cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

اندیشه ها(2)

مطالبی که از سایر کانالها در کانال اندیشه ها گذاشته شده و بعدا حذف شده در این کانال جمع آوری شده است . همچنین برخی پستهای مفید سایر کانالها که که در کانال اندیشه ها نیامده است در اینجا گذاشته می شود . همه مطالب با حفظ آدرس کانال اصلی فوروارد می شود.

Show more
Advertising posts
198
Subscribers
No data24 hours
No data7 days
No data30 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

هیاهوی دیروز، تلخی امروز نویسنده: علیرضا غلامحسینی نزدیک نیم قرن پس از آن هیاهوی نابخردانه همواره پرسش این است که چرا؟ چطور می‌شود که ملتی فکر کنند مثلا انرژی خورشیدی افسانه است و خنده‌دار و نخبگانش هم برایشان کف بزنند؟ چگونه می‌شود که قریب به یک حرف به درد بخور از آن حجم لاطائلات به دست نمی‌آید؟ یک بار پیش از این نوشته بودم برایم سخت است که در ۲۸ مرداد جانب کدام سو را بگیرم آنقدر که در دو سمت ماجرا لمپنیسم جوانه میزده! در مورد این یکی اما چندان سخت نیست: شنیدن و قضاوت فریادهای متوالی زنده باد جهل، زنده باد مرگ و شکایت از مهمانی و علم و دانشگاه سخت نیست. به نظرم ساده‌انگاری است که موضوع را به شوریدن سنت بر مدرنیته یا برعکسش فروکاست. آن هیاهو هم سنت بود و هم مدرنیته. از هر کدام قسمت‌های نابخردانه و پوچ و کودکانه! برکشیدن نابالغان و نابخردان دیری بود که شروع شده بود. حرف مفت زدن هم مدتها ادامه داشت. مایه تعجب نیست که قبل از آن که هیاهو آنقدر بلند شود که صدا شنیده نشود هم متفکران چپ و هم راست هشدار داده بودند که سوار شدن بر آن‌ موج توده عاقلانه نیست. جمعیتی که شکایتش از دادن حق رای به زنان آغاز شده بود به کجا می‌خواستند بروند؟ الله اعلم! اما نابخردی در همه زوایا در غلیان بود. در حوزه طباطبایی متهم بود که طاغوتی است. شاملو به فردوسی میتاخت. هواداران نوشین بیضایی را متهم میکردند. سر هر کوچه دانش‌آموزی که درسی را افتاده بود منتظر بود معلمش را کتک بزند. راست میگویند انقلابی علیه تحقیر بود. تحقیر تنبلی و خرفتی! هیاهوگران آماده بودند که بر سفره نفت بنشینند. با پیروزی مشخص بود که رقابت بر سر آن است که چه کسی بیشتر جفنگ بگوید: زنده باد صدام‌، مرگ بر مالکیت جزایر سه‌گانه. جنگی علیه شوروی و آمریکا و همه. جنگی علیه درس خواندن و زحمت کشیدن. مسابقه سر و ته کردن کارآفرینان بیچاره در لابه لای شعارها این مفهوم را بهتر می‌توان یافت: نه از دوره پهلوی که از دوره عباس میرزا بدین سو شکایت داریم: نمی‌خواهیم کار کنیم، می‌خواهیم شپش داشته باشیم، دوست نداریم مطالعه کنیم. دوست داریم داد بزنیم‌. مگر رانت‌خواری چه ایراد دارد؟ مگر تنبلی چه بدی دارد؟ نیم قرن لازم بود تا بفهمیم چه ایراد دارد. بدک نیست اما کم کم کشور در بحران فرو می‌رود. مردمان در اپیدمی می‌میرند و دچار سوءتغذیه میشوند، بروکراسی نابود می‌شود و محیط زیست در بحران فرو میرود‌. حاصل آن نابخردی بیچارگی نسل بعد بود. حاصل هیاهوی دیروز تلخی وضعیت امروز است. @gholamhoseiny @Soudabeh_Qaisari
Show all...
