• لذت متن | ابراهیم سلطانی •
آیا لذت نویسنده، لذت خواننده را تضمین میکند؟ هرگز. نویسنده فقط میتواند امیدوار باشد که مکانی «برای دیالکتیکِ اشتیاق»، برای «سرخوشی پیشبینیناپذیر» بیافریند.
Show more2 094
Subscribers
+1024 hours
+397 days
+15430 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
«گفت: به چه کار آمدهای؟
گفت: تا از تو آسایشی یابم و مؤانستی.»
عطار، در این مکالمهٔ ساده، رازِ دوست داشتن را برملا میکند: در دوست داشتن اُنسی هست که آسایش به ارمغان میآورد. به همینخاطر، وقتی، به تعبیر عطار، «اندوهی طویل» داریم، سراغ خانهٔ دوست را میگیریم: به امیدِ انس، به امیدِ آسایش.
@ThePleasureOftheText
👍 17❤ 14🔥 2
رخدادهای مهم زندگی نه آغاز دارند، نه پایان. آغازشان در جنگلِ نیمهتاریکی از حوادثِ دور و نزدیک گم شده است؛ مثلِ گوزنی تیزپا که، در سایهروشنهای گذشتهای مهآلود، شکارشدنی نیست. پایانشان هم...اصلاً مگر چیز مهمی هست که پایان داشته باشد؟
@ThePleasureOftheText
👍 20❤ 6
مشاورم میگفت «سوگواریها تا پایان عمر ادامه مییابند.» شکل و شمایل و شدتِ سوگواری عوض میشود، اما آدمها تا پایان عمر برای آدمها و روابطِ از دسترفتهشان سوگواری میکنند. درست است که آخرین مرحلهٔ سوگواری «پذیرش» است، اما پذیرش به معنای «پایان» نیست، به معنای «پذیرشِ واقعیتی انکارناپذیر» است؛ به معنای «همزیستیِ مسالمتآمیز با سوگ» است. «چینی نازکِ تنهایی» آدمها در طول عمرشان تَرَک میخورد. عمرِ درختها را از روی تعدادِ شیارها حدس میزنند، عمر ِ آدمها را از روی تعدادِ ترکها.
@ThePleasureOftheText
❤ 33👍 21💔 13🔥 1🤔 1😢 1
هر کسی هزار داستانِ کوتاهِ ناگفته دارد، و یک رمانِ بلندِ نانوشته.
@ThePleasureOftheText
❤ 29👍 9💔 3
این فقط «واژه»ها نیستند که گاه مهربان میشوند، گاه شادمانی به ارمغان میآورند، گاه آشوب میآفرینند، و گاه تلخ تر از زهر میشوند و رنج میپراکنند. «تن»ها هم «لحن» و «اثر» دارند: چشمانی که آرام بر هم گذاشته میشوند، دستانی که در بر میگیرند، لبانی که گَزیده می شوند، و شانه هایی که فرو می افتند.
@ThePleasureOftheText
❤ 31👍 8🔥 4
حتی بهترین نظامهای آموزشی هم برای تربیت کردنِ «ذهن» دانش آموزان طراحی شدهاند. دانش آموزان با پیچیدگیهای «عواطف/احساسات» آشنا نمیشوند و مدیریتِ انسانی آنها را فرا نمیگیرند. بگذریم که بعضی نظامهای آموزشی، مثلاً در ایران، به نحو سازمانیافته این عواطف را سرکوب هم میکنند.
@ThePleasureOftheText
👍 44💯 2
معمولاً ترجیح میدهیم دربارهی «اولینهای شیرین»، مثلاً اولین دیدار، اولین بوسه، اولین سفر، حرف بزنیم. اما دربارهٔ «اولینهای تلخ»، مثلاً اولین مشاجره، کمتر تأمل میکنیم. مناسباتِ دو انسان با زلزلهٔ اولین مشاجره تکان میخورد، اما فرونمیپاشد. اولین مشاجره، ترکیبی از ویرانی، آگاهی به ویرانی، پایان-را-در-افق-دیدن، و همچنان امیدوار ماندن است. بنابراین، اولین مشاجره، تمامِ زندگی نیست، اما نمادِ کمرنگِ خودِ زندگیست.
@ThePleasureOftheText
👍 31❤ 9👏 4👎 1
در آئینِ ذن دو واژهٔ ناب هست: یکی wabi (اندوهِ ناشی از طبیعی بودنِ شگفتانگیزِ چیزها) و دیگری yugen (احساسِ غریبه بودن). این دو واژه، موقعیت ما در جهان را خلاصه میکنند: جهان، مثل خانه، برایمان آشناست، و همزمان، به ما احساسِ غریبهگی میدهد: در خانهٔ جهانایم، اما میزبان نیستیم.
@ThePleasureOftheText
❤ 26👍 8😁 1
بعضی وقایع را یکپارچه به یاد میآورم، انگار یک میهمان در میزند و وارد میشود. بعضی وقایع را تکهتکه به یاد میآورم، انگار پستچی نامهای را در صندوق پستیام میگذارد. بعضی وقایع را اصلاً به یاد نمیآورم، انگار غریبهای از کنارم میگذرد و کلاهش را به نشانهٔ آشنایی برمیدارد.
@ThePleasureOftheText
👍 30❤ 9💔 3😢 1
میشود گفت: «من» در فلان تاریخ، در فلان شهر «به دنیا آمدم.» اما نمیشود گفت: «من» در فلان تاریخ، در فلان شهر «مُردم.» مرگ، تنها وجه زندگیست که در قالبِ زندگینامههای خودنوشت، در قالبِ ضمیر اول شخصِ مفرد، بیان نمیشود؛ مرگِ «اول شخص» را «دیگران» روایت میکنند.
@ThePleasureOftheText
👍 28💔 8👏 3❤ 1😐 1