7 905
Subscribers
+224 hours
-57 days
+12530 days
Posts Archive
تحقیق تازهای که در نشریهی پزشکی معتبر Lancet منتشر شد، نشان میدهد که زنان در مقایسه با مردان سالهای بیشتری را درگیر بیماری و درد و عوارضاش میگذرانند، در حالی که مردان بیشتر به بیماریهای مهلک که منجر به مرگ میشود، مبتلا میشوند.
این تحقیق که مجموع ۲۰ بیماری شایع و جدی را که میتواند منجر به مرگ شود در میان زنان و مردان مقایسه کرده، میگوید زنان در مجموع بیشتر به بیماریهایی مثل مشکلات ستون فقرات و استخوان، بیماریهای روان، سردردهای جدی و ادامهدار و معلولیت و کمتوانی مبتلا میشوند. اینها اغلب بیماریهایی است که آدمی را نمیکشد، اما کیفیت زندگی را برای سالهای طولانی تحتتاثیر قرار داده و زندگی را با درد و رنج جسمی و روانی بسیار همراه میکند. در مقابل مردان بیشتر به بیماریهایی مثل بیماریهای قلبی، کوید-۱۹، بیماریهای تنفسی و کلیوی و جراحات جدی در تصادفات جادهای مبتلا میشوند که همگی میتوانند کشنده باشند و باعث مرگ زودرس.
تحقیق همچنین میگوید شکاف بین ابتلا به هر دو گروه بیماریها با افزایش سن زنان و مردان، بیشتر میشود. از آنجایی که زنان به طور متوسط عمر طولانیتری از مردان دارند، سالهای بیشتری را با بیماری و دردهای مزمن سپری میکنند. دکتر لوئیزا سوریو فلور از دانشگاه واشنگتن که سرپرست این تحقیق است، میگوید نتیجه تحقیق نشان داد در ۳۰ سال گذشته پیشرفت جهانی چندانی در مواجهه با سلامت عمومی رخ نداده است:«زنان سالهای طولانیتری از عمر خود را در وضعیت سلامتی آسیبدیده و ضعیف سپری میکنند، شرایطی که موجب بیماریهای جسمی و روانی مزمن زنان میشود عملا تغییر چندانی نکرده است و علم پزشکی کماکان توجه چندانی به این دسته از مشکلات و بیماریها نکرده که کشنده نیست اما مزمن است و سالها تو را درگیر درد و عوارض میکند.»
دستاندرکاران این تحقیق میگویند یک موضوع مهم این است که عوامل اجتماعی و بیولوژیک از ابتدای زندگی زنان و مردان را در معرض بیماریها و مشکلات متفاوت از یکدیگر قرار میدهد. این تحقیق بیماریهایی را که با یک جنسیت خاص مرتبط است ( مثل سرطانهای رحم و تخمدان یا سرطان پروستات) شامل نشده و بیماریهای مشترک بین زنان و مردان را بررسی کرده است.
تحقیق میگوید زنان بسیار بیشتر به دردهای کمر، افسردگی، اضطراب، دردهای مفاصل و استخوان، بیماری آلزایمر و انواع دیگر فراموشی، اچآیوی و ایدز مبتلا میشوند. محققان این تحقیق میگویند اغلب این بیماریها در سطح جهانی بسیار کمتر بررسی شده و بودجه برای تحقیق و بهتر کردن کیفیت زندگی مبتلایان مصروف این بیماریها میشود. دو بیماری روان رایج - افسردگی و اضطراب - دو نمونه این بیماریهایند که هنوز در کشورهای زیادی آنچنان که باید جدی هم گرفته نمیشود. تحقیق میگوید نظامهای درمانی و سلامت عمومی باید بودجه و امکانات بهتری به بیماریهایی تخصیص دهد که سالها درد و رنج مزمن به همراه دارد، اما کشنده نیست.
@FarnazSeifi
دنیس موکوگه، پزشک متخصص زنان، فعال حقوق بشر و یکی از برندگان جایزهی نوبل صلح در سال ۲۰۱۸ میگوید وضعیت هزاران زن و دختر در جمهوری دموکراتیک کنگو «لکهی ننگ بر بشریت» است و همهی ما باید احساس شرمساری کنیم که زنان و دختران کنگو را به دست فراموشی سپردیم.
دنیس موکوگه، پزشک ۶۹ ساله، از سال ۱۹۹۹ تا به امروز بیش از ۸۰ هزار زن و دختر نجاتیافته از تجاوز جنسی را پناه داده و درمان کرده است. زنان و دخترانی که قربانی جنگ میان گروههای شبهنظامی در کنگو شدند؛ تجاوز یکی از سلاحهای اصلی این شبهنظامیان در جنگ طولانی و خونین کنگو بود. موکوگه میگوید هنوز هر روز دستکم ۵ تا ۷ زن به بیمارستان او مراجعه میکنند که به آنها از سوی شبهنظامیان تجاوز شده است. دکتر موکوگه میگوید اگرچه تجاوز به عنوان سلاح جنگی به رسمیت شناخته شده است، اما با اینحال در مقایسه با دیگر اشکال جنگ، کماکان با کمتوجهی مواجه است و بسیاری از دولتها و نظامهای قضایی این مساله را جدی نگرفته و اقدامات لازم برای بازداشت و مجازات این گروه از مجرمان جنگی را انجام نمیدهند. موکوگه در سخنرانی خود به هنگام دریافت جایزهی صلح نوبل از اولین افراد قربانی تجاوز که درمان کرد گفت: دختری که به او تجاوز و سپس به اندام جنسی او شلیک شده بود و دیگری کودکی ۱۸ ماهه که به او وحشیانه تجاوز شده بود.
شرق کنگو هنوز عرصهی نبرد ریز و درشت گروههای شبهنظامی است. به گفتهی موکوگه نزدیک به صد گروه شبهنظامی در این منطقه فعالاند و بیشترین آمار تجاوز به زنان و دختران نیز همینجا رخ میدهد. از سال ۲۰۲۱ تاکنون بیش از یک میلیون و هفتصد هزار نفر از ساکنان کیوو شمالی در کنگو مجبور به ترک خانهها و فرار از منطقه شدند. صدها هزار تن از مردم نیز در کمپهای پناهجویی پرجمعیت با امکانات ناچیز مجبور به زندگی شدند.
دنیس موکوگه کماکان رایگان زنان و دختران مورد تجاوز قرار گرفته را درمان میکند، به این سو و آن سوی جهان میرود و برای حقوق نجاتیافتگان از تجاوز جنسی فعالیت میکند و به دنبال آن است که جهان قوانین جدیتر و سفت و سختتری برای شناسایی، بازداشت و مجازات عاملان تجاوز به زنان و دختران تصویب کند. موکوگه به همراه نادیا مراد، فعال حقوق زنان ایزدی که هر دو باهم برندهی جایزهی صلح نوبل سال ۲۰۱۸ شدند، سازمان «Global Survivors Fund» را تاسیس کرده و به دنبال گرفتن غرامت برای نجاتیافتگان از تجاوز جنسی در جنگ و نبردند.
@FarnazSeifi
در سال ۱۹۶۲ میلادی ریچل کارسون، زیستشناس آمریکایی متخصص در زیست دریا، کتاب مهم «بهار خاموش» را نوشت. کتابی که یکی از اولین آثار منتشره دربارهی بحران زیست محیطی محسوب میشود. کارسون در این کتاب به اثر مخرب استفاده از آفتکشها در کشاورزی پرداخت و هشدار داد که این استفادهی گسترده از آفتکش نه تنها به کیفیت مواد غذایی انسان آسیب میزند، بلکه محیط زیست - از هوایی که تنفس میکنیم تا کیفیت خاک و محیط زیست دریاها - را مختل و ویران میکند.
کارسون اولین کسی بود که دربارهی اثرات مخرب «ددت» (یکی از معروفترین آفتکشها) هشدار داد و به تفصیل توضیح داد که ددت چه اثر بدی بر محیط زیست و سلامت انسان دارد. او اولین کسی بود که از اثر احتمالی این مواد شیمیایی بر گسترش سرطانها و آسیبهای ژنتیکی در انسان گفت و مسالهی تخریب زنجیرهی غذایی انسان را توضیح داد. نکتهی مهم کتاب او این بود که کارسون کتاب را برای مخاطب عام نوشت، نه جهان خوانندگان محدود آکادمی. نثر او شاعرانه و دلنشین بود و دغدغه و توضیح علمی او را برای گروه وسیعی از مخاطبان کاملا همهفهم کرده بود.
بلافاصله بعد انتشار کتاب، ریچل کارسون با حجم وسیع و عجیبی از حملات مواجه شد. حملاتی که زنستیزانه و جنسیتزده بود و بهویژه از سوی مردان آکادمی بر سر او ریخت و از سوی دیگر به تهدیدهای شخصی و جانی هم رسید! نشریات وقت یکی بعد از دیگری مردان همرشتهی او را می آورند تا با چند جملهی جنسیتزده و تحقیرآمیز اثر او را تخریب کنند. مجلهی «تایم» در گزارشی که دربارهی کتاب نوشت، اثر او را «احساساتی و ناشی از هیستریای زنانهی نویسنده» توصیف کرد و نتیجه گرفت که کتاب ارزشی ندارد و آفتکشها و بهویژه ددت خطری بر سلامت انسان و زنجیرهی غذایی ندارد! یکی از مسئولان ادارهی فدرال مهار آفتکشها در آمریکا در مصاحبه با نشریهی دیگری به ادلهی کارسون خندید و گفت:«اون زن ترشیده را میگویید؟ ترشیده بود، مگه نه؟ ترشیده برای چی نگران ژنتیک است؟ مگه قراره بچهای داشته باشد؟»
یک سال بعد، کارسون در اثر ابتلا به سرطان پستان از دنیا رفت. اما چندی قبل از مرگاش در حین اوج بیماری، در کنگرهی آمریکا حاضر شد و بار دیگر دربارهی خطرات نظارت ناکافی و نادقیق بر آفتکشها و استفادهی گسترده از آن هشدار داد و از نمایندگان کنگره خواست نه تنها با تصویب قوانینی مانع از استفادهی بیرویه از آفتکشها و بهویژه ممنوعیت ددت شوند، بلکه در صحن علنی کنگره هشدار داد با ادامهی وضعیت فعلی شاهد «ویرانی محیطزیست خواهیم بود. آنچنان که ممکن است رودها خشک شوند، خاکها غیرقابل کشت شوند، هوایی که تنفس میکنیم آلوده و دشمن جان ما شود.»
او یکی از چندنفری است که یونسکو «روز جهانی زمین» (۲۲ آوریل) را به یاد و تقدیر از زحمات آنها به عنوان روز زمین انتخاب کرد. یونسکو اعلام کرد کتاب مهم او چه اثر شگرفی در جلب افکار عمومی به مسالهی مهم و روزمرهی حفظ زمین داشته است. در اولین سالی که در آمریکا روز جهانی زمین جشن گرفته شد، اولین درخت به مناسب این روز به نام و خاطره و تقدیر از کتابها و زحمات ریچل کارسون به دست گایلورد نلسون، سناتور ایالت ویسکانسین که از هواداران حفظ محیط زیست بود، کاشته شد.
@FarnazSeifi
ویرجینیا وولف در اثر فمینیستی معروفش - «اتاقی از آن خود»- نوشت بیایید تصور کنیم ویلیام شکسپیر، خواهری هم داشت با استعدادها و تواناییهای مشابه. این خواهر به احتمال زیاد نصیبی از زندگی جز ازدواج، بچهداری، کار سخت خانهداری نمیبرد و استعدادهایش هرز میرفت، چرا که زن بود. جنسیت، مانع بزرگ و همیشگی پیشرفت او میبود و همزمان برادرش، ویلیام، میدرخشید و هر روز موقعیت و موفقیت بهتری کسب میکرد چرا که مرد بود. نام این کانال نیز در راستا و ادای احترام به «خواهر شکسپیر» است و وولف که کلیدیترین مفهوم فمینیستی را با یک مثال ملموس، انقدر درخشان توصیف کرد.
حالا کتاب تازهای منتشر شده با عنوان «خواهران شکسپیر: زنان چطور رنسانس را نوشتند». کتابی که دربارهی چهار زن در همان دوران شکسپیر است که نویسنده بودند و با قلم خود تاثیرگذار بودند. این کتاب تحقیقی را ریمی تارگوف، استاد ادبیات انگلیسی در دانشگاه برندایس در ماساچوست آمریکا نوشته است. این چهار زن ان کلیفورد (روزنگار نویس معروف آن دوران)، مری سیدنی (خواهر شاعر معروف سر فیلیپ است که ترجمهی او از اشعار مذهبی انجیل در دوران خود بسیار ستایش شد)، آملیا لانیر(دختر یک مهاجر ایتالیایی به انگلیس که اولین زن در جهان انگلیسی زبان بود که به شکل رسمی خود را شاعر نامید) و الیزابت کری (شاگرد نابغهای که اولین زن در جهان انگلیسی زبان بود که نمایشنامهای منتشر کرد.)
این کتاب تازه به هیچوجه رد صحبت و استدلال ویرجینیا وولف نیست. اتفاقا به نوعی تایید اوست که زنان در دوران شکسپیر چه موانع، مشکلات، محدودیتهای عجیبی داشتند تا به حداقلی از هنر و ادبیات بپردازند و در این میان تنها معدودی مثل این چهار زناند که موفق میشوند برای خود شهرتی به دست بیاورند. مری سیدنی اولین اشعار خود را به نام برادرش منتشر کرد، تنها وقتی اشعارش توجهها را جلب کرد و محبوب شد، توانست بگوید او سرایندهی این اشعار است. الیزابت کری نمایشنامه خود را فقط با حرف اول ناماش منتشر کرد، چون بیشم اگر اسم خود را بنویسد، کسی سر سوزنی به اثرش توجه نکرده و توهین و تمسخر و خشم هم نصیباش میشد که چرا زنی جرات کرده و نمایشنامه نوشته است. ان کلیفورد که تنها فرزند باقیماندهی پدر اشرافزادهاش بود، ۴ دهه از عمر خود را صرف دعوای حقوقی کرد تا از میراث پدرش به او چیزی برسد و همه چیز نصیب عموها و عموزادههای مذکر نشود. وقتی پادشاه وقت انگلیس قبول کرد او را برای دعوای حقوقیاش ببیند، ان در دفترچه خاطراتاش نوشت که «حالا در برابر چشم جهان، نقش تازهای را دارد و باید از پساش بربیایم.» اشاره به اینکه میرود تا از حق ارث زنان در نزد شاه دفاع کند.
در میان این چهار زن، تنها آملیا لانیر بود که در آن دوران آثارش را به اسم خود نوشت. برخلاف بسیاری از نویسندگان آن دوران، هیچ متنی در نقد و بررسی کتاب او موجود نیست یا باقی نمانده است. خود این نشانهی دیگری است که چطور عرصهی فرهنگ به کل اثر زنی را نادیده گرفت. کتاب او بعد از چاپ، دیگر تا ۳۶۰ سال بعد بازنشر نشد.
این کتاب تازه تصویر چندگانهی مهمی از زندگی سیاسی، اجتماعی و مذهبی زنان همدورهی ویلیام شکیپیر به ما میدهد. خود او میگوید به ندرت ممکن است کسی خارج از جهان آکادمیا با تخصص تاریخ ادبیات انگلیس، اصلا اسمی از این زنان شنیده باشد. حق با ویرجینیا وولف بود، شکسپیر اگر خواهری داشت با استعدادهای مشابه، به احتمال زیاد هیچ بهره و نصیبی از زندگی فرهنگی و روشنفکری نداشت یا اگر هم موفق میشد چیزی منتشر کند، با اسم مستعار بود یا نادیده گرفته میشد.
@FarnazSeifi
از آمریکا گرفته تا ایران، کمتر تولدی بدون خواندن ترانهی معروف "Happy Birthday to You" تبریک گفته و به سر میشود. ترانهای که به زبانهای زیادی نسخهی وطنیاش تولید شده و به گوش اکثر مردم شناخته شده است. کتاب رکوردهای گینس میگوید هیچ ترانهی انگلیسی زبان دیگری به اندازهی این ترانه شنیده و پخش نشده است.
اما کمتر کسی میداند که ترانهی معروف «تولدت مبارک» را خواهران هیل - میلدرد جین و پتی اسمیت - سرودند. دو خواهری که از پیشگامان آموزش کودک محسوب میشدند. این دو خواهر در سال ۱۸۹۳ میلادی، ابتدا ترانهی "Good Morning to All" را سرودند. پتی اسمیت هیل بعدها گفت که هدف آنها خلق ترانههایی بود که به گوش یک کودک که مهارتهای درک موسیقی محدودی دارد، شیرین و شنیدنی و آسان باشد. خواهران ابتدا ترانهی «صبح همگی بخیر» را که ریتم یکسانی با ترانهی «تولدت مبارک» داشت، برای بچههای کودکستانی در لوئیسویل در ایالت کنتاکی میخواندند. اما چه شد که آن ترانه اصلی اولی به «تولدت مبارک» تبدیل شد؟
یک روایت این است که در جشن تولدی در کنتاکی که خواهران هم حضور داشتند، خواهران جای «صبح همگی بخیر»، «تولدت مبارک» را جایگزین کرده و برای متولد خواندند. از اساس یکی از ویژگیهای این ریتمی که خواهران ساختند، این بود که کودک به سادگی بتواند جملات دیگری را جایگزین جملهی اولیه کند و به این شکل، با ترانه اخت شده و از بازی با ترانه لذت ببرند.
نقش خواهران هیل در آموزش کودکان بسیار کلیدی است. پتی اسمیث هیل را عامل اصلی میدانند که کودکان امروز به مهدکودک میروند. او در زمان خود این باور پیشرو را داشت که تاثیر آموزش در اولین سالهای حیات انسان، کلیدی است و خلاقیت، مهارتهای اجتماعی و مهارتهای عاطفی انسان در این سالهای نخستین شکل میگیرد. بنابراین مهم است که فضایی باشد که افرادی با تجربه و دانش، بر توسعه و آموزش این مهارتها به کودکان متمرکز شوند. در رسانههای باقیمانده از آن زمان، او بلندترین صدایی است که تمام تلاشاش را میکرد تا والدین را ترغیب و مجاب کند که بچهها را به مهدکودک بفرستند و نهادها را وادار کند تا برای تاسیس مهدکودک، هزینه کنند. او اولین رئیس «انجمن ملی آموزش کودکان» در آمریکا و استاد دانشگاه کلمبیا بود. او اسباببازی هم ساخته بود که چیزی شبیه به لگو بود که بعدها فراگیر شد، از اسباببازی ساختهی او در مهدکودکهای بسیاری استفاده میشد.
میلدرد که یک پیانیست حرفهای بود و تاریخ موسیقی محلی را جمعآوری میکرد، یکی از اولین کسانی بود که پیشبینی کرد و نوشت این زمزمهی موسیقی که سیاهان مینوازند (موسیقی که بعدها نام جز و بلوز گرفت)، نوایی است که روزی فراگیر و جهانی خواهد شد و تاکید کرده بود در ایالت کنتاکی، عمدهی تلاشها باید معطوف به حفظ، تحقیق و بررسی و اشاعه موسیقی سیاهان باشد، نه موسیقی سفیدپوستان. او بود که اهمیت نوایی ساده که به گوش کودک خردسال بنشیند و در حد درک محدود کودک از موسیقی باشد، فهمید و به دنبال خلق چنین ریتمی رفت. میلدرد در سال ۱۹۱۶ و پیش از اینکه «تولدت مبارک» فراگیر و پای اصلی بساط هر تولد شود، درگذشت.
پتی و میلدرد، دختران کشیشی با عقاید پیشرو و مدرن بودند که معتقد بود زنان نباید برای زندگی و امورات روزمره و مخارج مالی خود به مردان وابسته باشند، او که مدرسهای ویژهی دختربچهها تاسیس کرده بود از اولین کسانی بود که به دختربچهها تئوری تکامل، زمینشناسی و ستارهشناسی یاد داد.
@FarnazSeifi
«شبکههای اجتماعی مثل رانندگی بدون محدودیت سرعت است.» دکتر ویوک مورتی، رئیس عملیاتی خدمات بهداشت عمومی و عالیترین مقام سلامت و درمان عمومی در آمریکا، تمام سال گذشته از دانشگاهی به دانشگاه دیگر رفته و این جمله را تکرار میکند. مورتی از تمام دولتها خواسته تا قوانین و نظارت بیشتری برای کنترل میزان استفاده و محتوای شبکههای اجتماعی تصویب کنند و دربارهی اپیدمی تنهایی، بلد نبودن ارتباط گرفتن با جمع و مشکلات ناشی از آن در جوانان و نوجوانان هشدار میدهد.