♦️نخستین جاده‌صاف‌کن دشمنان آزادی در ایران: نهال آزادی در تقابل مسالمت‌آمیز قدرت‌ها رشد می‌کند /۲ ✍️ محمدرضا سرگلزائی / حسن محدثی گیلوایی ۲۱ بهمن ۱۴۰۱ 👆بنابراین، از دهه‌ی 1960 تا کنون با تصمیمات این نظام مقابله نموده است که اولین نمونه از آن سازماندهی اعتراضات دانشجویی علیه اعزام نیرو به ویتنام بود. بنابراین، در هر کشوری، آزادی دشمنان خاص خود را دارد. در ایران، زیست ذره‌وار و غیرتشکل‌آمیز ما ایرانیان از نخستین جاده‌صاف‌کن‌های دشمنان آزادی است. در این سرزمین فرهیختگان جامعه نیز گاه حتا از ایجاد پیوندهای سست اجتماعی نیز عاجز اند؛ پیوندهای اجتماعی نیرومند پیش‌کش. از این رو، دشمنان آزادی در این کشور از بیش‌ترین مجال برای نابودی آزادی برخوردار اند. این‌جا گاه می‌بینیم که حتا جامعه‌شناس ایرانی و روان‌شناس ایرانی اهل عضویت در انجمن جامعه‌شناسی و انجمن روان‌شناسی نیست. یک جامعه‌شناس ایرانی را می‌شناختیم که با افتخار می‌گفت: «عضو انجمن جامعه‌شناسی نیستم. روزنامه نمی‌خوانم و تلویزیون نگاه نمی‌کنم!» این زیستن در انزوا و اعتزال انسان ایرانی، بزرگ‌ترین جاده‌صاف‌کن برای دشمنان آزادی است. برخی در ایران مهم‌ترین مانع شکل‌گیری دموکراسی را فقدان نظریه‌پردازی مناسب می‌دانند و تصور می‌کنند مشکل اصلی مشکلی نظری است. به‌عنوان مثال، دکتر سیدعلی محمودی پنج عامل زیر را از موانع اصلی عدم گذار از اقتدارگرایی به دموکراسی در سال پنجاه و هفت دانسته است: «۱) فقدان نظریۀ سیاسی، ۲) فقدان فرهنگ دموکراتیک (در متن به فقدان سواد بخش قابل توجهی از مردم اشاره شده)، ۳) فقه‌محوری در برابر قانون‌گرایی، ۴) سررشته‌داری روحانیان، ۵) توده‌گرایی در برابر نخبه‌گرایی» (محمودی، https://t.me/NehzatAzadiIran/3854). اگرچه نظریه‌پردازی مهم است، اما ما فکر می‌کنیم مهم‌ترین مانع گذار به دموکراسی را می‌بایست در طرز زیستن‌مان بیابیم؛ طرز زیستنی که مانع از ایجاد یک جامعه‌ی مدنی نیرومند می‌شود. برای داشتن درختانی پربار دانش درخت یا درخت‌شناسی مهم است، اما داشتن زمین حاصل‌خیز از آن مهم‌تر است. باری، یک جامعه‌ی مدنی نحیف چه‌گونه می‌تواند در برابر حکومتی فربه ایستادگی کند؟ در ایران هر حکومتی تشکیل شود، پول نفت و دیگر منابع و انحصار ابزار خشونت‌گری (نیروی نظامی) را در اختیار خواهد گرفت. پس ما به یک جامعه‌ی مدنی نیرومند برای محدود کردن دائمی قدرت حکومت نیازمندیم. در جامعه‌ای که حتا استادان دانش‌گاه به‌خاطر تأمین آب باریکه به حکومت وابسته اند و دانش‌گاه‌های دولتی اند و لاجرم از روی ترس خاموش می‌مانند و اکثریت آنان نقد وضعیت اجتماعی-سیاسی را وا می‌نهند، چه‌گونه می‌توان از نهال آزادی و از نیروهای آزادی‌خواه حفاظت کرد؟! #آزادی #تقابل_قدرت‌ها #سرگلزائی_محدثی @drsargolzaei @NewHasanMohaddesi
Show all...
