cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

مهرآوا

ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ایم ای بی‌خبر ز لذت شرب مدام ما زن . زندگی . آزادی🤍🌱☀️🕊 https://t.me/aavaymehr/8 ابتدای كانال ایمیل [email protected]

Show more
Advertising posts
395
Subscribers
-124 hours
-17 days
+130 days
Posting time distributions

Data loading in progress...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
Publication analysis
PostsViews
Shares
Views dynamics
01
🕊️✨ تو مانده‌ای برایم از جهان کنار این رمیدگی بمان زبانه شو بر آتش تنم مرا به نام کوچکم بخوان .
213Loading...
02
Media files
410Loading...
03
Media files
441Loading...
04
در آئینِ ذن دو واژهٔ ناب هست: یکی wabi (اندوهِ ناشی از طبیعی بودنِ شگفت‌انگیزِ چیزها) و دیگری yugen (احساسِ غریبه بودن). این دو واژه، موقعیت ما در جهان را خلاصه می‌کنند: جهان، مثل خانه، برای‌مان آشناست، و هم‌زمان، به ما احساسِ غریبه‌گی می‌دهد: در خانهٔ جهان‌ایم، اما میزبان نیستیم. @ThePleasureOftheText
582Loading...
05
در آئینِ ذن دو واژهٔ ناب هست: یکی wabi (اندوهِ ناشی از طبیعی بودنِ شگفت‌انگیزِ چیزها) و دیگری yugen (احساسِ غریبه بودن). این دو واژه، موقعیت ما در جهان را خلاصه می‌کنند: جهان، مثل خانه، برای‌مان آشناست، و هم‌زمان، به ما احساسِ غریبه‌گی می‌دهد: در خانهٔ جهان‌ایم، اما میزبان نیستیم. @ThePleasureOftheText
10Loading...
06
در آئینِ ذن دو واژهٔ ناب هست: یکی wabi (اندوهِ ناشی از طبیعی بودنِ شگفت‌انگیزِ چیزها) و دیگری yugen (احساسِ غریبه بودن). این دو واژه، موقعیت ما در جهان را خلاصه می‌کنند: جهان، مثل خانه، برای‌مان آشناست، و هم‌زمان، به ما احساسِ غریبه‌گی می‌دهد: در خانهٔ جهان‌ایم، اما میزبان نیستیم. @ThePleasureOftheText
10Loading...
07
ساز و آواز دشتی همایون #شجریان و سهراب #پورناظری من کجا؟ باران کجا؟ راه بی‌پایان کجا؟ آه این دل‌دل زدن تا منزل جانان کجا؟ اجرای تورنتو ۲۰۱۸
703Loading...
08
ساز و آواز #دشتی همایون #شجریان سهراب #پورناظری من کجا؟ باران کجا؟ راه بی‌پایان کجا؟ آه این دل‌دل زدن تا منزل جانان کجا؟ اجرای تورنتو ۲۰۱۸ ✅ @HomayonShajarian
10Loading...
09
. من کجا، باران کجا و راه بى پایان کجا آه این دل دل زدن تا منزل جانان کجا اى حریر از شانه هایت ریخته تا راه من عطر خوبت را بگو آخر کنم پنهان کجا من غریق رود هاى خفته در نام توام مرغ دریایى کجا و بیم از طوفان کجا هر چه کویت دورتر ، دل تنگ‌تر ، مشتاق‌تر در طریق عشقبازان مشکل آسان کجا کاتبان گفتند شب، تکثیر گیسوى تو است نور خورشید انعکاس چشمه ى روى تو است بى قرار دیدنت این خاک باران خورده است خواب چشمان مرا امشب خیالت برده است پوریا سوری .
672Loading...
10
هر چه کویت دورتر ، دل تنگ‌تر ، مشتاق‌تر
622Loading...
