چشمه می گرفت.» 🆔️@tahkimmelat
391Loading...
27
رودکی فرماید: هرکه نامُخت از گذشت روزگار نیز ناموزد ز هیچ آموزگار. روز معلم مبارک باد🌹 @atefeh_tayyeh
410Loading...
28
بخش دوم شعار «از تاجزاده تا شاهزاده» دست پخت نهادهای امنیتی است 🔹اگر طرح کنندگان این شعارِ ائتلافی به پیامدهای منطقی آن توجه نداشته باشند، تاجزاده کاملاً آگاه است. اتحاد با «شاهزاده» هیچ معنایی جز پذیرش نظام پادشاهی ندارد. اولاً: او شاهزاده است. ثانیاً: هیچ شاهی با کسی اتحاد و ائتلاف نمی کند. شاه فقط پذیرش و تبعیت و دست بوسی می خواهد. آیا رضا پهلوی و سلطنت طلبان می پذیرند مصطفی تاجزاده را «رئیس جمهور» بخوانند؟ نه. برای اینکه تاجزاده را رئیس جمهور خواندن همان و پذیرش یک جمهوری سکولار همان. پس اگر هم اتحاد و ائتلافی بخواهد شکل بگیرد باید آن شعار به شعار «از تاجزاده تا رضا پهلوی» تغییر کند، نه «از تاجزاده تا شاهزاده». 🔹رضا پهلوی متحد نتانیاهو و اسرائیل است. او نه نتها تجاوزهای مکرر اسرائیل به ایران زمین را محکوم نکرده و نمی کند، بلکه نسل کشی ایرانی ها را به نتانیاهو و اسرائیل تبریک گفته است. رضا پهلوی در شرایطی که مردم ایران گرفتار سخت ترین و بزرگترین تحریم های طول تاریخ هستند که کمر آنها را شکسته است، دائماُ خواستار افزایش این تحریم ها تا نهایت ممکن شده و می شود. اگر به ۱۵ سال گذشته بنگریم می بینیم که این تحریم ها هیچ صدمه ای به جمهوری اسلامی نزده و نه تنها اسرائیلی ها، بلکه آمریکایی ها هم تمامی تحولات خاورمیانه را به گردن ایران می اندازند. روز گذشته آنتونی بلینکن در نشست ریاض به صراحت گفت که ایران از طریق گروهای نیابتی اش بی ثبات کننده خاورمیانه، مانع روابط همه کشورها با اسرائیل و حل مسئله فلسطین است. با اینکه تحریم ها در دوران جو بایدن بسیار افزایش یافته، دونالد ترامپ هم بارها و بارها گفته است که ایران بسیار قدرتمند شده و همه مسائل زیر سر ایران است. اگر این تحریم ها آنگونه که اسرائیل و آمریکا ادعا می کنند، نه تنها جمهوری اسلامی را تضعیف نکرده، بلکه در ۱۵ سال گذشته جمهوری اسلامی قدرتمندتر هم شده است، پس زیان این تحریم ها برای چی کسی بوده است؟ روشن است، مردم فقر و فلاکت زده ایران. رضا پهلوی هم این را می داند. 🔹رضا و یاسمین پهلوی در سفر به اسرائیل از سوی اسرائیلی ها به پادشاهی و شهبانویی منصوب شدند. رضا پهلوی رسماً در مصاحبه ای اعلام کرد که دخترش نور ولیعهد ایران است. سلطنت طلبان و رسانه های وابسته ی به رضا پهلوی عکس های این سه تن را به عنوان پادشاه و شهبانو و ولیعهد منتشر می کنند. پس از تجاوز اسرائیل به خاک ایران‌(کنسولگری ایران در دمشق) و پاسخ ایران به آن تجاوز، اسرائیلی هم دوباره رضا پهلوی را به عنوان پادشاه به رسانه های انگلیسی زبان برده و از او به عنوان پادشاه یاد کردند. آن زن اسرائیلی در برنامه پیتر مورگان با احساس فراوان و دعوا راه انداختن بر دو نکته تأکید کرد. اول- مردم ایران رضا پهلوی را به عنوان پادشاه می خواهند. دوم- مردم ایران خواهان حمله نظامی به ایران و بمباران ایران هستند. چرا رضا پهلوی این مدعیات را رسماً و به صراحت محکوم نکرد و نمی کند؟ روشن است، تمام امید او به رژیم آپارتاید و اشغالگر و استعماری و جنایتکار جنگی و نسل کش اسرائیل است. داستان رضا پهلوی اسرائیل، داستان مسعود رجوی و عراق صدام حسین است. 🔹مصطفی تاجزاده یک شخصیت ملی و وطن دوست است و استقلال و تمامیت ارضی و منافع ملی ایران را فدای قدرت طلبی نکرده و نمی کند. سهل است او برای ایران و ایرانیان هزینه داده و می دهد. به همین دلیل شعار «از تاجزاده تا شاهزاده» با آقا مصطفی خودمان نمی سازد. اما تاجزاده باید به صراحت در این مورد موضوع گیری کرده و آن را نقد و رد کند. وگرنه این قصه ادامه خواهد داشت و بخواهد یا نخواهد به نام او هم تمام خواهد شد. 🔹پس از شکست طرح هایی چون وکالت دادن به رضا پهلوی و ائتلاف شش نفره، چهره های شاخص سلطنت طلب آن را طرح های سپاه پاسداران به شمار آوردند که از طریق نفوذی هایشان اجرا کردند(به نظر من بردن رضا پهلوی به اسرائیل و اتحاد رضا پهلوی با اسرائیل هم کار نفوذی ها بود). رضا پهلوی فردی ساده لوح است و دوباره فریب خواهد خورد. شاید او نداند که شعار «از تاجزاده تا شاهزاده» برنامه سپاه پاسداران برای نفوذ دادن افراد جدید در کنار اوست و سپس به شکست مفتضحانه کشاندن آن تا رضا پهلوی را بی اعتبارتر سازند. سپاه قصد دارد با طرح این شعار در داخل کشور هم به تاجزاده و اصلاح طلبان زیان برساند. در مورد امنیتی بودن این شعار دن کیشوتی باز هم می توان سخن گفت. https://t.me/ganji_akbar
371Loading...
29
🎥شعار «از تاجزاده تا شاهزاده» دست پخت نهادهای امنیتی است 👈 اکبر گنجی 🔹من یا هر فرد دیگری حق داریم که بگوئیم با شعار «از تاجزاده تا شاهزاده» موافق یا مخالف هستیم. 🔹اما هیچ کس حق ندارد به نام مصطفی تاجزاده آن را نفی کند. تاجزاده مرتب درباره مسائل سیاسی روز و غیر روز می نویسد، مصاحبه کرده و موضوع گیری می کند. او سیاستمداری بسیار زیرک، هوشیار، توانا، مدیر، مدبر و آینده نگر است. او کودک صغیر نیست که دیگران به عنوان ولی به جای او این اتحاد و ائتلاف را نفی می کنند. 🔹سال گذشته این شعار از سوی یک استاد بازنشسته درخارج کشور به عنوان استراتژی ائتلاف فراگیر در یک کنفرانس مطرح شد. اتفاقاً تاجزاده هم در آن کنفرانس شرکت داشت. در همان زمان هم طرح این شعار نقدهایی را به دنبال داشت. اما تاجزاده سکوت کرد و چیزی نگفت. حال که دوباره این شعار برای تشکیل یک ائتلاف و اتحاد طرح شده، تاجزاده باز هم سکوت کرده است. بخش دوم مقاله را در پست بعدی بخوانید: https://t.me/ganji_akbar
330Loading...