نهضت آزادى ايران

🔶 موانع اصلی گذار از اقتدارگرایی به‌دموکراسی در ایران (پرونده‌ای درباره‌ی بازخوانی انقلاب ۵۷) 🔷 سیّد علی محمودی @nehzatazadiiran 📌 انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ به فروپاشی حکومت اقتدارگرای پهلوی و برآمدن نظام جمهوری اسلامی انجامید. گرچه حکومت پهلوی رژیمی اقتدارگرا (Authoritarian) بود، اما سیاست‌ها و عملکردهای آن به‌طور عمده نشان می‌داد که حکومتی تمامیت‌گرا (Totalitarian) نیست. استبداد شاه و اقتدارگرایی، صفت‌های منفی در این حکومت بودند، اما ناتمامیت‌گرایی وجه مثبت آن را تشکیل می‌داد. به‌عنوان نمونه، مجلات ادبی، علمی و روشنفکری مجبور نبودند که مروج منویات شاهانه و در خدمت یا پشتیبان نظام پهلوی باشند. در دانشگاه‌ها، کتاب‌های درسی و برنامۀ کلاس‌ها از سوی استادان با پرسش از نظرات و پیشنهاهای دانشجویان انتخاب و معرفی می‌شد. رئیسان دانشکده‌ها اغلب از سوی اعضای هیئت‌ علمی دانشگاه‌ها انتخاب می‌شدند، نه توسط دربار و دولت‌ها. مساجد، حسینیه‌ها و تکایای مذهبی سراسر کشور به عنوان نهادهای دینی، زیر سلطۀ حکومت نبودند و اقلیت‌های دینی و مذهبی نیز آزادانه مراسم عبادی خود را برگزار می‌کردند و کتاب‌ها و نشریات آنان آزادانه عرضه می‌شد.…

♦️نخستین جاده‌صاف‌کن دشمنان آزادی در ایران: نهال آزادی در تقابل مسالمت‌آمیز قدرت‌ها رشد می‌کند /۱ ✍️ محمدرضا سرگلزائی / حسن محدثی گیلوایی ۲۱ بهمن ۱۴۰۱ آزادی بی‌شک یکی از بزرگ‌ترین آرمان‌های بشر و یکی از بزرگ‌ترین گم‌شده‌های بشر است. تاکنون انبوهی از متفکران و صاحب‌نظران و فیلسوفان سیاسی در باره‌ی آن نظریه‌پردازی کرده اند. بخش زیادی از بشریت در اثنای جنبش‌های اجتماعی و سیاسی قرون اخیر شعار آزادی را فریاد کشیده اند. برخی صاحب‌نظران تا آن‌جا پیش رفته اند که آزادی را یکی از نیازهای اساسی‌ آدمی خوانده اند. به عقیده‌ی #ویلیام_گلاسر روانپزشک آمریکایی (پایه گذار تئوری انتخاب و واقعیت درمانی) نیاز به "آزادی" یکی از نیازهای پایه ی انسان است. گرچه همچون سایر نیازها (نیاز به غذا و سکس-نیاز به تفریح-نیاز به علاقه و عشق-نیاز به قدرت) کمّیت نیاز به آزادی در بین افراد و جمعیت های مختلف کاملأ متفاوت و متنوّع است، وجود چنین نیازی کمتر مورد انکار و تردید قرار گرفته است. اما آزادی آرمانی دیرحاصل است زیرا نهال آزادی نیاز به پرورش و حفاظت دائم دارد. آزادی در تکثر اجتماعی و تکثر سیاسی‌ واجد ضمانت اجتماعی زاده می‌شود. آن‌جا که جهان اجتماعی یک‌پارچه و قدرت‌مند وجود دارد و همه در جهان واحدی نفس می‌کشند، خبری از آزادی نیست بل‌که استبداد اکثریت وجود دارد؛ درست مثل یک اجتماع قبیله‌ای یا در درون اجتماعی‌ که یک ایدئولوژی معین واجد هژمونی فوق العاده‌ای است و برای هیچ‌کس مجال بروز ندایی متفاوت نیست یا اگر هست، به سرعت خفه می‌شود. آزادی در توازن قدرت‌ها زاده می‌شود. نیروی اجتماعی‌ یا سیاسی‌ای که همه‌ی قدرت را یک‌جا در اختیار دارد، خواهی نخواهی ضد آزادی عمل خواهد کرد. نهال آزادی در نظمی رشد خواهد کرد، که نیروهای سیاسی مختلف قدرت‌مند غیرقابل حذفی وجود داشته باشند. آزادی آن‌جا که یک حکومت بسیار نیرومند وجود دارد و هیچ نیروی رقیب