cookie

Utilizamos cookies para mejorar tu experiencia de navegación. Al hacer clic en "Aceptar todo", aceptas el uso de cookies.

avatar

نگاه ملی

جایی برای یادداشت‌‌های علیرضا افشاری؛ روزنامه‌نگار، پژوهشگر تاریخ و کنشگر میراثی @Afshari52

Mostrar más
Publicaciones publicitarias
298
Suscriptores
Sin datos24 horas
+17 días
+130 días

Carga de datos en curso...

Tasa de crecimiento de suscriptores

Carga de datos en curso...

برای آشنایی بیشتر با شادروان داوود هرمیداس باوند معرفیِ کوتاهی که در آغاز متن سخنرانی‌شان در مجله نهاده بودیم و حاوی نکته‌هایی از زندگی ایشان است بازنشر می‌کنیم، با یادِ این نکته که این استاد گرامی و ایران‌گرا همیشه برای سخن گفتن از ایران و همراهی با نهادهای فرهنگی آمادگی داشت، از جمله آن‌که در نشستی از نشست‌های «نگاهی به تاريخ معاصر» انجمن از «تأثير روس و انگليس بر مشروطيت» برای‌مان گفت (13 اسفند 1382) و نیز جزو هیأت داوری «همایش علمی کورش بزرگ» (انجمن افراز ـ 1395) و در پیش‌نشست نخست آن همایش که برگزار کردیم (نشست تخصصی علوم سیاسی و ایران باستان، روز شنبه 13 شهریور ـ خانه‌ی اندیشمندان علوم انسانی) از سخنرانان بودند: «آقای هرمیداس باوند دانش‌آموخته‌ی رشته‌ی علوم سیاسی دانشگاه تهران و دارای درجه‌ی دکترا در رشته‌ی روابط بین‌الملل از دانشگاه واشنگتن دی‌سی هستند. دکتر باوند از سال ۱۳۴۲ خورشیدی تا سال ۱۳۶۰ در وزارت امور خارجه فعالیت‌های مختلفی را بر عهده داشتند، از جمله دو دوره به عنوان نماینده‌ی دائم ایران در سازمان ملل (۷۳ـ۱۹۶۸ میلادی)، معاون کمیسیون حقوقی مجمع عمومی (۱۹۷۷) و معاون کمیسیون ناظر بر تدوین کنوانسیون جهانی برای مبارزه علیه گروگانگیری بودند که چون سمت ایشان هم‌زمان شد با گروگانگیری کارمندان سفارتخانه‌ی آمریکا در ایران، ناگزیر از ترک سازمان ملل و بازگشت به ایران شدند. ریاست دفتر حقوقی وزارتخانه، ریاست اداره‌ی هشتم سیاسی و ریاست هیأت نمایندگی ایران در دفتر مشترک هماهنگی از فعالیت‌های پسین ایشان است. دکتر داوود هرمیداس باوند هم‌چنین در سال‌های اخیر در دانشگاه‌های مختلفی از جمله دانشگاه تهران، علامه طباطبایی، دانشگاه عالی دفاع ملی و... به عنوان استاد روابط بین‌الملل مشغول تدریس هستند». گفتنی است از ایشان کتاب‌های مبانی حاکمیت تاریخی، حقوقی و سیاسی بر جزایر سه‌گانه‌ی تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی ـ ۱۹۶۶، به زبان انگلیسی در نیویورک که بر دست دفتر خدمات دعاوی ایران و امریکا به فارسی ترجمه شد، دریاهای بسته و نیمه‌بسته ـ ۱۹۷۰، دانشگاه رُدآیلند (موضوعی که در کمیسیون حقوقی مجمع عمومی سال ۱۹۷۶ از سوی ایشان طرح شد و به تصویب کمیسیون رسید و در کنوانسیون سوم حقوق دریاها گنجانده شد)، جزایر خُرد و دیپلماسی کلان ـ ۱۹۸۱، به زبان انگلیسی در نیویورک که با عنوان «سیاست‌های کلان و جزایر خرد» به فارسی برگردانده شد، مسأله‌ی نوروز (بمباران سکوی نوروز ایران توسط عراق)، نقض تعهدات بین‌المللی و مسئولیت‌های ناشی از آن ـ دانشگاه تهران، ۱۳۸۲، و تغییرات ناظر به مفهوم مسئولیت بین‌المللی دولت‌ها در دسترس است، هر چند آن حافظه‌ی شگفت‌انگیز از تاریخ ایران‌زمین و قراردادهایش در تاریخ معاصر، با ذکر ریز‌ترین جزییات، از دست رفته است. یاد ایشان را با آوردن بخشی از سخنرانی‌شان با عنوان «پرونده‌ی اروندرود و پیشینه‌ی اختلاف‌ها در مرزهای غربی ایران» در همایش یادبود شادروان استاد پرویز ورجاوند (همایش ایران ورجاوند ـ دوم امردادماه 1386 خورشيدی در دانشگاه علوم پزشكی تهران، به کوشش «پایگاه اطلاع‌رسانی برای نجات یادمان‌های باستانی») به پایان می‌بریم (متن کامل سخنرانی در نخستین شماره از فصل‌نامه‌ی فروزش ـ زمستان 1387، به سردبیریِ علیرضا افشاری، منتشر شده است)، مطلبی که دربرگیرنده‌ی نکته‌ای مهم و ظریف و شایسته‌ی پی‌گیری از سوی پژوهشگران این حوزه است: 👇 #کارگروه_تاریخ @anjomanafraz www.anjomanafraz.com
Mostrar todo...