مورتی میگوید در تمام دانشگاههایی که میرود، کلی از دانشجویان هدفون در گوش به صفحهی لپ تاپ خود خیره شده بودند! فضاهای عمومی دانشگاهها ساکت است، دانشجویان کمتر با هم معاشرتی میکنند و دیگر خبری از روزهای دانشجویی خودش نیست که دانشگاه فضایی برای معاشرت و دوستی بیشتر و گپهای طولانی بود. مورتی میگوید این جوانان سوالهایی از او میپرسیدند که خود نشان از عمق بحران بلد نبودن ارتباط داشت؛ سوالهایی از قبیل «چطور باید با یک دانشجو دیگر سر صحبت را باز کنیم؟» مورتی امیگوید «انفجار استفاده از شبکههای اجتماعی» بدترین آسیبی است که متوجه نوجوانان و جوانان شده است.
آمارهایی که اخیرا منتشر شده، گواه دیگری بر عمق بحران است. برای اولینبار از زمانی که دادهها دربارهی میزان رضایت در آمریکای شمالی جمعآوری میشود، گروه سنی بین ۱۵ تا ۲۴ سال میگویند از افراد بزرگسال دیگر گروههای سنی، کمتر احساس شادمانی و رضایت دارند. دادهها در اروپا نیز مشابه همین است. دکتر ویوک مورتی در راستای کارزار خود به لندن سفر کرد، مورتی میگوید وضعیت نوجوانان و جوانان در کشورهایی مثل ژاپن، کره جنوبی و هند نیز مشابه و نگرانکننده است.
آمار نشان میدهد که استفاده گسترده در گروهی که از شبکههای اجتماعی در آمریکا زیاد استفاده میکنند ، ۲۹٪ خطر ابتلا به بیماریهای قلبی، ۳۲٪ خطر ابتلا به سکته و ۵۰٪ خطر ابتلا به فراموشی را در این گروهها بالا برده است. ویوک مورتی یکی از معدود مقامات عالیرتبه بهداشت و سلامت روان در جهان است که هشدار رسمی دربارهی خطرات گوناگون جسمی و روانی و اجتماعی استفادهی بسیار و گسترده از شبکههای اجتماعی منتشر کرده است.مورتی میگوید بین سال ۲۰۰۰ تا سال ۲۰۲۰ میلادی، ارتباط رو در رو میان جوانان آمریکا ۷۰٪ کاهش داشته است؛ در همین حال نوجوانان به طور متوسط ۴.۸ ساعت در روز را پای شبکههای اجتماعی میگذرانند و یک سوم نوجوانان آمریکا تا نیمهشب یا ساعات دیروقت شب پای شبکهی اجتماعی نشستند.
مورتی میگوید:«وضعیت کودکان و نوجوانان در شبکههای اجتماعی مثل این است که آنها را سوار ماشینی کنیم که هیچ امکانات و خدماتی برای امنیت و جلوگیری از تصادف ندارد، بعد در اتوبانهای بدون محدودیت سرعت با سرعت بالا برانند و فقط هم بهشون بگوییم خودت میدانی چیکار کنی دیگه!» مورتی میگوید وقتی دولتها و شرکتهای بزرگ فنآوری نظارت کافی ندارند و اقدامات لازم و کافی را برای امنیت نوجوانان و جوانان لحاظ نمیکنند، عملا تمام این بار به دوش والدین میافتد که از توان و تخصص و امکانات آنها بسیار فراتر و بیشتر است.
مورتی میگوید از دیگر آسیبهای شبکه اجتماعی برای نوجوانان این بوده که بسیاری از آنها فکر میکنند باید «برند شخصی» خودشون را بسازند و از این برند شخصی در شبکه اجتماعی درآمد داشته باشند. برای گروه زیادی از آنها حالا وقت و انرژی گذاشتن بر «برند شخصی» و «اینفلوئنسر» شدن، مهمتر از درس خواندن شده است. او وضعیت شبکههای اجتماعی برای نوجوانان و جوانان را به پزشکی تشبیه میکند که به او یک بیمارستان دادند تا اداره کند، بیمارستانی که زمیناش خیس و لغزنده است، بیماران با لختگی خون و عفونت مواجهاند چون بهشون داروی لازم داده نشده و با ابزار آلوده معاینه شدند.
@FarnazSeifi
تازهترین آمار جهانی دربارهی مثلهسازی اندام جنسی زنان، نشان از افزایش این خشونت هولناک علیه اندام جنسی زن دارد. یونیسف (صندوق کودکان سازمان ملل متحد) در گزارش مفصلی اعلام کرد در ۸ سال گذشته، مثلهسازی اندام جنسی زنان ۱۵ درصد افزایش داشته است و اقدامات فعلی باید دستکم ۲۷ برابر بیشتر از این شود تا بتوان جلو این خشونت علیه زنان را گرفت.
آمار در دسترس حاکی از آن است که اندام جنسی بیش از ۲۳۰ میلیون دختر بچه در جهان مثله شده است؛ این رقم در آمارگیری جهانی قبلی که ۸ سال پیش انجام شد ۲۰۰ میلیون بود. یونیسف میگوید آمار نشان میدهد سن مثلهسازی هم کمتر شده و بسیاری از دختربچهها در سنین پایینتر و اغلب قبل از ۵ سالگی با این شکنجه و خشونت مواجه میشوند. این در حالی است که وضعیت در بسیاری از کشورهای آفریقایی که در روند امیدوارکنندهای با کاهش مثلهسازی مواجه بودند، تغییر کرده و متاسفانه آمار دوباره در این کشورها بالا رفته است.
یونیسف میگوید مثلهسازی اندام جنسی زنان در کشورهای بیشتری رایج نشده، بلکه در همان کشورهایی که سابقه و تاریخ طولانی در این اقدام دارند، افزایش داشته است. بنا به آمار یونیسف، کماکان بیشترین مثلهسازی اندام جنسی زن در سومالی رخ میدهد. تقریبا تمامی دختربچهها در سومالی این خشونت را تجربه میکنند. کشورهای گینه، جیبوتی، مالی و مصر در ردههای بعدی قرار دارند. در خاورمیانه کشورهای عراق و یمن در این فهرست قرار دارند. در گامبیا همین هفته گذشته طرحی برای ممنوعیت مثلهسازی اندام جنسی زنان در پارلمان به اسم دین و فرهنگ و عرف متوقف شد. در سیرالئون بهرغم اقدامات بسیار هنوز این خشونت قانونی است. همین هفتهی قبل ۳ دختربچه در این کشور حین این عمل خشونتبار کشته شدند.
نکته دیگر در گزارش یونیسف این است که در اکثر کشورهایی که این عمل رایج است، اکثریت زنان و مردان در نظرسنجیها میگویند خواهان توقف این اقداماند، با اینحال کماکان بسیاری اندام جنسی زن را مثله میکنند و در عملکرد آنها تغییری رخ نداده است!
در کنیا که یکی از کشورهایی بود که این خشونت علیه زنان بسیار رایج بود، بعد از تصویب قانون ممنوعیت کامل مثلهسازی اندام جنسی زن در سال ۲۰۱۱، هرسال آمار پایین آمده است. با اینحال در میان اهالی سومالی که در مناطق شمال شرقی کنیا ساکناند، این عمل افزایش داشته و حتا اندام جنسی بسیاری از زنان بالای ۳۰ سال به اسم «بازگشت به فرهنگ اصیل خود» مثله شده است. کنشگران محلی میگویند ثبت و دنبال کردن این اقدامات هم سختتر شده، چون حالا در این مناطق عمل مثلهسازی به دست پزشک و پرستار در محیطی استریل و امنتر رخ میدهد، در نتیجه آنها با تماسهای کمتری روبرو میشوند که دختربچهای درحال خونریزی و عفونت و غیره را از خانهی غیربهداشتی زنی محلی که این عمل را انجام میدهد، نجات دهند. این پزشکی شدن مثلهسازی، عملا به نفع این اقدام خشونتبار است و بس.
@FarnazSeif
نتیجه تحقیق دانشگاه منچستر میگوید دو سوم زنان هنگام دویدن در خیابانها، با آزار و اذیت مواجه شدند. این تحقیق که بر روی زنان در شهر منچستر انجام شد، نشان داد ۶۸٪ زنان به هنگام دویدن شکلی از آزار از جمله متلک شنیدن، سوت زدن و نگاه جنسی، پرتاب آشغال از سوی مردان راننده و در برخی موارد تعقیب شدن از سوی مردان را تجربه کردند. با اینحال تنها ۵ درصد زنان به پلیس رفته و این موارد آزار را گزارش کردند. زنان تنها در مواردی به سراغ پلیس رفتند که آزار و اذیت بسیار جدیتر و از جمله دستمالی شدن و شکلی از آزار جنسی بود.
تحقیق میگوید بعضی زنان صرفا به این دلیل تنها نمیدوند و ترجیح میدهند با افراد دیگری بدوند که احساس امنیت نمیکنند و به وقت تنها دویدن با آزار مواجه شدند. نتیجه این تحقیق تازهی دانشگاه منچستر با یافتههای قبلی دربارهی ناامنی زنان به وقت دویدن، همخوانی دارد. در سال ۲۰۲۱ مطالعهای بر روی ۲ هزار زن دونده نشان داد ۶۰ درصد زنان با شکلی از آزار مواجه و ۲۵ درصد زنان دونده به شکل مداوم با آزار جنسی در خیابانها مواجه شدند.
پیش از این کمپانی معروف «آدیداس» هم تحقیقی در میان بیش از ۹ هزار زن و مرد از کشورهای مختلف جهان انجام داد که نتایج آن هم مشابه بود. در تحقیق آدیداس مشخص شد ۹۲ درصد زنان دونده به وقت دویدن، احساس ناامنی دارند و نگراناند مورد آزار و اذیت، متلک و تحقیر یا حمله قرار بگیرند. این درحالی است که در تحقیق آدیداس، تنها ۲۸ درصد مردان گفتند به وقت دویدن احساس ناامنی تجربه کردند. نیمی از زنان در این تحقیق هم گفتند به وقت دویدن متلکهای جنسیتزده شنیده، نگاههای خیره و معذبکننده مردان را تجربه کردهاند. شصت و نه درصد زنان هم گفتند به وقت دویدن اقداماتی از سر احتیاط انجام میدهند، از جمله اینکه موهای خود را سفت بالای سر میبندند، هدفون در گوش خود نمیگذارند، کلید خانهشان را در مشت پنهان کرده و میدوند یا با کس دیگری برای دو میروند تا تنها نباشند. این تحقیق همچنین نشان داد اگرچه ۶۲ درصد مردان این مساله را به رسمیت میشناسند، اما فقط ۱۸ درصد مردان معتقدند مردان هم سهمی و نقشی در امنتر کردن خیابانها برای زنان دونده دارند!
زنان عملا دارند در شهرها و فضاهای عمومی میدوند که از اساس به دست مردان و برای مردان طراحی شده است و به بسیاری از نیازهای زنان برای حس امنیت بیشتر در این شهرها توجهی نشده است. کماکان در بسیاری فرهنگها، جای زن را بیش از هرچیز در خانه و چهاردیواری میدانند و اگرچه با ورزش زنان کنار آمدند، اما اکثریت جامعه فکر میکند جای ورزش زنان در چهاردیواری باشگاه و خانه است و نه در خیابان و پارک. بازاریابی و تبلیغات شرکتهای عظیم ورزشی به شکل سنتی برای مردان و چهرههای آنها مردان بوده است. این تبلیغات در شکل دادن به برساختهای اجتماعی مردم در جوامع تاثیر غیرقابل انکاری داشته و دارد. دویدن در اکثر تبلیغات کماکان مردی دونده را نشان میدهد که در گرما به راحتی تیشرت خود را هم درآورده و مطمئن و بااعتماد به نفس میدود. در بسیاری از کشورها سهم بودجه ورزش زنان و فرهنگسازی دربارهی حق ورزش زنان در فضای عمومی ناچیز یا ناموجود است.
@FarnazSeifi
نتایج تحقیق تازهای میگوید بسیاری از آزمایشها، داروهای مکمل و محصولات مرتبط با بهداشت و سلامت زنان که تبلیغ میشود، نه تنها هیچ سودی ندارد، که منجر به درمانهای نالازم و استفاده از محصولاتی شده که هیچ ضرورتی ندارد. این تحقیق که در نشریهی پزشکی «British Medical Journal» منتشر شده، میگوید شرکتهای بزرگ دارویی و سلامت، با سوءاستفاده از مفاهیم فمینیستی، شعارهای فمینیستی برای این محصولات انتخاب کرده و این خروار تولیدات به دردنخور را به اسم فمینیسم، خودمراقبتگری زنان و قدرتمند شدن زنان، به خورد مخاطب میدهند.
این تحقیق محصولاتی مثل اپلیکیشنهای دوران قاعدگی، آزمایش هورمونی Anti-Müllerian که میزان تخمکهای باقیماندهی زنان را نشان میدهد و غیره… را بررسی کردند. دکتر تسا کوپ، محقق بهداشت عمومی در دانشگاه سیدنی که یکی از دستاندرکاران این تحقیق است میگوید مشکل اصلی این است که این محصولات شمار بسیاری از زنان را هدف تبلیغات گرفته و در واقعیت این محصولات و آزمایشها و اپلیکیشنها برای بسیاری از زنان هیچ سودی و ضرورتی ندارد و آنها نیازی ندارند که از این محصولات استفاده کنند. تحقیق میگوید آزمایش Anti-Müllerian با شعارها و جملاتی مثل «دانش، قدرت است» و «کنترل باروری را در دست خودت بگیر» به خورد بسیاری از زنان داده میشود. در حالی که این تست هیچ معیاری برای این نیست که احتمال بارداری را دقیق پیشبینی کند.
تحقیق میگوید بهرغم این مساله، کماکان بسیاری از کلینیکهای زنان و زایمان و درمان ناباروری و داروخانههای زنجیرهای و …این محصولات را بیدلیل به زنان میفروشند و به شیوههای پیچیده تحمیل میکنند. محققان میگویند وظیفهی هیچ زنی نیست که به تنهایی، گسترهی وسیع و تخصصی بهداشت و سلامت زنان را بررسی و تحلیل کند و قرار هم نیست باشد. اما به جای اینکه نظام سلامت، راهنمای مسئول و درستی باشد، در عمل دارد با کارزارها و شعارهای در ظاهر فمینیستی، هزینهی مالی و روانی نا لازم را به زنان تحمیل میکند. محققان میگویند دولتها و نظام بهداشت و درمان عمومی هم به درستی عمل نمیکند. در عمل در بسیاری کشورها دست کلینیک و شرکت داروسازی و داروخانه را باز گذاشته تا هرجور میخواهند در این حوزه عمل کنند، قوانین مشخص و سختی برای تبلیغات و ارائهی بسیاری از این محصولات در دسترس نیست و دولتها اطلاعرسانی لازم و کافی را به زنان ارائه ندادند.
در اکتبر سال گذشته نیز تحقیق دیگری که از سوی «جمعیت یائسگی استرالیا»، برنامهی بهداشت و سلامت زنان در دانشگاه موناش استرالیا صورت گرفت نشان داد که تبلیغات گستردهی رسانهای در استرالیا دارد یائسگی را تبدیل به «فاجعه» در ذهن بسیاری از زنان میکند و با سوء استفاده از این وضعیت، دهها محصول و اپلیکیشن و چرندیات به آنها میفروشد که زنان در آستانه یا در حال تجربهی یائسگی نیازی به اینها ندارند. بسیاری از شرکتهای فن آوری در این حوزه، وعده و قولهای بیخودی میدهند که با استفاده از محصولات فنآوری آنها زنان میتوانند باردار شوند، مشکلات سلامت اندام جنسی زنان را پیشبینی کرده و تشخیص داده و درمان کنند و … در عمل هیچ اطلاعات کافی در دسترس نیست که این شرکتها دارند چه میکنند، از چه رویهی اثباتشدهای بهره میبرند و …
تحقیق همچنین میگوید بسیاری از مکملهای درمانی که زنان را مخاطب قرار دادند هم از این قرار است. کنترل و قواعد برای تبلیغ و فروش این مکملها و ویتامینها حتا کمتر هم هست و عملا این شرکتهای دارویی در این حوزه دستشان باز است تا تبلیغات دروغین کنند. محققان میگویند بسیاری از این شرکتها - از شرکتهای فنآوری گرفته تا دارویی- در اختیار سهامدارانی است که هدف اصلیشون سرمایه و پول است و شعارشون این که «بیشتر بفروش و بیشتر پول دربیار.» سلامت واقعی مشتریان، هدف اصلی آنها نیست و حالا شعارهایی به اسم فمینیسم را ملعبهی کسب وکار خود کردند تا جیب زنان بیشتری را خالی کنند.
@FarnazSeifi
نتایج تحقیق تازهای میگوید بسیاری از آزمایشها، داروهای مکمل و محصولات مرتبط با بهداشت و سلامت زنان که تبلیغ میشود، نه تنها هیچ سودی ندارد، که منجر به درمانهای نالازم و استفاده از محصولاتی شده که هیچ ضرورتی ندارد. این تحقیق که در نشریهی پزشکی «British Medical Journal» منتشر شده، میگوید شرکتهای بزرگ دارویی و سلامت، با سوءاستفاده از مفاهیم فمینیستی، شعارهای فمینیستی برای این محصولات انتخاب کرده و این خروار تولیدات به دردنخور را به اسم فمینیسم، خودمراقبتگری زنان و قدرتمند شدن زنان، به خورد مخاطب میدهند.
این تحقیق محصولاتی مثل اپلیکیشنهای دوران قاعدگی، آزمایش هورمونی Anti-Müllerian که میزان تخمکهای باقیماندهی زنان را نشان میدهد و غیره… را بررسی کردند. دکتر تسا کوپ، محقق بهداشت عمومی در دانشگاه سیدنی که یکی از دستاندرکاران این تحقیق است میگوید مشکل اصلی این است که این محصولات شمار بسیاری از زنان را هدف تبلیغات گرفته و در واقعیت این محصولات و آزمایشها و اپلیکیشنها برای بسیاری از زنان هیچ سودی و ضرورتی ندارد و آنها نیازی ندارند که از این محصولات استفاده کنند. تحقیق میگوید آزمایش Anti-Müllerian با شعارها و جملاتی مثل «دانش، قدرت است» و «کنترل باروری را در دست خودت بگیر» به خورد بسیاری از زنان داده میشود. در حالی که این تست هیچ معیاری برای این نیست که احتمال بارداری را دقیق پیشبینی کند.
تحقیق میگوید بهرغم این مساله، کماکان بسیاری از کلینیکهای زنان و زایمان و درمان ناباروری و داروخانههای زنجیرهای و …این محصولات را بیدلیل به زنان میفروشند و به شیوههای پیچیده تحمیل میکنند. محققان میگویند وظیفهی هیچ زنی نیست که به تنهایی، گسترهی وسیع و تخصصی بهداشت و سلامت زنان را بررسی و تحلیل کند و قرار هم نیست باشد. اما به جای اینکه نظام سلامت، راهنمای مسئول و درستی باشد، در عمل دارد با کارزارها و شعارهای در ظاهر فمینیستی، هزینهی مالی و روانی نا لازم را به زنان تحمیل میکند. محققان میگویند دولتها و نظام بهداشت و درمان عمومی هم به درستی عمل نمیکند. در عمل در بسیاری کشورها دست کلینیک و شرکت داروسازی و داروخانه را باز گذاشته تا هرجور میخواهند در این حوزه عمل کنند، قوانین مشخص و سختی برای تبلیغات و ارائهی بسیاری از این محصولات در دسترس نیست و دولتها اطلاعرسانی لازم و کافی را به زنان ارائه ندادند.