قدرت‌مندی در مقابل آن وجود ندارد، رشد نخواهد کرد. حتا اگر این حکومت بعد از یک انقلاب مردمی پدید آمده باشد که در هوای آزادی خون داده باشند. هوای یک‌پارچگی اجتماعی و سیاسی، دشمن نهال آزادی است. مردمی که به امید نیل به آرمان آزادی انقلاب می‌کنند و سپس صحنه را به حاکمان جدید می‌سپارند، نمی‌توانند برای نهال آزادی باغبان خوبی باشند. نهال آزادی مردمی می‌خواهد که اهل تشکل باشند و هرگز مثل ذره‌های جدافتاده زیست نکنند. مردمی که برای کاشت بذر آزادی خون می‌دهند اما سپس قدرت را واگذار می‌کنند، نه بذر آزادی که بذر استبداد می‌کارند. آزادی پاس‌داری می خواهد. مردمی که در درون سازمان‌ها و گروه‌ها و تشکل‌های مدنی گرد می‌آیند و یک جامعه‌ی مدنی نیرومند پدید می‌آورند و دائماً از حاکمان حساب‌کشی می‌کنند، بهترین باغبانان نهال آزادی اند. هر قدر قدرت سیاسی و اجتماعی در جامعه بیش‌تر تقسیم شده باشد و مردم بتوانند نیروهای قدرت‌مند غیرقابل حذفی پدید آورند و در صورت لزوم در برابر هر شکلی از سواستفاده از قدرت سیاسی بایستند و مهار اسب سرکش حکومت را در دست بگیرند، آن‌‌گاه می‌توان امیدوار بود که از دل تقابل این قدرت‌ها نهال آزادی ثمر بدهد و چتر خود را بر سر مردمان یک سرزمین بگشاید. آن‌جا که قدرت‌های اجتماعی‌ غیرقابل حذف وجود ندارد، نهال آزادی در خطر است. هر جا که قدرت می‌تواند به‌نحو یک‌پارچه تجمیع شود، تردید نکنید که آن‌جا آزادی حضور یا دست‌کم دوامی نخواهد داشت. آزادی نیازمند تشکل و نهادسازی است. جنبش‌های اجتماعی ممکن است بتوانند آزادی غصب شده را پس بگیرند، اما برای ادامه‌ی حیات آن کافی نیستند. آزادی نیازمند تشکل و نهادسازی است. تا زمانی که مردم نتوانند به‌طور مداوم گرد هم آیند و با قدرت افقی خود، قدرت عمودی حاکمان را مهار نکنند و در برابر آن ایستادگی نکنند، آزادی پاسداری نخواهد شد. از این جهت مهم نیست در کدام کشور زیست می‌کنیم: ایران، ترکیه، پاکستان، افغانستان، فرانسه، انگلستان، امریکا، آلمان، و غیره. همه‌جا آزادی در خطر تجاوزگری نیروهای اجتماعی و سیاسی قرار دارد. در هر کشوری وضع به گونه‌ای است. به‌عنوان مثال، در افغانستان بزرگ‌ترین دشمن آزادی قبیله‌گرایی و تفکر دینی سنتی است؛ بستری طالب‌خیز. اما در امریکا آزادی دشمنان دیگری دارد. از نظر "چامسکی" با وجود اقتصاد سرمایه‌داری غارتگر، برای صیانت از انسان و جلوگیری از تخریب زیست محیطی، دخالت دولت یک ضرورت مطلق است. "چامسکی" اعتقاد دارد در عصر سرمایه‌داری فراملّیتی، مانع آزادی انسان بیش از آن که دولت باشد روابط اقتصاد سرمایه‌داری است که نوعی "روابط بندگی" را تداوم می‌بخشد. چامسکی نظام حکومتی آمریکا را یک "حکومت نظامی حافظ سرمایه‌داری فراملّیتی" می‌داند. ادامه دارد. 👇👇👇 #آزادی #تقابل_قدرت‌ها #سرگلزائی_محدثی @drsargolzaei @NewHasanMohaddesi
Show all...
00:23
Video unavailableShow in Telegram
‏در جلسه مطبوعاتی ریشی سوناک و زلنسکی، خبرنگاری اوکراینی به زلنسکی گفت: "آقای رئیس‌جمهور، واقعا دلم می‌خواد شما را بغل کنم ولی اجازه‌ی چنین کاری ندارم." زلنسکی: "چرا نه؟" سپس خبرنگار را بغل کرد و گفت به دلایل امنیتی است. @Soudabeh_Qaisari
Show all...