استاد داوود هرمیداس باوند (زاده‌ی ۱۳۱۳) سومین سخنران در نشست‌های ماهانه‌ی انجمن افراز بود که در آدینه، ۲۵ امرداد ۱۳۸۱ خورشیدی، در فرهنگ‌سرای بانو (سرو) از «مبانی هم‌گرایی منطقه‌ای حوزه‌ی تمدنی ایران ـ با نگاهی به روند شکل‌گیری اتحادیه‌ی اروپا» سخن گفت: از جهانی شدن و پیامدش و نیز چگونگی شکل‌گیری اتحادیه‌های منطقه‌ای سخن راند و این که آن زمینه‌ها به‌گونه‌ای عینی‌تر و شدیدتر، و به‌ویژه تجربه‌شده، در ایران فرهنگی وجود دارد اما به شرط آن‌که با شکل‌گیری مؤلفه‌هایی چون توسعه‌ی سیاسی (مدنی و کثرت‌گرا بودن و مشارکت دادن همه‌ی شهروندان) و احراز جایگاه مطلوب در نظام جهانی بتوانیم کانون جذب برای پیوستن داوطلبانه به‌یکدیگر شویم... متن این سخنرانی مهم و هم‌چنان آرمانی برای ایران‌گرایان را در شماره‌ی سوم از نامه‌ی درونی انجمن افراز بخوانید. این استاد برجسته‌ی روابط بین‌الملل روز گذشته، ۲۱ آبان ۱۴۰۲، درگذشت. انجمن افراز درگذشت ایشان را به ایرانیان، ایران‌دوستان، حزب متبوع‌شان (جبهه‌ی ملی ایران) و خانواده‌ی گرامی‌شان سوگ‌باش و تسلیت می‌گوید. #کارگروه_تاریخ @anjomanafraz www.anjomanafraz.com
Mostrar todo...
«البته در مورد کردستان، طبق قرارداد «سور» پیش‌بینی شده بود، خودمختاری مطلق به کردستان داده شود. ولی در قرارداد «لوزان» این تعهد نادیده گرفته شد و از آن جایی که منابع نفتی در کرکوک و موصل در این قسمت از خاک کردستان قرار داشت، انگلستان بر آن شد تا این منطقه از حیطه‌ی حاكمیت عثمانی خارج شده و در محدوده‌ی فعالیت شرکت نفت ایران و انگلیس قرار گیرد و لذا این مسأله‌ به عنوان اختلافی مطرح و به شورای اجرایی جامعه‌ی ملل ارجاع گردید تا در نهایت بر اساس تصمیم گرفته‌شده، قسمتی از خاک کردستان ــ که به نام اقلیمِ کردستان معروف است ــ به عراق واگذار شد که از ابتدا هم به عنوان یک رویداد نامتجانس تلقی شد. بنابر این عراق، وارثِ تحمیلی این قسمت از امپراتوری عثمانی گردید. ... از آن تاریخ كردها با تركیه و عراق به طور ادواری در تعارض بودند. مساعی آن‌ها برای نیل به خودمختاری نه تنها تهدیدی برای كشور مربوط، بلكه برای دیگر كشور‌های هم‌جوار نیز تلقی می‌گردید، به همین جهت آن‌ها از این لحاظ كم‌وبیش نگرش مشترك داشته‌اند، حال آن‌كه به نظر من موضع ایران به دلایل متعدد می‌بایست متفاوت باشد... زیرا كردها به دلایل نژادی، زبانی و تاریخی جزیی از پیكره‌ی تاریخی و حوزه‌ی تمدن ایرانی بوده‌اند. قدمت تاریخی آن‌ها به دوران مادها یعنی 700 سال پیش از میلاد برمی‌گردد. آن‌ها از 2700 تا 3000 سال پیش در این منطقه سكونت داشته‌اند، حال آن‌كه سلطه‌ی تركیه و عراق، یكی به 400 سال قبل و دیگری به 80 سال قبل، یعنی از 1928 به بعد، می‌رسد... ایران می‌باید تمامی كردها را به طور دوفاكتو و عملی شهروندان ایرانی تلقی نماید، آن‌ها ایران را به عنوان ملجاء و پناه‌گاه خود بدانند. چنان‌كه دولت آلمان غربی سابق تمامی آلمانی‌زبان‌ها را در هر نقطه‌ی جهان، عملاً شهروند خود دانسته و پذیرای حضور آن‌ها شد. در زمان رضاشاه نیز مصوبه‌ای از هیأت دولت وقت گذشته بود مبنی بر این‌كه ساكنان شیخ‌نشین‌های خلیج فارس به عنوان شهروندان ایرانی تلقی شوند. این مصوبه موجب نگرانی دولت بریتانیا شد و در پی ریشه‌یابی این ادعا برآمد. چنان‌كه در مورد كویت، بررسی سابقه‌ی تاریخی حكایت از آن داشت كه این منطقه محل حضور و سكونت