در اکتبر سال گذشته نیز تحقیق دیگری که از سوی «جمعیت یائسگی استرالیا»، برنامهی بهداشت و سلامت زنان در دانشگاه موناش استرالیا صورت گرفت نشان داد که تبلیغات گستردهی رسانهای در استرالیا دارد یائسگی را تبدیل به «فاجعه» در ذهن بسیاری از زنان میکند و با سوء استفاده از این وضعیت، دهها محصول و اپلیکیشن و چرندیات به آنها میفروشد که زنان در آستانه یا در حال تجربهی یائسگی نیازی به اینها ندارند. بسیاری از شرکتهای فن آوری در این حوزه، وعده و قولهای بیخودی میدهند که با استفاده از محصولات فنآوری آنها زنان میتوانند باردار شوند، مشکلات سلامت اندام جنسی زنان را پیشبینی کرده و تشخیص داده و درمان کنند و … در عمل هیچ اطلاعات کافی در دسترس نیست که این شرکتها دارند چه میکنند، از چه رویهی اثباتشدهای بهره میبرند و …
تحقیق همچنین میگوید بسیاری از مکملهای درمانی که زنان را مخاطب قرار دادند هم از این قرار است. کنترل و قواعد برای تبلیغ و فروش این مکملها و ویتامینها حتا کمتر هم هست و عملا این شرکتهای دارویی در این حوزه دستشان باز است تا تبلیغات دروغین کنند. محققان میگویند بسیاری از این شرکتها - از شرکتهای فنآوری گرفته تا دارویی- در اختیار سهامدارانی است که هدف اصلیشون سرمایه و پول است و شعارشون این که «بیشتر بفروش و بیشتر پول دربیار.» سلامت واقعی مشتریان، هدف اصلی آنها نیست و حالا شعارهایی به اسم فمینیسم را ملعبهی کسب وکار خود کردند تا جیب زنان بیشتری را خالی کنند.
@FarnazSeifi
در سومالی به زودی تنها شبکهی رسانهای زنان در این کشور(بیلان)، اولین تلویزیون زنان را افتتاح میکند. شبکهی تلویزیونی که گردانندگان، مجریان و برنامهسازان همگی زناند. قرار است محور برنامههای این شبکه، موضوعات تابو در حوزهی زنان و جنسیت باشد. این شبکه قرار است به مسايل مهم دیگری مثل کمبود آموزگاران زن در کشور، موانع سر راه زنان برای ورود به دنیای سیاست و محیط زیست و تغییرات اقلیمی و تاثیراتاش بر زندگی زنان نیز بپردازد.
این برنامهی تلویزیونی قرار است در ۸ مارس، روز جهانی زن، افتتاح شود. گردانندگان برنامه قرار است به مناطق مختلف کشور سفر کنند و پای صحبتهای زنان نشسته و وضعیت و دشواریهای زنان در هر منطقه جغرافیایی را ثبت کنند. دستاندرکاران این برنامه پیش از این یک برنامهی مناظره درباره عادت ماهانه زنان در مدارس برگزار کردند که اصلا سنگبنای ایجاد این برنامه تلویزیونی شد. دستاندرکاران برنامه میگویند این تجربه نشان داد کمبود آموزش و اطلاعرسانی دربارهی اتفاقی مثل عادت ماهانه زنان در مدارس و بین دختران نوجوان چه معضل جدی در کشور است. برنامهسازان میگویند خود آنها هم هرگز درباره واقعیتی مثل پریود آموزشی ندیدند و برای همهی آنها هم شروع عادت ماهانه اتفاقی ترسناک بود. معضل کمبود جدی معلمهای زن در سودان، یکی از دلایلی است که هرگونه حرف زدن دربارهی عادت ماهانه در مدارس را به امر تابو در این کشور مذهبی تبدیل کرده است.
شبکهی رسانهای «بیلان» با کمک مالی برنامهی توسعه سازمان ملل متحد در سال ۲۰۲۲ افتتاح شد. نسرین محمد ابراهیم، یکی از معدود زنان روزنامهنگار با سابقهی فراوان در این کشور مسئول این رسانه شد و تاکنون ۶ زن روزنامهنگار دیگر را هم استخدام کرده تا در این رسانه همکار و همراه او باشند. بیلان میخواهد تا سه سال آینده دستکم ۲۰ زن روزنامهنگار دیگر را استخدام کرده و آموزش دهد و به ۱۰ زن روزنامهنگار بورسیهای برای آموزش و توسعه مهارتهای گزارشگری تحقیقی دهد.
رسانهها در سومالی کاملا در دست مردان و در احاطهی قدرت آنهاست و تمرکز اصلی تقریبا تمام رسانهها صرفا بر سیاست است و بس. زنان بیلان میگویند این خود یکی از دلایلی است که بحثهای مرتبط با وضعیت و تبعیض علیه زنان و بهداشت و سلامت زنان جایی و راهی در رسانهها ندارد. تمام زنان روزنامهنگار در بیلان میگویند در محیطهای کاری رسانهای در سودان بارها با تبعیض و تحقیر روبرو شدند و بیلان برای آنها اولین محیط کاری امن است. بیلان تاکنون به سراغ موضوعاتی رفته که کمتر رسانهای در سودان به سراغ آنها میرود: موضوعاتی مثل زندگی افراد اچآیوی مثبت در سومالی و انگ و تبعیضی که با آن مواجهاند، آزار و اذیت کودکان در خانه و مدرسه و اجتماع، افسردگی پس از زایمان در بین زنان و …
@FarnazSeifi
ما اغلب در رسانهها و شبکههای اجتماعی از «نسل زد» (Generation Z) و ویژگیها و دغدغهها و تفاوتهاشون زیاد میخوانیم و میشنویم. نسلی که در فاصلهی سالهای ۱۹۹۷ تا ۲۰۱۲ میلادی متولد شده است. اما چیزی که کمتر به آن توجه میشود این امر است که تحقیقات و نظرسنجیهای مختلفی نشان میدهد که در مواجهه با این نسل، ما در عمل انگار با دو نسل متفاوت مواجهایم. مردان و زنان این نسل، در برخی امور تفاوت زمین تا آسمان دارند، تفاوتی که نگرانکننده است. آلیس ایوانز، یکی از محققان مطرحی که دربارهی ویژگیهای نسل زد تحقیق میکند، میگوید افراد زیر ۳۰ سال در جوامع مختلف یک تفاوت کلیدی دارند: میانگین زنان زیر ۳۰ سال بسیار لیبرالتر و آزادمنشتر از مردان زیر ۳۰ سالاند؛ مردان زیر ۳۰ سال به شکل نگرانکنندهای مستعد یا پیرو باورهای محافظهکارانهی سیاسی و اجتماعی و جنسیتیاند. این تفاوت اتفاقا کاملا در میان مردان و زنان جوانی به چشم میخورد که در یک جامعه، یک طبقهی اجتماعی و سیاسی، یک مدرسه و حتا یک خانواده بزرگ شدند.
در ایالات متحده آمریکا، نظرسنجی گستردهی «گالوپ» نشان داد بعد از چندین دهه که شمار مردان و زنان در هر دو طیف لیبرال و محافظهکار تقریبا یکسان و مشابه بود، در نسل زد زنان ۳۰ درصد بیشتر از مردان همسنوسال خود به ارزشها و اصول لیبرال و آزادمنشی باور دارند. این درصد در آلمان هم ۳۰ درصد است. در بریتانیا زنان لیبرال این نسل ۲۵ درصد بیشتر از مرداناند. در لهستان تقریبا نیمی از مردان جوان ۱۸ تا ۲۱ ساله مدافع باورهای محافظهکارانه و افراطی حزب راست افراطی کنفدراسیون در این کشورند؛ در حالی که تنها یک زن از هر شش زن ۱۸ تا ۲۱ ساله در این کشور از باورهای دست راستی و محافظهکارانه حمایت میکنند.
این وضع در کشورهایی با فرهنگ و قوانین سنتیتر از این هم بدتر است. در کره جنوبی مردان جوان بسیاری با سرعت حیرتانگیزی روز به روز محافظهکارتر شده و به باورهای جنسیتزده بیشتر چنگ میزنند و زنان جوان این کشور با سرعت لیبرالتر شده و به ارزشهای لیبرال و برابری جنسیتی بیشتر رو میآورند. این وضعیت در چین هم مشابه است. در تونس هم وضعیت از همین قرار است؛ مردان نسل بعد از آنها که در این کشور انقلاب کردند حالا با سرعت مذهبیتر شده و طرفدار جنسیتزدگیاند.
محققان میگویند یک اتفاق مهم که این شکاف نسلی عجیب را در بین نسل زد موجب شد، جنبش «من هم» در کشورهای گوناگون بود. جنبش «من هم» ناگهان زنان جوان بسیاری را فمینیست کرد و باورهای آنها را تغییر داد؛ در کشوری مثل کره جنوبی برای اولینبار به زنان جوانی جرات داد صدای خود را بلند کرده و از درد و رنج خود سخن بگویند. همزمان مردان جوان بسیاری را ترساند و حالیشان کرد که جهان دیگر حول محور آنها و آلت جنسیشان نمیگذرد و در نتیجه به سوی باورهای محافظهکار و جنسیتزده و الگوهای منسوخ رفتند. محققان کره جنوبی را در میان کشورهایی که از آنها دادههای کافی دارند، یک مورد شدید و استثنا میدانند. با اینحال هشدار میدهد که وضعیت کره جنوبی میتواند نشانهای باشد از تغییر نگرانکنندهای که به آرامی روز به روز در سطح جهان عیانتر میشود.
در آمریکا، بریتانیا و آلمان زنان جوان بیشتری از این نسل روز به روز بیشتر مدافع عدالت جنسیتی، عدالت نژادی و باورهای پیشرو دربارهی مهاجرت و پناهجویی میشوند. در آلمان امروز مردان زیر ۳۰ سال بیشتر از مردان بالای سی سال مخالف مهاجرت و حضور مهاجرین در کشورند و شمار چشمگیری از آنها طرفدار حزب افراطی و دست راستی Afd در این کشورند.
این وضعیت وقتی نگرانکنندهتر میشود که عملا زنان و مردان جوان در شبکههای اجتماعی زندگی میکنند، در دو جهان متفاوت در این شبکهها و حالا خوب میدانیم تغییر باورهای آدمها در شبکههای اجتماعی چقدر دشوار و اغلب ناممکن است.
@FarnazSeifi
حزب کمونیست چین این روزها با بحران ملی تازهای روبرو است: جمعیت رو به کاهش کشور و شمار فزایندهی زنان چین که حاضر به ازدواج و بچهدار شدن نیستند. سرعت این تغییر چنان است که در سال ۲۰۲۳ میلادی، برای دومین سال پیاپی جمعیت چین کاهش پیدا کرد. تغییری که حالا از اولویتهای بحرانهای ملی دولت چین است و دولت چین نگران است که با روند فعلی با جمعیت مسن روبرو شده و روند اقتصادی کشور آسیب جدی ببیند. این هفتمین سال پیاپی در چین است که تعداد نوزادان متولدشده هر سال کاهش داشته است. شمار افراد سالخورده در چین از هر کشور دیگری بیشتر است.
دولت چین شروع به تبلیغات و ارائهی خدمات برای تشویق زنان به ازدواج و فرزندآوری کرده است، از خانههای سازمانی ارزان گرفته تا معافیت مالیاتی و پول نقد. حزب کمونیست چین حتا دست به دامان تهییج احساسات وطندوستانه شهروندان شده و فرزندآوری زنان را معادل با «خدمت به وطن» کرده و از زنان چین خواسته تا «همسران و مادران خوبی» برای وطن باشند. ترفندهایی که تاکنون نتیجهای نداشته است.
چین دههها قانون تکفرزندی را در کشور با جدیت اعمال میکرد تا افزایش بیرویهی جمعیت در این کشور پرجمعیت را کنترل کند. قانونی که در نتیجهی آن بسیاری از خانوادهها حالا تنها یک فرزند دختر داشتند و به یمن این تکفرزند بودن، دختران بسیاری توانستند از تحصیلات و امکانات آموزشی بهتری برخوردار شوند و فرصتهای شغلی بیشتر و بهتری به دست آورند. زنان جوان و تحصیلکرده بسیاری که از سر نیاز مالی، داشتن سرپناه و … ازدواج نمیکنند و مادری را مهمترین نقش و کار خود نمیبینند و برای خود اولویتها و نیازهای مدرن دیگری تعریف کردند. حالا دولت چین میخواهد این زنان را دوباره به خانه هل دهد و نقش اصلی آنها را «همسری و مادری» جا بزند.
شی جین پینگ، دبیرکل حزب کمونیست چین و رهبر چین، بارها از لزوم «بازگشت زنان به نقشهای سنتی خود» حرف زده و در یکی از نشستهای اخیر کمیته مرکزی حزب خواست تا مقامات «فرهنگ ازدواج و بچه دار شدن» را ترویج کنند و باورهای نسل جوان دربارهی ازدواج، بچه و بارداری را تغییر بدهند.
کارشناسان میگویند یکی از دلایلی که زنان چین حاضر به بچهدار شدن نیستند، نابرابری جنسیتی عمیق و جدی در تمام ارکان جامعهی چین است که مادران را بیشتر هم تحتتاثیر قرار میدهد. زنان چینی بسیاری میگویند وقتی دولت قوانین برابری برای زن متاهل و مادران وضع نمیکند، دلیلی نمیبینند که تن به ازدواج و بچهدار شدن بدهند و خود را به نسبت زندگی مجردی، در وضعیت و قرارداد نابرابر ببرند. آنها میگویند ازدواج و بهویژه مادر شدن در چین، حقوق زن را حفظ نکرده و او را در وضعیت آسیبپذیرتری میبرد.
در یک دههی اخیر جنبش فمینیستی آرام و فزایندهی در چین شکل گرفته که عرصهی حضور و فعالیتشون بیشتر فضای مجازی است. در فضای واقعی که دولت چین با جدیت بحث بر سر مسائل جنسیتی از جمله آزار جنسی گسترده در محیط کار، دستمزد نابرابر و خشونت جنسیتی علیه زنان را سرکوب میکند، زنان جوان بسیاری با ترفندهای گوناگون در فضای مجازی دربارهی این مباحث حرف زده و آگاهیبخشاند. در ظاهر چین قوانینی در راستای برابری جنسیتی دارد؛ برای مثال در استخدام نیروی کار هرگونه تبعیض بر مبنای جنسیتی و نژاد و قومیت ممنوع است، اما در عمل در بسیاری از محیطهای کاری در آگهیهای استخدام به صراحت مینویسند که «نیروی کار مرد» میخواهند و بس.
دادگاهها در اکثر موارد شکایتهای زنان دربارهی نابرابری را رسیدگی نکرده یا به ضرر زنان رای میدهند. طلاق در چین سختتر شده و اگر زنی خواهان طلاق باشد باید هفت خوان رستم را طی کند. پژوهشی دربارهی ۱۵۰هزار پرونده طلاق در دادگاههای چین نشان داد که ۸۰٪ پروندههای طلاقی که زنان متقاضی بودند، از سوی قضات رد شده و زنان نتوانستند طلاق بگیرند. متخصصان چینی میگویند یک دلیل اصلی رایهای یک جانبه قضات، نشانههای عیان از سوی حزب کمونیست چین در لزوم متاهل بودن و خانواده است و قضات جرات ندارند رایی را صادر کنند که در تضاد با سیاستهای حزب کمونیست چین تلقی شود. در سال ۲۰۱۱، دادگاه عالی چین در حکمی جنجالی اعلام کرد که بعد طلاق، خانهی مشترک زوجین بین آنها تقسیم نمیشود و متقاضی طلاق دیگر از خانه سهمی نمیبرد! قانونی که به وضوح به نفع مردان چین شد و ماند و زنان وحشتزده بسیاری را از فکر جدا شدن از همسری که باب میلشان نیست، بازداشته است.
@FarnazSeifi
کنفرانس جهانی سازمان ملل برای مقابله با تغییرات اقلیمی در سال جاری میلادی قرار است در باکو، پایتخت آذربایجان، برگزار شود. آذربایجان اسامی اعضای کمیتهی اداره و مدیریت این کنفرانس جهانی را اعلام کرد. کمیتهای که در بین ۲۸ نفر اعضای آن، حتا یک زن هم نیست!
این اقدام آذربایجان با انتقادهای تند از سوی فعالان محیط زیست و سازمانهای محیط زیستی روبرو شد. الهام علیاف، رئیسجمهور آذربایجان، اعضای این کمیته را تعیین و منصوب کرده است. او تقریبا تمام اعضا را از میان وزرا و مقامات رده بالای دولتی منصوب کرده که هیچ نسبت و سنخیتی با حفظ محیط زیست ندارند. یکی از آنها وزیر اطلاعات کشور آذربایجان است! از طنزهای ماجرا این است که رئیس شرکت توزیع گاز آذربایجان هم از اعضای این کمیته است. صنعتی که یکی از مضرترین صنایع برای اقلیم است و کنترل آنها از اهداف اصلی کنفرانس جهانی تغییرات اقلیمی است.
آذربایجان در حالی یک کمیتهی تماما مردانه، دولتی و در راس قدرت را تعیین کرده که تحقیقات متعددی نشان میدهد چطور زنان در سراسر جهان از تغییرات اقلیمی و بلایای ناشی از آن آسیب بیشتری میبینند، فقیرتر میشوند، با مشکلات بیشتر سلامتی مواجهاند، خشونت بیشتر ناشی از تغییرات اقلیمی را تجربه میکنند و …
کارزار جهانی She Changes که متشکل از دهها نهاد مردمی با محور مسائل زنان در مبارزه با تغییرات اقلیمی و گسترش نقش زنان در بحثهای اقلیمی است، در بیانیهای با محکوم کردن آذربایجان، اقدام این کشور را «روندی قهقرایی» در بحثهای جهانی تغییرات اقلیمی توصیف کرد.
این دومین سالی است که کنفرانس جهانی سازمان ملل برای مقابله با بحران تغییرات اقلیمی، در کشوری برگزار میشود که صنعت نفت و گاز دارد و صنایعاش یکی از عوامل اصلی آلودگی و آسیب به محیط زیست است.(کنفرانس سال ۲۰۲۳ در امارات متحده عربی برگزار شد.) آذربایجان در صدد است سوختهای فسیلی خود را تا یک سوم توسعه دهد. فعالان محیط زیستی سالهاست خواهان آناند که مدیران و دستاندرکاران اصلی سوختهای فسیلی، از مدیریت و نقش پررنگ در کنفرانسهای جهانی تغییرات اقلیمی کنار گذاشته شوند. آنها میگویند افرادی که خود نقشی کلیدی در مصیبت فعلی گرمایش زمین دارند، نمیتوانند عضوی کلیدی از راهکار باشند و منافع صنایع خود را به حفظ زمین ترجیح میدهند.
آذربایجان مختار بابایف، وزیر منابع طبیعی کشور را به ریاست کمیتهی کنفرانس برگزید. بابایف ۲۶ سال رئیس شرکت ملی گاز آذربایجان بود و خود همین انتصاب بسان دهنکجی دیگری بر فعالان محیط زیست است. معلوم نیست چنین کمیتهای که بسیاری اعضایش از تصویب راهکارهای جدی و واقعی برای مقابله با گرمایش زمین ضرر میکنند، قرار است چطور نقش مثبت و سازنده در تصویب سیاستهایی برای کاستن از گرمایش زمین داشته باشند.
@FarnazSeifi
در اروپا کمکم حرکتی از کتابفروشیهایی پا گرفتهاند که ویژهی آثار زنان نویسندهاند. از برلین تا لیسبون، از مادرید تا ادینبورا. بهرغم اینکه هرسال بخش مهمی از بهترین آثار در حوزههای مختلف به قلم زنان نویسنده است، کماکان آمار اقبال و فروش کتابهای زنان کمتر است و نگاه جنسیتزده به توانایی نویسندگان زن کماکان یک معضل جدی است. آمار و تحقیقات متعدد دانشگاهی نشان میدهد کماکان آثار زنان نویسنده کمتر از مردان نویسنده نقد و بررسی میشود، کمتر تیتر اصلی صفحات ادبی میشود، تیراژ کمتری از مردان نویسنده همتا میگیرد، کمتر برندهی جوایز ادبی میشود و کمتر از آثار مردان بخشی از برنامهی درسی مدارس و دانشگاهها میشود. حالا این کتابفروشیهای تازه به دنبال ایناند که بخشی از این نابرابری و نگاه جنسیتزدهی ریشهدار به آثار زنان نویسنده را از بین ببرند و فضا و امکان بیشتری برای دیده شدن آثار زنان فراهم کنند.
شش سال پیش ریچل وود در اسکاتلند یک خبرنامهی ویژهی آثار زنان نویسنده راه انداخت. وود به درستی باور داشت که آثار زنان نویسندهی خوبی با کمتوجهی یا بیتوجهی مواجه است و به دنبال این بود تا آثار زنان را معرفی کند. شش سال بعد خبرنامهی معروف Rare Bird که وود راه انداخت، اعضایی از بیش از ۲۰ کشور جهان دارد و کتابفروشی کوچک آنها با همین نام در شهر ادینبورا در اسکاتلند آغاز به کار کرد.