30
عبید زاکانی از طنز پردازان بزرگ ایران است که در قرن هشتم هجری می‌زیسته و از هم‌عصران حافظ است. عبید رساله‌ی طنزی با عنوان ده فصل یا تعریفات دارد که در حقیقت نوعی لغت‌نامه و فرهنگ است. البته منظورم از لغت‌نامه یا فرهنگ کتابی مثل فرهنگ معین یا لغت‌نامه دهخدا نیست. عبید در این اثر بعضی از لغات و اصطلاحات را به شیوه‌ی خودش و با زبان طنز تعریف کرده است مثلاً در تعریف و معنی واژه رشوه  نوشته است: کارساز بیچارگان. چند مثال دیگر: واعظ: آن که بگوید و نکند مجرّد: آن که به ریش دنیا می‌خندد دنیا: جایی که هیچ آفریده در او آسایش نبیند نامراد: طالبِ علم حاجی: آنکه قسم دروغ به کعبه خورد خویشاوند: دشمنِ جان بسیاری از تعاریفی که عبید در این رساله می‌کند به لحاظ رکاکت الفاظ و برخی ملاحظات قابل نقل نیست. یکی از واژگان و شغل‌هایی که عبید در این رساله تعریف یا معنا کرده است و برای آن مترادف آورده است معلّم است. عبید در تعریف معلم یک واژه بیشتر به کار نبرده است: المعلّم: احمق. می‌دانم که نه عبید قصد توهین دارد و می‌دانید که نه من قصد توهین به خودم و همکاران ارجمندم دارم  و آنچه عبید گفته است مربوط به بیش از هفتصد سال پیش است. با بسیاری از معلمان ورزیده و باتجربه و با سابقه  صحبت کرده‌ام و کرده‌اید. همگی شغل معلمی را شریف و حضور در کلاس را موهبتی بزرگ می‌دانند اما چون به ته خط رسیده‌اند و هنگام انفصال از خدمت رسیده است و هنوز در تامین ضروریات یک زندکی شرافتمند مانده و درمانده‌اند از کارشان ناراضی و از شغلشان شرمنده هستند و گاهی به صراحت و گاهی به تلویح برگزیدن این شغل را اشتباه و همان که عبید زاکانی هفت قرن پیش گفته است می‌دانند. امروز که همه تبریک‌گوی روز معلمیم و هرچه واژه زیباست برمی‌گزینیم و نثار هم می‌کنیم یا نثارمان می‌کنند بهتر است که مصایب این شغل را هم بگوییم و درباره آن بنویسیم. نه تنها از جنبه اقتصادی بلکه از صدمات روحی و روانی و تکیده شدن معلمان در سر کلاس‌ها بگوییم و از آن همه اضطراب و استرس که معلمان را خسته و فرسوده می‌کند. از فضای آلوده کلاس‌ها که جانکاه است و آنچه نسل جدید بی‌ملاحظه بر زبان می‌راند. از معلم رها و خلع سلاح شده‌ای که سر کلاس حاضر می‌شود و دانش‌‌آموزانی که گاه ضعیف‌کشی می‌کنند. از خسته و فرسوده شدن یک معلم بی‌پناه  در کلاس بگویید که گاه چون هر انسان دیگری داغ می‌کند و از کوره درمی‌رود و بر زبانش ناخواسته جاری می‌شود آنچه نمی‌خواهد و از دستش سر می‌زند آنچه نمی‌پسندد. و اینها سند محکومیت او می‌شود. طبل رسوایی او را جار می‌زنند و محکومش می‌کنند که می‌بایست خویشتن‌دار و صبور باشد. ختم می‌کنم به این شعر حمیدی شیرازی: دو مرگ بود آنچه مرا پیر کرد و کشت بیداد عشق بود و بلای معلمی گر بستمی به تربیت سگ میان خویش به بود تا به تربیت نسل آدمی سگ مردمی به سر برد و آدمی شود وز آدمی نیاید جز نیش کژدمی لعنت بر آن کسی که در این ره چو من برد زجری به این گرانی و اجری به این کمی. http://t.me/Naglemaani
343Loading...
31
🔻عباس سلیمی آنگیل: گاهی در گویش‌های گوناگون زبان فارسی واژه‌ها و عبارت‌هایی یافت می‌شود که شنیدن و شناختنشان خوشایند ذوق‌های سخن‌سنج است. افزون بر این، یعنی افزون بر نگاه زیبایی‌شناختی، جور دیگر هم می‌توان به این واژه‌ها و عبارت‌ها نگریست: می‌توان به جای برخی از وام‌واژه‌ها ازشان بهره برد؛ در پژوهش‌های ادبی و زبانی هم راهگشایند. 🔻تاکنون هیچ فرهنگ و واژه‌نامه‌ای نتوانسته همه‌ی واژه‌های رایج زبان فارسی در ایران و افغانستان و فرارود و ترکیه و پاکستان و… را در یک مجموعه‌ی چندجلدی گرد آورد. در کشورهای افغانستان و تاجیکستان هم چنان بودجه‌هایی برای چنین کارهایی در میان نیست. بماند که اکنون افغانستان در چنگال گروه طالب و هم‌پالکی‌های بنیادگرا و اهریمنی‌اش است و این گروه دهشت‌افکن و نافرهیخته آشکارا می‌کوشد زبان فارسی، زبان بیشترینه‌ی مردم افغانستان، را در زادگاه ناصرخسرو و سنایی و مولانا و… نابود کند. 👈 «چند واژه و عبارت در گویش مردم دایکندی» را در «این جا» بخوانید. پارسی‌انجمن 🔻 @Parsi_anjoman
280Loading...
32
📌 این فازِ «خوداحمق‌پنداری-در-دورانِ-جوانی-به-سببِ-این-و-آن‌خوانی» را نمی‌فهمم: «وای روزگاری شریعتی می‌خواندم»، «آی من دینانی‌بین بودم». اگر گمان می‌کنید که از آن دوران فرا رفته‌اید (که گاه گمانی باطل و حاصل جوّگیری زمانه است، گاه هم نه) شاید بر شانه‌ی همان‌ها ایستاده‌ و فرا رفته‌اید. @YMirdamadi #پاره‌فکرهای_بن‌کاوانه
230Loading...