ماهی‌گیران ایرانی بوده كه مورد تجاوز شاخه‌ای از آل عتوبی یعنی آل صباح قرار گرفت و منجر به اخراج ایرانیان شد. در زمان سلطنت كریم‌خان زند، ایرانیان بصره را متصرف شدند. در آن تاریخ كویت جزو ولایت بصره بود. بعد از مرگ كریم‌خان، صادق‌خان والی بصره كه مدعی جانشینی كریم‌خان بود بصره را رها نمود و به شیراز بازگشت و در نتیجه، بصره و كویت دوباره تحت قلمرو عثمانی قرار گرفت. در اواخر سده‌ی نوزدهم، شیخ كویت از طریق شیخ خزعل خواستار شد كه تحت حمایت ایران قرار گیرد. این امر موجب نگرانی انگلیسی‌‌ها شد و آن‌ها بر آن شدند كویت را كه جزو قلمرو امپراتوری عثمانی‌ها بود، تحت‌الحمایه‌ی خود قرار دهند كه به همین نحو نیز عمل شد، البته بعد از برخورد‌ها و مذاكراتی با عثمانی‌ها. در مورد بحرین، حاكمیت تاریخی ایران، خالی از هر گونه ابهام بود و تا اواخر سده‌ی هیجدهم ادامه داشت. بعد از مرگ كریم‌خان زند، بروز منازعه بین مدعیان جانشینی او سبب شد كه شاخه‌ی دیگری از آل عتوبی یعنی آل خلیفه به این جزیره، دست تطاول دراز كند. مساعی دولت ایران برای اعاده‌ی حاكمیت با مخالفت دولت انگلستان روبه‌رو شد. حتا آن‌ها قراردادِ شیراز (1822) ــ بین كارگزار سیاسی بریتانیا، ویلیام بروس با حسن‌علی‌میرزا فرمان‌فرما مبنی بر به‌رسمیت شناختی حاكمیت ایران بر بحرین ــ را به‌عنوان این‌كه كارگزار سیاسی‌شان از حدود اختیارات خود عدول نموده، به رسمیت نشناختند. انگلیسی‌ها از بحرین به‌عنوان جزیره‌ی مورد اختلاف یاد می‌كردند و از اعاده‌ی حاكمیت ایران شدیداً جلوگیری می‌نمودند. كوتاه آن‌كه، اعطای شهروندی ایران به ساكنان شیخ‌نشین‌های خلیج فارس و سلطنت‌نشین عمان سبب شد كه انگلیسی‌ها در مقام ریشه‌یابی تاریخی این مصوبه برآیند. بی‌شك ارتباط كردهای ساكن سرزمین‌های جداشده از پیكره‌ی میهن، با ایران، خود گویای این واقعیت و سابقه است كه موضع سیاسی دولت ایران نسبت به آن‌ها می‌بایست متفاوت از نگرش و برخورد تركیه، عراق و سوریه باشد». یاد و نام‌شان گرامی! #کارگروه_تاریخ @anjomanafraz www.anjomanafraz.com
Mostrar todo...
بخش پایانی پس از آن همایش، باز هم نشست‌هایی درباره‌ی جنگ را برگزار کردم که احتمالاً مهم‌ترینش میزگرد ما در نشست‌های اندیشه‌ی انجمن زروان با عنوان «نقش ارتش در دفاع مقدس» (مؤسسه‌ی بهاران ـ آدینه ۲۶ شهریور ۱۳۹۵) بود با حضور بزرگانی چون شادروان سرهنگ علی قمری و ناخدا هوشنگ صمدی و نیز کاپیتان محمود ضرابی که چون می‌خواست هم‌رزمانی که با خود به نشست آورده بود سخن بگویند خود بسیار کوتاه سخن گفت تا ما خاطرات تکان‌دهنده‌ی خلبان صدیق قادری را بشنویم که در همان ماه‌های نخست جنگ اسیر شده بود و از سخنان و سروده‌ی خلبان صالح افشار، که استاد درس نجات در دانشگاه نیروی هوایی است، بهره بریم (در کنار دوستانم علی غفوری، پژوهشگر حوزه‌ی جنگ که سال‌ها پیش نوشته‌هایش را در روزنامه‌ی ایران دنبال می‌کردم، و دکتر شروین وکیلی). سخنان کوتاه کاپیتان و نیز سخنش در ابتدای بخش پرسش‌وپاسخ را هم پیوست کرده‌ام چرا که دمادم یاد دوستان و استادانش را می‌کند... در آن نشست‌ها بود که در کمال شگفتی آگاه شدیم چگونه تبلیغات جنگ به‌گونه‌ای ذهن ما را دگرگون کرده بود که نقش حیاتی ارتش در جنگ را نمی‌دانستیم. برای نمونه، در ماجرای دفاع ۳۴ روزه‌ی خرمشهر در برابر سپاهیان گسترده و زرهی عراقی ما هیچ کجا نامی از ارتشیان گردان‌های دژ، که