انتخاب
ازجمله آفتهای معاصریتِ ما، که بجایِ پذیرشِ رنجِ «ندانستن»، سعی در دکورکردنِ سادهسازی و همهفهمبودنِ مفاهیم دارد،
آشناییِ بیش از حد است. از اینرو است که در هر حوزهای به کمیتی از مقادیرِ ناچیز اکتفا میکنیم. برای یک انسانِ پُستمدرن که در حالِ دستوپازدن در منجلابِ فروپاشیِ ارزشهای سنتی است، یک هنرِ ناقص، یک الهیاتِ ناقص و یک آگاهیِ ناقص برای سپریکردن کافیست. تو گویی جهان به حد غایت به آشکارگی رسیده است!
بنابر آنچه گفته شد، الزامیست در آغاز بدانیم که
اساساً چرا خودمان را در موقعیتِ دستبُردن در انتخاب مییابیم؟
«پیششرطهای استعلایی»ِ انتخاب چیست؟
چرا همواره بهدنبال انتخابکردن، خودمان را در معرضِ یک «امرِ اخلاقی» میبینیم؟
کژتابیِ اصلی در مورد مفهوم انتخاب یا عمل [کنش] اینست که: لحظهٔ اکنون را هنگامهٔ عمل میپنداریم. بهعبارتی همواره میشنویم که میگویند: الان وقت «نظر» نیست؛ به عمل نیاز داریم.
این تقریر تمام نقدهای ما به معاصریت را به محاق میبَرد. اساساً آنچه اکنون در حال تجربهٔ آن در قالب هنر، سیاست، فرهنگ و ... هستیم، محصولِ کنشِ ما هستند. ما همواره در حال کنش هستیم. چه زمانی بوده که منفعل بودهایم و حالا گزافهگویان روشنفکر ما را به عمل دعوت میکنند؟!
بنابر آنچه در مورد تمایز عمل و نظر گفته شد، ما در حال انتخابِ میان دو رأی نیستیم بلکه در حال انتخابِ نتایجِ کنشِ خودمان هستیم. شاید کسی پیدا شود و بگوید که «من کنشگر نبودم و منفعل بودم». دوست عزیز، انفعالِ شما توقفِ کنش شما نیست. انفعال سطحی از کنش است. همانطور که فعالیتهای بیش از حد نیز به مثابه انفعال هستند.
دستبردن به انتخاب و عدم پایبندی به نتایجِ نامعلومِ آن، همان نقطهٔ عطفی است که در هیبت یک امر اخلاقی بهنام وجدان بهسوی کنشگر بازمیگردد. ازاینحیث، فعلی را میتوان اخلاقی نامید که فاعلِ آن، به پیامدها و نتایج آن تمکین میکند. بنظرِ من مکانیسم ایجاد وجدان در یک سوژه، بسیار باشکوه است و این سیستم پیچیدهٔ تمدنی است که ما را میلورز میکند. یادمان باشد که ما همواره پیشاپیش درون نظم هستیم. چنین نیست که نظم را به بینظمی اِعمال کنیم. بلکه از نظمی نامنسجم بهسوی نظمی که انسدادها را درونی میکند، پیش میرویم.
در هر انتخابی، سوژهها طوری رفتار میکنند که گویا تمام نتایج کردار خودشان را به شکلی «بحت و بسیط» میدانند. همان آشکارِگی بیشاز حدّی که نخست گفته شد. ما فقط میتوانیم اقدام کنیم. در ساحتِ اقدام همهٔ انسانها، لیبرال هستند. اما بعضی از این انسانها که شایسته و زیبندهٔ عنوان
سوژه [موضوع جهان] نیستند، از پذیرشِ نتایج عمل خود اجتناب میکنند. شما نمیتوانید در ساحت اقدام لیبرال باشید، ولی انتقاد از نتایج عملکردتان را به چشم جزماندیشی ببینید. اقدام اخلاقی، به انتقاد از نتایج آن پایبند است و خبر خوب اینکه در جهان مدرن هیچچیزی [مطلقاً] از چنگال نقد مصون نیست.
در این پارهنوشتهها مخاطب سخنام معطوف به هر دو گروهی از بهاصطلاح روشنفکران است که بصورت ایجابی [پوزیتیو] در حال دعوت یا تحریم هستند. هر دوی ایشان به حد غایت یکسونِگَر و تمامیّتخواه هستند. متمایلشدن به هر کدام از این دو سوی بُردار، بدون تلاش برای درگیرکردنِ گروه مقابل در عرصهٔ پیشبُردِ وضعیت، غیر نقادانه و غیر اخلاقی است.
مطالبی که از نظر شما گذشت ناظر به این است که اکنون چه کنیم؟
اگر در وضعیت معاصر خودمان و شرایط ضروریِ برسازندهٔ آن دقت کنیم، بهسادگی درمییابیم که هیچکسی مایل به پذیرشِ مسئولیت این وضع نیست. از جملهٔ گروههای بسیار پُرادعا و مصون از هرگونه گناه و خطایی، دستهایست خودخواه و جزماندیش موسوم به «مردم». در بابِ این مفهوم باید ششدانگ حواسمان را جمع کنیم؛ چون هرکسی حتی در کسوت منتقدِ وضعیت، به راحتی در پس و پشت آن ساکن میشود. مفهوم مردم را هرکسی [مرامی] میتواند نمایندگی کند. مردم مثل یک انسان نیست که دهانش را باز کند و گزاره تولید کند. همواره مازادی میان مجموع مطالبات آحاد کمّیِ یک جامعه، و آنچه در واقعیت انتولوژیک متجلی میشود، وجود دارد. مازادی که ذکر شد همواره برابر [این_همان] با خواست شخص[ها] نیست.
در گزارهها و استدلالات فعالانی که دعوی یا منعِ انتخاب میکنند، این را جستجو کنیم که آیا خودشان را در فراهمکردنِ این وضع سهیم میدانند یا خیر؟ همانطور که شما نمیتوانید از درونِ چرخهٔ مصرف و میل، نظام لیبرالیسم را نقد کنید، همانطور که نمیتوانید سنت را با خودِ سنت نقد کنید، نمیتوانید نقشِ برسازندهٔ خودتان در وضعیت را نادیده بگیرید. مسئلهٔ انتخاب، این یا آن گزینش/انفعال نیست؛ بلکه هستهٔ سخت و تروماتیکِ دستبُردن در انتخاب، به آغوش کشیدنِ رخدادهای حاصل از آن است، حتی اگر نام آن «انتخابنکردن» باشد.
﹏﹏✎ #عطا_ر
#انتخاب، #کنشگری #نقد
Taamoq | تَعَمُّق