33
اکنون که تب دعوت از استادان و دانشجویان اخراجی امریکایی در میان مسؤولان بالا گرفته است: ما استادان و دانشجویان اخراج‌شده از دانشگاه‌های ایران نیز آماده‌ایم تجربه‌های فراوان‌ و ارزشمندمان درباره زندگی پس از اخراج خود را به‌رایگان در اختیار استادان و دانشجویان آمریکایی که به‌خاطر دفاع از فلسطین، تعلیق و اخراج شده‌اند، قرار دهیم تا آنها نیز مانند ما قادر باشند هر چه زودتر بر افسردگی‌های روانی، فشارهای مالی، کارشکنی‌های سیستمی، بحران‌های خانوادگی و هزاران مشکل دیگر پس از اخراج از دانشگاه، غلبه کنند و همچنان به پویایی علمی و نقش‌آفرینی اجتماعی در بیرون از دانشگاه، ادامه دهند. @Dr_AlirezaAzad
250Loading...
34
حکمرانی کلنگی یا حکمرانی سازنده؟ برخی سوداگران با قیمت سازی جعلی در سکوهایی چون دیوار و شیپور، نسبت به ایجاد التهاب در بازار مسکن اقدام می کنند. این گزاره ای است که چند مدتی است در مصاحبه های متولیان سیاستگذاری مسکن و شهرسازی ایران به دفعات شنیده شده است. آیا این گزاره صحت دارد؟ پاسخ احتمالا مثبت است اما با همان احتمال می شود گفت که این پدیده فراگیر نیست و بیشتر منطقه ای است. اما راه حلی که سیاستگذار مسکن و شهرسازی ارائه میکند، عمدتا «کلنگی» است. بستن سکوها در صورت عدم همکاری، همکاری چیست؟ تخریب بازار به دست خود صاحبان سکو! یا فشار نابجا بر پلیس برای شناسایی عوامل سوداگری و دستگیری آنها و یافتن سلطان سوداگری مسکن! و در نهایت افزایش اصطکاک مردم با حکومت. در این شرایط تناقض آلود چه باید کرد؟ دخالت کلنگی سیاستگذار با شعار حمایت از مردم و تعطیلی سکو؟ خب صاحبان سکو و فعالان تجاری در آن، مگر از مردم نیستند؟ شاید راه حل نگاهی به نحوه مدیریت در سایر بازارها باشد. در بازارهای مالی، این پیشامدها با ایجاد و نمایش مفهوم «عمق بازار» در کنار قیمت پیشنهادی، کنترل می شود. عمق بازار به ترید کننده درک بهتری از میزان عرضه و تقاضا در بازار مربوطه را می‌دهد. سیاستگذار سازنده، بجای تخریب کلنگی پلتفرمها، با استفاده از داده های ناشناس شده سامانه معاملات مسکن، متوسط نرخ هر متر مربع مسکن معامله شده در هر کوچه و معبر را با استفاده از زیرساخت سامانه GNAF در وزارت ارتباطات، شفاف سازی میکند و با ترکیب این اطلاعات با قیمت سازی برخی سوداگران در این سکوها، آنها را افشا میکند و به خریداران یا مستاجران درباره ساختگی بودن قیمتها هشدار می دهد. البته مراقب است تا با دست کاری نکردن قیمتها توسط خودش، اعتماد مردم را هم از بین نبرد. طبیعی است که سیاستگذاری سازنده، نیازمند کار و تلاش مضاعف است اما در سیاستگذاری کلنگی، همان مصاحبه و دستور دادن و تظاهر به حمایت از حقوق مردم کفایت میکند. بسازیم، کلنگ نباشیم! ✨ @azarijahromi
300Loading...
35
🎥 ویدئوی لورفته از بایدن: باید با ایران توافق کنیم! 🔹ویدئویی از بایدن در حال انتشار است که نشان از تکاپوی آمریکا برای از سرگیری مذاکرات با ایران دارد. 🔹در این ویدئو بایدن به لزوم توافق با ایران و پیشگیری از ایجاد فرصت برای ترامپ سخن می‌گوید! Joe Biden We must reach an agreement with Iran, We must seize the opportunity to act from Donald Trump @hammihanonline
301Loading...
36
دونالد ترامپ روی جلد مجله تایم؛ «اگر او پیروز شود» 🔹 مجله آمریکایی تایم روز سه‌شنبه ۱۱ اردیبهشت در گفتگویی اختصاصی با دونالد ترامپ، رئیس جمهوری پیشین ایالات متحده و نامزد جمهوری‌خواهان در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو، به تفصیل به بررسی برنامه‌های او در صورت انتخاب مجدد پرداخت. این مجله آمریکایی به همین مناسبت جلد خود را به تصویر دونالد ترامپ با عنوان «اگر او پیروز شود» اختصاص داد. @hammihanonline
280Loading...
37
اما اساس دعوی بهرام که در آن دو فره جمع شده اند مورد توجه واقع نشده, هرچند که خانم پور شریعتی به اخرالزمانی بودن دعوی بهرام اشاره کرده است. بهرام در واقع برای زردشتیان دعوی سوشیانت بودن داشت و برای مسیحیان دعوی فارقلیط بودن، یعنی فرستاده مسیح بودن. (فراموش نکنیم که عده زیادی از ایرانیان در اواخر دوره ساسانی مسیحی بودند. یهودیها هم کم نبودند). به هر حال دقت خانم پور شریعتی قابل ستایش است، به خصوص که ایشان قیام سنباد را هم در قرن هشتم میلادی همانند قیام بهرام با مهر یا میترا مرتبط دانسته اند. البته ایشان به اصل دو فره و جمع شدن آنها در یک تن نپرداخته اند.( مورخان دیگر هم اصلا توجه نداشته اند. پاتریشا کرون که بیش از هر کس در باره مسایل دینی- سیاسی قرن هفتم و هشتم میلادی تحقیق کرده فره کیانی و فره دینی یا پیغمبری را یکی انگاشته). چیزی که نگارنده متوجه شده است این است که نه فقط قیام سنباد بلکه قیام به آفرید و استاذسیس و یوسف برم و مقنع و بابک و خرمدینان دیگر و ابوعیسی اصفهانی و البته ابومسلم خراسانی را هم باید قیام اخرالزمانی دانست و « دعوت» این قیام کنندگان را باید دعوت به سوشیانت یا فارقلیط یا مهدی دانست. البته برخی از این ها، مانند به آفرید، خودشان مدعی داشتن فره پیغمبری بودند و برخی مانند ابوعیسی اصفهانی ( که در اصل یهودی بود) خود را فرستاده کسی که مهدی بود معرفی میکردند. ( در مورد ابومسلم روشن نیست که آیا او خودش را مهدی میدانست یا مهدی برایش منصور عباسی بود. ) در هر حال قیام عباسیان، از منصور و سفاح گرفته تا مهدی، همه اخرالزمانی بود و به نحوی ادامه کاری بود که بهرام کرده بود. نام منصور ظاهرا ترجمه وهرام یا بهرام است که فرستاده مهر است. لقب المهدی هم که به خلیفه سوم داده شده احتیاج به توضیح ندارد. در یک سکه که برای هارون الرشید ضرب شده او «عبدالله» خوانده شده و همانطورکه اشاره کردم عبدالله هم ترجمه لقب «مهر وندگ» است). آغاز کار خلفای عباسی با داشتن دعوی دو فره بود و به همین دلیل هم گلدزیهر به تاکید گفته است که قیام عباسیان یک قیام دینی و متمایل به ایران بود و این دینی بودن یعنی منسوب بودن به فره پیغمبری ، از طریق عباس. این که بنی امیه دعوی دینی نداشتند به این معنی است که آنها خود را منتسب به فره پیغمبری نمی دانستند. پاتریشا کرون نوشته است که برای بنی امیه خود «خلافت » مهم بود و ولید بن عبدالملک خلافت را حتی برتر از پیغمبری می‌انگاشت. ریشه شناسی و جنیولوجی مفهوم «خلافت» در اسلام برای من هنوز روشن نیست و نمیدانم وقتی میگویند ابوبکر خلیفه شد یعنی چه؟ قدر مسلم این است که مفهوم خلافتی که بعد از حضرت محمد شکل گرفت برای پیغمبر وجود نداشت. حضرت محمد دارای فره پیغمبری است. در زمان حضرت محمد مُلک یا پادشاهی در مدینه وجود نداشت. ملیک مقتدر در قرآن الله است. (مفهوم «ولایت» هم به صورتی که می‌شناسیم هنوز وجود نداشته) . از طرف دیگر، مفهوم خلیفه ویا خلافت برای خلفای راشدین مسلما با مفهوم خلافت برای خلفای عباسی فرق داشته است. برای خلفای عباسی خلیفه کسی است که منسوب به فره پیغمبر اسلام ( همان چیزی که بعداً نور محمدی خوانده شده) و فره کیانی است. خلیفه عباسی لا اقل تا قرن سوم خود را به سوشیانت یا مهدی وصل میکرد. بنی امیه ظاهرا چنین برداشتی از خلافت نداشتند. مخالفان بنی امیه هم خلفا را نه منتسب به فره پیغمبری میکردند و نه به فره کیانی. رقبای بنی عباس هم پیغمبران قومی ایرانی بودند. در این میان شیعیان هم بودند که داستان آنها (قبل از منشعب شدن به زیدی و اسماعیلی و اثنی عشری) و سینه زدن ایشان زیر علم «امام» را ( که برایشان به طور ایدئال همان مهدی بود) جداگانه باید نوشت. نکته ای که از لحاظ تحقیقی باید بدان توجه داشت این است که مسائلی را که در قرن هشتم میلادی / دوم هجری مطرح شده و مفاهیمی که در آن دوره شکل گرفته است نباید به عقب برگرداند و به اصطلاح فرافکن نمود و شرایط دوران خلفای راشدین و حتی زمان پیغمبر را با عینکی که در دوران بنی عباس برایمان ساخته اند نگاه کرد. پ.ن. این یادداشت بیان اندیشه یا خیالات یکی دو روز گذشته من نیست بلکه چکیده ایست از مقاله ای که دو سه سال نوشتن آن طول کشیده و هنوز هم تمام نشده است . انگیزه اصلی من هم بررسی متافیزیک دین و سیاست در اندیشه ایرانی است و کشیده شدن به مسایل تاریخی و سیاسی در این تحقیق جنبه فرعی داشته است، هر چند که در این یادداشت فیس بوکی مسایل تاریخی، خواه و ناخواه، برجسته شده است. https://t.me/andishevasedayiranian
1307Loading...
38
سوشیانت یا مهدی: از بهرام چوبین تا عباسیان (جستجو در ریشه های دینی و اسطوره ای انقلاب اسلامی) یکی از مهمترین حوادث دینی-سیاسی که در زمان حیات حضرت محمد(ص) در تاریخ ایران رخ داد به سلطنت رسیدن بهرام چوبین در سال ۵۹۰ میلادی است. بهرام یا وهرام اگرچه دولتش مستعجل بود و دو سال هم طول نکشید، با این حال کاری که کرد و نقشی که در تاریخ داشت فوق‌العاده مهم بود. یکی از جهات اهمیت آن این بود که با پادشاهی بهرام در واقع سلسله ساسانی منقطع شد، زیرا که بهرام چوبین از دوده ساسانی نبود بلکه گفته اند پارتی بود و مرتبط با دوده اشکانیان. جهت دیگر اهمیت آن این بود که بهرام علاوه بر ادعای پادشاهی دعوی ریاست دینی هم داشت. به عبارت دیگر، بهرام مدعی بود که او از دو فرَه برخوردار است: یکی فرّه کیانی و دیگر فرّه پیغمبری ؛ و لذا هم مدعی ریاست سیاسی بود و هم ریاست دینی. این ادعا فوق العاده گزاف و بی سابقه بود، زیرا در دوره ساسانی از زمان اردشیر بابکان ، هر چند که بر دین و لزوم آن برای کشور همواره تاکید می شد، دین و دولت در حقیقت دو نهاد مجزا بودند و مسئولیت یا ریاست آنها هم با هم فرق داشت. مجزا بودن این دو نهاد را از راه تفکیک دو فرّه یا دو نور از یکدیگر تبیین میکردند، و میگفتند که فره پیغمبری از فره کیانی جداست. این جدایی هم به اصل یا بُن این دو فرّه مربوط می‌شود. فره کیانی نوری است که از خشترویریه یا شهریور ( که تجلی صفت است) می تابد و فره پیغمبری هم نوری است که از «خود » اهورامزدا (یعنی تجلی ذات) که مهر یا میترا هم نامیده شده ( و «دئنا» هم خوانده شده است) صادر می گردد. این دو فره وظایف خاصی هم به کسانی که از آنها بهره‌مند شوند محول میکند. درحالی که وظیفه پیغمبر یا فرستاده او مربوط به نسبت انسان با ایزد متعال می‌شود و پیغمبر یا نماینده او سعی میکند پیمان فطری انسان را با مهر بر قرار نماید یا انسانها را به آن وفادار سازد، وظیفه یا خویشکاری کسی که از فره کیانی برخوردار است به روابط و نسبت انسانها با یکدیگر مربوط می‌شود و شاه موظف است که در جامعه عدل و توازن و نظم ایجاد نماید. ( بنا براین کسانی که امروزه فکر میکنند دین برای بهبود و نظم جامعه و خوشبخی مردم در زندگی اجتماعی پدید آمده است اشتباه میکنند. این وظیفه به کسی که دارای فره کیانی است محول شده است.) با توجه به اختلاف این دو فره و وظایف و مأموریتی که هر یک ایجاد میکند، می توان فهمید که چرا این دو نهاد دین و دولت باید از هم جدا باشند. در دینکرد سوم آمده است که: «چیزی که زدار مینو با شدت تمام با آن پیکار میکند جمع شدن فره پادشاهی و (فره) بهدینی (یا پیغمبری) به تمام و کمال در یک شخص است، زیرا نابودی او در بهم پیوستن این دو است. اگر بالاترین فره بهدینی (پیغمبری) با بالاترین فره پادشاهی در جم به هم می پیوست ، یا بالاترین نیروی فره پادشاهی که در جم وجود داشت با بالاترین فره بهدینی در زرتشت به هم می پیوست آنگاه زدار مینو در زمان نابود میشد. آفرینش از پتیارگی میرهید و فرشگرت در دو جهان به کام حاصل