کانال علمی_فرهنگی رنگارنگ🌸🌹🌺

✨ظهرتون  خاطره انگیز ✨اوقـاتـتـون بـخیـر و شــادی      ✨زندگیتون پراز عشق و امید ✨و سرشار از اتفاق‌هاے عالـی      ✨امیدوارم زندگے به ڪـامتون ✨و خوشبـختے سرنوشت‌تون      ✨ و ســایــه عــشــق مــهـمــان ✨همـیـشـگـے دلــتـون بـــاشــه     ✨ ظهر یکشنبه تون  بخیر عزیزان 🌺‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎🌺

🍁 افلاطون را گفتند: چرا هرگز غمگین نمیشوی؟ گفت دل بر آنچه نمی ماند، نمی بندم. فردا یک راز است، نگرانش نباش. دیروز یک خاطره بود، حسرتش را نخور و امروز یک هدیه است، قدرش را بدان و از تک تک لحظه هایت لذت ببر. از فشار زندگي نترسيد به ياد داشته باشيد که فشار توده زغال سنگ را به الماس تبديل ميکنه.. نگران فردايت نباش خدای ديروز و امروز خداى فردا هم هست... ما اولين بار است كه بندگي ميكنيم. ولى او قرنهاست که خدايى ميكند پس به خدايى او اعتماد كن و فردا و فرداها را به او بسپار... https://t.me/D_m_farhangi

‏انسان از کاغذی بی ارزش پول ساخت ، اما پول از انسان ها چه چیزها که نساخت...

َ   خدﺍﻭﻧﺪﺍ ﺩﻭ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﮕﯿر：   ﺧﻮﺩﻣﺤﻮﺭﯼ  ﻭ   ﻏﺮﻭﺭ    ﮐﻪ ﺍﻭﻟﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ     ﺍﺯ ﻣﻦ می گیرﺩ ﻭ ﺩﻭﻣﯽ ﭘﺎﮐﯿﻢ ﺭﺍ...    ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ ﺩﻭ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﻧﻢ    ﺍﺭﺗﻘﺎﺀ ﺑﺒﺨﺶ:       " ﺍﯾﻤﺎﻥ   ﻭ   ﺻﺒﺮ "   ﮐﻪ ﺍﻭﻟﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﻢ   ﺭﺍ ﺑﯿﺸﺘﺮ مى كند ﻭ ﺩﻭﻣﯽ   ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻧﺰﺩﯾﮏ مى كند ...   ﺧﺪﺍﯾﺎ ﮐﻤﮑﻢ ﮐﻦ ﺑﻪ ﺩﻭ ﭼﯿﺰ   ﻣﺒﺘﻼ ﻧﮕﺮﺩﻡ      " ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ   ﻭ   ﻧﺎﺳﭙﺎﺳﯽ "   که ﺍﻭﻟﯽ ﭘﺎﮐﯽ ﺟﺴﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ   ﻣﻦ مى گيرد ﻭ ﺩﻭﻣﯽ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺩﺭﻭﻥ ﺭﺍ ... 🌹♥️

این موزیک تقدیم به دوستان 👍

🍃🌼🍃🌼 از کاسبی پرسیدند: چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی میکنی؟! 🌼🍃 گفت: آن خدایی که فرشته مرگش مرا در هر سوراخی که باشم پیدا میکند، چگونه فرشته روزی اش مرا گم میکند !؟🌼🍃

دیوانه و دلبسته ی اقبال خودت باش سرگرم خودت عاشق احوال خودت باش یک لحظه نخور حسرت آن را که نداری راضی به همین چند قلم مال خودت باش دنبال کسی باش که دنبال تو باشد اینگونه اگر نیست به دنبال خودت باش پرواز قشنگ است ولی بی غم و منت منت نکش از غیر و پر و بال خودت باش صد سال اگر زنده بمانی گذرانی پس شاکر هر لحظه و هر سال خودت باش ... "اقبال لاهوری"

گویا ترین رنج از زمان چون درد لیلا  بود دردش ز  بی نانی و از  تحقیرِ دنیا بود او  دختری  فهمیده  ،  آن هم  با کمالاتی در سر  هزاران  آرزو  ،  در  گیرِ  آنها بود اما  فلک  با  او  سر  نا سازگاری  داشت بیچاره  او  آواره ی  این دَهر و دنیا بود آن دوره های نا بسامان  هم گذشت اما گویا  که  "لیلا " باعث  آن فقرِ  بابا بود ! لعنت به تو ای چرخ  گردونِ  زمان، لعنت تقدیر و بختش تلخ و  لبریز  از بلایا  بود روزی رسید از گردِ راهی خواستگاری پیر بحثِ عروسی  و سرور و جشن  بر پا بود لیلا  گرفت  آه  و فغانش  آسمان ها  را گویا  تمامِ   گوش ها  هم ،  نا شنوا  بود تسلیم بختی شوم ، امر  زورگویان  شد ! گردِ غمی در چهره اش همواره  پیدا بود لیلایِ  بی کس  گم  شده  در  آرزو هایش عمرش تبه شد ، همدم او دردوغم ها بود عمر و  جوانی  را  چه  بیهوده  فنا میکرد درزندگی سهمش فقط افسوس ورویا بود پروین علاسوند

. وای از آن روز تو عاشق شوی و من معشوق پدری از تو در آرم که خدا می‌داند... 😁 .