3.12 MB
لایه های عمیق تر خشونت علیه زنان محمّدرضا سرگلزایی- روانپزشک وقتی می شنویم که شبه نظامیان صرب بدن زنان بوسنیایی را جزئی از میدان جنگ می بینند و صدها زن بوسنیایی را مورد تجاوز جنسی قرار می دهند قلب مان به درد می آید. وقتی می خوانیم که شبه نظامیان بوکوحرام صدها دختر نیجریایی را ربوده اند و به بردگی جنسی گرفته اند درد می کشیم. وقتی می بینیم که گشت ارشاد حکومت اسلامی ایران دختر 22 ساله ای به نام #مهسا_امینی را به جرم کامل نبودن حجاب به قتل رسانده است فریاد بر می آوریم. اما بسیاری از ما (حتی خود زنان) در مقابل لایه های عمیق تر خشونت علیه زنان سکوت می کنیم و حتی آن را بازتولید می کنیم. گوردون آلپورت (1967-1897) روان شناس، فیلسوف و اقتصاددان آمریکایی در سال 1954 کتابی نوشت با نام ماهیت تبعیض. او در این کتاب، با رسم یک هِرَم، نگاهی چند لایه ای به تبعیض و خشونت را پایه گذاری کرد. قلۀ این هرم جنایت های جنگی مثل نسل کشی ها هستند. همۀ ما نسل کشی ها و جنایت های جنگی را محکوم می کنیم. مثال هایی که در پیشگفتار ذکر کردم همچون تجاوز شبه نظامیان صرب، شبه نظامیان بوکوحرام و شبه نظامیان داعش علیه زنان بوسنیایی، نیجریه ای و ایزدی نمونه هایی از این رخدادهای دردناک هستند. یک لایه پایین تر خشونت های سیستماتیک و جنایت های جنگی، خشونت های جنایی قرار دارند. قتل های ناموسی نمونۀ بارز خشونت جنایی علیه زنان است. وقتی رومینا اشرفی دختر 14 سالۀ ایرانی توسط پدرش سر بریده شد، وقتی مبینا سوری دختر 16 سالۀ ایرانی توسط همسر آخوندش خفه شد و وقتی مونا حیدری دختر 17 سالۀ ایرانی توسط همسرش سر بریده شد همۀ ایرانیان آشفته شدند و واکنش نشان دادند گرچه این قتلها فقط نمونه هایی از دهها قتل ناموسی در ایران و صدها قتل ناموسی در خاورمیانه هستند که رسانه ای شدند. من در سال گذشته اخباری از قتل های ناموسی را در مصر، اردن و امارات نیز دریافت کردم. حالا یک لایه عمیق تر می شویم: تبعیض های مدنی. تبعیض های مدنی نمونۀ وسیع تر و عمیق تر خشونت علیه زنان هستند. وقتی بیش از چهل سال است که حکومت آخوندها در ایران زنان را وادار به پوشیدن یونیفرم خاصی کرده است، میلیون ها زن مورد خشونت و تبعیض مدنی قرار گرفته اند. دختران ایرانی از ابتدای دبستان تا پایان تحصیلات شان مجبورند در تمام فصول سال با مانتو و مقنعه به محل تحصیل بروند. زنان ایرانی تمام عمر مجبورند در محل کار، در معابر و در اماکن عمومی با یونیفرمی حضور داشته باشند که مطابق با برداشت فقهی «اقلیتی از فقهای شیعه» از قرآن است. عدم رعایت الگوی لباس اجباری و یکپارچه باعث می شود زنان از امکان حضور در مدرسه و دانشگاه و کارخانه و اداره محروم شوند. در ادارات، حراست لباس و آرایش زنان را چک می کند، در خیابان گشت ارشاد و در اماکن تفریحی ادارۀ اماکن عمومی! عدم رعایت حجاب منجر به برخورد توهین آمیز، جریمۀ نقدی، دستگیری، اخراج و حتی ضرب و شتم می شود که نمونۀ بارز آن قتل #مهسا_امینی بود. چگونه ممکن است یک رژیم سیاسی بتواند میلیون ها زن را به مدت چند دهه وادار به رعایت یک پوشش خاص کند؟ بسیاری از مردم جهان از ما می پرسند اگر این الگو انتخاب ایرانیان نیست، چرا یک ملت چند دهه در مقابل این خشونت آشکار قیام نکرده است؟! پاسخ آن در یک لایه عمیق تر است. به عمیق ترین لایه می رویم: سوگیری های فرهنگی و تبعیض های فرهنگی. این لایه ای است که زمینه و بستر شکل گیری و تداوم چنین حکومت زن ستیزی است. هنوز در جامعۀ ایرانی و حتی در زنان تحصیلکردۀ ایرانی مفاهیمی همچون عفت، عصمت، حیا و بکارت ارزشی قدسی و آسمانی دارند. من به عنوان یک درمانگر بسیاری از زنان دانشگاه رفته و حتی روان شناس را می شناسم که علیرغم این که رابطه های جنسی متعدد دارند سعی می کنند تا پیش از ازدواج باکره بمانند، در حالی که قرار است با مردانی ازدواج کنند که خودشان هم روابط جنسی متعددی را تجربه کرده اند ولی همسری را برای ازدواج انتخاب می کنند که باکره باشد! من از زنان تحصیلکرده ای که پزشکی و روان شناسی و زیست شناسی خوانده اند ولی هنوز باور دارند که موی زنان مردان را تحریک می کند پس پوشاندن موی زن برای او امنیت ایجاد می کند حیرانم! محکوم کردن خشونت حکومتی لازم است ولی کافی نیست، ما باید مشروعیت این گفتمان را درهم بشکنیم. مشروعیت گفتمانی که با دهها گزارۀ شبه علمی و سفسطه و مغالطه، حجاب را امری عقلانی و حتی علمی معرفی می کند و آن را حافظ امنیت زنان می داند.