از بازماندگان  لشکر ۹۲ زرهی خوزستان بودند و شادروان علی قمری نام یک یک‌شان را به خاطر داشت، گردان تکاوران نیروی دریاییِ زیرِ فرمانِ ناخدا صمدی که ۳۳۰ کشته داد یا ۷۳۰ دانشجوی دانشکده‌ی افسری تهران نشنیده بودیم... و اصولاً شش ماه نخست جنگ را نیروی هوایی ما در برابر ارتش عظیم و مدرن صدام‌حسین اداره کرد تا کشور نظم و نسقی بیابد و بتوانیم به‌درستی بر روی دفاع ملی متمرکز شویم. درک می‌کنم که در جاهایی، به‌ویژه در خودِ دورانِ جنگ، به شکست‌های خودمان اشاره نکنیم یا از تیزهوشی‌های فرصت‌طلبانه‌ی دشمن در برابر نادانی‌های برخی سیاست‌مردان‌مان یاد نکنیم یا سردارهای شجاع سپاهی و سربازانِ از جان گذشته‌ی بسیجی را بستاییم، اما چرا نقش ارتش در جنگ تا این اندازه نادیده گرفته شد و در حق این عزیزان، که فرزندانِ این آب‌وخاک آن‌هم از نقاط مختلف کشور و بسیاری هم از روستاها بودند، ستم شد؟ حتا فراتر از آن، در حق زن و بچه‌شان؛ به‌گونه‌ای که برخی از آنان هنوز مستأجر هستند... دوستی سیاسی، که خود در قالب سپاهی روزگاری طولانی را در جنگ بود (سیداحمد نبوی)، در نشستی با کسانی از انجمن بازنشستگان ارتش به‌درستی گفته بود که «شرکت‌ها همیشه خواهان به استخدام درآوردن بازنشستگان ارتشی هستند چرا که افرادی دقیق و منظم و وقت‌شناس و در کار قابل اتکا هستند»... نخستین خاطره‌ای که از یک خلبان دارم هم‌روستایی‌مان، شادروان وجیه‌الله جیرودی، که همیشه بر روی خودرو پیکانی که مدت‌هایی مدید آن را سالم و نو نگاه داشته بود روکشی می‌گذاشت ــ لابد در دوره‌ای که دیگر حقوق چندانی نمی‌گرفتند ــ و برخوردی مبادی آداب داشت و حتا در مقطعی در اوانِ دبیرستان که دوستانی مکاتبه‌ای داشتم به من گفتند که برای ترجمه‌ی بخشِ سختی از یک نامه‌ی انگلیسی، که به شعر بود، به او رجوع کنم که در جوانی در آمریکا تحصیل کرده بود تا شادروان سرهنگ نصرالله توکلی نیشابوری که پیش از درگذشتش دیداری داشتیم همه مردانی شیک‌پوش، مرتب، استوار و هم‌چنان ورزیده، به‌نسبت آگاه، آداب‌دان و ایران‌گرا بودند... امیر سرتیپ دوم ضرابی خلبان بازنشسته‌ی مک‌دانل داگلاس اف‌ـ۴ (فانتوم) نیروی هوایی ارتش ایران متولد ۲۳ اسفند ۱۳۲۵ در کرمان بود. او سال ۱۳۴۶ وارد دانشکده‌ی خلبانی نیروی هوایی ارتش شد و دوره‌ی خلبانی‌اش را در آمریکا دید. سال ۱۳۴۹ به ایران بازگشت. با آغاز جنگ، جانشینی معاونت عملیات پایگاه ششم شکاری بوشهر را بر عهده گرفت. این‌ خلبان سابقه‌ی اجکت و حضور در عملیات‌های مهم نیروی هوایی مانند کمان ۹۹، عملیات مروارید و شبح‌های ۱، ۲ و ۳ را در طول سال‌های جنگ دارا بود. در سال‌های اخیر نیز دبیریِ کانونی را که برپا کرده بود، «کانون خلبانان ایران»، به عهده داشت تا بیشتر با یارانش سر کند و در حد امکان یاری‌گرشان باشد. با آن که چند باری در گذر زندگی‌ام بر دستِ دوستانم به جهت تقدیر یا شادباشِ تولد غافل‌گیر شدم اما آن غافل‌گیری که در حضور بزرگانی از جنس خودت بود چیز دیگری بود؛ همیشه به یادم خواهد ماند و به آن افتخار خواهم کرد... دوست دارم به جای عنوان‌های ارتشی تو را با همان عنوانی خطاب کنم که یارانت را خطاب می‌کردی: بدرود «کاپیتان ضرابی!». - برخی اطلاعات در این نوشتار را از مصاحبه‌ها و پرونده‌ی خوب و غم‌برانگیزی که خبرگزاری مهر در گفت‌وگو با شماری از غیورمردان خلبان تهیه کرد برداشته‌ام، از جمله این. ▪️ @IranianLook
Mostrar todo...