میگشت...» (ترجمه فریدون بدره ای). نکته ای که در اینجا مطرح شده است این است که جمع این دو فره در یک شخص چیز خوبی است اما فقط در آخرالزمان باید رخ دهد، نه در زمانهای دیگر . در واقع اگر در زمانهای دیگر رخ دهد بدبختی و مصیبت به بار میآورد. به همین دلیل اردشیر بابکان تاکید میکردکه دین و دولت باید از هم جدا باشند. پس وقتی بهرام چوبین ادعا میکرد که او هم دارای فره بهدینی ‌و یا پیغمبری است و هم دارای فره کیانی، تلویحا ادعا میکرد که آخرالزمان نزدیک است یا فرا رسیده است. ادعای پادشاهی او در تاج گذاری او مشهود است و ادعای داشتن فره بهدینی در لقبی که اختیار کرده بود. بهرام خود را «مهر وندگ» معرفی میکرد یعنی« بنده مهر »و بنده مهر بودن به معنای وفادار بودن به پیمان فطری با مهر و داشتن ماموریت و رسالت از جانب مهر است. (همین لقب است که به عربی «عبدالله» شده است و مورد استفاده خلفایی در دوره بنی امیه و بنی عباس شده است. این که برخی از محققان عبدالله را ترجمه «سرووس دئوس» یعنی «خادم خدا» انگاشته اند اشتباه میکنند. عبدالملک هم به همین معنی است. در اسلام ملک همان الله است). در باره «مهر بندگی»و رسالت بهرام نه مورخان قدیم سخن گفته اند و نه - تا آنجا که من میدانم- مورخان جدید و معاصر. مورخان قدیم به این جنبه از فعالیت بهرام نپرداخته اند به دلیل این که بهرام خیلی زود از سلطنت خلع شد و تاریخ او را مورخان ساسانی و بعد هم مسلمانان نوشتند(یعنی قلم در دست دشمن بوده ). از مورخان جدید هم فقط خانم پور شریعتی است که بر اساس تحقیقات مورخی دیگر به نام چگلدی بهرام را دارای « زمینه مهری» دانسته و به جنبه دینی قیام او توجهی شایسته کرده است.
1357Loading...
39
📰 پیشخوان: چهارصدونودوششمین شماره #روزنامه_هم_میهن چهارشنبه دوازدهم اردیبهشت‌ماه منتشر می‌شود. @javadrooh
460Loading...
40
🔹 ماجرای مرحومه نیکا شاکرمی امروز ترند رسانه های فارسی زبان و تیتر خبرگزاری های بزرگ جهان بود. فارغ از اینکه این روایت درست است یا غلط یا هرچیز دیگر، *وقتی کار با « بی‌بی‌سی جهانی » استارت می‌خورد(که در قدرت رسانه ای جزو اولین های جهان از حیث نفوذ عمومی است) بنظرم مفهوم نخستی که دارد این است:* *این شروع یک جریان و روند است، استارت یک پروژه است*. *مردم ایران میان نفهمی خرمقدس های حجاب اجباری، زیرکی نفوذی های چفیه عمامه ای، و فرصت طلبی دشمن عاقل، گرفتار شده اند.* #سلمان_کدیور
661Loading...
Repost from جهان ما
Photo unavailableShow in Telegram
شاعرانه من از نهایت شب حرف می‌زنم! من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می‌زنم! اگر به خانۀ من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیاور و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچۀ خوشبخت بنگرم... ✍فروغ فرخزاد با ما متفاوت بیاندیشید کانال جهان ما https://t.me/fvhtfdsss
Mostrar todo...
Repost from راهبرد
Photo unavailableShow in Telegram
📰 پیشخوان: چهارصدونودوهفتمین شماره #روزنامه_هم_میهن پنجشنبه سیزدهم اردیبهشت‌ماه منتشر می‌شود. @javadrooh
Mostrar todo...
🔴 برخی معیارها در اخلاق گفت‌وگو 1⃣ برای همگان حق متفاوت‌بودن و متفاوت‌ماندن، قایل باشیم. 2⃣ کوشش نکنیم به‌ هر طریق ممکن، سخن خود را به کرسی بنشانیم. 3⃣ در یک گفت‌وگو، بیش از هر چیز نیازمند بردباری و  شکیبایی هستیم. 4⃣ از به‌کار بردن الفاظ و واژه‌هایی که متضمن توهین، تحقیر، تمسخر و یا تهدید باشد جدا امتناع ورزیم. 5⃣ هنر گوش‌دادن را بیاموزیم و با دقت در دلایل فرد مقابل تامل کنیم. تمرکز و تمرین سکوت از اهم آمادگی‌های گفت‌وگو محسوب می‌شود. 6⃣ از نیت‌خوانی بپرهیزیم و صرفا به سخنانی که بر زبان می‌آید، گوش فرا دهیم و به آن‌ها بیندیشیم. 7⃣ فرد مقابل را کمک کنیم تا بتواند مدعیاتش را سامان دهد و دلایلی را برای آن‌ها فراهم کند. 8⃣ اصل هم‌دلی و خوش‌بینی ( نسبت به صاحب سخن) به‌همراه نگاه تیز منتقدانه را ( نسبت به مدعیات)، فراموش نکنیم. 9⃣ گفت‌وگو را به میدان زورآزمایی میان افراد و اعلام برنده و بازنده، تبدیل نکنیم. 0⃣1⃣ گفت‌وگو را به مجلس وعظ و خطابه و یا هدایت این و آن، تبدیل نکنیم. 1⃣1⃣ بر باورهای بی‌دلیل، پافشاری و تعصب نورزیم. 2⃣1⃣ پشت مفاهیم و اصطلاحات پر طمطراق، پنهان نشویم. 3⃣1⃣ همواره فهم‌مان را از آن‌چه می‌شنویم، با گوینده‌ی سخن چک کنیم تا متوجه شویم آیا مراد گوینده را آن‌چنان‌که او می‌خواسته است دریافت کرده‌ایم. 4⃣1⃣ در باره‌ی دیگران، پیش‌داوری نکنیم و از فرد مقابل بخواهیم ابهامات سخنانش را برطرف نماید. 5⃣1⃣ به نتایج منطقی و اقتضائات سخنان‌مان وفادار باشیم. 6⃣1⃣ چنان‌چه متوجه اشتباه‌مان شدیم، نه تنها بر آن‌ اصرار نورزیم بلکه بر آن اقرار کنیم. 7⃣1⃣ تمام تلاش‌مان را به‌کار ببندیم تا مبادا مواضع اندیشه‌ای و مسئله‌های مورد گفت‌وگو به مسئله‌ی شخصی تبدیل شود. 8⃣1⃣ زبان احساسات و عواطف را کنترل نماییم و از بروز خشم جدا جلوگیری کنیم. 9⃣1⃣ بر فرد مقابل اتهام وارد نکنیم و از هرگونه برچسب‌زدن خودداری کنیم. 0⃣2⃣ در طول زمان گفت‌وگو، آرامش را حفظ کنیم و از عجله‌کردن برای پاسخ‌دادن بپرهیزیم. 1⃣2⃣ فرد مقابل را حریف خود نپنداریم بلکه او را هم‌اندیشی تلقی کنیم که قرار است مسیر حقیقت را با هم طی کنیم. 2⃣2⃣ همواره احتمال دهیم که دست‌کم بخشی از ایده‌های ما اشتباه است و آماده باشیم که آن‌ها را با ایده‌های درست جابجا کنیم. 3⃣2⃣ شجاعت گفتن واژه‌ی "نمی‌دانم" را در خودمان تقویت کنیم. زیرا در جریان گفت‌وگو ممکن است مسئله‌هایی مطرح شود که از حیطه‌ی دانش ما بیرون باشد. 👤#علی_زمانیانعصیانگر ‼️ https://t.me/andishevasedayiranian
Mostrar todo...
