|در سرا
فعلا نه https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-780497-xBUxTZ6
Show more310
Subscribers
No data24 hours
+37 days
+1030 days
Posting time distributions
Data loading in progress...
Find out who reads your channel
This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.Publication analysis
Posts | Views | Shares | Views dynamics |
01 میخواستم زن زندگیات باشم!
زنی که پیشبند ببندد. سیبزمینیها را سرخ کند. زنی که دستاش فقط در خانهی تو بسوزد و حرصاش را روی سر قابلمههای خانهی کوچکِ تو خالی کند...
جلوی آینههای خانهیِ تو آرایش کند، لبخند بزند، مو ببافد و پس از گریه، مُشت مُشت آب توی صورتاش بپاشد و لک عادت ماهانهاش، بر ملافه های خانه ی تو بیافتد...
میخواستم زن زندگیات باشم. زنی که لنگه گوشوارهاش را در خانهیِ تو گم کند و صبحهای زود، بوی لاک قرمزش، در خواب تو بپیچد و وقتی بلیز بی آستین میپوشد، حواساش باشد که پردههای خانهات افتاده باشند. میخواستم سرم را با تو روی یک بالش بگذارم و دو تایی بخزیم زیر یک پتوی مشترک...
من، با تکتک سلولهایم، میخواستم زن زندگیات باشم...
-سبا جزایری | 91 | 5 | Loading... |
02 آسوده میگه هیچی. چندتا آمپول نوشته گفته قراره خوب شی. توام باید لبخند بزنی. لبخند دلگرم کننده. بگی معلومه! و هاید کنی قبلش چیا شنیدی و قراره چه روزاییرو ببینی. | 59 | 0 | Loading... |
03 هر چی بیشتر وارد محیط کار میشی بیشتر پی میبری که همکارت رفیقت نیست و ابداََ هیچ کس قابل اطمینان نیست. | 50 | 0 | Loading... |
04 داری با انگشتات آبرسان ماساژ میدی زیر چشمات، حواستهم پی چیز دیگهایه، یهو یادت میوفته چندماه پیش پول طلاتو گذاشتی برای سفر کربلا، چمدون جمع کردی، برنامه سفرتم کامل ریختی اتفاقا، بعدش آقا نخواست. نذاشت. راهت نداد... هنوز باورم نشده. | 168 | 1 | Loading... |
05 عکس را تار کردهام. بالاخره احتیاط شرط عقل است. احتمال دارد زن بارداری این پست را ببیند. یا فردی با سابقه ناراحتی قلبی.
میخواهم تعریف کنم عکس را. بچهایست ۱۱_۱۲ ساله در آغوش پدرش. زخمیست. زخم؟ ببخشید. عضوی از بدنش را از دست داده. کدام عضو؟ جمجمه. بچه در آغوش پدر است. نصف جمجمهاش نیست. کاسه جمجمهاش خالی شده. انگار که مغزش را خالی کرده باشند. چشمانش را هم ندیدم. سر جایش نبود. پدر، جنازه پسر را در آغوش دارد و با بیتابی گریه میکند و نام الله را صدا میزند. الله را میشناسید؟ همین خدای خودمان. همین که ما هم هنگام مشکلاتمان صدایش میزنیم. وقتی موعد چکمان فرارسیده یا استکان چاییمان برگشته روی فرش یا انگشتمان را رنده بریده و سوز دارد خدا را صدا میزنیم.
مرد، جنازه پسر بیجمجمهاش در دست خدا را فریاد میزند. اهل فلسطین است. اهل رفح. احتمالا گلوله دوشکایی یا توپ بمبی خورده به فرق سر فرزندش و نصف سرش را نیست کرده.
آخ ببخشید. از قلمم خون میچکد. همچنین از چشمم.
باقی بماند، بعدا مینویسم... | 173 | 3 | Loading... |
06 برای قرعهکشیِ سالمِ ۲۰ نفره ی دخترونه ی مشهدیِ ۱۰ میلیونی کسی هست؟!🤝
ده نفر دیگه جا داریم.