بخش سوم پس، در این‌جا، بحث طاغوتی بودن نیست اما قابل پژوهش است که چرا امر دفاع به چنین متخصصانی سپرده نمی‌شود و کار به آن‌جا می‌رسد که بر پایه‌ی سخن پژوهشگران جنگ افرادی بسیار کشته می‌شوند و حتا گاه بر انجامِ عملیاتی لو رفته پافشاری می‌شود... در همایش هنگامی که نوبت به تقدیر از خلبانان شد، پس از نام بردن از خلبانان سخنران، جناب ضرابی خود به پشت جایگاه رفت و آن را از مجید ساسانی ــ دوست درگذشته‌ام که پزشک بود اما بر ادبیات چیره و مجری‌ای بسیار توان‌مند بود ــ گرفت تا خود یارانش را صدا زند. طبیعی بود، این‌جا عرصه‌ی سیمرغ بود و سخنان شورآفرینِ هم‌چو اویی را می‌طلبید که به دانشجویان نیروی هوایی ارتش ایران («دانشگاه علوم و فنون هوایی شهید ستاری» و «فرماندهی آموزش‌های هوایی شهید خضرایی») که با لطف و پی‌گیریِ خود او به همایش آمده بودند ــ آن‌هم در غیبتِ بسیاری از دوستانِ ایران‌گرای‌مان که گمان می‌کردیم به این همایش افتخارآفرین خواهند آمد، حتا شاگردان و آشنایان بسیارِ آن دو استاد دعوتیِ خودمان یا یارانِ سپاهی آن دو سردار دیگر... و نیامدند و اگر آن دانشجویان هم نبودند تالار بسیار خالی بود ــ نهیب بزند که بدانید لباس‌هایی که بر تن دارید چه قدر و ارزشی دارند... او که خود روز ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ یکی از خلبانانی بود که در قالب عملیات چهارفروندیِ انتقام از ‌پایگاه ششم شکاری بوشهر، که بعدتر فرمانده‌ی گردان و معاون عملیات در همان پایگاه گردید، برخاسته و پایگاه شعیبیه در عراق را بمباران کردند به‌درستی تأکید کرد که روز شروع جنگ ۳۴ سالش بود و نه ۱۴ ساله، و این یعنی آن‌که حضور درازمدتش در صحنه‌های نبرد را آگاهانه انتخاب کرد و نه هیجان‌زده و احساسی. اما چرا؟ [این بخش از همایش را به گونه‌ای صوتی درآوردم ــ هر چند کیفیتش به خاطر آن که فرمت فیلمِ همایش که امیدوارم فرصتی دست دهد تا روی تارنمای آپارات بارگذاری‌اش کنم به گوشی تلفنم نمی‌خورد و رایانه‌ام بلندگو نداشت و از راه سیم گوشی ضبط کردم پایین است ــ تا خود گوش دهید، دوازده دقیقه است (کلامِ پایان‌بخش مجید ساسانی را هم حذف نکردم تا شنیدنِ صدای گرمش برای دوستان مشترک خاطره‌ای بسازد)]. ضرابی با شناختی که از تک تک خلبانان داشت ــ این اسطوره‌های ایران امروز که ما آن‌ها را نمی‌شناسیم... همان‌ها که هم‌چون رستم، در زمانه‌ای که از هر سو تیر بلا بر سرشان می‌بارید، خود انتخاب کردند که به جنگِ دیوان بروند ــ آنان را با لحنی استوار و شورآمیز توصیف می‌کند که شنیدنی است؛ فرمانده‌ی عملیات مروارید، از اسطوره‌های تیم اف‌ـ۵ یا ترابری، کسی که در هر لحظه که خواسته می‌شد حاضر بود،... یا گاه همراه با شوخی؛ او که خود را هم‌چنان بیست ساله می‌بیند یا خوش‌تیپ‌ترین خلبان ایران... و با اجرای موسیقیِ «گروه رزم‌نوازان نیروی هوایی». نام این خلبانان را در گزارشی که از همایش‌مان تهیه کردم و هم‌چنان بر روی تارنمای ایران‌بوم در دسترس است بخوانید. بدنه‌ی ارتش ایران از چنین مردانی تشکیل شده بود، گاه کسی هم‌چون کاظمیان که سخنران خوبی نیست ــ بر خلافِ برخی از کسانی که این روزها بر مصدر امور می‌بینیم و پیش از یاد گرفتن پیشه و تخصصی نخست سخن‌وری و تأثیرگذاری بر مردم را یاد گرفته‌اند ــ یا گاه هم‌چون برات‌پور افتادگی و خضوعی دارد که باور نمی‌کنی فرمانده‌ی یکی از مهم‌ترین عملیات‌های هوایی جهان بوده است. آری، هم‌اینان در هنگام دفاع از ایران چونان بودند که دیدیم، و ضرابی چه زیبا یاد می‌کند که: «میثاق خون بستیم که ایران بماند!». این میثاق آن‌چنان برای این مردان ارزشمند بود که برخی با وجود تسویه شدن به صحنه‌ی نبرد بازگشتند (شهید غفور جدی هنگامی که می‌خواست عملیاتی را انجام دهد حتا لباس پرواز نداشت چرا که از او گرفته بودند و هم‌رزمانش به او لباس دادند یا شهید محمد قهستانی که با پی‌گیری و واسطه دیدن به نیروی هوایی بازگشت)؛ شماری از آنان با آن که رده‌ی ۵ ستادی را داشتند و آیین‌نامه‌ای مجاز به پرواز نبودند (هم‌چون امیر برات‌پور یا امیر صمدی فرمانده‌ی عملیات جنگ نفت‌کش‌ها) باز و حتا گاه مخفیانه به پرواز می‌رفتند؛ تعدادی از این بزرگان حتا گاه تا سه اجکت و خروج اضطراری از هواپیمای در حال سقوط را در کارنامه داشتند که برابر آیین‌نامه با یک اجکت می‌توانستند از رده‌ی پروازی خارج شده و به کارهای ستادی گمارده شوند (امیران محمد جوان‌مردی و حسین نظری و عتیقه‌چی از این گروه بودند که خلبان اخیر سانحه‌ی سقوط هلی‌کوپتر را هم در کارنامه داشت)؛ یا برخی از آنان از زندان می‌آمدند تا در عملیاتی هوایی به مصافِ دشمن بروند (شهید ابوالفضل مهدیار از زندان اوین یک‌راست به گردان اف‌فور دیِ مهرآباد آمد و سپس رفت بوشهر تا برود پرواز)... بلی، اینان اخراجی‌هایی واقعی بودند که برگشتند و شهید شدند... آنانی هم که زنده ماندند در پایان جنگ ماه‌ها مرخصی را طلب داشتند! 👇
Mostrar todo...