Show all...
ابراهیم الاصیل که اهل سوریه است، دوست دارد با تاکید به ایرانی‌ها بگوید در کنار تلاش برای تغییر رژیم، باید چهارچشمی مراقب خود جنبش بود، چرا که جنبش خودش می‌تواند تبدیل به هیولایی شود که بیش از همه رژیم دیکتاتور فعلی از ظهور این هیولا بهره می‌برد و خوشحال می‌شود. او می‌گوید در تجربه ناکام سوریه آموختند که دروغ‌گویی، شایعه‌پراکنی و اغراق، رویه‌ای که بین برخی گروه‌ها و افراد اپوزیسیون رایج است، به دیکتاتور هیچ آسیبی نمی‌زند، فقط اعتبار خود معترضان را زیر سوال می‌برد و مردم را بی‌اعتماد می‌کند. اصیل از تاثیرات ارتش سایبری حکومت سوریه می‌گوید که اتفاقاً برخلاف تصور عامه، هدف اصلی‌اش مطلقاً این نبود که روایت خودش را بقبولاند: «هدفشان این بود که مردم سوریه را به این نتیجه‌ برسانند که «حقیقت، پیچیده است» و «معلوم نیست که چه‌کسی دارد راست می‌گوید». مؤثرترین شیوه برای‌ اینکه آدم‌ها را منفعل کرد همین است که به آن‌ها بقبولانید حقیقت پیچیده است و معلوم نیست چه‌کسی راست می‌گوید. الاصیل می‌گوید هیچ احدی نباید و قرار نیست مبارز ۲۴ساعته باشد، و هرکس فقط به اندازه ظرفیت‌اش باید داخل مبارزه باشد و ظرفیت هرکس متفاوت است.تمام این شرم دادن و خفت دادن به دیگران بابت زندگی و کارهای عادی، باز شکاف تازه‌ای درست کرد که فقط به نفع بشار اسد شد و بس. الاصیل از مزایا و معایب شبکه‌های اجتماعی می‌گوید. اینکه آدم‌هایی که در وضعیت عادی به‌دلایل مختلف طبقاتی و سیاسی و مذهبی احتمالاً هیچ‌وقت با هم مواجه نمی‌شدند. به لطف شبکه‌های اجتماعی برای اولین‌بار توانستند واقعاً با یکدیگر آشنا شوند. «آشناشدن اقشار مختلف با هم زیبا بود اما درعین‌حال منجر به این شد که عمق اختلافات اساسی هم بیرون بزند و آشکار شود. سوری‌ها ناگهان چنان حجم عظیمی از سوریه‌ی واقعی را دیدند که هضم و درک پیچیدگی‌اش آسان نبود.» او امیدوار است ایرانی‌ها اشتباه آن‌ها را تکرار نگنند و راه هر بحث را باز بگذارند:«در مبارزه‌ی سیاسی و مدنی گاهی انتقاد از فعالان سیاسیِ مخالف حکومت مهم‌تر از انتقاد از حکومت ظالم است. فعال سیاسی و مدنی باید یاد بگیرد که انتقاد بشنود و گوش شنوا داشته باشد. یکی از مهم‌ترین توصیه‌های من به ایرانی‌ها، بر اساس تجربه‌ی ما سوری‌ها، همین مسئله است.» گفتگویم با ابراهیم الاصیل را در لینک زیر بخوانید: https://www.aasoo.org/fa/articles/4204 @FarnazSeifi
Show all...
