Mahourtext

غم دل به كس اسير است كه ز من خبر ندارد واي به حال دل تنگي كه ز عشق خبر ندارد حال من را به دروغي خوش و خرم تو بداني ما در اين غم كه نشستيم خنده روي ز من ندارد گفته بودم تك و تنها همه را ز دل رميدم خوش نباشد حال عاشق كه ز عشق خبر ندارد من تو را با غم خود هم در طنين شعر گذاشتم نيستي و تو نديدي كه ز شعر اثر ندارم #ماهور_زائرميري

قشنگه. بهت انرژی می‌ده.

گمان ميكردم با حضور تجسمي ات بتوانم رنگ اميد را زنده نگهدارم من سالها با تصورات اشتباهم منتظر بودم گاهي در شعر گاهي هم در رقص گاهي در خوشحالي هاي كوتاه مدت و گاهي هم در غم هاي ماندگارم همواره انتظار آمدنت را داشتم تا آن روز كه تمام واقعيت را در يك جمله شنيدم آري من از دريچه ي ديگر عاشق بودم تو اما از پنجره دور و متفاوت نگاهت انقدر دور كه عشق من برايت بازي و بودن من بيهوده ترين اتفاق زندگي ات بود ما هر دو خوب بوديم فقط نگاهمان تفاوت ميكرد #ماهور_زائرميري

ندارم ميل به بودن ها تو از بخت خوشم رفتي خدا همراه من بود كه تو باز هم از دلم رفتي چه دانستم كه تقديرم ز تو گاهي شود پنهان تو از بودن كنار من شدي يك زخم بي درمان خيالم بي تو رنگي است دلم سرد است تنم زخمي گمانم انچنان بد نيست كه روزم بي تو مي ماند براي داشتنت سالها خودم را در خودم كشتم چه بيهوده پنداشتم تو را من در دلم كشتم وجودت حال بي معنيست نگاهت را نميفهمم دگر در شعر من نيستي صدايت را نميشناسم تو را از خود نميبينم تو را سالهاست نميخواهم…. #ماهور_زائرميري

از ياد تو اكنون درونم خبري نيست رفته اي جانم و اين تن به خودش عاقبتي نيست عمريست كه در خود به هواي تو گذر شد اكنون كه نباشي شعر اين عشق غزلي نيست در خود به تو مشغول شده بودم ، عجيب است از نام تو تنها درس عبرت ز قلم نيست از تو ميخواندم و اين قلب به خودش باخت اري كه در اين تجربه هم ميل گذر نيست بر مي آيم از اين غم كه نهادي در درونم زندگي بعد تو تنها ، يك دروغ از غم من نيست #ماهور_زائرميري