همایش ایران ورجاوند 3، به مناسبت سالروز آغاز دفاع مقدس برگزار شد - تقدیر از آنانی که آرامش‌مان را مدیون‌شان هستیم

بخش دوم اما بخت به ما رو کرد و یکی از همراهانِ دیده‌بان، یسنا خوش‌فکر، به من اطلاع داد که برای کاری با «انجمن خلبانان ایران»، که شادروان ضرابی بنیاد نهاده و مدیرش بود، در پیوند است و امکانِ چنین حرکتی وجود دارد. شگفت‌زده شدم که ما امکان چنین کاری را داشته باشیم، لابد بسیاری معتبرتر از ما چنین کرده‌اند و تجلیل‌ها در تلویزیون و بنیادهای ارتشی و نظامی از آنان شده باشد... اما انگار چنین نبود! با یسنا به دیدار جناب ضرابی در دفتر انجمن‌شان در حوالی میدان انقلاب رفتم. استقبال کرد و مرا غرق شادمانی نمود. در انجمن‌مان که به موضوع‌های میراث فرهنگی، گردشگری، صنایع دستی و میراث معنوی می‌پرداخت پیشینه‌ی چنین کاری وجود نداشت، اما مگر می‌شد این فرصت را از دست داد؟ تقدیر از چنین اسطوره‌هایی را در قالب میراث معنوی قرار دادیم و با هم‌فکری یاران (محسن قاسمی‌شاد که هماهنگیِ اجرایی همایش را بر دوش گرفت و کاوه مرادی که طراحی پوستر را هم انجام داد و محمد جهان‌آبادی که عکاسی را بر عهده گرفت) قرار شد برنامه را در دنباله‌ی همایش‌های «ایران ورجاوند» بگذاریم که دو تایش را در بزرگ‌داشت شادروان استاد پرویز ورجاوند برگزار کرده بودیم. بعدها دو نشست دیگر را هم با همین عنوان گرفتیم؛ بزرگ‌داشت استادمان شادروان مرتضی ثاقب‌فر و «سال‌روز فاجعه‌ی بمباران شیمیایی حلبچه». برای سخنرانی هم، در کنار سرتیب دوم خلبان فرج‌الله برات‌پور (فرمانده‌ی عملیات حمله به پایگاه الولید) و امیر منصور کاظمیان (کمک‌خلبان شهید عباس دوران در عملیات قهرمانانه‌ی اصابت هواپیمای آتش‌گرفته‌اش به هتل در نظر گرفته‌شده برای هفتمین دوره‌ی اجلاس سران جنبش غیرمتعهدها، آن‌هم پس از نابودی  پالایشگاه مهم «الدوره»ی بغداد، که در نتیجه‌ی آن عملیات اجلاسِ یادشده در عراق برگزار ‌نشد) و نیز سرتیپ دوم خلبان بازنشسته دکتر احمد مهرنیا که به‌گونه‌ای سازمانی حوزه‌ی پژوهش‌ها در نیروی هوایی ارتش را در اختیار دارد ــ که پیشنهاد شادروان ضرابی بودند ــ استادان هوشنگ طالع و فریدون جنیدی را در نظر گرفتیم که سخنان و تحلیل اولی در مورد جنگ را بارها شنیده بودم و نگاهی ایران‌گرایانه، پرشور و نیز مستند به موضوع داشت و دومی نیز در حوزه‌ی تاریخ و فرهنگ سخنرانی آگاه بود و یسنا که از شاگردانش بود از او خواسته بود تا درباره‌ی دفاع در ادب فارسی، از جمله شاهنامه که بر آن چیره بود، سخن گوید. اما یسنا به سخنرانیِ کسانی از سپاه پاسداران هم پافشاری کرد با این باور مهرورزانه که خواهان یگانگی و نزدیکیِ این نیروها به هم است. سخنان من تأثیری نگذاشت در حالی که علت وجود و آرمان این دو نیروی مسلح کاملاً از هم جداست و به‌نظرم سخنان سردار محمد هادی، از فرماندهان جنگ ایران و عراق، در همایش که خود می‌گفت ما از جنگ چیزی نمی‌دانستیم و در همان‌جا از رموز آن آگاه شدیم (که باید پرسید به چه قیمتی؟) و نیز سردار سیدناصر حسینی‌پور، از اسیران جنگ و نویسنده‌ی کتاب «پایی که جا ماند»، هر چند مفید بود و بخش‌های دیگری از تلخی جنگ و فداکاری ایرانیان در آن را تصویر می‌کرد مناسبِ نشستِ ما نبود، چرا که این بزرگ‌واران رسانه‌های اصلی را در اختیار داشتند و دارند و سخن‌شان بسیار شنیده شده بود. به هر رو، به احترام یسنا که پیشنهاددهنده و هماهنگ‌کننده‌ی این برنامه بود حضور این دوستان را هم پذیرفتیم. همین‌جا باید اشاره کنم که درست است ارتش ایران، با وجود آن‌که اعلام کناره‌گیری‌اش روز پیروزی انقلاب ۵۷ شده است، با روح آن انقلاب سازگار نبود؛ و نیز نیروهای چپی و به پیروی از آنان مذهبی‌های پیروزشده در انقلاب خواهان انحلال ارتش و سبب کشتارهای بسیار میان این نیروها شدند؛ اما مگر می‌شود عرصه‌ی دفاع از ایران را به کسانی سپرد که هیچ پیشینه‌ی جنگ یا فراگیریِ فنون جنگی را نداشتند و حداکثر سابقه‌ی برخی از آنان دیدنِ آموزش‌های چریکی نزدِ برخی نیروهای انقلابی منطقه یا دولت‌های عربی بوده است؟! سران ارتش که، گناه‌کار یا بی‌گناه، یا اعدام شدند یا فراری؛ پس چرا به بدنه‌ی ارتش که برآمده از همین مردم بودند اعتماد نشد؟! در این زمینه، فیلمی که در کنار دو فیلم دیگر در دوره‌ی انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۳۹۶، یعنی دور دوم برگزیده شدن حسن روحانی و به قصد به افتضاح کشیدنِ او، از سوی نیروهای اطلاعاتی پخش شد بسیار مهم است؛ جایی که روحانی، در مجلس اول، خواهان قطع حقوق بازنشستگیِ ارتشیان می‌شود و شادروان مصطفی چمران، که آن زمان الگوی جنگی نیروهای انقلابی بود و هنوز هم نزد آنان اعتبار دارد ــ تا آن‌جا که برادرش به پشتوانه‌ی آن اعتبار نفر اول انتخابات شورای شهر تهران می‌شود و چنان تصمیم‌هایی می‌گیرد که به نابودی زیست‌بوم تهران می‌انجامد ــ خیلی ساده توضیح می‌دهد که افرادی چنان مؤمن (شاخص اصلی انقلابیان) در میان ارتشی‌ها وجود دارند، هم‌چون شادروان علی صیاد شیرازی، که خودش پشت آن‌ها نماز می‌گزارد! 👇
Mostrar todo...
بدرود کاپیتان! مگر می‌شود آن صدای گرم و گیرا و در عین حال محکم و متین را از یاد برد؟ صدای کسی که انبانی از تجربه‌های تلخ دفاع مقدس را در کوله‌بار داشت و تسویه‌ی هم‌رزمانش را در برهه‌ی انقلاب با شعار انحلال ارتش و سپس به بهانه‌ی کودتایی که به‌درستی آشکار نشد چگونه شکل گرفت و چگونه به پایان رسید اما به چنان برخورد خشنی در سطح نیروی هوایی ایران ــ همان رسته که بخشی از همافرانش نخستین اعلام همراهی میان ارتشیان با انقلابیان را داشتند ــ انجامید که خیال صدام‌حسین را، پس از اعدام سران  لشگر ۹۲ زرهی خوزستان و برکناری فرماندهانِ میانی و پراکندنِ نیروهای این قدرت‌مندترین لشگر منطقه و مهم‌ترین سد در برابر نیروهای عراقی، برای دست زدن به قمارِ آغاز جنگی بزرگ راحت کند دیده بود... پای صحبتش که می‌نشستی، البته از خود نمی‌گفت و از بی‌مهری‌هایی که به هم‌رزمان شجاعش رفته بود یاد می‌کرد اما معلوم بود که خود، در مقام فرمانده‌ی گردانی دل‌سوز که تقریباً در همه‌ی عملیات‌های مهم نیروی هوایی حضور داشته است، دریایی از چنان تجربیاتی دارد... امیر جانباز خلبان محمود ضرابی صبح شنبه هشتم مهرماه درگذشت و به یاران شهیدش در دفاع از ایران پیوست. و چه افتخاری بالاتر از این برای من، که پس از معرفی شماری از برجسته‌ترین خلبانان ایران که همگی تجربه‌ی حضور در جنگ تحمیلی را داشتند ــ به‌ویژه خلبانان شکاری و به‌خصوص فرمانده و چند تن از خلبانان به‌انجام‌رساننده‌ی عملیات اِچ۳ (H3) ــ استاد ضرابیِ عزیز نام مرا بخواند و در مقام دبیر انجمن «دیده‌بان یادگارهای فرهنگی و طبیعی ایران»، که همایش «ایران ورجاوند ۳، به مناسبت سال‌روز آغاز دفاع مقدس» (آدینه ۳۱ شهریور ماه ۱۳۹۱ ـ تالار ایوان شمس) را از جهت تجلیل از خلبانان شجاع این دیار برپا کرده بود، به کارِ کوچکِ ما قدر نهد و با دادن تندیسی که نماد ملی خلبانانِ ایران با شعار «بلندآسمان جایگاه من است» از ما سپاس‌گزاری کند. هنگامی که برای نخستین شماره از مجله‌ی فروزش (زمستان ۱۳۸۷)، که سردبیری‌اش را بر دوش داشتم، مقاله‌ی «متهورانه‌ترین عملیات هوایی تاریخ جهان» (حمله‌ی