در لیسبون، کتابفروشی کوچک Greta پاتوق ادبی و فمینیستی برای دوستداران آثار نویسندگان زن است. کتابفروشی که به دنبال ترویج دیدگاههای گوناگون و آثار زنان نویسنده از هر گوشهی جهان است و تلاش میکند تا نمایندهای از صداهای واقعی و متنوع زنان باشد. با اینحال این کتابفروشی میگوید کماکان ۹۸٪ بازدیدکنندگان و خریداران کتابهای آنها زناناند. تجربهی آنها با آمارها و تحقیقات دانشگاهی همخوانی دارد و نشان میدهد مردان کماکان به آثار زنان نویسنده کمتوجهی میکنند و "نویسندهی قابل" را اغلب مرد میبییند و بس. صاحبان این کتابفروشی میگویند کماکان بخشی از کلیشه هم همین است که یک «کتابفروشی فمینیستی»، کتابفروشی ویژهی زنان است و بس!
زنان در بسیاری از بررسیها و آمار، بیشترین خوانندگان کتابهایند. برای مثال در بریتانیا مجموع دو سوم کتابهای سراسر کشور را زنان خریداری میکنند و ۵۰ درصد زنان خود را خوانندگان مشتاق و جدی میدانند، در حالی که فقط ۲۶ درصد مردان جدی و مداوم کتاب میخوانند. در جشنوارههای ادبی استرالیا، ۷۰ درصد بلیتها را زنان میخرند. در آمریکا در فاصلهی زمانی سالهای ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۱، هفتاد و هشت درصد زنان اعلام کردند که در یک سال گذشته دستکم یک کتاب خواندند یا به یک کتاب صوتی گوش دادند. این رقم برای مردان ۷۳ درصد بود. بررسی دیگری نشان داد در میان ۱۰ نویسندهی زن معروف جهان ادبی انگلیسی زبان، فقط ۱۹ درصد خوانندگان مرداناند و باقی خوانندگان زناند.
اگر قرار است چیزی اساسی در این رویهی کماکان رایج عوض شود که آثار مردان سفیدپوست غربی بیش از هر کس دیگر خوانده میشود، اولین گام تغییر عادات جنسیتزدهی انتخاب کتاب به ویژه در میان مردان است. و اگر قرار است فهم بهتر و درستی از تجارب زنان، نگرانیها و رنجهایشان و زیستن در این جهان به عنوان زن داشته باشیم، یکی از اصلیترین کارها خواندن آثار این زنان است.
@FarnazSeifi
بعد از ایالات متحده آمریکا، حالا بریتانیا هم قرص موثری را برای کنترل و درمان گرگرفتگی یائسگی در زنان تایید کردند. گرگرفتگی یکی از عوارضی است که ۷۰ درصد زنان جهان در سالهای منجر به یائسگی تجربه میکنند. زنان ناگهان و بی ارتباط به دمای محیط، ناگهان احساس گرما و گر گرفتن شدیدی میکنند که زندگی روزمرهی آنها، کیفیت خواب، ورزش کردن و کار را عمیق تحت تاثیر قرار داده و گاه ناممکن میکند.
با اینکه میلیونها زن در سراسر جهان گرگرفتگی و تعریق شبانه را گاه تا ماهها و سالها تجربه میکنند، تاکنون عملا دارو و روش واقعا موثری برای کنترل این عارضه در دسترس نبود. رایجترین راهکار تاکنون هورموندرمانی بود؛ راهکاری که در عمل برای بسیاری از زنان موثر نیست و برای زنانی که پیشینهی سرطان پستان، کیست رحم، فشار خون بالا و لختهی خون داشتند اصلا تجویز و توصیه نمیشود. بسیاری از زنان عوارض بسیاری را با هورموندرمانی تجربه کرده و ترجیح میدهند راهکاری را پیشه کنند که غیر هورمونی باشد.
در آزمایشها پیش از تایید دارو ۶۰ درصد زنانی که گرگرفتگی شدید یا متوسط را تجربه میکنند، نتیجه گرفته و دیگر این عوارض را تجربه نکردند. همچنین بسیاری از زنانی که کماکان گرگرفتگی داشتند، اعلام کردند که شدت گرگرفتگی آنها با این دارو بسیار کمتر شد.
داروی Veoza، دارویی غیرهورمونی است که با نسخهی پزشک تجویز و تهیه میشود. این دارو مستقیم بر روی مغز اثر میگذارد و مانع از بروز گرگرفتگی میشود. این دارو فعالیت پروتئین موسوم به نوروکینین-۳ در مغز را متوقف میکند؛ پروتئینی که نقش مستقیم در بروز گرگرفتگی در بدن دارد. به گفتهی محققان، این داروی جدید دلیل ریشهای گرگرفتگی را هدف قرار میدهد، این دارو جایگزین استروژن نمیشود که میزاناش به وقت یائسگی به شدت کاهش مییابد. این دارو فقط گرگرفتگی و تعریق شبانه را بهبود میبخشد، برای عوارض دیگری همچون دردهای عضلانی، خستگی مفرط یا نوسانات خلقی که زنان بسیاری در این دوران تجربه میکنند موثر نیست.
بهداشت و سلامت زنان به وقت بارداری، پسا بارداری و دوران منتهی به یائسگی از حوزههای پزشکی است که دهههاست مغفول مانده و با کمتوجهی مردسالاری رایج در پزشکی مواجه بود. این وضعیت در سالهای اخیر با بیشتر شدن شمار زنان محقق، پزشک و تلاش و کارزارهای فعالان حقوق زن رو به بهبود است و بعد از دههها، علم بالاخره به شکلی جدیتر به دنبال بهتر کردن عوارض و دردهای مرتبط با اندام زنانه است.
@FarnazSeifi
بالاخره محققان فهمیدند چرا زنان بسیاری در دوران بارداری دچار «بیماری صبحگاهی» شده و حالت تهوع و استفراغ شدید را تجربه میکنند. تحقیق نشان داد نطفه، هورمونی را تولید میکند که آن هورمون منشا بیماری صبحگاهی است. بنا به این تحقیق زنانی که قبل از بارداری به شکل طبیعی سطح هورمون پایینتری دارند، در سه ماه اول بارداری نسبت به افزایش هورمون GDF15 که عامل تهوع است، حساسترند.
نزدیک به ۸۰٪ زنان باردار، در دورههای مختلف بارداری حالت تهوع و استفراغ را تجربه میکنند. دو درصد زنان این وضعیت را چنان سخت تجربه میکنند که ممکن است بدن آب زیاد و وزن از دست داده و کار به بستری شدن در بیمارستان بکشد. از آنجایی که تاکنون دلیل بیماری صبحگاهی مشخص نبود و به دلیل ترس از تجویز بسیاری داروها برای زنان باردار، راه و روشهای موجود برای کنترل بیماری صبحگاهی محدود و برای درمان بسیاری از زنان باردار ناکافی است. تحقیق تازه نشان میدهد که با کاستن یا مسدود کردن کارکرد هورمون، میتوانند بیماری صبحگاهی را درمان کنند. یک راهکار دیگر این است که میتوانند زنان را قبل بارداری در معرض این هورمون قرار بدهند تا بدن به هورمون عادت کند.
هورمون GDF15 در سطوح پایین، در بافتهای خارج از بارداری در بدن تولید میشود. با اینحال بعضی از زنان به دلیل یک جهش ژنتیکی، سطح بسیار پایینی از این هورمون را در بدن دارند. این تحقیق نشان داد بهویژه این دسته از زنان وقتی در بارداری ناگهان با جهش شدید سطح این هورمون مواجه میشوند، با تهوع و استفراغ بسیار شدیدی مواجه شده و کار به از دست دادن آب بدن و بستری شدن در بیمارستان میکشد.
نتایج تحقیق دیگری نشان داد برخلاف آنچه تاکنون تصور میشد، دلیل افسردگی بعد از زایمان احتمالا ایمنی بدن است و نه تغییرات هورمونی. این کشف احتمالا نحوهی تشخیص و درمان افسردگی بعد از زایمان را تغییر اساسی خواهد داد. این تمرکز بر ارتباط میان ایمنی بدن و افسردگی، بخشی از تغییرات مهمی است که حالا در مطالعات روانپزشکی درحال رخ دادن است. محققان بسیاری در سراسر جهان فهمیدند که ارتباط بین فرآیندهای خودایمنی و التهاب زمینهای میتواند تاثیر شگرفی بر مغز داشته باشد و ممکن است میان افراد مبتلا به بسیاری از بیماریهای روان، شایعتر از چیزی باشد که تصور میکردند.
محققان فهمیدند که مادر شدن، تغییرات عظیمی را در مغز موجب میشود؛ تغییراتی که حالا آن را مثل «دورهی حیاتی دیگری از رشد مغزی مثل اوایل زندگی یا دوران نوجوانی» دستهبندی میکنند. متخصصان میگویند افزایش آگاهی از مکانیسمهای بیولوژیکی افسردگی بعد از زایمان، میتواند از حجم انگ و شرم اجتماعی همراه این مساله کاسته و حرف زدن و درمان این وضعیت را برای زنان آسانتر کند.
در آمریکا از هر ۵ نفری که زایمان میکنند، یک نفر افسردگی بعد از زایمان جدی را تجربه میکند. این وضعیت میتواند هفتهها، ماهها و گاه حتا سالها به طول بینجامد و رابطهی بین مادر و نوزاد را آسیب جدی بزند. افسردگی شدید بعد از زایمان یکی از دلایل اصلی خودکشی و مرگ زنان بعد از زایمان است. در سال جاری «سازمان غذا و دارو» آمریکا برای اولینبار قرصی را تصویب کرد که به شکل ویژه برای درمان افسردگی بعد از زایمان ساخته شده. اگرچه این دارو گام بسیار موثری برای کمک به بهبود حال زنان مبتلا به افسردگی بعد از زایمان است، اما مشکل شناسایی افرادی را که بیشتر در معرض ابتلا به افسردگی بعد از زایماناند، حل نمیکند. کماکان این دارو نیز در درمان افسردگی بعد از زایمان همه زنان، کارآمد نخواهد بود.
@FarnazSeifi
زنان غزه به دنبال به تعویق انداختن عادت ماهانه
جنگ غزه و اسرائیل وضعیت کمبود دسترسی به آب پاکیزه در نوار غزه را از پیش از این نیز بدتر و بحرانیتر کرده است. حالا زنان زیادی در نوار غزه، بدون دسترسی به آب و وسایل بهداشت قاعدگی دربدر به دنبال داروهاییاند که عادت ماهانه آنها را موقتا قطع کرده یا به تاخیر بیندازد. نوراتی سترون، دارویی که اغلب برای دردهای شدید قاعدگی، خونریزی شدید و همینطور به عقب انداختن خونریزی ماهانه زنان تجویز میشود، حالا در غزه نایاب شده و در بازار سیاه به چند برابر قیمت فروخته میشود.
«آژانس امدادرسانی و کاریابی برای آوارگان فلسطینی» سازمان ملل متحد اخیرا اعلام کرد که در پی این جنگ، محصولات بهداشت قاعدگی مثل نوار بهداشتی یا تامپون در بازارهای غزه به حداقل رسیده و در نتیجه از همین حالا موارد متعددی دارند که زنان و دختران در نتیجه نبود دسترسی به آب سالم و محصولات قاعدگی، به انواع عفونتهای تناسلی و مجاری ادرار دچار شده است. این نهاد سازمان ملل متحد میگوید نبود دسترسی به این وسایل، به «کرامت انسانی» بسیاری از زنان و دختران در غزه آسیب زده و آنها را در وضعیت جنگی با شرم و خجالت و احساس معذب بودن دیگری هم روبرو کرده است. هر شهروند در غزه درحال حاضر به ۳ لیتر آب در روز دسترسی دارد و زنان باید با همین سهمیه ناچیز، عادت ماهانه را هم مدیریت کنند.
این نهاد میگوید زنان و دختران غزه در این وضعیت آوارگی جنگی و در پناهگاهها، اغلب هیچ دسترسی یا دسترسی محدودی به حمام، توالت، امکان شستشوی لباس و … ندارند و تمام این موارد بهداشت قاعدگی زنان را عمیق تحت تاثیر قرار داده و آنها را در معرض ابتلا به انواعی از عفونتها و بیماریها قرار داده است. سازمان ملل میگوید بسیاری از آوارگان این روزهای فلسطین در این روزها چارهای ندارند جز اینکه حداکثر هفتهای یک بار با حداقل آب، استحمام کنند و این وضعیت برای زن یا دختری که در دوران عادت ماهانه است، فاجعه است.
بنا به گزارش این نهاد سازمان ملل، اردوگاههای آوارگان غزه امکان حریم شخصی بسیار محدودی به زنان و دختران میدهد. اغلب حتا اگر وسیلهی بهداشت قاعدگی هم داشته باشند، باید در صفهای طولانی برای استفاده از دستشویی و حمام یا حتا اتاقی برای تعویض لباس بایستند. بعضی از این زنان به سازمان ملل گفتند که انقدر تعویض نوار بهداشتی سخت و با تاخیر شده که خودشان بوی خون تن خود را حس میکنند و خجالتزده سعی در پنهان شدن و دوری از مواجه با دیگران در پناهگاه دارند. سازمان ملل هشدار داد که ادامه این وضعیت برای زنان فلسطین، موجی از ابتلا به بیماریهایی مثل عفونت مجاری ادرار، هپاتیت ب، بارداری ناامن، زایمان دشوار و پیچیده و پر خطر، نازایی و … را موجب خواهد شد.
پزشکان سازمان ملل میگویند اگرچه قرصهایی مثل نوراتی سترون، میتواند قاعدگی زنان را به تاخیر بیندازد، اما مهم است قرصها در چه زمانی مصرف شوند. برای مثال اگر قرص تنها دو سه روز پیش از شروع خونریزی ماهانه استفاده شود، میتواند خود عوارضی مثل خونریزی نامنظم واژن، برهم خوردن نظم عادت ماهانه و تغییرات خلقوخو را موجب شود.
از سوی دیگر فرهنگ مردسالار، کمبود اطلاعات مردان و پسران از عادت ماهانه زنان و نیازها و پیچیدگیهایش در نوار غزه خود بحران دیگری برای زنان شده تا در اردوگاه، استرس و فشار روانی بیشتری را هم تحمل کنند. زنان در غزه نیز بار دیگر مثل باقی زنان در میانهی جنگ و بحران، جنگ و بیچارگیهایش را مضاعف و در ابعاد و لایههای گوناگونی دارند تجربه میکنند که از هر سو سلامت جسم و روان آنها را تضعیف میکند.
@FarnazSeif
یک درصد ثروتمندان جهان بیشتر از ۶۶ درصد افراد فقیر در جهان، رد پای کربن به جا میگذارند. این نتیجه جامعترین تحقیقی که تاکنون دربارهی این موضوع انجام گرفته. برای شش ماه گذشته، «موسسه محیط زیست استکهلم» به همراه نشریهی گاردین و سازمان «آکسفام» بر روی این تحقیق کار کردند. آنها در مجموع رد پای کربن ۷۷ میلیون شهروند جهان از طبقات اقتصادی گوناگون را زیرنظر گرفته و بررسی کردند.
نتیجهی این تحقیق جامع میگوید آن یک درصد شهروندان ثروتمند که یک تنه دارند محیطزیست را به فنا میدهند، رفتارهای روزمرهای دارند که ردپای کربن بسیاری برجا میگذارد. برای مثال این افراد تقریبا همیشه در خانهها و محیطهای کاری و ماشینهای مجهز به سیستم سرمایش و گرمایش زندگی میکنند. این گزارش میگوید در فاصلهی سالهای ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۹ ردپای کربن به جا گذاشته این یک درصد، معادل از بین بردن تمام محصول ذرت سال گذشتهی اتحادیهی اروپا، تمام گندم ایالات متحده آمریکا، برنج تولیدی بنگلادش و دانههای سویا تولید چین است.
در اکثر جوامع گروههایی که بیش از همه با اثرات ناشی از ردپای کربن این ثروتمندان مواجهاند و از آن آسیب میبینند، گروههای اقلیت قومی، مهاجران و زنان و دختراناند که بیرون از خانه کار میکنند و شدیدترین اثرات مخرب گرمایش زمین را تجربه میکنند. گزارش میگوید این گروهها اغلب بیمهی درمانی ندارند، پسانداز و حمایت اجتماعی ندارند و دربرابر اثرات اقتصادی، سلامت و بهداشت ناشی از تغییرات آبوهوایی آسیبپذیرترند. گزارش میگوید برای کسی که در این هرم در قعر به سر میبرد، هزار و پانصد سال طول میکشد تا رد پای کربنی مشابه یکی از ثروتمندان به بار بیاورد.
گزارش همچنین میگوید نقش کشورهای توسعهیافته در مقایسه با کشورهای درحالتوسعه در تخریب محیط زیست به مراتب چشمگیرتر است. در سال ۲۰۱۹ کشورهایی که سرانهی درآمد بالاتر است، (و اغلب این کشورها در شمال جهانی قرار دارند) بیش از ۴۰ درصد انتشار گازهای گلخانهای را موجب شدند؛ در حالی که این میزان در کشورهای فقیر(که اکثرا در جنوب جهانی قرار گرفتند) تنها ۰.۰۴ درصد بود. در همان سال سراسر قارهی آفریقا که یک ششم جمعیت جهان آنجا ساکناند، تنها ۴ درصد از گازهای گلخانهای را موجب شد.
تحقیق همچنین میگوید مسالهای که کمتر به آن پرداخته میشود، نابرابری در ردپای کربن در داخل خود کشورها است. اکثر میلیاردها کماکان مرد، سفیدپوست و ساکن آمریکا و اروپایند، با اینحال شمار این افراد در دیگر نقاط جهان نیز رو به فزونی است. گزارش میگوید افزایش اینها خبر بدی برای آبوهوا و محیط زیست است. ردپای کربن هواپیماهای اختصاصی، قایقهای تفریحی، خانههای عظیم تا پناهگاههایی که اینها در عمارتهایشان ساختند، ۷۷ برابر بیشتر از سطحی است که برای نگاه داشتن گرمایش زمین در سطح ۱.۵ درجه سانتیگراد لازم است. این افراد همچنین کسانیاند که بیشترین دسترسی به رسانه، لابیگری، تبلیغات و گروههای اجتماعی بانفوذ و سیاستگذاری را دارند. برای مثال از هر ۴ نمایندهی کنگرهی آمریکا، یک نفر در یکی از شرکتهای سوخت فسیلی سهام دارد؛ گزارش تاکید میکند همین شواهد نشان میدهد چرا میزان گازهای گلخانهای در جهان کماکان رو به افزایش است و یا چرا کشورهای شمال جهان تنها در یک سال، ۱.۸ تریلیون دلار یارانه به شرکتهای سوخت فسیلی دادند.
آکسفام خواستار مالیاتهای سنگین برای شرکتهای بسیار ثروتمند و مالکان آنها و همچنین مالیات سنگین برای شرکتهای سوخت فسیلی و ثروت بادآورده آنها شده است. این نهاد میگوید مالیات ۶۰ درصدی بر ثروت جماعت ۱ درصدی جهان، به تنهایی میتواند ۶.۴ تریلیون دلار بودجه فراهم کرده و تا ۶۹۵ میلیون تن از حجم گازهای گلخانهای را کاهش بدهد.
@FarnazSeifi
یک کتابفروش و خیل خبرنگاران
محمود مونا
داشتم یک سری کتاب را در قفسهها میچیدم که یک خبرنگار آمریکایی وارد شد. از هفتم اکتبر، خبرنگاران زیادی به بیتالمقدس آمده و در هتلهای نزدیک به کتابفروشی ما در خیابان صلاحالدین اقامت کردند. کتاب خودزندگینامهی آوی شلیم به نام «سه جهان: خاطرات یک یهودی عرب» در دستم بود. کتابی که این روزها خوب میفروشد: کتاب زندگی نویسنده را از کودکیاش در عراق، تا مهاجرت به کشور تازه تاسیس اسرائیل در اوایل دههی ۱۹۵۰ میلادی تا کار دانشگاهیاش در بریتانیا را، سرزمینی که هنوز ساکن آنجاست، روایت میکند.
خبرنگار ازم «بهترین کتاب دربارهی خاورمیانه» را خواست. معمولا سعی میکنم آدمهایی را که چنین سوالی میپرسند، قضاوت نکنم: اغلب همچین سوالی را یک توریست میپرسد که بعد مدتها برنامهریزی به سفری به سرزمین مقدس آمده است. اما وقتی یک خبرنگار همچین سوالی میپرسد، واقعا ناراحتکننده است.
با خستگی به او کتاب «هفت رکن حکمت» نوشتهی تی.ای لارنس را پیشنهاد دادم. خبرنگار مذکور با جدیت جواب داد که دنبال کتابی دربارهی وضعیت فعلی است. از واژهی «فعلی» شگفتزده شدم، هفتاد و پنج سال است ما داریم این وضعیت را زندگی میکنیم … به او کتاب «Hamas Contained» به قلم طارق باکونی یا «آزمایشگاه فلسطین» به قلم آنتونی لوونشتاین را پیشنهاد کردم.