اندیشه وصدای ایرانیان :نقد و بررسی تفکر نوین ،ادبیات ، فلسفه ، سیاست و فرهنگ

این کانال به بررسی ونقد فلسفه ، ادبیات ، فرهنگ و سیاست در ایران و جهان میپردازد

01:58
Video unavailableShow in Telegram
زیبایی زنانه؛ نگاهی به اندیشه های سیمون دوبووار فیلسوف و نویسنده فمینیست فرانسوی آنچه زن را زن میکند ساختار جامعه است، که ساختار اجتماعی آن عمدتا توسط مردان شکل گرفته است. زیرنویس فارسی
Mostrar todo...
استبداد دیو سرمایه‌داریست و اقتدارگرایان در زمین بایرِ نیهیلیستی ما رشد می‌کنند همانطور که تاریخ در عصر هوش مصنوعی به‌سرعت پیش می‌تازد، ناگهان به عقب نیز رانده می‌شود. روح دوران ما حکومت‌های مستبدیست که سراسر جهان را از السالوادور تا میانمار دربرگرفته. و البته که این همۀ شگفتی ماجرا نیست؛ هرچه که سرمایه‌داری حرمت‌های سنتی را درهم می‌شکند، مرزها را درمی‌نوردد و کلیۀ اجتماعات را متلاشی می‌سازد، صدای مدافعان خانواده، دین و میهن گوش‌خراش‌تر می‌شود. هرچه روایات خدا، مردم و ملت به عنوان قصه‌هایی منسوخ، سرکوب می‌شوند، با قوت بیشتری بازمی‌گردند. آنانی که هویت برایشان چیزی منعطف است با کسانی رویارو می‌شوند که بسیار خوب می‌دانند چه کسانی هستند. به ازای هر مدیر اجرائی تگزاسی که در لُژهای ویژۀ فرودگاه‌ها مشروب مجانی نوش می‌کنند، یک ریشوی پدرسالار مسلح وجود دارد که حتی آدم‌های آن طرف رودخانه را هم بیگانه به‌حساب می‌آورد. در استانبول کلوب‌های شبانۀ پرزرق‌وبرق در حالی وجود دارد که در حوالی ماردین و دیاربکر، مناطق کردنشین جنوب‌شرقی ترکیه، مردم در پیاده‌روها نماز می‌خوانند و در جایگاه‌های سوخت الاغ‌ها ول می‌چرخند. سنت و مدرنیته در عین تضادشان، همدست یکدیگر نیز هستند. دنیای پیوسته در سیلان و بیقرار از پی ابداع، با این خطر مواجه است که ارزش‌هایی را که بر اساس آن‌ها به خود مشروعیت داده را هم بفرساید. مسئله‌ای که برای ویکتوریایی‌ها چندان مطرح نبود، چراکه با وجود سرعت تغییرات اجتماعی و بلبشوی بازار به برخی حقایق ابدی چسبیده بودند. آنان می‌دانستند که شما نمی‌توانید در قالب تعابیر سکولار و عمل‌گرایانه به آنچه که انجام می‌دهید، مشروعیت ببخشید، به‌ویژه اگر آن کار گردآوریِ مردمی باشد که در محله‌های شلوغ و فقیر و کارگری زندگی می‌کنند. در عوض اصول بنیادی خاصی وجود داشت که می‌توانستند به آن‌ها متوسل شوند؛ از قوانین خدا گرفته تا قداست خانواده و ارزش والای فرد. … برای مطالعه متن کامل کلیک کنید یا Instant View را در پایین پست لمس کنید. ﹏﹏✎ #تری_ایگلتون ترجمه: #عادل_ایرانخواه #توتالیتاریسم، #استبداد، #فلسفه_سیاسی، #نسبی‌گرایی منبع :تَعَمُّق
Mostrar todo...
