سخنی با دموکراسیخواهانِ آذربایجان
[بخش ۱ از ۳]
جمعی از ترکگرایان در جریان جنبش مهسا بیانیهای با عنوان «بیانیهی جمعی از دموکراسیخواهان آذربایجان پیرامون معضلات جامعهی ایران و مبانی گذار از آن» صادر کردند، که آن را تارنمای
ایرانِ امروز در هفتم آذرماه سال پیش منتشر نمود.
این یادداشت به قصد گفتوگوی یک مرکزگرا (تعبیری که این دوستان ــ در کنار ملیگرای افراطی یا تمرکزگرا ــ برای ما بهکار میبرند) با این گروه نوشته شده است. به نظر من، این موضوعی مهم، بهویژه در این برهه، است و دیگران را هم به مشارکت در گفتوگو دعوت میکنم.
بیانیهی یادشده ۹ محور دارد، که به ترتیب چنیناند: «مسألهی خودکامگی و باز تولید آن»، «مسألهی زنان»، «مسألهی جوامع فرهنگی و ملّیتها»، «شکاف مرکز ـ پیرامون»، «بحران زیستمحیطی»، «مسألهی جوانان و شکاف سنّی»، «بحران اقتصادی و شکاف طبقاتی»، «تبعیضهای دینی و عقیدتی» و «تنشهای بینالمللی».
چیزی که باعث شد من این یادداشت را بنویسم این است که با بخش بزرگی از این موردها به طرزِ شگفتی همسو هستم تا آنجا که اگر خودم ــ که سابقهای دو دههای در بیانیهنویسی دارم ــ بخواهم در این موارد متنی را تهیه کنم مشابه همین نوشتار خواهد بود. اگر سومین محور (مسألهی جوامع فرهنگی و ملّیتها) و بندِ دوم محور دوم (مسألهی زنان) را ــ به دلایلی که خواهم گفت و به جهتِ گفتوگوی بیشتر ــ به کنار نهیم با باقی محورها و مطالبِ مندرج در آنها کوچکترین اختلافی ندارم؛ یعنی، حتا ترکیبها و واژههای انتخابی دوستان را هم میپسندم. برای اینکه مبادا من اشتباه کرده باشم از دوستانِ همجریانیِ خودم میخواهم اینها را دقیق مطالعه کنند.
خب، آیا بهتر نیست هنگامی که بیش از هشتاد درصد اشتراک نظرِ کامل داریم به جای شعار دادن و انگ زدن به یکدیگر ــ از هر دو سو ــ نقاطِ اختلاف در بیست درصد را مشخص کرده و برایش گفتوگو کنیم؟
نکتههایی که من به نظرم میرسد چنین است:
مهمترین نکته، تأکید دوستان بر واژهی «ملّیت» است که در خط آخر بیانیه هم به چشم میخورد. این واژه منسوب و برگرفته از «ملت» است که دستکم از هنگامهی جنبش بزرگ مشروطه در معنای مردمانِ یک کشور (در ترکیبِ دولت ـ ملت) به کار رفته است و در این معنا (نِیشِن) رواجی جهانی دارد و در کتابهای علمیِ خودمان هم در این معنا جا افتاده است. چرا شما از این واژه برای نامیدنِ یک گروه زبانی، آنهم در ایران، استفاده میکنید در حالی که واژهی مناسب و رسای «قوم» را داریم؟ اگر چنین نوآوریِ نادرست و در تضاد با معنیِ جاافتادهای را دارید، پس به جای ملت ایران از چه ترکیبی استفاده میکنید و آیا اصلا سطح مشترک هویتیای را با دیگر ایرانیان برای خود قائل هستید؟ و آیا غرضتان از ملتِ مثلاً ترک فقط ترکزبانانِ درونِ ایران است یا کل ترکزبانانِ جهان؟ و اصولاً این تفکیکِ مردمان ایرانی را تنها بر پایهی زبانِ مادری یا محلی درست میدانید؟
در بند دوم محور دوم اشاره کردهاید به تبعیضهای درهمتنیده برای برخی زنان که مصداق آن را «نژادی، زبانی و طبقاتی» میدانید. نژادی به چه معناست؟ در ایران کدام گروه از مردمان بهواسطهی نژادشان ــ که اصلاً باید این واژه را تعریف کنید ــ مورد تبعیض قرار گرفتهاند که زنانشان مورد تبعیض مضاعف قرار گرفته باشند؟ من که فکرم به جایی نمیرسد. اگر منظور افغانستانیان هستند که آنها همنژاد و همتبار ما هستند. یا موضوع زبان! تبعیض زبانی برای زنان به چه معناست؟ اگر استخدام در ادارهای دولتی شرطِ تسلط بر زبانِ میانجی را دارد که شامل مردان هم میشود!
اما مهمترین محل گفتوگوی ما محور سوم است.
اگر ما برای ارتباط با مردمانی بیشتر نیاز به زبانی میانجی داشته باشیم، همچنان که در همهی کشورها ــ حتا در عینِ توجه به زبانهای مادری و محلی ــ مرسوم است، بهگونهای که حتا در کشورهای تکقومیتی ــ که البته گمان نمیکنم در عالم واقع چنین چیزی وجود داشته باشد مگر آنکه قبیلهای دورافتاده تبدیل به کشوری مستقل شده باشد یا جزیرهای زبانی به ظرافت تراشیده شده باشد ــ نیز گویشی مرجع شده و رسمیت مییابد و زبان معیار شکل میگیرد، در عین آنکه در جاهای مختلف گویشهای متفاوتی از آن زبان وجود داشته باشد.
و نیز اگر مانند هر انسان معقولی بخواهیم هویتی داشته باشیم که در نتیجه ما را به خواندنِ تاریخ و منابع ادبی و فکری و علمیمان نیازمند میکند.
پس، ناگزیریم زبان فارسی را به عنوان زبان تمدنی و فرهنگی و نیز میانجی بپذیریم، در عین آن که من میپذیرم زبان مادری و محلی نیز میباید در کنار آن ــ در حدّ تسلط بر هر دو زبان ــ آموزش داده شود.
👇
@IranianLook