برای من و سایر فلسطینیها تازگی ندارد که ببینیم موجی از روزنامهنگاران، وقتی یک "تحول بزرگ" دارد اتفاق میافتد، به اینجا سرازیر شوند. آنها به کتابفروشی من سری میزنند چون امیدوارند با سر زدن به اینجا چیزی از «حال و احوال مردم در خیابانهای بیتالمقدس» یا «احوال و نظر فلسطینیان» دستگیرشان شود. پیش از این دیگرانی گفتند که از وقتی سرویسهای کرایه حملونقل در خاورمیانه گسترش پیدا کرد، دیگر برای خبرنگاران خارجی سخت شده که با تکیه بر حرفهای راننده تاکسیهای محلی، مطلب منتشر کنند. اگر کتابفروشی ما هم تعطیل بشود، دیگر واقعا این خبرنگاران گیر افتاده و اوضاعشان خیط میشود.
همه خبرگزاریهای و شبکههای خبری بزرگ، شمار نیروهایشان در اینجا را دوبرابر و گاه سه برابر کردند. با اینکه بعضی خبرنگاران کارکشته این حوزه برای پوشش اخبار به اینجا برگشتند، اکثر این خبرنگارانی که میبینم جوان، سفیدپوست، مرد و تازهکارند. روزنامهنگار آمریکایی که آن روز به کتابفروشی آمد، کتابی نخرید. چون قهوهی هتلاش وحشتناک بود، یک قهوهی بیرونبر خرید. سعی کردم راضیاش کنم قهوهی عربی را امتحان کند، اما او کاپوچینوی خودش را دوست داشت.
آن روز بعدازظهر، یک خبرنگار اروپایی وارد کتابفروشی شد: یکی از دوستاناش به او توصیه کرده بود سری به کتابفروشی ما بزند. او "نظر" من را دربارهی آنچه در حال رخ دادن بود پرسید، من هم اون چیزی که فکر میکردم دوست دارد بشنود بهش گفتم. ازش پرسیدم امروز چیکار کرده؟ گقت مثل همهی همکاراناش که در بیتالمقدس مستقرند، سعی کرده ماجرا را از اتاق هتلاش پوشش بدهد.
براساس آمار اخیر اسرائیل، از آغاز جنگ دو هزار و پنجاه خبرنگار خارجی به اینجا آمدند، در این میان ۳۵۸ نفر از ایالات متحدهی آمریکا، ۲۸۱ نفر از بریتانیا، ۲۲۱ نفر از فرانسه و ۱۰۲ تن از آلمان آمدند. بیشتر آنها در بیتالمقدس یا تلآویو مستقرند، برخی در شمالاند و تعداد اندکی به عسقلان - نزدیکتر جا به مرز غزه- میروند. تعداد بسیار کمی از خبرگزاریها از جمله الجزیره در غزه خبرنگار دارند.
ادامهی این مطلب را در این لینک بخوانید.
هبة ابو ندا، نویسنده، شاعر، ویکینویس فلسطینی، در ۲۰ اکتبر جاری در حملات ارتش اسرائیل به نوار غزه، کشته شد. ابو ندا، نویسندهی رمان تحسینشدهی «اکسیژن برای مردگان نیست» بود که در سال ۲۰۱۷ در جایزه ادبی شارجه، مقام دوم را در شاخهی خلاقیت کسب کرد. جایزه ادبی شارجه از جوایز معتبر و مهم ادبی در جهان عرب است. جملهی معروفی در این رمان تحسینشده او هست که این روزها به یکی از شعارهای تظاهراتها در حمایت از حق حیات فلسطینیان تبدیل شده:«اکسیژن برای حق نفس کشیدن همه، نه فقط برای جیبهای پر عدهای قلیل».
هبة ابو ندا در سال ۱۹۹۱ در شهر مکه در عربستان سعودی در کمپ پناهجویی متولد شد. لیسانس مدرک بیوشیمی خود را از دانشگاه اسلامی غزه گرفت و از دانشگاه الازهر مصر در رشتهی تغذیه، فوقلیسانس گرفت. او در مصاحبهای گفته بود تجربهی بهار عربی در کشورهای عرب، اتفاقی بود که او را بسیار تحتتاثیر قرار داد و بی عدالتی و ظلمی را که فلسطینیان تجربه میکنند، به ظلم و رنج مردم دیگر عرب پیوند زد و نقطهی سرنوشتسازی در جهانبینی او بود. او همواره خود را با هویت فمینیست تعریف میکرد و شجاعانه از نقض حقوق زنان فلسطینی به دست قوانین و فرهنگ مردسالار مینوشت.
ابو ندا سه مجموعهی شعر منتشر کرده بود. یکی از داستانهای کوتاه او برندهی جایزهی ادبی «ناهید الرئیس» شده بود. ابو ندا در مرکز خلاقیت «رُسُل» با کودکان کار میکرد. اغلب دربارهی کارش توییت میکرد و مینوشت که چقدر کودکان و دنیای خلاق آنها را دوست دارد. اساتید دانشگاهیاش و دوستانش دربارهی او با حسرت نوشتند، که چقدر شخصیت مهربان و امیدواری داشت و چطور داستانها و اشعارش همه عمیقا ریشه در درد و رنج و زندگی فلسطینیان داشت.
او آخرین شعر خود را یک روز قبل از کشته شدن به دست اسرائیل سرود و در توئیتر خود منتشر کرد. او در این توئیت نوشت:«شب غزه سیاه است/ و نوری جز نور موشک نیست/ شب غزه خاموش است/ و صدایی جز صدای بمب و خمپاره نیست/ شب هولناک است و جرعه آرامشی جز نجوای دعا نیست/ شب غزه سیاه است و تنها بارقهی نور، پیکر این همه شهید/ شب بخیر غزه …»
@FarnazSeifi
سازمان ملل متحد هشدار داد که در میان ۱۱۹ کشور جهان، تنها یک سوم کشورها در برنامههای ملی خود برای مبارزه با گرمایش زمین، حقوق بهداشت باروری و بهداشت جنسی را لحاظ کردند و تنها ۳۸ کشور جهان حق دسترسی به وسایل پیشگیری از بارداری و مراقبت در دوران بارداری را در برنامههای ملی خود پوشش دادند. همچنین تنها ۱۵ کشور به مسالهی حیاتی خشونت علیه زنان در برنامههای خود برای کنترل اثرات تخریب محیط زیست در اثر گرمایش زمین، اشاره کردند. این اولین گزارش جهانی است که تمرکزش بر این مساله است که آیا کشورها در برنامههای ملی خود، به اهمیت این مسئله واقف بودند که گرمایش زمین، زنان و دختران را به اشکال پیچیدهتری تحتتاثیر قرار داده و زندگی و امنیت آنها را بیشتر در معرض آسیب قرار میدهد.
گزارش میگوید برای مثال در شرق و جنوب آفریقا، چرخندهای استوایی به نهادهای درمانی و بهداشتی آسیب زدند و دسترسی به زایشگاهها و کلینیکهای زنان را مختل کرده و همچنین بیماریهای مثل وبا را در این نهادهای درمانی شیوع دادند. همهی اینها زنان را بیشتر تحتتاثیر قرار داده است. گسترش تندبادها و همچنین خشکسالیهای فراگیر، خانوادههای بسیاری را فقیرتر کرده و در نتیجه این خانوادهها برای کاهش از بار فشار مالی، دختربچهها را زیر سن قانونی شوهر میدهند تا نانخوری کم شود. در نتیجه این خشکسالیها و تندبادها، بیکاری افزایش یافته و زنان نه تنها اولین گروهیاند که از بازار کار حذف شدند، بلکه در موارد متعددی کیسه بوکس مردان خانواده شدند که کار خود را از دست دادند و خشونت علیه زنان و دختران در نتیجه این بلایای طبیعی افزایش چشمگیر یافته است.
گزارش به کشورهایی اشاره میکند که برنامههای دقیقی را برای حفاظت بیشتر از زنان و دختران در برابر آسیبهای ناشی از تغییرات آبوهوایی پیشبینی کردند. پاراگوئه، بنین و جمهوری سیشل از کشورهاییاند که پیشبینی کردند تا نظام بهداشتی و درمانی خود و بهویژه بخش زنان و زایمان را ترمیم و مقاوم در برابر تغییرات آبوهوایی کنند تا حق دسترسی زنان به این خدمات آسیب ندیده و سلامتشان به وقت بارداری و زایمان و بعد از زایمان حفظ شود. در مجموع ۹ کشور جهان از جمله السالوادور، سیرالئون و گینه سیاستهایی را پیشبینی کردند تا خشونت جنسیتی ناشی از تغییرات آبوهوایی را به رسمیت شناخته و برای آن تدابیری بیندیشند.
ویتنام تنها کشور جهان است که در سیاست کلان خود این واقعیت را به رسمیت شناخته که گرمایش زمین، منجر به افزایش کودکهمسری میشود و دومینیکا تنها کشوری است که در برنامهی ملی خود لزوم پیشبینی تدابیری برای دسترسی به وسایل پیشگیری از بارداری به وقت بحران آبوهوایی و بلایای طبیعی را گنجانده است.
در یک دههی اخیر تحقیقات و گزارشهای زیادی پرده از ابعاد نابرابری جنسیتی در مواجهه با گرمایش زمین برداشت. این کانال نیز بارها به این واقعیت پرداخته است. افزایش خشونت علیه زنان، افزایش بیشتر ابتلا به بیماریهای روان در میان زنان و دختران، بارداری ناسالم و زایمان زودرس و ابتلای نوزاد به بیماریهای گوناگون، از دست رفتن دسترسی به بهداشت جنسی و بهداشت دوران قاعدگی، افزایش کودکهمسری دختربچهها، فقر اقتصادی بیشتر زنان و ….بخشی از مشکلاتی است که گرمایش زمین بر سر زنان و دختران میآورد.
@FarnazSeifi
ده اکتبر، روز جهانی سلامت روان است.
مایتل ایال، روانشناس، نویسنده و میزبان پادکست "Heal with it" یادداشت مهمی در «تایم» منتشر کرد و میگوید خود خاموشی(Self Silencing) زنان، آنها را بیمار میکند. در حال حاضر زنان ۸۰٪ مبتلایان به بیماریهای خودایمن در جهان را تشکیل میدهند؛ زنان بیشتر از مردان به دردهای جسمانی مزمن، بیخوابی، فیبرومیالژیا، کوید طولانیمدت، سندروم روده تحریکپذیر و میگرن مبتلا میشوند. زنان دو برابر بیشتر از مردان ممکن است در اثر حمله قلبی جان خود را از دست بدهند، زنان دو برابر بیشتر از مردان به افسردگی، اضطراب و اختلال اضطراب پس از سانحه و نه برابر بیشتر به آنورکسیا مبتلا میشوند.
ایال میگوید این تفاوتهای شدید بین ابتلا و مرگ زنان را نمیتوان تنها با تفاوتهای هورمونی و ژنتیکی توجیه کرد، نمیتوان نادیده گرفت که کماکان اکثر فرهنگها صفات و روحیاتی را در زنان ستایش میکنند و مقبول میدانند که همگی عواملیاند که احتمال ابتلا به این بیماریها را افزایش میدهند: روحیاتی مثل ایثار و فداکاری، سرکوب خشم و مخالفت خود را ابراز نکردن.
در دههی ۱۹۸۰ میلادی دانا جکت، روانشناس فارغالتحصیل هاروارد در تحقیق مهمی متوجه شد اتفاق مشترکی در میان زنانی که مبتلا به افسردگیاند، مدام رخ میدهد: تمایل به خود خاموشی و سرکوب باورها و امیال و نیازهای خود. جکت در توضیح این رویه نوشت:«این تمایل در میان این زنان دیده میشود که از دیگران مراقبت کنند، درصدد جلب رضایت طرف مقابل باشند، در روابط حرف ته دلشان را نزده و در تلاش باشند که نیازهای دیگری را برطرف کرده و صمیمیت او را جلب کنند.»
بعد از آن در دهههای بعدی تحقیقات مختلف دیگری نشان داد که این سکوت زنان و ابراز نکردن انچه واقعا فکر میکنند، چطور سلامت جسمی و روانی آنها را آسیبپذیر کرده و صدمات تلخی به بار میآورد. در سال ۲۰۲۲، گروه محققان در دانشگاه پنسیلوانیا، متوجه شدند که زنان رنگینپوستی که گزینهی «کاملا موافقم» را برای جملاتی مثل «من به ندرت خشمام از نزدیکانم را ابراز میکنم» انتخاب کردند، ۷۰ درصد بیشتر از سایر گروه تحقیق با احتمال افزایش سرخرگ کاروتید مواجه میشوند که میتواند منجر به سکته قلبی بشود. تلختر شاید این باشد که این سکوتی که زنان به خود تحمیل میکنند، میتواند منجر به مرگ زودرس آنها شود. نتیجه تحقیق مهمی در یک دورهی زمانی ده ساله نشان داد مرگ زنانی که وقت دعوا با همسرشان، خود را ابراز نمیکنند ۴ برابر بیشتر از زنانی است که خود و احساسات و خشم خود را ابراز میکنند.
ایال مینویسد در این فرهنگ غالب که زنان به انواع و اشکال مختلف تشویق به خویشتنداری، سکوت، ابراز نکردن احساسات و خشم و خستگی خود میشوند، یک چرخهی آسیبزن به وجود آمده که بیرون زدن از آن برای زنان دشوار است. این «فضائل زنانگی» نه تنها هیچ فضیلتی ندارد، که عامل مرگ و میر و بیماری و زجر زنان است.
او میگوید شیوهها و راهکارهایی وجود دارد که میتواند این وضعیت را تغییر بدهد. برای مثال خشم، نشانهی میل به تغییر چیزی است. به جای انکار، سرکوب و پنهان کردن خشم، میشود خشم را آیینهای به فهم و درک بهتر خودمان دید. زنان میتوانند در خشم از خودشان بپرسند: الان به چه چیزی احتیاج دارم؟ تمرین دیگر، مرز گذاشتن است. هنوز در اکثر فرهنگها و باورها، «مرزبندی» با دیگران بهویژه برای زنان دشوار است. ایال میگوید زنان بسیاری میترسند که اگر صادقانه نیازها و محدودیتهای خود را ابراز و تعیین کنند، روابطشان آسیب ببیند. اما در واقعیت وقتی ما مرزهای سالمی را تعیین میکنیم (و نه مرزهای سمی که منجر به فردگرایی افراطی میشود)، روابطمون مستحکمتر و سالمتر میشود. او مینویسد در مطب خود در مواجهه با عده قابل توجهی از زنان از جملهای استفاده میکند که مراجعکنندگان اغلب نمیخواهند بشوند: «لطفا بیشتر ناامیدکننده باش!» خیلی وقتها بهترین توصیه و راهکاری که میشود به زنان داد همین است که دلواپس رضایت دیگران و باب میل آنها نباشند.
@FarnazSeifi
بنیاد نوبل، جایزهی نوبل پزشکی ۲۰۲۳ را به درو وایسمن و کتی کاریکو دادند. کار مهم و ارزشمند آنها در حوزهی بیولوژی RNA بود که این امکان را داد تا در دورهی پاندمی کوید-۱۹، واکسنهای کارا مبتنی بر RNA ساخته شود و میلیونها نفر در سراسر جهان واکسینه شوند. در «خواهر شکسپیر» قبلا دربارهی کتی کاریکو نوشته بودم.
قصهی خانم کتی کاریکو، قصهی آشنایی است. زنی مهاجر از مجارستان به آمریکا، دختر یک قصاب که سالیان سال کسی او را جدی نگرفت. دکتر کاریکو یکی از مهمترین دانشمندانی است که فنآوری واکسنهای مدرن کرونا نظیر فایزر و مدرنا مدیون اوست. سالها شغل ثابت دانشگاهی بهش ندادند، هرگز بهش به رغم لیاقت لابراتوار خودش را ندادند و هر روز از لابراتوری به بعدی اسباب میکشید. هر روز باید منت یک استاد یا مقام بالاتر دانشگاهی با قرارداد دائمی را میکشید تا به او موقعیتی و گوشهای برای کار بدهد. هرگز بیش از ۶۰ هزار دلار در سال حقوق نگرفت. رقمی که در برابر حقوقهایی که پژوهشگران چه در دانشگاه و چه در کمپانیهای تحقیق و داروسازی میگیرند هیچ است. همه عمر آکادمیکاش متمرکز روی فنآوری mRNA کار کرد، اما سالها همه در آکادمی به او خندیدند که ولکن نیست و سادهلوحانه امید دارد تا از این روش به نتیجهای کارآمد برای ایمنی و درمان پزشکی برسد. ژورنالهای علمی حاضر نمیشدند تحقیقاتش را منتشر کنند و کمپانیها داروسازی علاقهای به سرمایهگذاری نداشتند. کتی کاریکو اما این مسیرو باور به اینکه فنآوری RNA میتواند جان میلیونها نفر را نجات دهد، رها نکرد.
بدون سالها تلاش و ناامید نشدن دکتر کتی کاریکو و رها نکردن کارش، فنآوری mRNA به جایی نمیرسید که در کمتر از یک سال پس از شیوع ویروس کوید-۱۹ بشود واکسنهای موثر فایزر و مدرنا را ساخت. خوب است زمانه کمی عوض شده و زحمات این زن لااقل تا وقتی هنوز زنده است به رسمیت شناخته شد و نوبل پزشکی به این زن تعلق گرفت.
@FarnazSeifi
گزارش تازهای در نشریه پزشکی معتبر "Lancet" خواستار «رویکردی فمینیستی» در مواجهه با بیماری سرطان در زنان شد. بنا به آمار هر سال بیش از ۸۰۰ هزار از زنان مبتلا به سرطان در سراسر جهان درحالی از دنیا میروند که تشخیص و درمان لازم را نگرفتند و سرطان آنها قابل درمان بوده است. این گزارش میگوید نابرابری جنسیتی و نبود این فرصت برای بسیاری از زنان که زود تشخیص سرطان گرفته و درمان را شروع کنند، باعث شده که زنان بسیاری جان خود را در اثر ابتلا به سرطانهای قابل درمان از دست بدهند. در حال حاضر سرطان، سومین دلیل اصلی مرگ زنان در جهان است.
این گزارش، تاکنون بزرگترین از نظر گسترهی جغرافیایی، وسیعترین گزارش در نوع خود است. محققان این گزارش، سرطان زنان در ۱۸۵ کشور جهان را بررسی کردند. گزارش میگوید در سراسر جهان دینامیک نابرابری را مشاهده کردند که باعث میشود زنان چه در مرحله پیشگیری، چه در تشخیص و درمان، سرطان را بدتر، سختتر و با رویکرد منفی بیشتری به نسبت مردان تجربه کنند. این گزارش صرفا به حضور متخصصان در پژوهش و درمان سرطانها بسنده نکرده است؛ در تیم تحقیق آنها از متخصصان مطالعات جنسیت، اقتصاد، حقوق بشر، علوم اجتماعی و متخصصان اپیدمیولوژی سرطان و نظرات تخصصی آنها نیز بهره بردند.
این گزارش بیشتر متمرکز بر سرطانهایی بود که در باور عمومی «زنانه» محسوب میشوند(سرطان پستان یا دهانهی رحم)، هرچند که بنا به آمار میزان مرگ زنان در اثر سرطانی مثل سرطان ریه یا روده بزرگ، بیشتر است. این گزارش همچنین تایید میکند که نابرابریهای جنسیتی، موجب شده تا در حوزهی پژوهش و درمان سرطان، زنان در سراسر جهان امکانات کمتری برای پیشرفت داشته باشند و عملا اکثر سیاستگذاریهای درمانی جهان در حوزه سرطان به دست مردان صورت میگیرد. این مردان سیاستگذار اغلب توجهی به مسالهی جنسیت، کلیشههای جنسیتی در مواجهه با درد زنان و نابرابریها نیستند و در نتیجه این نابرابری و تبعیض در تشخیص و درمان سرطان زنان، کماکان ادامه پیدا میکند.
دکتر اوفیرا گینزبورگ که یکی از محققان سرپرست این تحقیق است، میگوید اثرات جامعهی مردسالار بر تجربهی زنان از سرطان، تقریبا مغفول مانده است:«در سراسر جهان، مبحث سلامت زنان بیش از هرچیز متمرکز بر باروری و زایمان و بعد از زایمان است، تمرکزی که باورهایی که نقش و اهمیت زن را به مادری و فرزندآوری تقلیل میدهند، همسو است. ضروری است جامعه پزشکی، سرطان را بخشی از بهداشت و سلامت زنان بداند و رویکرد خود را تغییر دهد.»