استبداد دیو سرمایه‌داریست و اقتدارگرایان در زمین بایرِ نیهیلیستی ما رشد می‌کنند

همانطور که تاریخ در عصر هوش مصنوعی به‌سرعت پیش می‌تازد، ناگهان به عقب نیز رانده می‌شود. روح دوران ما حکومت‌های مستبدیست که سراسر جهان را از السالوادور تا میانمار دربرگرفته. و البته که این همۀ شگفتی ماجرا نیست؛ هرچه که سرمایه‌داری حرمت‌های سنتی را درهم می‌شکند، مرزها را درمی‌نوردد و کلیۀ اجتماعات را متلاشی می‌سازد، صدای مدافعان خانواده، دین و میهن گوش‌خراش‌تر می‌شود. هرچه روایات خدا، مردم و ملت به عنوان قصه‌هایی منسوخ، سرکوب می‌شوند، با قوت بیشتری بازمی‌گردند. آنانی که هویت برایشان چیزی منعطف است با کسانی رویارو…

Repost from تحکیم ملت
♦️به مناسبت ترور ناصرالدین شاه قاجار ✍️علی مرادی مراغه ای 📌امروز ۱۲ اردیبهشت سالروز ترور ناصرالدین شاه است. 🔻گلوله‌ای که از رولور میرزا رضا کرمانی در چهل و نهمین سال(۱۲۷۵ش) سلطنت ناصرالدین شاه شلیک شد و «منتهی‌الیه پایین قلب شاه را شکافت» در واقع حکایت از خشمی می‌کرد که در زیر جامعه «رو به زوال ایرانی» نسبت به طبقه حاکمه پنهان شده بود. جامعه‌ای عقب مانده و با روابط سنتی استبداد آسیایی که در زیر فشار تحولات دنیای جدید پوست می‌انداخت و به صورت جبری تن به دگرگونی می‌داد. 🔻خودِ کاساکوفسکی فرمانده بریگاد قزاق ناصرالدین شاه در مورد انگیزهٌ میرزا رضا کرمانی از ترور شاه می نویسد: «میرزا محمدرضا قبلاً یک فروشنده ساده و فقیر البسه کهنه و خرید و فروش کننده شال بوده. قریب دهسال قبل دو طاقه شال کشمیر به نایب‌السلطنه فروخته ولی خریدار وجه آن را نمی‌پردازد. میرزا رضا کرمانی دو سال انتظار می‌کشد بالاخره جسارت نموده به نایب‌السلطنه تذکر می‌دهد که قیمت شال را نپرداخته. در قبال این جسارت، نایب‌السلطنه دستور می‌دهد پول او را با بهره‌اش بپردازند اما در قبال هر یک قران یک پس گردنی هم بدان می افزوده‌اند و چون شال کشمیری بسیار گرانبها بوده می‌توانید مجسم نمائید که چند پس گردنی به این بدبخت بینوا زده‌اند». (خاطرات کلنل کاساکوفسکی...ص ۷۰) البته تحریک سید جمال نیز در قتل شاه تاثیر داشت. قاتل نه تنها اظهار پشیمانی نمی‌کرد؛ بلکه تأسف می‌خورد که چرا موفق نشده صدراعظم؛ امین‌السلطان را نیز بکشد!. 🔻برای مقابله با شورشهای احتمالی حاصل از مرگ شاه، جسد شاه را به دستور صدراعظم دو نفر در طرفین‌اش به حالت نشسته نگه داشتند تا مردم گمان نبرند که شاه کشته شده و بدین طریق به تالار برلیان بردند، به قول کاساکوفسکی: «جسد فانی متفرعن‌ترین جانداران جهان در خاک و خون و زیر برلیانهای بی شمار بر زمین انداخته شده» ( همان. ص ۸۷) با زیرکی امین‌السلطان، اقدامات لازم به عمل آمد تا جلوی شورش‌های کوری که هميشه از پس مرگ شاه کهنه و ظهور شاه جدید بروز می‌کرد؛ جلوگیری شود. به همین خاطر، فورا به مظفرالدین ولیعهد, در تبریز تلگراف گردید که خود را هر چه زودتر به تهران برساند. اما ولیعهد «کوچکترین تعجیلی به خرج نمی‌داد و در بین راه تعلل می‌کرد چون سال ۱۳۱۳ قمری بود و او عدد ۱۳ را نحس می‌دانست و در بین راه به کبوتر زدن مشغول بوده تا سال ۱۳۱۴ فرا برسد!» 🔻در فقدان قدرت مسلط ناصرالدین شاه، جنگ قدرت بین دو رقیب قدرتمند یعنی کامران میرزا و ظل‌السلطان درگرفت که اولی تحت الحمایه روس‌ها و دومی تحت الحمایه انگلیسی ها بود! و البته به همراه شاه جدید نیز گله ای از مزورترین افراد روان بودند که چون گرگانی گرسنه، به جان شاهِ دلرحم و ضعیف افتاده بودند که اندکی بعد قرار بود به جان کشور نیز بیفتند، کسانی چون عین‌الدوله، حکیم‌الملک، سید بحرینی، بصیرالسلطنه، امیر بهادر... به قول نظام‌السلطنه مافی: گله‌ای از نوچه‌ها از آذربایجان با خود آورده بود که در هر کاری دخالت می‌کردند «خود شاه به واسطه طول مدت توقف آذربایجان با فردا فرد آنها خصوصیت و رفاقتی گستاخانه داشت» (خاطرات و اسناد نظام السلطنه مافی... ص۲۷۳) مظفرالدین شاه هنوز به تهران نرسیده جنگ بین تبریز و تهران آغاز شد که با پیروزی تبریز خاتمه یافت! و امین‌السلطان از صدر اعظمی عزل شده و تمام کارها بدست اطرافیان شاه جدید می‌افتد که از آذربایجان همراهش بودند. 🔻شاه جدید وقتی ناخوش بود در اینصورت حکیم‌الملک او را می‌دوشید يا سلامت بود؛ خلوتیان سر کیسه‌اش می‌کردند، یا وقتی روضه می خواست و یا رعد و برق می آمد به زیر عبای سیدبحرینی پناه می برد و در این زمان، نان سید در روغن می شد! اکنون قدرت شاه به قول سرتیپ مرتضی قلیخان تا چهار فرسخی تهران بیشتر نفوذ ندارد. در ماوراء آن، حاکمیت شاه را کسی نمی‌شناسد. در کشور علائمی نگران کننده و مخاطره آمیز مشاهده می‌گردد که ادامة اين اوضاع دیگر قابل تحمل و امکان‌پذیر نیست... (خاطرات کاساکوفسکی... ص ۵۰) عین‌السلطنه در این زمان می‌نویسد: «دولت ايران حالیه نه قانون دارد و نه زور...» (خاطرات عین‌السلطنه... ص ۱۳۱۸) جالب است که مظفرالدین شاه آنقدر دلرحم بود که نمی خواست قاتل پدرش را بکشد و اطرافیان وادارش ساختند. اما مردم تهران، هر کجا کرمانی ها را می دیدند کتک می زدند چون میرزا رضا اهل کرمان بود! شاهی قدرتمند مرده بود و شاهی ضعیف بقدرت رسیده بود و جامعه بسوی انقلاب مشروطه می رفت... 🆔️@tahkimmelat
Mostrar todo...
attach 📎

01:01
Video unavailableShow in Telegram
پیرمرد روزگار خوشی را پشت سر نهاده بود. پیرمرد، روزگار خوشی را پشت سر نهاده بود. در صحنه‌های زندگی، شهسواری‌ها کرده بود. به قله‌های رفیع صعود کرده بود. بر یوردهای پر گل و گیاه، سراپرده‌های با‌شکوه افراشته بود. مهمانان مفخم برخوانِ کرم نشانده بود. از شاخه‌های درختِ تفنگ‌آویزش، پنج‌تیرهای خرده‌زن و سوزنی‌های طلا‌کوبیده آویخته بود. از ارتفاعات سهمگین، صخره‌ها و کمرها پا‌زن‌های درشت فرو کشیده بود. ولی اکنون دیگر آن پهلوان پیشین نبود. پیری و بی‌مهری سپهر و ستاره با هم به سراغش آمده بودند. آفتاب جاه و جلالش در حال غروب بود... [بخارای من، ایل من] دگر به سوز دلِ عاشقان که خواهد خواند دلم ز نالهٔ بلبل به درد می‌آید ۱۱ اردیبهشت در سالروز درگذشت معلم همهٔ بچه‌های ایل فرزند ایران و خادم فرهنگ؛ زنده‌یاد استاد محمد بهمن‌بیگی #محمد_بهمن_بیگی #ایل #ایران #فرهنگ
Mostrar todo...
