Mahourtext

در من كسي هرشب ميگريد در خود مي رويَد ولي با خود ميجنگد با هر قدم در خود مي ماند پيوسته ميخندد ولي در خود ميسوزد در من كسي با حال خود تنهاست در اين شكوه حاصل از جمعي با روي خوش ميرقصد اما باز در دل فقط آشفتگي رقصيد بي تابي از چشمان من پيداست بغضم سر آغاز كمي زخم است حالم براي من كمي گمنام پيداست درونم سخت ويران است با درد قدم هايم جلو ميرفت چاره ندارم وقتي دل تنهاست آن سوي حالم هر چه هست خوب است من ميروم با درد نيز تنها گاه با خيال مرحمي از دور از شهر درگير با خودم اينبار… #ماهور_زائرميري

برايت مينويسم تا بداني صداي بودنت را دوست دارم تو را ان دور دست ديدم ولي خب حضورت را درونم دوست دارم هواي با تو بودن هم چه زيباست تمامم از تو شد من هم خودم را دوست دارم تو در شعر مني با رنگ بوسه بر لبانم تمام دلهره از بوسه ام را دوست دارم چه بي تابانه از تو مينويسم تو را در بين اين شعر و غزل ها دوست دارم #ماهور_زائرميري

تیشرت لش + موی گوجه ای + آیس کافی و این موزیک. -𝗛𝗼𝘄𝗧𝗟𝗶𝘀𝘁𝗲𝗻

جنگيدن كه شما را خسته كند بي رحمانه تر از تصوراتتان همه چيز را به موقع ترك خواهيد كرد … #ماهور_زائرمیری

بی‌کلام ده از ده.

گاهي از درد نبودت آسماني ميشدم اين نبودن ها عجيب من را به يادت باخته بود مردنم پاداش عشق بي پروا غمگينت نبود حاصل دست خط تو بر قلب اين ديوانه بود رفتنت را من به قهر تقديرم خوانده ام رنج شعر هايم برايت بازي يك بيت نبود هر چه را گفتم برايت سوز در اين سينه بود بي تو اما زخم تنهايي چقدر بيگانه بود اكنون ميدانم از چشمان تو من دور شدم اكنون هر چه كه گفتم هم برايت قصه بود هيچ گماني نيست كه تنها با خودم هم درد شدم گفته هايت در نگاهت آخر اين قصه بود خوب ميدانم كه هيچ احساسي از آن تو نيست رنج اين يك سال من تنها فقط شب گريه بود #ماهور_زائرميري

گاهي از درد نبودت آسماني ميشدم اين نبودن ها عجيب من را به يادت باخته بود #ماهور

امشب این اهنگه انگار…