نتیجه تحقیق دیگری در همین نشریه نیز میگوید یک و نیم میلیون مرگ ناشی از ابتلا به سرطان در میان زنان در سال ۲۰۲۰، اگر به موقع تشخیص داده و درمان شده بود، قابل پیشگیری بود. گزارش میگوید بسیاری از این زنان عوامل پیشزمینهی ابتلا به سرطان مثل استعمال دخانیات، چاقی مفرط یا ابتلا به عفونتهای جدی را داشتند، اما نظام درمانی سالها این پیشزمینهها را نادیده گرفته بود یا اطلاعات لازم را به زنان نداده بود. برای مثال، تنها ۱۹٪ زنان در بریتانیا میدانند که مصرف الکل، یکی از عواملی است که میتواند منجر به سرطان پستان شود، یا در کشورهای درحالتوسعه مرگ ناشی از ابتلا به سرطان ریه در زنان افزایش چشمگیری داشته است. همزمان در این کشورها، تبلیغات صنعت دخانیات و الکل در سالهای اخیر زنان را نشانه گرفتند. اما آموزش و آگاهی دربارهی ارتباط بین اینها در بسیاری از این کشورها ناچیز است.
محققان تحقیق میگویند جنسیت باید در تمام راهنماهای غربالگری، تشخیص و درمان مدنظر قرار گیرد. آنها همچنین خواستار آن شدند که اطلاعرسانی و آموزش زنان دربارهی عواملی که میتواند منجر به ابتلا به سرطان شود، پیشگیری و مراقبت افزایش پیدا کند.
@FarnazSeifi
گزارش تازهای در نشریه پزشکی معتبر "Lancet" خواستار «رویکردی فمینیستی» در مواجهه با بیماری سرطان در زنان شد. بنا به آمار هر سال بیش از ۸۰۰ هزار از زنان مبتلا به سرطان در سراسر جهان درحالی از دنیا میروند که تشخیص و درمان لازم را نگرفتند و سرطان آنها قابل درمان بوده است. این گزارش میگوید نابرابری جنسیتی و نبود این فرصت برای بسیاری از زنان که زود تشخیص سرطان گرفته و درمان را شروع کنند، باعث شده که زنان بسیاری جان خود را در اثر ابتلا به سرطانهای قابل درمان از دست بدهند. در حال حاضر سرطان، سومین دلیل اصلی مرگ زنان در جهان است.
این گزارش، تاکنون بزرگترین از نظر گسترهی جغرافیایی، وسیعترین گزارش در نوع خود است. محققان این گزارش، سرطان زنان در ۱۸۵ کشور جهان را بررسی کردند. گزارش میگوید در سراسر جهان دینامیک نابرابری را مشاهده کردند که باعث میشود زنان چه در مرحله پیشگیری، چه در تشخیص و درمان، سرطان را بدتر، سختتر و با رویکرد منفی بیشتری به نسبت مردان تجربه کنند. این گزارش صرفا به حضور متخصصان در پژوهش و درمان سرطانها بسنده نکرده است؛ در تیم تحقیق آنها از متخصصان مطالعات جنسیت، اقتصاد، حقوق بشر، علوم اجتماعی و متخصصان اپیدمیولوژی سرطان و نظرات تخصصی آنها نیز بهره بردند.
این گزارش بیشتر متمرکز بر سرطانهایی بود که در باور عمومی «زنانه» محسوب میشوند(سرطان پستان یا دهانهی رحم)، هرچند که بنا به آمار میزان مرگ زنان در اثر سرطانی مثل سرطان ریه یا روده بزرگ، بیشتر است. این گزارش همچنین تایید میکند که نابرابریهای جنسیتی، موجب شده تا در حوزهی پژوهش و درمان سرطان، زنان در سراسر جهان امکانات کمتری برای پیشرفت داشته باشند و عملا اکثر سیاستگذاریهای درمانی جهان در حوزه سرطان به دست مردان صورت میگیرد. این مردان سیاستگذار اغلب توجهی به مسالهی جنسیت، کلیشههای جنسیتی در مواجهه با درد زنان و نابرابریها نیستند و در نتیجه این نابرابری و تبعیض در تشخیص و درمان سرطان زنان، کماکان ادامه پیدا میکند.
دکتر اوفیرا گینزبورگ که یکی از محققان سرپرست این تحقیق است، میگوید اثرات جامعهی مردسالار بر تجربهی زنان از سرطان، تقریبا مغفول مانده است:«در سراسر جهان، مبحث سلامت زنان بیش از هرچیز متمرکز بر باروری و زایمان و بعد از زایمان است، تمرکزی که باورهایی که نقش و اهمیت زن را به مادری و فرزندآوری تقلیل میدهند، همسو است. ضروری است جامعه پزشکی، سرطان را بخشی از بهداشت و سلامت زنان بداند و رویکرد خود را تغییر دهد.»
نتیجه تحقیق دیگری در همین نشریه نیز میگوید یک و نیم میلیون مرگ ناشی از ابتلا به سرطان در میان زنان در سال ۲۰۲۰، اگر به موقع تشخیص داده و درمان شده بود، قابل پیشگیری بود. گزارش میگوید بسیاری از این زنان عوامل پیشزمینهی ابتلا به سرطان مثل استعمال دخانیات، چاقی مفرط یا ابتلا به عفونتهای جدی را داشتند، اما نظام درمانی سالها این پیشزمینهها را نادیده گرفته بود یا اطلاعات لازم را به زنان نداده بود. برای مثال، تنها ۱۹٪ زنان در بریتانیا میدانند که مصرف الکل، یکی از عواملی است که میتواند منجر به سرطان پستان شود، یا در کشورهای درحالتوسعه مرگ ناشی از ابتلا به سرطان ریه در زنان افزایش چشمگیری داشته است. همزمان در این کشورها، تبلیغات صنعت دخانیات و الکل در سالهای اخیر زنان را نشانه گرفتند. اما آموزش و آگاهی دربارهی ارتباط بین اینها در بسیاری از این کشورها ناچیز است.
محققان تحقیق میگویند جنسیت باید در تمام راهنماهای غربالگری، تشخیص و درمان مدنظر قرار گیرد. آنها همچنین خواستار آن شدند که اطلاعرسانی و آموزش زنان دربارهی عواملی که میتواند منجر به ابتلا به سرطان شود، پیشگیری و مراقبت افزایش پیدا کند.
@FarnazSeifi
این روزها پارلمان عراق، بیش از هر زمانی در ۲۰ سال گذشته، نمایندهی زن دارد. از مجموع ۳۲۹ کرسی پارلمان عراق، بر ۹۷ کرسی زنان تکیه زدند و برای اولین بار در تاریخ عراق، نزدیک به ۳۰ درصد پارلمان زناند. اما این حضور چشمگیر زنان نه تنها توجه به حقوق و وضعیت زنان را بهتر نکرده، بلکه بعضی از قوانین واپسگرا و زنستیزانه نیز در همین پارلمان به تصویب رسیده است.
در اوایل ماه جاری میلادی، کمیسیون ارتباطات و رسانه در پارلمان عراق بخشنامهای را تصویب و استفاده از واژهی «جنسیت» در تمامی اسناد و ارتباطات و نامهنگاریها ممنوع کرد. همین بخشنامه میگوید در مکاتبات و اسناد پارلمان به جای واژهی «همجنسگرایی» از عبارت «انحراف جنسی» استفاده شود. از همین حالا بسیاری از نهادهای دانشگاهی، سازمانهای مردمنهاد و …که پروژههایی با پارلمان عراق دارند به دردسر افتاده و اجازه استفاده از واژههای درست جنسیت یا همجنسگرایی را در متون خود از دست دادند. در صورتی که از این بخشنامه ضد حقوق بشر تخطی کنند، بودجه مالی، ارتباطات کاری یا حق دسترسیشون به منابع تحقیقاتی را از دست خواهند داد.
در اقدام واپسگرای دیگری پارلمان عراق به دنبال این است که تبصرهای به لایحهی «مبارزه با تنفروشی» اضافه کند و همجنسگرایی را تبدیل به جرم کرده و مجازات اعدام را برای این «جرم» تعیین و تصویب کند.
پشت این اقدامات هولناک، کارزار قوی و گستردهای است که چندین سال است آرام آرام در عرصه سیاسی و رسانهای عراق ریشه دوانده ست. کارزاری که با تبلیغات و اطلاعات پاک نادرست و دروغپراکنی رسانهای، مساله «جنسیت» و «مطالعات جنسیتی» را معادل «تشویق به همجنسگرایی، ترویج تنفروشی، انحطاط اخلاقی و ضدیت با ارزشهای مذهبی و ملی عراق» تبلیغ کرده و به عدهی قابل توجهی از مردم قبولانده است.
متاسفانه اکثر زنان عضو پارلمان عراق یا در برابر این اقدامات کاملا سکوت و بیتوجهی کردند یا اینکه خود یکی از مشوقان تصویب چنین قوانینیاند. هیچ یک از زنان عضو کمیسیون ارتباطات و رسانه با این بخشنامهی اخیر مخالفتی نکرد و رای منفی نداد.
از سوی دیگر در ۲ سال گذشته، زنکشی در عراق افزایش چشمگیری داشته است. در حالی که بسیاری از زنان، فعالان مدنی و فمینیستهای عراق فشار میآورند که این وضعیت غیرقابل قبول است و کشور نیاز به قانون مدون و جامعی برای مقابله با خشونت خانگی و ناموسی علیه زنان دارد، پارلمان عراق اخیرا قاطعانه با لزوم تدوین چنین قوانینی مخالفت کرد؛ آنها تصویب چنین قانونی را «ضدیت با اسلام و ارزشهای اسلامی و ملی عراق» و دانستند. اکثریت قاطع زنان پارلمان عراق هم همدست همتایان مرد خود بودند و با لزوم تصویب قانونی برای مقابله با خشونت خانگی و ناموسی و زنکشی مخالفت کردند. اکثر زنان مخالف تصویب هر قانونی که به نفع زنان است، از احزاب شیعهی عراقی و بلوک شیعیان در پارلمان عراقاند.
وضعیت این روزهای پارلمان عراق بار دیگر این مساله را مطرح کرد که صرف حضور بیشتر زنان در نهادهای قدرت و تصمیمگیری لزوما چیزی را تغییر نمیدهد و میتواند اوضاع را بدتر هم بکند. از آن سو مسايل پیچیدهی عرفی و مذهبی در کشورهای خاورمیانه هم مطرح است. تحقیقات نشان میدهد تقریبا همیشه برای زنان بسیار سختتر است که در نهادهای قدرت علیه چیزی بایستند، خلاف رویهی حزب و ائتلاف خود حرفی بزنند و اگر جرات مخالفت داشته باشند با خطرهای جدیتر از جمله خطر جانی روبرو میشوند.
مساله دیگر هم این است که در کشوری مثل عراق هم همچون بسیاری کشورهای دیگر خاورمیانه، از اساس زنانی به سطوح بالای قدرت راه مییابند که وابستگی سیاسی، مذهبی و مالی دارند. از خانوادههاییاند که سهمی در قدرت دارند و منافعشون در حفظ همان چارچوب سنتی و عرفی قدرت است. زنان مستقل، به دور از طبقهی صاحبمنصب و زنانی که به مسائل زنان ورای دعوای سیاسی و مذهبی و قومی مینگرند، شانس و امکان چندانی برای راهیابی به سطوح تصمیمگیری ندارند. در حال حاضر فقط ۵ زن در پارلمان عراق نمایندهی مستقلاند و وابستگی حزبی ندارند. عراق این روزها به نسبت در آرامترین و باثباتترین وضعیت خود در ۲۰ سال گذشته بعد از حمله نظامی آمریکا و متحداناش به سر میبرد. ائتلافهای سیاسی عراق برای حفظ این ثبات نیمبند، هرچه بیشتر به دنبال راضی نگه داشتن اکثریت گروههای سنتی و مذهبیتر جامعهاند و در چنین فضایی طبق معمول اولین و اصلیترین قربانی، حقوق زن و اقلیتهای جنسیتی است و بس.
@FarnazSeifi
هرچقدر بحران گرمایش زمین بیشتر واقعیت تلخ روزمرهمان میشود، مشکلات و مسائل تازهی دیگری هم مطرح میشود که تا قبل از آن مطرح نبود و حالا باید برای این بحرانها هم چارهاندیشی کرد. یکی از این بحرانها مسالهی حفظ کتابها است و چالشی که برای دستاندرکاران آرشیو و حفظ کتابها به همراه دارد.
وقتی در سال ۲۰۰۵ تندباد کاترینا با شدت و بیرحمی ایالت لوئیزیانا را درنوردید، یک و نیم میلیون کتاب و نسخههای خطی و اسناد را هم درنوردید و از بین برد. آتشسوزیهای سال ۲۰۱۸ در کالیفرنیا، یک مجموعهی اهدایی ارزشمند و تاریخی را در دانشگاه کالیفرنیا در لس آنجلس سوزاند و خاکستر کرد و … دیگر واقعیتی است که در سراسر دنیا خطر سیل، زلزله، آتشسوزی، تندباد، بارانهای شدید موسمی و … هر آن ممکن است بخشی از آرشیو فرهنگی کشورها را هم پاک از بین ببرد. برای حفظ این گنجینههای فرهنگی، هم اقدامات فوری لازم است و هم برنامهریزی و اقدامات درازمدت. نتیجه تحقیقی در سال ۲۰۱۸ که ۱۲۳۲ مخزن بایگانی در آمریکا را بررسی کرد، نشان داد که به احتمال ۹۹ درصد همه این مخازن دستکم یک واقعه طبیعی و بحران مرتبط با گرمایش زمین را تجربه خواهند کرد.
موضوع فقط هم بلایای طبیعی نیست. همین تغییرات روزمره ناشی از گرمایش زمین هم یک بحران جدی است. برای مثال متخصصان آرشیو و حفظ اسناد در شهر سینسیناتی در ایالت اوهایو حالا عمیقا نگران تغییر دمای بسیار در طول روزند. این بالا و پایین رفتن مداوم دمای هوا میتواند به اسناد و کتابها آسیب غیرقابلجبران بزند.
یک راه اصلی حالا دیجیتال کردن کتابها و اسناد است. اگرچه این راه به نظر خیلی معقول و منطقی میآید، اما رد پای کربن به جا مانده از دیجیتال کردن این همه کتاب و اسناد اصلا کم نیست و خود این راه، عملا باز به تخریب و بدتر کردن وضعیت بغرنج گرمایش زمین دامن میزند. حجم انرژی لازم برای اسکن و اضافه کردن این اسناد هم کم نیست. نتیجه تحقیقی در سال ۲۰۱۹ نشان داد که این روند دیجیتال کردن کتابها، «تاثیر منفی قابل توجهی بر محیط زیست میگذارد.»
در نتیجه این وضعیت بسیاری از موسسات ناچار شدند تا روندی را تعریف کرده و محتوای محدودی را انتخاب و دیجیتال کنند. از سوی دیگر بسیاری از موسسات و کتابخانههای پژوهشی که با چالش تاثیرات مخرب و جدی گرمایش زمین روبرویند، همین حالا هم ناچار شدند حق دسترسی مخاطبان و پژوهشگران به این منابع ارزشمند را محدودتر هم بکنند. و امکان به نمایش گذاشتن بسیاری از کتابها و نسخههای قدیمی را محدود کنند. رویهای که خود ناقض حق دسترسی مردم به اطلاعات شده است. حالا خود کتابخانهها و آرشیوها با یک سوال کلیدی مواجه شدند:« کتاب چه مفهومی دارد اگر در دسترس مردم نباشد؟ اگر در محفظههای پیچیده و عایقبندیشده در اتاقهای با دمای ویژه و دور از چشم و نمایش و مخاطبان نگهداری بشود؟ اصلا میشود دیگر به چنین چیزی کتاب و ابزاری در دسترس حق دانش عمومی گفت؟»
هنوز کتابخانهها و آرشیوها و متخصصاناش جواب مشخص و چارهی کارآمدی برای این مسالهی تازهی ناشی از بحران آبوهوایی ندارند. اما تحقیق و بررسی دراینباره بیشتر شده است. موسسهی فنآوری «روچستر» اخیار بیش از ۱.۹ میلیارد دادهی محیطزیستی از سراسر جهان را مطالعه و بررسی کرد تا با تحلیل راهکارها و دادهها بتواند راهکارهای کارآمد بهتری را برای همزمان حفاظت از کتابها و کاستن از تخریب محیط زیست پیشنهاد دهد. نهاد موقوفه ملی علوم انسانی در آمریکا هم اخیرا بودجه پژوهشی تازهای را در راستای پژوهش و تحقیق برای راهکارهای کاستن از تخریب محیط زیست و حفظ بهتر آثار چاپی اضافه کرد.
@FarnazSeifi
نتیجه دو تحقیق تازه بار دیگر نشان داد بیماران در مجموع از پزشکان جراح زن، رضایت بیشتری دارند و بعد از عمل جراحی، کمتر دچار مشکلات ناشی از بیدقتی پزشک در جراحی و مراقبتهای بعدی میشوند. این دو تحقیق که در کانادا و سوئد انجام شده، پروندهی پزشکی بیش از یک میلیون بیمار را بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند. هر دو تحقیق میگویند بیمارانی که جراح زن آنها را ویزیت و جراحی کرد، کمتر دچار پیچیدگی و مشکلات بعد از جراحی شدند. هر دو تحقیق تاکید کردند که پزشکان جراح مرد باید درسهای مهمی از این بررسی گرفته و از همکاران زن خود نکات ضروری را یاد بگیرند.
هر دو تحقیق تلاش کردند تا چرایی و علت این امر را بهتر بفهمند. هر دو تحقیق میگویند بررسی آنها نشان داد جراحان زن در مجموع کندتر و با دقت بیشتری عمل جراحی را انجام میدهند و در نتیجه نتایج عمل بهتر است و مشکلات کمتری در ماههای بعد جراحی رخ میدهد.
نتیجه تحقیق محققان در سیستم درمانی کانادا که در نشریهی JAMA منتشر شد، میگوید ۱ سال بعد از عمل جراحی، ۲۵ درصد بیمارانی که مردان جراحی کردند دچار مشکلات جدی ناشی از جراحی شدند، این رقم در میان بیماران جراحان زن ۲۰ درصد است. مرگ بعد از جراحی شوکهکننده بود. در مجموع مرگ ناشی از جراحی یا مشکلات بعد از جراحی در بین بیمارانی که مردان جراح آنها را عمل کردند، ۲۵ درصد بیشتر از بیماران جراحان زن است.
نتیجه تحقیق محققان سوئدی نیز در همان نشریه منتشر شد. محققان در سوئد وضعیت بیماران بعد از عمل جراحی کیسه صفرا را بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند که بیماران پزشکان زن، هم با مشکلات کمتری بعد از جراحی مواجه شدند و هم مدت زمان کوتاهتری در بیمارستان بستری بودند. این گروه تحقیق میگوید در بعضی کشورها این پیشفرض غلط و جنسیتزده وجود دارد که «جراحان مرد بهتر از جراحان زناند»، در حالی که تمام بررسیهای پیشین نشان داد زنان جراح به خوبی و مهارت مردان جراحاند و حالا تحقیقات تازه نشان میدهد در مواردی مثل این بهتر هم هستند.
دکتر کریستوفر والیس که ریاست گروه تحقیق در کانادا را برعهده داشت، میگوید درسهای زیادی از این نتایج میتوان گرفت:«زنان و مردان جراح در برخی موارد شیوه و رویکرد متفاوتی در جراحی دارند. در اینجا نکتههای برای مردان جراح است که از شیوهها و دقت و سرعت کمتر زنان همکار خود بیاموزند. رئیس گروه تحقیق در سوئد هم میگوید از قرار همان شعار یگان ویژهی نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا اینجا و دربارهی جراحی هم مصداق دارد:« آهسته، هموار است، و هموار، سریع است.»
@FarnazSeifi
این روزها بسیاری از کشورها گرمترین تابستان تاریخ خود را تجربه میکنند. هاوایی و استان بر بریتیش کلمبیای کانادا در شعلههای آتش میسوزد، در جنوب کالیفرنیا سیل زمین و خانهها و مردم را میشورد و میبرد، پرتغال با سومین موج آتشسوزیهای عظیم در همین تابستان جاری میجنگد و … نتایج شوم و مرگبار گرمایش زمین دیگر آنچنان ملموس و روزمره است که حتا لازم نیست برای فهمیدناش پا را از در خانهات بیرون بگذاری و واقعیت همین که زینپس همهچی احتمالا فقط بدتر خواهد شد.