2
📃 ریشه‌های سوسیالیستی فاشیسم | ✍🏻 امانوئل رینکن در چند دهه‌ی گذشته، مباحث عمیقی درباره‌ی ریشه‌های ایدئولوژیک فاشیسم، و بالاتر از همه، یک سوء‌تفاهم بزرگ در باب اصول جمع‌گرایانه‌ای که این جنبش استبدادی اشاعه داد، وجود داشته است. برای درک بهتر این ایدئولوژی، شناخت ژرف زندگی، اعتقادات و اصول رهبران سیاسی آن (مانند بنیتو موسولینی) و رهبران فلسفی آن (مانند جووانی جنتیله) ضروری است.    موسولینی، یک نظامی، روزنامه‌نگار و سیاستمدار ایتالیایی بود که ۱۴ سال عضو حزب سوسیالیست ایتالیا بود. او، در سال ۱۹۱۰، سردبیر هفته‌نامه‌ی La Lotta di Classe (مبارزه‌ی طبقاتی) شد و سال بعد مقاله‌ای با عنوان «ترنتینو از دید یک سوسیالیست» منتشر ساخت. روزنامه‌نگاری و فعّالیّت سیاسی وی او را به زندان کشاند، ولی اندکی پس از آزادی، حزب سوسیالیست ایتالیا -که به‌طور فزاینده‌ای قدرت می‌گرفت و به پیروزی مهمّی در کنگره‌ی شهر رجو امیلیا دست یافته بود- او را مسئول روزنامه‌ی میلانیِ «آوانتی» کرد!    این کنشگری شدید سیاسی با جنگ جهانی اوّل همراه شد، که نقطه‌عطفی در زندگی موسولینی به شمار می‌آید. در آغاز، رهبر حزب سوسیالیست بخشی از یک جنبش ضدّ مداخله‌گرا بود که با مشارکت ایتالیا در جنگ جهانی اوّل مخالفت می‌ورزید. ولی او بعدها به گروه مداخله‌گرا پیوست که باعث اخراج او از حزب سوسیالیست شد... 🖇 متن کامل: ریشه‌های سوسخیالیستی فاشیسم #فاشیسم #سوسیالیسم #ایتالیا #کورپوراتیسم #موسولینی #دولت #جووانی_جنتیله #ملی‌سازی #چپ ➣ Notes_On_Libertyمنبع؛ https://t.me/andishevasedayiranian
Mostrar todo...
اندیشه وصدای ایرانیان :نقد و بررسی تفکر نوین ،ادبیات ، فلسفه ، سیاست و فرهنگ

این کانال به بررسی ونقد فلسفه ، ادبیات ، فرهنگ و سیاست در ایران و جهان میپردازد

اعترافات یک ذهن سخیف ضد زن: زن میخواهد مستقل باشد و از این رو دست به کار روشن کردن مردان درباره زن در ذات خویش شده است این یکی از بدترین پیشرفتها در جهت زشتگری همه جانبه [چهره] اروپاست و این کوشش خامدستانه از جانب زنان در جهت علمی کردن ماجرا و بازنمایی خویش چه نکته ها را که نباید روشن کند زنان این همه دلیل برای سرافکندگی دارند به خاطر این همه خرده بینی بی معنای این همه سطحیگری و خانم معلم بازی و گستاخی حقیر و ولنگاری حقیر و جسارت حقیر که در وجودشان نهفته است . فقط بررسی رفتار او با کودکان کافی است و تاکنون ترس از مرد اینها همه را از ریشه بخوبی خفه و مهار کرده بوده است. امان از روزی که «در از نفسی جاودانه در زن که از آن بهره ها دارد! ـ رخصت یابد که پا به میان معرکه بگذارد روزی که او از بیخ و بن آغاز به از یاد بردن زیرکی و هنر خویش کند ـ یعنی دلبری و بازیگری و سهل انگاری و سبك كردن و سبك گرفتن کارها روزی که از بیخ و بن آغاز به از یاد بردن استعداد ظریف خویش برای هوسبازیهای لذتبخش کند! هنوز نیز ـ از برکت آریستوفانی مقدس! - صداهای زنانه ای بگوش می رسد که پشت آدمی را می لرزاند در آنها با تهدید و با رك كوثر طبیبانه زن نبوده است - هنر بزرگ او دروغگوئی ،است و بالاترین مشغولیتش به ظاهر و زیبائی بیائید ما مردان نیز اقرار کنیم که درست همین هنر و همین غریزه را در زن دوست میداریم و ارج می نهیم - مائی که کاروبار دشواری داریم و برای سبك كردن خویش نیاز به آمیزش با موجوداتی داریم که در زیردستان و نگاهها و حماقتهای ظریفشان، جدیت و گرانی و ژرفی ما جنون آسا به نظرمان آید. سرانجام این پرسش را پیش میکشم هرگز آیا زنی ذهن زنی دیگر را ژرف و دل زنی را با انصاف شمرده است؟ و مگر نه آن است که تاکنون این زنان بوده اند که «زن» را بیش از همه سرزنش کرده اند ـ نه ما؟ ما مردان آرزو داریم که زنان بیش از این خود را با روشنگری رسوا نکنند همان گونه که رعایت و محبت مردان در حق زنان بود که سبب شد تا کلیسا فرمان دهد «زنان در کلیسا ساکت باشند!» و به خاطر خير وصلاح زنان بود که ناپلئون به مادام دو استال خوش سروزبان فهماند که زنان در سیاست ساکت باشند؟! و به گمان من يك دوست واقعی زنان امروز به ایشان خطاب میکند که زنان» درباره زنان ساکت باشند!» زن نبوده است - هنر بزرگ او دروغگوئی ،است و بالاترین مشغولیتش به ظاهر و زیبائی بیائید ما مردان نیز اقرار کنیم که درست همین هنر و همین غریزه را در زن دوست میداریم و ارج می نهیم - مانی که کاروبار دشواری داریم و برای سبك كردن خویش نیاز به آمیزش با موجوداتی داریم که در زیردستان و نگاهها و حماقتهای ظریفشان، جدیت و گرانی و ژرفی ما جنون آسا به نظرمان آید. سرانجام این پرسش را پیش میکشم هرگز آیا زنی ذهن زنی دیگر را ژرف و دل زنی را با انصاف شمرده است؟ و مگر نه آن است که تاکنون این زنان بوده اند که «زن» را بیش از همه سرزنش کرده اند ـ نه ما؟ ما مردان آرزو داریم که زنان بیش از این خود را با روشنگری رسوا نکنند همان گونه که رعایت و محبت مردان در حق زنان بود که سبب شد تا کلیسا فرمان دهد زنان در کلیسا ساکت باشند!» و به خاطر خیر و صلاح زنان بود که ناپلئون به مادام دو استال خوش سروزبان فهماند که زنان در سیاست ساکت باشند؟! و به گمان من يك دوست واقعی زنان امروز به ایشان خطاب میکند که زنان درباره زنان ساکت باشند!» نیچه فراسوی نیک و بد-ص 207 و 208
Mostrar todo...