اطلاعات بیشتر پیویِ ابراهیمیِ اقتصاددان زادان :
@Ricablanca_org | 40 | 0 | Loading... |
07 😂😂 | 180 | 0 | Loading... |
08 بچهها یاسمن خیلی باحیاس، به پسرای دانشگاهمون نگاه هم نکرد. عوضش تا دلتون بخواد رو دخترا کراش زد. | 149 | 0 | Loading... |
09 دلم برات میسوزه که فکر میکنی اونا بسیجیان :)))))))
اونا دانشجوهای معمولی دانشگاه شاهدن. اینجا همه مثل بسیجیان. | 154 | 2 | Loading... |
10 Media files | 187 | 4 | Loading... |
11 آلواسفناج میدن و باقالیپلو با ماهیچه
بعد فخرایی رفته برای من آلواسفناج گرفته
ذهن هیچی اینا ذاتشون فقیره | 216 | 1 | Loading... |
12 رفتم به خانوم سلفایه میگم قاشقا چرا جای همیشگیشون نیستن؟ هر چی میگردم نیست
میگه دقیقا همونجاییه که این پنج سال بود | 211 | 0 | Loading... |
13 اصلا کار آسونی نیست
باید خودمو شبیه دانشجوهای همینجا نشون بدم | 206 | 0 | Loading... |
14 اومدم دانشگاه شاهد مفتخوری | 200 | 0 | Loading... |
15 اگر نگران تاثیر روی روان کودک نبودم میرفتم همسایه بالایی و بچهشو انقدر کتک میزدم، انقدر کتک میزدم خون بالا بیارن کودنای رواعصاب.
دوتایی با مامانش میخندن میگن وای وای مرساناجونم امروز سوسک دید ولی اصلا نترسید کلی هم به سوسکه خندید تو چرا اینطوری یاسمنجون؟ سوسک ترس داره؟ از بچم یاد بگیر خخخخ
ایشالله خونهتون پر سوسک شه از خنده نفس نتونید بکشید به این سوی چراغ
من نفس کم آوردم از ترس و دلهره این احمقا پز سوسکیشون گرفته | 27 | 0 | Loading... |
16 Media files | 201 | 0 | Loading... |
17 دختر عزیزم، مرلین مونروی افسانهای!
فیلم جدیدت رو ندیدم. عنوان مبتذل و تبلیغاتش و بیلبوردهای بزرگ با تصاویر مستجهن تو که ژستی با لباس بالارفتهات گرفتی تا کل دنیا شرهگاهترو ببینن، من رو از خرید بلیت باز داشت!
📽Blonde | 172 | 1 | Loading... |
18 برای خودت توت فرنگی بخر.
برشبرش کن، شکر بریز روش بذار فریزر. یک ساعت بعد دربیار یه ربع بیرون بمونه و نوش جان کن.
بهشته. | 184 | 1 | Loading... |
19 Media files | 288 | 3 | Loading... |
20 من داشتم درباره مهمترین بخش زندگیم حرف میزدم: | 289 | 2 | Loading... |
21 رفتم برای بابا وقت دکتر چشم گرفتم. فکر میکنم انقدر چشماشو جمع میکنه برای دیدن محیط اطرافش، کامل دور چشماش چروک شده. دو روزه استرس دارم نکنه دکتر بگه چشماشون سالمه و چروک دور چشم فقط برای اینه که داره پیر میشه؟ :) | 34 | 0 | Loading... |
22 اینا رو ول کن
مامان و بابامونم دارن پیر میشن این وسط | 22 | 0 | Loading... |
23 تو خودت خواستی از قصهی من پر بِکشی
پس نگو کار خدا بوده و ناچار شدی! | 263 | 7 | Loading... |
24 بعدِ دل کندنت از من، دلت آرام گرفت؟
خوب شد زندگیات یا که بدهکار شدی؟ :) | 1 | 0 | Loading... |
25 اصلا غمگین بودنرو نیاز میدونم. غم احتیاجه. با غم عمیق میشی، به خدا بیشتر فکر میکنی. خصوصاََ غم آخرشب. غمِ بعد یه روز سالم، رنگی، پرالتهاب. | 245 | 3 | Loading... |
26 دو سه مثقال خریّت ز خران چیزی نیست
آدمی هست که الحق دو سه خروار خر است | 275 | 1 | Loading... |
27 کر و کور عشقیم؛ تو کر، من ز تو کرتر
تو خاک به سر هستی و من خاک به سرتر
گویند که عشاق جهان عقل ندارند
یعنی تو خری، من به مراتب ز تو خرتر!