حالا نتیجه تحقیقی در نروژ نشان داد در میان احساسات و عواطف آدمی در مواجهه با واقعیت شوم گرمایش زمین، خشم قویترین و موثرترین احساسی است که میتواند منجر به کنشگری فعال و موثر و اقدام عملی آدمها برای کاری کردن در برابر گرمایش زمین باشد. در این تحقیق که از ۲ هزار تن نظرسنجی شد، معلوم شد آنها که در مواجهه با ای وضعیت عصبانیاند و احساس خشم میکنند، ۷ برابر از سایرین به فعالیت و کنشگری برای حفظ محیط زیست رو میآورند. تحقیق همچنان نشان داد احساس غم، ترس و امیدواری، احساساتیاند که فرد را بیشتر به تغییر رفتارهای روزمره برای کمک به حفظ زمین سوق میدهند. از سوی دیگر احساس هراس و عذاب وجدان، احساساتیاند که آدمها را بیشتر به حمایت از بهترین سیاستهای منطبق با محیط زیست هدایت میکنند.
تحقیق همچنان نشان داد به طور متوسط، اکثریت آدمها هنوز و کماکان در مواجهه با گرمایش زمین، چندان نگران و خشمگین نیستند و غلیان احساسات شدیدی را تجربه نمیکنند. یکی از روانشناسان متخصص در گرمایش زمین که از اعضای این گروه تحقیق است، میگوید مردم در مواجهه با گرمایش زمین هراساناند، اما هنوز آنقدر که باید و انتظار میرود، نترسیدند و به وحشت نیفتادند. روانشناسان در کشورهای متعدد، حالا بیشتر به مطالعهی احساسات و عواطف افراد جامعه در مواجهه با واقعیت گرمایش زمین رو آوردند. حوزهی مطالعاتی که هنوز بسیار تازه است و نادانستههای این حوزه بسیار.
این تحقیق در نروژ که کشوری نفتخیز است، نشان میدهد در برابر هر دو گامی که فردی در کفه ترازو به سوی خشم میبردارد، یک گام به اقدام عملی نزدیکتر میشود. هرچند ارتباط بین احساس و عمل در پاسخ به سوالات مرتبط با کاستن از ردپای کربن در رفتارهای روزمرهمان یا حمایت از افزایش مالیات بنزین و سوخت، کمتر بود.
متخصصان محیطزیست بارها ابراز نگرانی کردند که شیوهی گزارش فعلی دربارهی محیط زیست که بیش از هرچیز در راستای به وحشت انداختن مردم و منفی است، بیش از اینکه مردم را ترغیب به حمایت از محیط زیست کند، آنها را دچار حس ناتوانی و بیعاملیت بودن در مواجهه با گرمایش زمین میکند و در نتیجه بسیاری از مردم هیچ کاری برای کاستن از اثرات گرمایش زمین نخواهند کرد. اما از سوی دیگر متخصصان دیگر میگویند تا وقتی مردم از این وضعیت به غایت نگرانکننده گرمایش زمین خشمگین نباشند، در عمل هیچ کار موثر و جمعی برای مبارزه با این وضعیت هم شکل نخواهد گرفت.
از سوی دیگر برخی تحقیقات تازه به بررسی احساس امید در کنشگری محیط زیست پرداختند. نتیجه تحقیقی نشان داد افزایش احساس امید، میتواند مردم را بیشتر ترغیب کند که به فعالیت برای حفظ محیط زیست رو بیاورند. تحقیق نشان داد آنها که امیدواریشان بیشتر ریشه در رضایت دارد، کمتر ممکن است ترغیب به فعالیت برای حفظ زمین شوند. اما آنها که امیدواریشان بیشتر با فعالیت عملی و واقعی گره خورده، بیشتر ترغیب میشوند تا آستینها را بالا زده و کاری کنند.
@FarnazSeifi
دو هزار و چهارصد زن اهل سوئیس، دستهجمعی علیه دولت سوئیس به اتهام کمتوجهی به بحران گرمایش زمین، شکایت کردند. این زنان که از نقاط مختلف کشور سوئیساند و به زبانهای مختلف این کشور صحبت میکنند، علیه دولت به دادگاه حقوق بشر اروپا شکایت کردند.
آنها استدلال کردند که کمتوجهی دولت سوئیس به بحران گرمایش زمین، نقض یکی از اصلیترین حقوق شهروندی و حقوق بشر شهروندان است، بنابراین دادگاه حقوق بشر اروپا محل مناسبی برای اقامهی دعوی حقوقی است. این پرونده در نوع خود، اولین پرونده محسوب میشود که یک دادگاه عالی پرونده را شنیده و بررسی خواهد کرد. در مورد مشابه دیگری، برخی از بومیان استرالیا، از دولت کشورشان به کمیته حقوق بشر سازمان ملل به اتهام بیتوجهی دولت به حفظ حقوق آبوهوایی بومیان، شکایت کردند.
این گروه بزرگ از زنان، همگی مسن و بالای ۶۴ سال سن دارند، نهادی غیردولتی را تاسیس کردند و به دنبال عدالت و برابری آبوهواییاند. آنها میگویند گرم شدن هرچه بیشتر آبوهوا و تابستانها در سوئیس، سلامت بسیاری از شهروندان بهویژه افراد مسن و پیر مثل آنها را به خطر انداخته و انواع دشواریهای جسمی و روانی را به همراه داشته است. سوئیس گرمترین تابستان تاریخ خود را تجربه میکند و دمای هوا در این تابستان حتا در برخی از مناطق کوهستانی آلپ، به ۳۷ درجه سانتیگراد رسید!
این گروه از زنان در سال ۲۰۲۰ نیز دعوی حقوقی دیگری را علیه دولت سوئیس در دادگاه حقوق بشر اروپا ثبت کردند و دولت سوئیس را متهم کردند که از شهروندان کشور و بهویژه گروههایی که بیشتر آسیبپذیرند، در برابر اثرات گرمایش زمین، محافظت و مراقبت نمیکند. زنان سوئیسی براین مبنا دولت را متهم میدانند که به تعهدات خود برای کاستن از گازهای گلخانهای پایبند نبوده، تعهداتی که در کنوانسیون حقوق بشر اروپا ذکر شده و دولت سوئیس آن را امضا کرده است.
این نهاد مدنی زنان استدلال میکند اگرچه گرمایش زمین، همه شهروندان را تحتتاثیر قرار میدهد، اما زنان مسن تبعیض و آسیب بیشتری را متحمل میشوند. استدلال آنها نادرست نیست و نتایج تحقیقات و آمارهای این سالها نیز این ادعا را تایید میکند. نتیجه تحقیقی نشان داد در موج گرمای تابستان سال گذشته در اروپا، ۸۱ هزار نفر جان خود را از دست دادند که بیشترین گروه، زنان بالای ۸۱ سال بودند. در سوئیس بیش از ۶۰ درصد افرادی که جان خود را در اثر گرمای شدید از دست دادند، زنان پیر بودند. شهروندان سوئیس در ماه ژوئن گذشته در رفراندومی رای دادند که دولت سوئیس موظف است میزان تولید گازهای گلخانهای را تا سال ۲۰۵۰ به صفر برساند.
متخصصان میگویند احتمالا این اقدام زنان سوئیسی، الهامبخش شهروندان دیگری در ۴۶ کشور دیگری خواهد شد که عضو دادگاه عالی اروپا هستند و پروندههای دیگری علیه دولتهای اروپایی به جریان خواهد افتاد. یک جنبه دیگر شکایت حقوقی این زنان اینجاست که دولت سوئیس را به نقض حقوق زنان مسن هم متهم کردند و در واقع دادگاه به این پرونده از دو وجه مختلف حقوق بشر و حقوق بشر زنان رسیدگی خواهد کرد.
@FarnazSeifi
در سالهای اخیر از هر طرف بروید، یک مربی و کارآفرین و مدیر و مهندسی در حال نسخهپیچی برای زنان است که باید در محیط کار «لحن جدیتر و قاطعتر» و «اعتمادبهنفس بیشتر» داشته باشند، نشانی از تردید و ندانستن در جملات و حالاتشان نباشد و از موضع بالا چانهزنی کنند. در هر سو هم عدهای نشستند که سنگی بر سر زنان پرت کنند که «تقصیر خودشان است که لحن قاطع و مهارت چانهزنی ندارند.»
حالا اما نتایح تحقیقات متعددی نشان میدهد در اکثر فرهنگها، از جمله آمریکا که مرکز این نسخهپیچیها است، این رویکرد و توصیه برای زنان اغلب نه تنها مفید نیست، بلکه مضر است و مساله پیچیدهتر از این نسخههای ساده است. زنان در محیط کار وقتی همان لحن و جملات و رویکرد «مردد و بدون قطعیت» را دارند، موفقیت بیشتری پیدا کرده و بهتر و بیشتر به خواستههاشون از جمله افزایش حقوق و پیشرفت شغلی میرسند و شانس استخدامشون بالاتر است.
نتیجه یک تحقیق دربارهی مجموعهای از تحقیقهای پیشین نشان داد وقتی زنان لحن و جملات قاطع داشتند، مستقیم و رک خواستهی شغلیشان را مطرح کردند یا ایدههایشون را قاطعانه ابراز کردند، شانس استخدامشون پایین آمد و اکثر کارفرمایان در برابر مردان همتا با همان رویکرد قاطع، ترجیح دادند مرد را استخدام کنند. شواهد تازه نشان میدهد زنان به خاطر جاهطلبی نیست که در محیط کار تنبیه میشوند. برعکس آنچه تصور میشود زنان باهوش، توانمند، مصمم، مستقل و متکی به خود در محیطهای کاری اغلب پیشرفت میکنند و به مدیریت میرسند. بحث اینجاست که آن رویکرد و حالاتی که از سوی مردان مدارا شده یا حتا به عنوان ویژگی مثبت تلقی میشود، کماکان از سوی زنان تحمل نشده و به ضررشان تمام میشود. محیطهای کاری کماکان جنسیتزدهاند و رفتارهایی که «کنترلگرایانه، رئیسمآب یا قاطع» تلقی شود، مانع مردان در پیشرفت شغلی نمیشود، اما زنان را به حاشیه پرت میکند. زنان کماکان نه فقط بر مبنای عملکردشان، بلکه بر مبنای شخصیتشان در محیط کار قضاوت میشوند.
نتیجه تحقیق دیگری نشان داد در محیط کار، این زناناند که بیشتر جذب لحن قاطع زنی دیگر میشوند و استدلال یا راهحل او را میپذیرند. مردان اما دقیقا برعکس، بیشتر جذب لحن ملایم و بدون قاطعیت زنی همکار میشوند و راهحل و شیوه او را میپذیرند. در محیطهای کاری مردانه و پر از مدیران مرد (که کماکان بیشتر محیطهای کاری جهان است)، آن زنی که استدلال و رویکردش با جملاتی مثل «مطمئنم نیستم اما به نظرم…»، «من تخصصم این نیست اما فکر میکنم…» بیشتر حرف خود را پیش برده، شانس استخدام بیشتری دارد و بهتر پیشرفت میکند. الیسون فرجیل، متخصص رفتار درمانی میگوید ما اغلب قدرت و تاثیرگذاری «صحبت از موضع بیقدرت» را دستکم میگیریم.
جهان ما، جنسیتزده است. راهحل هم این نیست که بخواهیم «زنان، شبیه مردان شوند». جنسیتزدگی است که باید تغییر کند، تنوع رویکردهای رفتاری در محیط کار است که باید اسباب مجازات نشود و عملکرد کارمندان مورد ارزیابی قرار گیرد و بس، و شاید هم بد نباشد بیشتر تبلیغ کرد که این قاطعیت و اعتمادبهنفس زیادی و عقلکلی در فرهنگ کار، کنار گذاشته شود. در نهایت برای همه ما بهتر است یاد بگیریم که بسیار، نمیدانیم و نظر و راهکار ما هم اغلب صرفا یکی از نظرها و راهکارها است و نه لزوما تنها راه و بهترین.
@FarnazSeifi
نتیجه بررسی تازهای در ۱۷ کشور نشان میدهد مردان مایلاند مشارکت بیشتری در امور خانه و بچهداری داشته باشند، اما مجموع قوانینی مثل نبود مرخصی زایمان برای پدران، انتظارات عرفی و کلیشههای رایج سنتی، آنها را از مشارکت بیشتر باز میدارد. گروه این تحقیق بیش از ۱۲ هزار نفر را شامل میشد و در کشورهایی مثل آمریکا، هند، چین، ایرلند، کلمبیا، آفریقای جنوبی و رواندا انجام شد. گزارش میگوید در شکل کلی مردان تنها ۱۹ درصد از وقت خود را صرف کار بدون دستمزد خانه و بچه میکنند؛ در حالیکه این درصد بین زنان ۵۵ درصد است.
بین ۷۰ تا ۹۰ درصد مردان در ۱۶ کشور از ۱۷ کشور تحقیق، گفتند که مایل به مشارکت بیشتر در امور خانه و بچههایند. تنها استثنا مردان هند بودند که اکثر آنها تمایلی به مشارکت در امور خانه و بچهداری ندارند. کماکان در تمام این کشورها، زنان وقت بیشتری را صرف امور خانه و بچهداری میکنند. بیش از ۸۰ درصد گروه تحقیق گفتند که باید به پسربچهها از کودکی آموزش داده شود تا در امور خانه، مشارکت بیشتر و جدیتری داشته باشند.
گزارش میگوید یکی از اصلیترین دلایلی که مردان مشارکت کمتری در امورات خانه و بچه دارند، نبود مرخصی زایمان با حقوق برای مردان است. در اکثر کشورهای جهان کماکان مرخصی زایمان برای مردان وجود ندارد و حتا اگر زن و مردی باهم توافق داشته باشند که زن به سرکار بازگردد و مرد در خانه بماند، به خاطر نبود چنین امکانی، این توافق عملی نیست. همچنین مردان کماکان دستمزد بیشتری از زنان دارند، در نتیجه در اکثر خانوادهها تصمیم از ابتدا بر این است که مرد که دستمزد بیشتری دارد به سرکار رفته و زن که دستمزد کمتری دارد، در خانه بماند تا بچهداری کند.
این گزارش میگوید از بین زنان و مردان گروه تحقیق، آنها که از تمام حق مرخصی زایمان استفاده نمیکنند، ۴۰ درصد نگراناند که شغلشان را از دست بدهند و زودتر از موعد به سرکار برمیگردند. سی و شش درصد گفتند مدیرانی دارند که از کارمند حمایتی نمیکند و ۱۸ درصد گفتند نگران قضاوت خانواده و دوستاناند و بنابراین زودتر به سرکار برمیگردند. قوانینی که کماکان با نگاهی سنتی به تقسیم امور خانه نوشته شده، عرف رایج در بسیاری جوامع، نقشهای کلیشهای جنسیتزده در جوامع و قضاوت و برچسبزنیها دست در دست هم تغییر رویهی رایج در تقسیم امور بچهداری و خانه را سختتر کرده و حتا وقتی مردان مایلاند که جور دیگری باشند، تغییر این رویه را دشوار یا ناممکن کرده است.
@FarnazSeifi
نتیجهی تحقیق تازهای که در نشریهی مهم JAMA منتشر شد، نشان میدهد که گرمایش زمین بر گسترش خشونت خانگی تاثیر دارد. به ازای هر ۱ سانتیگراد که به گرمای دما اضافه میشود، خشونت فیزیکی و خشونت جنسی بیش از ۶٪ افزایش پیدا میکند. این تحقیق در سه کشور هند، پاکستان و نپال صورت گرفت که هر سه کشور بعضی از شدیدترین سویههای گرمایش زمین و مصائب طبیعی ناشی از آن را تجربه میکنند. گروه تحقیق بیش از ۱۹۴ هزار زن و دختر ۱۵ تا ۴۹ ساله را در فاصلهی سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۸ میلادی دنبال و بررسی کرده است.
نتایج تحقیق نشان میدهد که هند که در میان این ۳ کشور شدیدترین وضعیت گرمایش زمین و تغییرات ناشی از آن را تجربه میکند، با بیشترین میزان افزایش خشونت خانگی علیه زنان و دختران نیز مواجه است. بنا به این تحقیق به ازای هر ۱ درجه سانتیگراد گرمایش زمین در این کشور، خشونت فیزیکی ۸ درصد و خشونت جنسی علیه زنان و دختران ۷.۳ درصد افزایش داشته است. در همین ماه جاری هند گرمترین روزهای ثبتشده در تاریخاش برای این ماه را تجربه کرد و دمای هوا در برخی نقاط این کشور به ۴۵ درجه سانتیگراد رسید.
میشل بل، استاد بهداشت محیط زیست در دانشگاه ییل که یکی از نویسندگان این مقاله است، میگوید گرمایش هوا و تغییرات آبوهوایی بر مسائل ریز و درشت بسیاری در زندگی تاثیر گذاشته و در نتیجه خشونت علیه زنان را افزایش میدهد. برای مثال افزایش دمای هوا، محصول کشاورزی را از بین میبرد، اقتصاد را با بحران بیشتر مواجه میسازد، به زیرساختهای شهری آسیب میزند، شرایط کار را مشقتبار کرده و بیکاری را افزایش میدهد، امکان بیرون رفتن از خانه را سختتر میکند و خانواده را مجبور میکند ساعات بیشتری را زیر یک سقف بگذرانند و …تمام این موارد میزان استرس، فشار عصبی و خشم اعضای خانواده را افزایش داده و تنش و برخوردهای تندی را موجب میشود.
تحقیق همچنین نشان داد اگرچه گرمایش زمین، خشونت را در تمام گروههای اقتصادی جامعه افزایش میدهد، اما بیشتری افزایش خشونت در میان اقشار کمدرآمد جامعه و همچنین جوامع روستایی مشاهده شد. سونیتی گارجی، فعال محیط زیست در هند، میگوید افزایش دما در هند، فشار اقتصادی سنگینی را به خانوادههای بسیاری تحمیل کرده است. آن مردانی که میتوانستند به شهر و ایالت دیگری بهر کار بروند، حالا بیکار و خانهنشیناند و خشم و استیصال و فشار روانی را بر سر زنانشان و دختربچهها خالی میکنند.
تحقیق میگوید هرچه زمین گرمتر و بحران آبوهوایی بیشتر شود، انواع خشونتهای فیزیکی و روانی و جنسی در جهان نیز افزایش خواهد یافت و اکثر قربانیان این خشونتها باز هم زنان خواهند بود و بس. پیش از تحقیق دیگری از دانشگاه مادرید نشان داد وقتی موجی از هوای گرم در جغرافیایی رخ میدهد، زنکشی ۴۰ درصد افزایش پیدا میکند. تحقیق دیگری در کنیا نشان داد گرمترین نقاط این کشور، آمار گزارش خشونت خانگی علیه زنان ۶۰ درصد بیش از سایر نقاط کشور است.
گرمای شدید هوا میزان استرس را افزایش میدهد، بیماریهای روان پیشزمینهای را شدیدتر میکند، طاقت و تحمل آدمها و آستانهی تحریک را پایین میآورد و میزان ترشح آدرنالین را افزایش میدهد، در نتیجه احتمال برخوردهای تند و خشونتآمیز بیشتر میشود. گرمای شدید هوا، اضطراب مزمن و همینطور اختلال اضطراب پس از سانحه را شدت میبخشد. گرمایش آبوهوا، اثرات جدی و مهلکی بر وضعیت بهداشت عمومی و وضعیت روان افراد جامعه دارد و بیشتر قربانیان خشونتهای ناشی از این وضعیت، مثل همیشه زناناند.
@FarnazSeifi
شما یک تیشرت را به نهاد خیریهای در آمریکا، اروپا، کانادا یا چین اهدا میکنید. کمتر کسی میداند که تنها نزدیک به ۲۰ درصد لباسهای اهدایی به خیریهها، راه خود را به فروشگاههای خیریه یا دستدوم فروشی در آن کشور باز میکند. خیریهها باقی لباسها را برای کسب درآمد، به دلالها و شرکتهایی میفروشند که در کار بستهبندی دوبارهی لباساند تا آنها را در بازارهای کشورهای فقیر و درحال توسعه بفروشند. غنا، بزرگترین واردکنندهی این لباسهای دستدوم خیریهها است. بسیاری از این لباسها سر از بازار دستدومفروشی «کانتامانتو» در غنا درمیآورند که بزرگترین بازار دستدومفروشی جهان است. فروشندهها و دلالها در این بازار، دستی به سر و روی هر آنچه قابل بزک کردن باشد کشیده و نزدیک به ۴۰ درصد باقی لباسها راهی زباله میشود.