11
‍ 🌿این غربِ دموکراتیک آمریکایی‌ها احتمالا فکر می‌‌کنند این صحنه یعنی اوج دموکراسی و نهایتِ دربرگیری! غرب آماده است تا هرگونه مخالفت با چنین صحنه‌های ترسناکی را #اسلام‌_هراسی بنامد. اما منِ زنِ روزنامه‌نگارِ به‌زور مسلمانِ آمده از خاورمیانه، باید حق داشته باشم از هراس خود از این صحنه و آنچه تجربه زیسته‌اش را در رگ و پوست و زندگی و بدن و کابوس‌هام حمل می‌کنم با صدای بلند حرف بزنم. اسلام‌هراسی حق من است، سهم من است، نتیجه منطقی زیستِ من در جهانِ برساخته اسلام است. بسیار از من پرسیده‌اید که درباره اعتراضات دانشجویان آمریکایی چه فکر می‌کنم؟ فکر می‌کنم این اعتراضات ضروری و درخشان‌اند. فکر می‌کنم این اعتراضاتْ نمایش بی‌پروای نهایت دموکراسی در ایالات متحده است؛ جشنِ رسانه‌های آزاد و شکوهِ آزادی بیان و جلوه‌گری جامعه‌ مدنی است. پلیس اعتراضات را مهار می‌کند؟ البته که می‌کند! در کار پلیس خطا و نقص هست؟ البته که هست. به قول نیچه:«دولت به همه زبان‌ها دروغ می‌گوید». آنچه اینجا برای من به عنوان روزنامه‌نگار و شهروندِ آزادی‌خواه اهمیت دارد رسانه آزادی است که بی هیچ پی‌آمد قانونی و غیرقانونی، هر کنش و واکنشی را دنبال می‌کند و از پایین‌ترین تا بالاترین مقام مسئول را زیر تیغ می‌بَرد. چه فکر می‌کنم؟ فکر می‌کنم توحش اسرائیل در غزه و (جمهوری اسلامی در ایران) و هر سرکوب و جنگی هر گوشه دنیا محکوم است و باید پایان بگیرد و همزمان شاهد آن هستم که جامعه‌ مدنی غرب به مقادیر قابل توجهی سانتی‌مانتالیسم، سؤتفاهم و بی‌تجربگی نسبت به آنچه درباره‌اش حرف می‌زند آغشته است و دفاع از مردم فلسطین را با دفاع از اسلام/حماس یکی می‌کند؛ همان حکایت ماست‌ها و قیمه‌ها! زن تحصیلکرده غربی که با گیسوان رها در باد برای #حماس شعار می‌دهد یحتمل هیچ خبر ندارد که در منشِ اسلام، به عنوان زن کمابیش باید به چیزی شبیه بردگی رضایت دهد! جوان همجنس‌گرای غربی از آن سو احتمالا باورش نشود که مجازاتش در اسلام اعدام است! شهروند آزاد و دل‌به‌نشاطِ غربی فکر می‌کند #حجاب و خشونت علیه زنان بخشی از فرهنگ و هستی انسان خاورمیانه است و ربطی به «کتاب‌های مقدس» ندارد. او چیزی از «نجاست» و «کفر» نمی‌داند واگرنه لابد می‌فهمید‌ که دینِ همین نمازگزارانْ که برترین دین است، ای بسا او را به‌سادگی در دسته‌بندی کفار، نجس‌ها، زنان نصفه‌عقل، بی‌دین‌های مهدورالدم و ده‌ها دسته‌بندیِ سرکوبگر دیگر قرار دهد! چه فکر می‌کنم؟ فکر می‌کنم حواس‌مان به پروپاگاندا باشد و از مبارزه برای صلح و آزادیِ، این درخشان‌ترین فراز از پرواز بلند آدمیزادی مراقبت کنیم. ✍🏻فهیمه خضرحیدری .
943Loading...
12
صبح✨
700Loading...
13
Media files
852Loading...
14
بالش من پُر پرواز پَر چلچله‌هاست…
871Loading...
15
بالش من پُر پرواز پَر چلچله‌هاست…
10Loading...
16
صبح خواهد شد و به این کاسه آب نور هجرت خواهدکرد… سهراب
881Loading...
17
صبح خواهد شد و به این کاسه آب نور هجرت خواهد کرد…. سهراب
10Loading...
18
صبح خواهد شد و به این کاسه آب نور هجرت خواهد کرد….
10Loading...
19
بعضی وقایع را یک‌پارچه به یاد می‌آورم، انگار یک میهمان در می‌زند و وارد می‌شود. بعضی وقایع را تکه‌تکه به یاد می‌آورم، انگار پستچی نامه‌‌‌ای را در صندوق پستی‌ام می‌گذارد. بعضی وقایع را اصلاً به یاد نمی‌آورم، انگار غریبه‌ای از کنارم می‌گذرد و کلاهش را به نشانهٔ آشنایی برمی‌دارد. @ThePleasureOftheText
833Loading...