هوایی به پایگاه نظامی الولید ـ اچ۳) را با گردآوری اطلاعاتی از اینترنت بازنویسی می‌کردم، هیچ گمان نداشتم که روزی از بازماندگان این گروه از خلبانان تقدیر کنم؛ «عملیات اچ۳ یکی از بزرگ‌ترین عملیات‌های هوایی دنیاست که به نام فانتوم‌ها (هواپیماهای جنگی اف ـ ۴) ثبت شده است. فانتوم‌های ایرانی طی عملیاتی پیچیده و تحسین‌برانگیز در نخستین روزهای دهه‌ی شصت خورشیدی (۴ آوریل ۱۹۸۱) مجموعه‌پایگاه‌های هوایی اچ۳ واقع در غرب عراق ــ‌ در نزدیکی مرز این کشور با اردن ــ‌ را به‌کلی نابود کردند. در مجموع ۴۸ هواپیمای عراقی که بیش‌تر آن‌ها بمب‌افکن‌های روسی (میگ ۲۱، میگ ۲۳، سوخو ۲۰، سوخو ۲۳، توپولف ۱۶، توپولف ۲۲) و شماری میراژ فرانسوی بودند در این عملیات از بین رفتند، هم‌چنین سه آشیانه‌ی بزرگ هواپیما، دو دستگاه رادار و چندین پناهگاه بتونی هواپیما. حمله به اچ۳ از لحاظ فنی یکی از پیچیده‌ترین عملیات‌های هوایی جهان به‌شمار می‌رود و از نظر دست‌آوردهای نظامی نیز در رده‌ی بزرگ‌ترین و موفق‌ترین عملیات‌های نظامی قرار می‌گیرد... عملیات حمله به اچ۳ در زمانی که نیروی هوایی ایران از برتری بی‌چون‌وچرایی بر نیروی هوایی عراق برخوردار و هنوز به‌خاطر کمبود لوازم یدکی از قدرتش کاسته نشده بود به انجام رسید... در اواخر سال ۱۳۵۹ منابع اطلاعاتی ایران دریافتند که نیروی هوایی عراق شماری از بمب‌افکن‌های خود را برای دور ماندن از حملات هواپیماهای ایران و جلوگیری از نابودی آن‌ها بر روی باند فرودگاه، به پایگاهی در دورترین نقطه‌ی غرب این کشور منتقل ساخته است؛ به یکی از پایگاه‌های سه‌گانه‌ی اچ۳ با نام الولید. هیچ کارشناس نظامی تا آن‌وقت تصور نمی‌کرد که این پایگاه‌ها، که در غربی‌ترین نقطه‌ی خاک عراق و در نتیجه دورترین نقطه نسبت به ایران واقع شده‌اند، روزی هدف حمله‌ی جنگنده‌های ایرانی قرار گیرد. هواپیماهای ایرانی برای بمباران این پایگاه می‌بایست از مرزهای شرقی عراق وارد شده و پس از گذشتن از آسمان بغداد و بسیاری از شهرهای دیگر که تأسیسات پدافندی مؤثری داشتند به اچ۳ می‌رسیدند و پس از انجام عملیات، دوباره از همین مسیر باز می‌گشتند. در تمام طول مسیر، جدای از موشک‌های زمین به هوا و توپ‌های ضد هوایی، هواپیماهای ره‌گیرِ عراقی نیز وجود داشتند که در صورت حمله، با توجه به برتری تعداد آن‌ها نسبت به هواپیماهای مهاجمِ ایرانی، بدون شک ادامه‌ی عملیات را برای هواپیماهای ایرانی غیرممکن می‌ساختند، چرا که عبور جنگنده‌های ایرانی از عرض کشور عراق و رسیدن به دورترین نقطه‌ی خاکِ این کشور مسأله‌ای نبود که از چشم رادارهای عراقی پنهان بماند. با توجه به این مسائل، احتمال یک حمله‌ی غافل‌گیرانه از طرف ایران منتفی و غیرممکن انگاشته می‌شد...». 👇
Mostrar todo...
سخنان شادروان محمود ضرابی در بخش پرسش و پاسخ همان نشست که به اهمیت عملیات اچ۳ می‌پردازد. @IranianLook
Mostrar todo...
3.mp318.36 MB
سخنان کوتاه شادروان محمود ضرابی در آغاز نشست «نقش ارتش در دفاع مقدس» (مؤسسه‌ی بهاران ـ آدینه ۲۶ شهریور ۱۳۹۵) که اشاره‌ای می‌کند به روزگار خلبانان در دوران جنگ @IranianLook
Mostrar todo...
2.mp39.16 MB
سخنان شادروان محمود ضرابی در همایش «ایران ورجاوند ۳، به مناسبت سال‌روز آغاز دفاع مقدس» (آدینه ۳۱ شهریور ماه ۱۳۹۱ ـ تالار ایوان شمس) و دعوت پراحساس او از هم‌نبردانش برای آمدن بر روی صحنه تا لوح تقدیر ناقابل ما را بگیرند... @IranianLook
Mostrar todo...
1.mp38.71 MB
Elige un Plan Diferente

Tu plan actual sólo permite el análisis de 5 canales. Para obtener más, elige otro plan.