روزانه ۱۰۰ تن لباس از این بازار راهی زباله میشود. نزدیک به ۳۰ درصد از این ۱۰۰ تن در سیستم بازیافت محدود شهری، بازیافت میشود. باقی آن به اشکال غیرقانونی گوناگون، راهی زبالهدانی، آبها و جویهای شهری و گودالهای حاشیهی شهرها میشود. این زبالههای غیرقابل بازیافت، راهی رودخانه، دریا و سواحل میشود و آسیبهای غیرقابل جبران محیط زیستی روزمرهای را به بار میآورد.
گزارش «گاردین» میگوید هرچه شمار و تولید مارکهای موسوم به «فست فشن» و برندهای ارزانقیمتی مثل «اچ اند ام»، «پریمارک» یا «نیو لوک» بیشتر شده، حجم لباسهایی که سر از این بازار درمیآورد هم فزونی گرفته و انبوهی از لباس ارزانقیمت از این دست برندها، راهی زباله شده و مصیبت محیطزیستی بهبار میآورند. فروشندگان بازار میگویند بسیاری از این لباسها مطلقا قابلیت فروش دوباره ندارند. آنها که در غرب این لباس را به خیریه دادند، عملا یک زباله محض را به خیریه دادند: لباسهایی که کثیف است، جای لک غذا و رد خون بر روی آن است، زیپ لباس پاره است و …
بسیاری از این لباسها در منطقهای در نزدیکی بازار رها میشوند؛ منطقهای که ۸۰ هزار نفر جمعیت دارد و خانههایشان بر انبوه این لباسهای زباله غیرقابل بازیافت بنا شده و در پسکوچههایش هم زبالهها رها شدند. آبهای اطراف این منطقه از حجم زباله سیاه و کثیف است، انواع حیوانات روی تل لباسها پرسه میزنند، تمام مدت در منطقه دود ناشی از آتش زدن بعضی لباسهای زباله هوا را آلوده و تنفس را سخت کرده است. آب رودخانه این منطقه، به اقیانوس میرسد و انبوهی از لباسهای زباله هر روز روانهی اقیانوس میشود. ماهیگیران این منطقه میگویند وقتی به ماهیگیری میروند، بیشتر از اینکه ماهی صید کنند، لباس صید میکنند!
فروشندههای لباسهای دستدوم در این بازار بارها با رسانهها گفتگو و کارزاری را راه انداختند و از کشورهای عضو اتحادیه اروپا و بریتانیا که بیشترین حجم این لباسهای زباله را بر سر آنها آوار کردند، خواستند تا دست از فرستادن لباسهای بیارزش، پاره، کثیف و غیرقابل فروش بردارند. گروهی از این فروشندگان راهی بروکسل شده و با تعدادی از نمایندگان پارلمان اروپا دیدار کردند تا خواسته و صدای اعتراض خود را بلند کنند. در این نشست آنها صنعت مد در اروپا، چین و آمریکا را «بزرگترین فاجعه زیستمحیطی» نامیدند. بنا به قوانین اتحادیه اروپا، کشورهای عضو این اتحادیه موظفاند بخشی از هزینهی بازیافت این انبوه زبالهها را پرداخت کنند؛ هزینهای بسیار کمتر از هزینهی واقعی در کشورهای دیگر.( تنها ۰.۰۶ سنت برای هر لباس) اما تاکنون همین هزینهی ناچیز را هم در میان تمام کشورهای عضو اتحادیه، تنها فرانسه پرداخت کرده است و بس. دستفروشهای غنا میخواهند که این هزینه ناچیز به حداقل نیم سنت برای هر تکه لباس افزایش پیدا کند، بخش عادلانهای از بازیافت به مردم محلی برسد و دست کم ۱۰ درصد هزینهای که اروپا باید بپردازد، خرج حفظ محیط زیست و پاکسازی این تل زباله شود. خواستههایی که تاکنون بیجواب باقی مانده و مردم غنا زیر حجم زبالهی لباسهای تولیدی فست فشنها هر روز بیشتر له شده و آسیب میبینند.
@FarnazSeifi
گزارش تازهای از سازمان ملل متحد، واقعیت تلخی را آشکار میکند: از هر ۱۰ نفر در جهان، ۹ نفر فارغ از جنسیت نسبت به زنان سوگیری دارند. گزارش «شاخص هنجارهای اجتماعی جنسیتی» سازمان ملل هر ده سال یکبار منتشر میشود و متاسفانه گزارش تازه هیچ فرق معناداری نسبت به گزارش یک دههی قبل را نشان نمیدهد؛ اکثریت قاطع مردم جهان از هر جنسیت کماکان نسبت به زنان و تواناییها و ویژگیهای آنها سوگیری دارند.
بنا به یافتههای این گزارش که در میان ۸۵٪ جمعیت سراسر جهان انجام شده، در ۸۰ کشور جهان نیمی از مردم کماکان معتقدند مردان رهبران سیاسی بهتریاند؛ گزارش میگوید که از سال ۱۹۹۵ تاکنون تغییری در شمار زنان رهبر سیاسی رخ نداده و کماکان کمتر از ۱۲ درصد رهبران سیاسی جهان را زنان تشکیل دادند. چهل درصد بر این باورند که مردها مدیران اقتصادی بهتریاند و یک چهارم جمعیت معتقدند ایرادی ندارد که مردان، زنان را کتک بزنند. سازمان ملل میگوید با اینکه زنان از همیشه تاریخ باسوادترند و شمار زنان تحصیلکرده افزایش چشمگیر داشته، کماکان در سطح جهانی، زنان ۳۹ درصد کمتر از مردان دستمزد برای کار مشابه دریافت میکنند.
این گزارش به تلخی نشان میدهد که نه تنها ۹۰ درصد مردان نسبت به زنان سوگیری دارند، بلکه کماکان ۸۷ درصد زنان جهان نسبت به خود زنان سوگیری دارند.
در کشوری مثل عراق یا تاجیکستان، ۹۹ درصد مردم علیه زنان سوگیری دارند. این رقم در پاکستان یا قطر تقریبا ۱۰۰ درصد است. بنا به این گزارش درصد این سوگیریهای جنسیتزده علیه زنان در کشورهای مثل نیوزیلند، سوئد و هلند از سایر کشورها کمتر است. در ایران، بیش از ۹۵ درصد مردم نسبت به زنان سوگیری دارند.
پدرو کنسیسو، رئیس برنامه توسعه سازمان ملل متحد به رسانهها گفت:«انتظار من این بود که نسبت به یک دههی قبل شاهد برخی پیشرفتها و کمتر شدن این سوگیریها در برخی حوزهها باشیم. اما متاسفانه این تحقیق، یک روند شوکهکننده برای خود ما هم بود. ده سال پیش شوکه شدیم که چقدر سوگیری علیه زنان در حوزههای مختلف در سراسر جهان رایج و روزمره است. ده سال بعد شوکهایم که چطور چیزی تغییر نکرده و پیشرفتی رخ نداده است.»
سازمان آکسفام میگوید بیش از یک میلیارد و هفتصد میلیون نفر از زنان جهان با بودجهای کمتر از ۵ دلار و ۵۰ سنت در جهان زندگی میکنند و با سرعت فعلی، دستکم ۱۸۳ سال طول خواهد کشید تا زنان برابری و امنیت حقوقی یکسان با مردان داشته باشند. زیست روزمرهی زنان سراسر جهان کماکان یک نبرد مداوم علیه کلیشههای جنسیتی، سوگیری علیه توان و دانش و باورهای زنان و جنسیتزدگی در تمام ارکان زندگی است.
@FarnazSeifi
تغییرات آبوهوایی، چرخهی عادت ماهانه زنان و سلامت و بهداشت و سلامت جنسی آنها را تحتتاثیر قرار داده است. «موسسه ملی سلامت» در آمریکا با تایید این وضعیت میگوید یکی از دلایل این تغییرات، ناامنی غذایی است که تغییرات آبوهوایی در برخی کشورهای درحال توسعه به بار آورده است. دانشمندان مدتها است میگویند این ناامنیهای غذایی ناشی از گرمایش زمین، بیشتر و شدیدتر هم خواهد شد.
«موسسه ملی سلامت» میگوید با گرمایش زمین و بحران آب وهوایی، تعداد سیل و تندبادها بیشتر و شدت این بحرانهای طبیعی بدتر شده و در نتیجه نه تنها زمین قابل کشت بیشتری که غذای مردم محلی به آن وابسته است ویران میشود، بلکه این بلایای طبیعی مواد شیمیایی بیشتری را نیز در محیط زیست آزاد میکند. برای مثال تندباد و سیل، احتمال نشتی مواد شیمیایی حاصل از نفت در طبیعت را افزایش میدهد و مواد شیمیایی، آفتکش و رسوبات رودخانهها را به سطح زمین آورده و بهویژه قاعدگی دختران نوجوان را با مشکلات متعددی مواجه میکند. اکثر آنها که در معرض سیل و تندبادها قرار دارند، اغلب از قشر کمدرآمدترنیز هستند و در جغرافیایی با آلودگی بیشتر زیستمحیطی زندگی میکنند و در صورت بروز سیل و تندباد، امکانات کمتری برای تخلیه محل دارند و بیشتر در معرض بحران کمبود منابع غذاییاند. در نتیجه ترکیب این واقعیتها، بیشتر با مشکلات قاعدگی، به خطر افتادن سلامت قاعدگی مواجهاند.
گزارشی از سازمان ملل متحد نیز این واقعیت تلخ را تایید میکند. گزارش میگوید این بلایای طبیعی ناشی از بحران آبوهوایی، میتواند زمان قاعدگی زنان را دستکاری کند، به تاخیر بیندازد یا زنان با بیش از یک بار خونریزی در ماه مواجه شوند؛ میتواند شروع اولین قاعدگی در دختران را به تاخیر انداخته یا قاعدگی در سنینی پایینتر آغاز شود.
در سالهای ۲۰۲۰ و ۲۰۲۱، سیل و تندباد و گردبادها مهمترین دلایل بی خانمان شدن و آوارگی در کشورهایی بود که بارانهای موسمی شدید را تجربه میکنند. در بنگلادش، هند، بوتان و میانمار تنها در فصل بارانهای موسمی جاری، تاکنون بیش از ۵ میلیون نفر آواره و بیخانمان شدند. در پناهگاههای موقت اغلب تعداد دستشوییهای سیار برای زنان بسیار کم است (به طور متوسط این رقم یک توالت برای هر ۲۰۰ زن است). دسترسی زنان به آب سالم محدودتر میشود، امکان دسترسی به وسایل قاعدگی بسیار محدود میشود و دسترسی به کادر درمان برای بررسی وضعیت بهداشت قاعدگی تقریبا از بین میرود. همین وضعیت هم خود باعث بروز انواع عفونتهای طولانیمدت در ناحیه تناسلی زنان میشود و سلامت قاعدگی آنها را بدتر میکند.
گزارشهای دیگری نشان میدهد با گسترش آلودگی هوا در بسیاری از کشورها در نتیجه بحران آبوهوایی، دختران بیشتری از سنین نوجوانی در معرض آلودگی هوای جدی قرار گرفتند که آنها را با استرس و اضطراب مواجه کرده و در نتیجه این اضطراب، سلامت قاعدگی آنها آسیب دیده و از جمله با خونریزی نامرتب مواجهاند.
بهداشت و سلامت قاعدگی زنان، یک مسالهی ضروری عدالت آبوهوایی و بخشی از حقوق بشر زنان و دختران است که مغفول مانده است. موضوعی که هنوز در بسیاری جوامع تابو است و با شرم و انگ به زنان همراه است، امکان تدوین یک سیاست ملی و برنامهی بهداشت عمومی در این حوزه را دشوار و صحبت ضروری دربارهی سلامت قاعدگی زنان در چارچوب عدالت و حقطلبی آبوهوایی را بسیار سختتر کرده است.
@FarnazSeifi
استر نیزنتال کیرینیتز، دوازده ساله بود که نازیها به روستای آنها در لهستان رسیدند و شروع به بیچاره کردن یهودیان روستا از جمله خانوادهی او کردند. اول بچهها را وادار کردند در زمین خندق بکنند، بعد مرغ و خروس و گوسفندان یهودیان را بردند، روزی جلو چشم استر پدرش را کتک زدند و ریشاش را بریدند. سه سال بعد روزی نازیها همه یهودیان را جمع کردند و پیاده به ایستگاه قطاری در چندین کیلومتری بردند تا روانهی اردوگاههای مرگ کنند…استر و خواهرش فرار کردند و بعد قصهی دربدری بود. همسایهها و دوستان دیرینه پناهشان ندادند، زیر باران در جنگلها پنهان شدند، دست آخر مجبور شدند خودشان را دختران کشاورز مسیحی جا زدند تا در مزرعه سیبزمینی کاری پیدا کنند. روزی که نازیها به او شک کردند، یک دسته زنبور او را نجات دادند. زنبورها به سمت دو سرباز نازی هجوم بردند و فقط با سر و صورت استر کاری نداشتند. نازیها در حالی که فریاد زنان از هجوم زنبورها دور میشدند، داد زدند زنبورها چرا با تو کاری ندارند؟
استر از هولوکاست جان به در برد و همه خانوادهاش را در اردوگاههای مرگ از دست داد، با نجات یافته دیگری ازدواج کرد و به آمریکا مهاجرت کرد. کارش خیاطی و سوزندوزی بود. روزی نخ و سوزنهایش را برداشت و شروع به سوزندوزی قصهی زندگیاش کرد. استر، کلمه نداشت. واژههایش سوزن و نخ بود و سوزن پشت سوزن تابلو خلق کرد: از روزهای خوش کودکی و نان پختن و نیایش دور هم گرفته تا تمام روزهای وحشت و فرار و دربدری.
پنجاه سال بعد ترک روستا، بالاخره سوزندوزیهایش را زیر بغل زد و یک بار دیگر به روستایشان بازگشت. چیزهای زیادی همانجور به روال سابق بود، حتی هنوز بعضی همسایههای سابق همانجا بودند. همسایههای روزگار از دسترفته سوزندوزیهایش را نگاه میکردند و میگفتند «درست همانجور که بود…» استر به آمریکا برگشت و خیلی زود از دنیا رفت.
او هرگز خودش را هنرمند ندانست، اما هنرمندتر از بسیاری هنرمندان بود. تابلوهای سوزندوزیهایش و آن رشته زنبورهای آویزان از سقف کنار آخرین سوزندوزی که نجاتاش دادند، در موزههای بسیاری نمایش داده میشود. او یکی از فجیعترین فجایع بشری را سوزن زد و دوخت …نفسگیرتر از رنگ، واژه، صدا.
سوزندوزی و دوختودوز و بافتنی که قرنهاست سنت دیرینه زنان است و برای زنان جهان هم و پناه و مرهم و راه همبستگی و روایت. آن ال. مکدونالد، استاد تاریخ، در کتاب «دستهایی که بیکار نیست: تاریخ بافتنی در آمریکا » توضیح میدهد که بافتنی و خیاطی همیشه کار «زنانه» بود چون لازم نبود که برای انجام این کارها خانه را ترک کرد و میشد در کنار بچهداری، آشپزی و رفتوروب خانه که «کار زنان» بود، دوخت و بافت، و رخت و لباس اعضای خانواده را تأمین کرد. تا قرنها خیاطی و بافتنی بیشتر از هرچیز تنها برای تأمین لباس اعضای خانواده بود. اما استعمار بریتانیا در قرن هجدهم بود که برای اولینبار زنان را با محور دوختن و بافتن متحد کرد و خیاطی و بافتنی و سوزندوزی زنان، کارکرد سیاسی هم پیدا کرد. خورخه لوئیس بورخس، نویسنده و شاعر آرژانتینی گفته بود: «خیاطی، روند ترمیم روان است.» اگر به کوکهای لباسهای حاصل دستِ زنان، گرههای بافتنیهای آنها، طرحهای قلاببافی و زیر و بم سوزندوزیهایشان دقیق بنگرید، هزار هزار قصهی پر غصه خواهید دید؛ مقاومتهای فردی و جمعی، تسلیم نشدن، خود را از گرداب بیرون کشیدن، ضمادی بر زخمهای پیدا و پنهان.
@FarnazSeifi
چندی پیش تحقیق «مایو کلینیک» نشان داد که یائسگی ۱.۸ میلیارد دلار ساعت کاری از دسترفته را نصیب زنان آمریکا کرده است. این تحقیق با حضور ۴ هزار زن که در نوع خود بزرگترین تحقیق بود، تاثیرات تعریق شبانه، تغییر خلقوخو، گرگرفتگی و دیگر نشانههای یائسگی را بر روند اشتغال زنان در محیط کار بررسی کرده بود. نزدیک به ۱۵ درصد زنان در این تحقیق گفتند که به خاطر اثرات دوران یائسگی یا ناچارند روزهایی سرکار حاضر نشده یا ساعات کاری خود را کمتر کرده و در نتیجه بخشی از درآمد خود را از دست بدهند. کمی بیش از یک درصد زنان گفتند که یائسگی در آنها چنان با دردهای جسمانی و روان همراه بود که ناچار شدند به کلی استعفا دهند و خانهنشین شوند. تحقیق همچنان نشان داد اثرات مادی و اشتغال یائسگی بر زندگی زنان سیاهپوست و لاتینتبار، بیشتر و جدیتر از زنان سفیدپوست است و آنها بیشتر در مشاغل و محیطهای کاری اشتغال دارند که سریعتر و آسانتر، زنان را به دلیل «راندمان کاری پایین» اخراج میکند. این تحقیق بزرگ مایو کلینیک، نتایج تحقیقات در سطح کوچکتر دیگر را تایید کرد که یائسگی تاثیر مستقیم و اغلب چشمگیر بر اشتغال زنان و روند پیشرفت یا دستمزد آنها دارد.
در برخی محیطهای کاری خرده جنبشی شکل گرفته تا فضای کار را «مناسب یائسگی» کند. تا همین اواخر حرف زدن از یائسگی زنان و حجم عظیم تغییرات فیزیکی و روانی که به همراه دارد، به مراتب بیشتر از عادت ماهانه زنان، تابو بود و مسالهای که به آن بیشتر بیتوجهی میشد. در بریتانیا این خردهجنبش چشمگیرتر است و به طور متوسط از هر ۱۰ محیط کاری در بریتانیا، حالا ۳ محیطکاری سیاستهایی دارد که دوران یائسگی را برای زن شاغل آسانتر کند. بعضی از این سیاستها شامل آموزشهای همگانی درباره یائسگی در محیطکاری، تغییر مبلمان کاری و یونیفرم کاری راحت برای زنان در دوران یائسگی، ساعت کاری منعطف، مرخصی ساعتی بیشتر و … است.
حالا این تلاشها برای مناسبسازی فضای کاری برای زنان در دوران یائسگی به آمریکا نیز رسیده و از نیویورک آغاز شده است. اریک آدامز، شهردار نیویورک، در اوایل سال جاری میلادی قول داد که از یائسگی در این شهر، «تابوزدایی» شده و محیطهای کاری نیویورک، مناسب زنان در دوران یائسگی شود. زنان معروفی در آمریکا از جمله میشل اوباما و اپرا وینفری، از کسانیاند که در عمومی کردن این بحث، نقش چشمگیری داشتند، از تجربهی یائسگی خود شفاف و علنی حرف زدند و خواستار تابوزدایی از یائسگی شدند. به تدریج برخی محیطهای کاری هم متوجه شدند که اگر سیاستهایی برای بهتر کردن فضا برای دوران یائسگی زنان اتخاذ نکنند، خودشان متضرر شده و نیروی کاری را از دست میدهند که اغلب باسابقه و متخصص است و جایگزینی او آسان نیست.
ناآگاهی دربارهی یائسگی بسیار رایج و بیشتر از چیزی است که به چشم میآید
. برای مثال هنوز خیلیها نمیدانند که اولین نشانههای جسمانی یا روانی یائسگی در زنان زیادی در همان دههی ۳۰ زندگیشان شروع میشود، خیلیها نمیدانند نشانههای یائسگی چقدر گسترده است و چطور تغییرات جزئی در محیط کار مثل اینکه زنان بتوانند وقت استراحتهای کوتاه متعددی داشته باشند، یا تعبیه یک دستگاه خنککننده کنار میز کار زن میتواند کمککننده باشد. محیطهای کاری همچنین میتوانند امکان دسترسی زنان به درمانهای دارویی و روانی برای یائسگی را فراهم کنند که اغلب بخشی از بیمههای درمانی رایج نیست. این فهرستی از سوالها و گزینهها برای محیطهای کاری است که چطور فضا را برای زنان در دوران یائسگی بهتر کنند.
@FarnazSeifi