- علیرضا فیاض | 253 | 6 | Loading... |
28 وای الهی بگردم
این خیلی بده🥲🥲
کلا بزن تو کارای دورکاری. خیلی جدی. | 134 | 1 | Loading... |
29
سلام گفتی فعلا نه
اما خواستم بگم درکت میکنم من ن تنها تو خانواده و اقوام ک بابت چادر خیلی اذیت و مسخره میشم (که مهم نیس)
در کنارش شهرستان کوچیکی زندگی میکنیم و از لحاظ مالی به شدت تحت فشاریم و کار پیدا نمیشه برا کسی نهایتا مثل خر جون بکنی برا ۱ تا ۲ تومن
تموم اینارو داشته باش
حالا با این پوشش هیچ جا به من کار نمیدن
میخوام برم فروشگاه زنجیره ای چیزیباید چادرمو دربیارم لباس فرم بموشم و این برا منی ک یه عمر جنگیدم براش خیلی درد آوره
کارای منزلم نیاز به سرمایه داره ک نداریم
من الان دهن کیو سرویس کنم؟ | 319 | 1 | Loading... |
30 :)) | 277 | 1 | Loading... |
31
یعنی اونجا هم قراره اذیت شیم؟🤦♀ | 274 | 1 | Loading... |
32 واسه یه اموزشگاه خصوصی رفتم درخواست بدم که معلم زبان کودکان بشم خیلی شیک گفتن میشه با حجاب نیاید سر کلاس؟ واسه بچه ها زدگی میاره | 255 | 2 | Loading... |
33 در حالت عادی باید بابت رزومهات، توانایی و استعدادات قضاوت شی و استرس بگیری. چادر نمیذاره. قبلش یدور باید استرس اینو بگیری که با چادر دارن میبیننت. | 287 | 2 | Loading... |
34 استرس قبل هر مصاحبه کاریرو تا حالا درک کردید؟ :) | 265 | 3 | Loading... |
35
عزیزم اینجا از اروپا سخت تره اینجا نفرت بیشتره :)
من میدونم خیلی سخته و میخوام بگم که احتمالا اکثر آدم ها نمیدونن چقدر سخته. اون گرما نیست که ما چادری ها رو اذیت میکنه ولی بعضی رفتارا تا مغز استخونمونو آتیش میزنه | 261 | 2 | Loading... |
36
من چادری ام امروز تو دانشگاه،همینجور داشتم میرفتم دیدم یکی میگه تسلیت میگم برگشتم با تعجب نگاش کردم که چی میگه گف رئیسی رو میگم تسلیت میگم با یه پوزخند مضحرف.هنووز حس بدش بامه | 251 | 1 | Loading... |
37 بچهها من حالم خوب نیست. واقعا خوب نیستم. ینی دیدید یه دختر محجبه تو اروپارو هی تو دینی و تیوی نشون میدادن که دولت فرانسه نذاشته این زن بره سرکلاس و دانشگاهش؟ الان همچین وایبی دارم. الان بخاطر حجاب دارم هی داستان تحمل میکنم. نمیدونم چطور بگم که منت نیست مسخره بازی نیست فقط میخوام یه جا خودمو خالی کنم و بگم حالم خوب نیست. | 241 | 3 | Loading... |
38
منم یمدت مهد کار میکردم
یبار مدیر بهم گفت با چادر نیا دمدر.. | 68 | 0 | Loading... |
39 رسما گفت بالا بمون، میشه با چادر نیای جلو مشتری؟ :) | 79 | 2 | Loading... |
Repost from رندان پارسا
میخواستم زن زندگیات باشم!