20
✍🏻مولود سلیمانی
1000Loading...
21
Media files
950Loading...
22
Media files
900Loading...
23
✍🏻مولود سلیمانی ۵
30Loading...
24
✍🏻مولود سلیمانی ۳
851Loading...
25
✍🏻مولود سلیمانی ۱
861Loading...
26
✍🏻مولود سلیمانی ۴
921Loading...
27
✍🏻مولود سلیمانی ۲
861Loading...
28
اینو شنیده بودید؟ @Pure_Dudes
9211Loading...
29
‏زن زیبایي آمد لب رود آب را گل نکنیم روی زیبا دوبرابر شده است. زیباترین تیکۀ شعر سهراب سپهری رو از کتابای درسی‌مون که این شعر توش بود حذف کرده بودن. @Pure_Dudes
871Loading...
30
.🍃 کوچک که بودم پدرم بيمار شد و تا پايان زندگی بيمار ماند. پدرم تلگرافچی بود. در طراحی دست داشت.خوش خط بود.تار می‌نواخت. او مرا به نقاشی عادت داد. الفبای تلگراف (مورس) را به من آموخت . در چنان خانه‌ای خيلی چيزها می‌شد ياد گرفت.من قالی‌بافی را ياد گرفتم و چند قاليچه‌ی کوچک از روی نقشه‌های خود بافتم . چه عشقی به بنايی داشتم. ديوار را خوب می‌چيدم. طاق ضربی را درست می زدم. آرزو داشتم معمار شوم. حيف،دنبال معماری نرفتم. در خانه آرام نداشتم. از هر چه درخت بود بالا می‌رفتم. از پشت بام می‌پريدم پايين. من شر بودم. مادرم پيش بينی می‌کرد که من لاغر خواهم ماند. من هم ماندم. ما بچه‌های يک خانه نقشه‌های شيطانی مي‌کشيديم. روز دهم مه 1940 موتور‌سيکلت عموی بزرگم را دزديديم، و مدتی سواری کرديم. دزدی ميوه را خيلی زود ياد گرفتيم. از ديوارِ باغ مردم بالا می‌رفتيم و انجير و انار می‌دزديديم. چه کيفی داشت! شب‌ها در دشت صفی‌آباد به سينه می‌خزيديم تا به جاليز خيار و خربزه نزديک شويم. تاريکی و اضطراب را ميان مشت های خود می‌فشرديم. تمرين خوبی بود.هنوز دستم نزديک ميوه دچار اضطرابی آشنا می‌شود. خانه‌ی ما همسايه‌ی صحرا بود. تمام روياهايم به بيابان راه داشت. پدر و عموهايم شکارچی بودند. همراهِ آنها به شکار می‌رفتم. بزرگتر که شدم عموی کوچکم تيراندازی را به من ياد داد. اولين پرنده‌ای که زدم يک سبز قبا بود. هرگز شکار خوشنودم نکرد، اما شکار بود که مرا پيش از سپيده‌دم به صحرا می‌کشيد و هوای صبح را ميان فکرهايم می‌نشاند. در شکار بود که ارگانيزم طبيعت را بی‌پرده ديدم. به پوست درخت دست کشيدم. در آب روان دست و رو شستم. در باد روان شدم. چه شوری برای تماشا داشتم! اگر يک روز طلوع و غروب آفتاب را نمی‌ديدم گناهکار بودم. هوای تاريک و روشن مرا اهل مراقبه بار آورد. تماشای مجهول را به من آموخت. من سال ها نماز خوانده‌ام. بزرگترها می‌خواندند، من هم می‌خواندم. در دبستان ما را برای نماز به مسجد می‌بردند. روزی در مسجد بسته بود.بقال سر گذر گفت:"نماز را روی بام مسجد بخوانيد تا چند متر به خدا نزديکتر باشيد!" مذهب شوخیِ سنگينی بود که محيط با من کرد و من سال‌ها مذهبی ماندم ؛ بی آن‌که خدايی داشته باشم! صفحه ۱۴ و ۱۵ کتابِ هنوز در سفرم از سهراب سپهری به کوششِ پریدخت سپهری
1176Loading...
31
نجات در نگاه خیامی به زندگیست…
1063Loading...
