【 REDNIGHT 】

مرا اگر بر در بهشت بیارند، اول درنگرم که او در آنجا هست؟ اگر نباشد گویم:«او کو؟» اگر نبود، رفتم به دوزخ. —مقالات شمس، شمس تبریزی #Redwords

چندتا پسر نوجوون بین ۱۶-۱۷ اومدن کافه، دارن باهم بازی می‌کنن و بازیشون زمان بندی داره. یکیشون پرسید «سه تا کلمه عربی بگو» دوستش گفت «ذهبَ، ذهبُ، ذهبا.» نیم ساعته دارم میخندم

البته دیگه این استرابری موهیتو که درست کردم، واقعا باید پول بده تا رسپی‌ش رو بگم:// خیلی خوشمزه‌اس! عینهو بهشت

امروز مدیرم هرچی می‌گه در جوابش می‌گم:«پول بده تا انجام بدم» دیگه الان قیافش:

قبلی تموم نشده، جدیده کنار تختمه. حالا من چون این روزا زمان ندارم، پیر هم شدم و دیگه زود به زود کتابام تموم نمیشن، این یکیم پیشاپیش معرفی می‌کنم! همه باهم بخونیم.

جدیدا به کاموخوانی رو آورده‌ام! دیدم نه‌که خیلی همه‌چی گل‌و‌بلبله، چهارتا نمایشنامه از کامو بخونم یکم بریم سراغ حقیقت گوه و تاریک و کصافت.

«تا وقتی هنوز حتی یک نفر هم توی این دنیا در بند باشه؛ آزادی هم خودش یک زندونه.»

+تو منو نمی‌شناسی! من از فرط ملال اینجا نیستم! من چون عاشق زندگیم، انقلابی شدم. -من عاشق زندگی نیستم؛ عاشق عدالتم و عدالت خیلی بالاتر از زندگیه.