زنی که پیشبند ببندد. سیبزمینیها را سرخ کند. زنی که دستاش فقط در خانهی تو بسوزد و حرصاش را روی سر قابلمههای خانهی کوچکِ تو خالی کند...
جلوی آینههای خانهیِ تو آرایش کند، لبخند بزند، مو ببافد و پس از گریه، مُشت مُشت آب توی صورتاش بپاشد و لک عادت ماهانهاش، بر ملافه های خانه ی تو بیافتد...
میخواستم زن زندگیات باشم. زنی که لنگه گوشوارهاش را در خانهیِ تو گم کند و صبحهای زود، بوی لاک قرمزش، در خواب تو بپیچد و وقتی بلیز بی آستین میپوشد، حواساش باشد که پردههای خانهات افتاده باشند. میخواستم سرم را با تو روی یک بالش بگذارم و دو تایی بخزیم زیر یک پتوی مشترک...
من، با تکتک سلولهایم، میخواستم زن زندگیات باشم...
-سبا جزایری
آسوده میگه هیچی. چندتا آمپول نوشته گفته قراره خوب شی. توام باید لبخند بزنی. لبخند دلگرم کننده. بگی معلومه! و هاید کنی قبلش چیا شنیدی و قراره چه روزاییرو ببینی.
هر چی بیشتر وارد محیط کار میشی بیشتر پی میبری که همکارت رفیقت نیست و ابداََ هیچ کس قابل اطمینان نیست.
داری با انگشتات آبرسان ماساژ میدی زیر چشمات، حواستهم پی چیز دیگهایه، یهو یادت میوفته چندماه پیش پول طلاتو گذاشتی برای سفر کربلا، چمدون جمع کردی، برنامه سفرتم کامل ریختی اتفاقا، بعدش آقا نخواست. نذاشت. راهت نداد... هنوز باورم نشده.
Repost from | مسعود (افتیاچ) |
Photo unavailableShow in Telegram
عکس را تار کردهام. بالاخره احتیاط شرط عقل است. احتمال دارد زن بارداری این پست را ببیند. یا فردی با سابقه ناراحتی قلبی.
میخواهم تعریف کنم عکس را. بچهایست ۱۱_۱۲ ساله در آغوش پدرش. زخمیست. زخم؟ ببخشید. عضوی از بدنش را از دست داده. کدام عضو؟ جمجمه. بچه در آغوش پدر است. نصف جمجمهاش نیست. کاسه جمجمهاش خالی شده. انگار که مغزش را خالی کرده باشند. چشمانش را هم ندیدم. سر جایش نبود. پدر، جنازه پسر را در آغوش دارد و با بیتابی گریه میکند و نام الله را صدا میزند. الله را میشناسید؟ همین خدای خودمان. همین که ما هم هنگام مشکلاتمان صدایش میزنیم. وقتی موعد چکمان فرارسیده یا استکان چاییمان برگشته روی فرش یا انگشتمان را رنده بریده و سوز دارد خدا را صدا میزنیم.
مرد، جنازه پسر بیجمجمهاش در دست خدا را فریاد میزند. اهل فلسطین است. اهل رفح. احتمالا گلوله دوشکایی یا توپ بمبی خورده به فرق سر فرزندش و نصف سرش را نیست کرده.
آخ ببخشید. از قلمم خون میچکد. همچنین از چشمم.
باقی بماند، بعدا مینویسم...
Repost from گرافات شوریدهی یک گیاهِ سمّی
برای قرعهکشیِ سالمِ ۲۰ نفره ی دخترونه ی مشهدیِ ۱۰ میلیونی کسی هست؟!🤝
ده نفر دیگه جا داریم.
اطلاعات بیشتر پیویِ ابراهیمیِ اقتصاددان زادان :
@Ricablanca_org
Repost from N/a
بچهها یاسمن خیلی باحیاس، به پسرای دانشگاهمون نگاه هم نکرد. عوضش تا دلتون بخواد رو دخترا کراش زد.
Repost from N/a
دلم برات میسوزه که فکر میکنی اونا بسیجیان :)))))))
اونا دانشجوهای معمولی دانشگاه شاهدن. اینجا همه مثل بسیجیان.