32
. آدم ها شکل موسیقی هایی‌ هستند که گوش می‌دهند اگر من این را برای تو بفرستم یعنی بخشی از خودم را فرستاده ام… 🕊 عنوان ترانه: تا اینکه تو را ملاقات کردم … خواننده: آنا گابریل #موسیقی_اسپانیایی Navaak Media
1129Loading...
33
Media files
1070Loading...
34
Media files
1136Loading...
35
طوری که من می‌فهمم، امروزه آن‌چه از دست داده‌ایم بر آن‌چه به‌دست آورده‌ایم می‌چربد. یوجین اونیل
20Loading...
36
صبح✨
1120Loading...
37
Media files
1241Loading...
38
Media files
1020Loading...
39
Media files
960Loading...
40
#زندگی‌وزیبایی✨
1132Loading...
🕊️✨ تو مانده‌ای برایم از جهان کنار این رمیدگی بمان زبانه شو بر آتش تنم مرا به نام کوچکم بخوان .
Show all...
Photo unavailableShow in Telegram
🕊 3
Photo unavailableShow in Telegram
🕊 2
Photo unavailableShow in Telegram
در آئینِ ذن دو واژهٔ ناب هست: یکی wabi (اندوهِ ناشی از طبیعی بودنِ شگفت‌انگیزِ چیزها) و دیگری yugen (احساسِ غریبه بودن). این دو واژه، موقعیت ما در جهان را خلاصه می‌کنند: جهان، مثل خانه، برای‌مان آشناست، و هم‌زمان، به ما احساسِ غریبه‌گی می‌دهد: در خانهٔ جهان‌ایم، اما میزبان نیستیم. @ThePleasureOftheText
Show all...
🕊 2
Photo unavailableShow in Telegram
در آئینِ ذن دو واژهٔ ناب هست: یکی wabi (اندوهِ ناشی از طبیعی بودنِ شگفت‌انگیزِ چیزها) و دیگری yugen (احساسِ غریبه بودن). این دو واژه، موقعیت ما در جهان را خلاصه می‌کنند: جهان، مثل خانه، برای‌مان آشناست، و هم‌زمان، به ما احساسِ غریبه‌گی می‌دهد: در خانهٔ جهان‌ایم، اما میزبان نیستیم. @ThePleasureOftheText
Show all...
در آئینِ ذن دو واژهٔ ناب هست: یکی wabi (اندوهِ ناشی از طبیعی بودنِ شگفت‌انگیزِ چیزها) و دیگری yugen (احساسِ غریبه بودن). این دو واژه، موقعیت ما در جهان را خلاصه می‌کنند: جهان، مثل خانه، برای‌مان آشناست، و هم‌زمان، به ما احساسِ غریبه‌گی می‌دهد: در خانهٔ جهان‌ایم، اما میزبان نیستیم. @ThePleasureOftheText
Show all...
05:02
Video unavailableShow in Telegram
ساز و آواز دشتی همایون #شجریان و سهراب #پورناظری من کجا؟ باران کجا؟ راه بی‌پایان کجا؟ آه این دل‌دل زدن تا منزل جانان کجا؟ اجرای تورنتو ۲۰۱۸
Show all...
🕊 2
05:02
Video unavailableShow in Telegram
ساز و آواز #دشتی همایون #شجریان سهراب #پورناظری من کجا؟ باران کجا؟ راه بی‌پایان کجا؟ آه این دل‌دل زدن تا منزل جانان کجا؟ اجرای تورنتو ۲۰۱۸ ✅ @HomayonShajarian
Show all...
. من کجا، باران کجا و راه بى پایان کجا آه این دل دل زدن تا منزل جانان کجا اى حریر از شانه هایت ریخته تا راه من عطر خوبت را بگو آخر کنم پنهان کجا من غریق رود هاى خفته در نام توام مرغ دریایى کجا و بیم از طوفان کجا هر چه کویت دورتر ، دل تنگ‌تر ، مشتاق‌تر در طریق عشقبازان مشکل آسان کجا کاتبان گفتند شب، تکثیر گیسوى تو است نور خورشید انعکاس چشمه ى روى تو است بى قرار دیدنت این خاک باران خورده است خواب چشمان مرا امشب خیالت برده است پوریا سوری .
Show all...
💘 1
هر چه کویت دورتر ، دل تنگ‌تر ، مشتاق‌تر
Show all...
❤‍🔥 2