«چهارچشمی باید مراقب جنبش بود، مبادا خودش هیولا شود!»؛ درس‌هایی از

ماه گذشته ابراهیم الاصیل، تحلیلگر ارشد در «مؤسسه‌ی خاورمیانه»، رشته‌توییتی را خطاب به کاربران ایرانی نوشت که بسیار پرمخاطب شد. الاصیل که اهل سوریه است و در خیزش سوری‌ها علیه رژیم بشار اسد مشارکت داشت

Repost from Scientometrics
مقاله با اشاره به شعارهای شبانه در تهران و برجسته کردن شعار زن، زندگی، آزادی شروع می‌شود و در ادامه اعتراض زنان و مردان در طول روز (خیابان، مدرسه و دانشگاه) را عنوان می‌کند در مقاله آمده است که به عقیده برخی، این اولین انقلاب به رهبری زنان است. نویسنده مقاله با یادآوری برخی تلاشهای ناموفق (آخرین آنها در تونس) برای برقراری دموکراسی این سوال اصلی ناظران بین المللی دموکراسی را مطرح کند که آیا جنبش فعلی در ایران هم سرانجام مشابهی خواهد داشت؟ افراد دانشگاهی در خارج چه کمکی می‌توانند بکنند؟ نوبسنده، توضیح واقعیات تلخ‌ پشت هر کدام از سه کلمه‌ی شعار اصلی جنبش یعنی زن، زندگی و آزادی را برای پاسخ به این پرسش کمک کننده می‌داند و سعی می‌کند هر کدام را توضیح دهد.زن در این قسمت از شجاعت زنان ایران گفته می‌شود. این که این یک شبه به دست نیامده و برای آن مثالهایی در طول تاریخ از مشارکت زنان برای انقلاب مشروطه، تهاجم روسیه، انقلاب ۵۷، جنگ با عراق، زندانی و کشته شدن شدن آنها در عصر اصلاحات و جنبش سبز می‌‌گوید. هر بار علی رغم فداکاری هایشان، مطالبات زنان ایرانی برای برابری و حقوق مدنی و سیاسی به دست نیامد. آنها به معنای واقعی از حقوق برابر شهروندی برخوردار نیستند. (زن برابر نیمی از مرد هست و افراد با هویت جنسی نامشخص سه چهارم مرد و بالاتر از از زن). زن در شعار زن،زندگی، آزادی فریادی علیه این عدم شناخت زنان است. ✅ زندگی در توضیح واژه زندگی در شعار زن، زندگی، آزادی به حقوق زنان ایرانی برای زندگی‌ و امنیت شخصی اشاره شده و از مواردی مثل اینکه جنسیت زن در قوانین ایران به عنوان عامل تخفیف در مجازات عمل می‌کند، یاد شده است. (وقتی جرم آسیب بدنی به زنان، توسط مردان مرتکب شده باشد). قوانین جزایی فقط «زنای اجباری» را به رسمیت می شناسد و نه تجاوز را. قربانی زنای اجباری باید چهار مرد عادل را به عنوان شاهد برای اثبات جرم زنای اجباری، که مجازات آن اعدام است، ارائه دهد. شهادت یک زن نصف شهادت یک مرد در دادگاه است: به ازای هر شاهد مرد، دو زن باید شهادت دهند. مجازات اعدام برای قتل زن‌ تنها در صورتی اجرا می‌شود که خانواده مقتول غرامت پرداخت کنند. اگر قربانی فرزند خودشان باشد، پدران از مجازات اعدام مصونیت دارند. (مادران مصون نیستند). اگر شوهر زن را درگیر زنا بیابد، برای قتل همسرشان مجازاتی برای شوهران وجود ندارد. (این شامل زنان نمی‌شود) ✅ آزادی بر کسی پوشیده نیست که زنان در ایران آزادی ندارند. (آزادی های اساسی) زنان، حق‌ازدواج بدون تأیید پدر را ندارند. حق طلاق، ترک کشور، کار یا ادامه تحصیل بدون اجازه شوهر را ندارند. پس از طلاق حق حضانت فرزندان خود را ندارند. سهم ارث نصف مردان است. زنان نمی توانند قاضی یا دادستان باشند. یک زن نمی تواند رئیس جمهور شود. و زنان حق انتخاب نوع پوشش را ندارند. حالا شما عجیب ترین جمله را می خوانید: روسری در دانشگاه ها، مدارس و برای کارمندان دولت، بانک ها و بیمارستان ها و حتی مهمانداران هواپیما ممنوع است. به عنوان یادآوری اینکه زنان حق انتخاب نوع پوشش ندارند، همه زنان باید از پوشش اجباری به نام "مقنعه" استفاده کنند که در سه رنگ (مشکی، سرمه ای و سفید) وجود دارد. اینجا هم به موضوع پلیس گشت ارشاد اشاره شده است (حتی پوشیدن چکمه). دانشگاهیان چه می‌توانند بکنند؟ هیچ جنبش اجتماعی و سیاسی بدون یک جامعه مدنی قوی موفق نخواهد بود. جامعه مدنی ایران به دلیل محدودیتهای توسط دولت و بعد از آن پیامدهای ناخواسته تحریمها (در ابتدا با هدف محدود کردن برنامه هسته ای ایران)در حال از بین رفتن است. به دلیل سرکوبهای دولتی، دانشگاهها به عنوان آخرین سنگر جامعه مدنی هم در حال از بین رفتن است. اینجا نویسنده در یک جدول کارهایی که دانشگاهیان در دنیا می‌توانند برای کمک به دانشگاهیان در ایران بکنند را آورده است. از جمله به ایجاد فاند و گرنت و اسکالرشیپ برای دانشجویان ایرانی برای ادامه تحصیل و مخصوصا برای زنان اشاره شده است. اعضای هئیت علمی قادر به شرکت در پروژه های بین المللی نیستند. محدود شده اند. ارزش پول به کمترین مقدار خود رسیده است. سفر خارجی بسیار پرهزینه است. پروسه گرفتن ویزا و به موقع گرفتن آن و مخصوصا برای زنان سخت است. برای حضور در کنفرانس ها‌ می‌توان فاند ایجاد کرد. حضور مجازی را برای ایرانیها می‌توان فراهم کرد. به موضوع عدم دسترسی به مجلات علمی و‌منابع و راه حلهای آن هم اشاره شده است. من فایل پی دی اف مقاله را اینجا قرار می‌دهم. کانال تلگرامی @Scientometric
Show all...
Scientometrics

Repost from Scientometrics
مقاله ای توسط یک خانم ایرانی در مجله ی nature human behaviour منتشر شده که در آن به توصیف حقایق تلخ پشت شعار زن، زندگی آزادی پرداخته شده است. بعد از آن، برخی افداماتی که جامعه‌ی علمی جهانی در حمایت از دانشگاهیان ایران، به عنوان آخرین سنگر جامعه مدنی در ایران، می‌توانند انجام بدهند برشمرده شده است. ادیتوریال بورد مجله نام نوبسنده را می‌دانند اما به جهت حفظ امنیت خود و خانواده اش در ایران نام نویسنده در این مقاله Constitution است. بعد از آن خود مجله هم مقاله ای در مورد آزادی عمل دانشگاهیان منتشر کرده و گفته آزادی تحقیق و انتشار بدون ترس از مجازات دولتی یکی از مواردی است که بسیاری از دانشگاهیان آن را امری مسلم می دانند. متأسفانه این آزادی اساسی جهانی نیست. در مقاله خود مجله به موضوع بازداشت های جامعه شناسان سعید مدنی و منصوره موسوی اشاره شده است. این فقط مربوط به ایران هم نیست و‌ مثالهایی از طالبان و نیکاراگوئه و مصر آورده شده است. شواهد حاکی از آن است که در ده سال گذشته در تمام مناطق جهان کاهش شدیدی در آزادی تحصیلی وجود داشته است. این تراژدی های فردی تراژدی برای کل جامعه دانشگاهی است. ما در امان نیستیم، تا زمانی که همه در امان باشند. من اینجا سعی می‌کنم ‌خلاصه‌ای از مقاله اصلی را در پست بعد قرار دهم. ⬇️ کانال تلگرامی @Scientometric
Show all...
‘Woman, Life, Liberty’ in Iran and the role of academia

Nature Human Behaviour - In Iran, women and men protest day and night for women, life and liberty. The moment has come for the international academic community to take action to remove the...

سازمان رجوی را نباید دست کم گرفت! محمد حسین کریمی پور به عنوان یک ناظر غیر متخصص در بابِ سازمان مجاهدین خلق، حس می کنم در تحولات جاری و آتی، آنها بازیگری موثرتر از توقع ما خواهند بود. بگمانم برای تصرف قدرت، بدترین و شاید از بعضی جهات، آماده ترین گزینه اند. گمان می کنم ایرانیان باید این بازیگر قدیمی پنهانکار را پایش کنند. چند نکته از دید من، شایان توجه است: ‏۱-سازمان دیگر پیر نیست! ‏نفرت انباشته ۸۸ تا ۹۸ از حکومت در کنار پروژهٔ تطهیر سابقه سازمان از طریق تبلیغ اعدامهای ۶۷ و همچنین گسترش فقر ، دروازهٔ عضو‌گیری را بر آنها گشود. گویا در اعتراضات ۹۸، در حاشیه تهران هر جا شلوغ می شد، سر و‌کلهٔ تیم های میدانی آنها سبز می شد. در کشورهای غربی هم حضور نسل ۳ و ۴ ، ملموس تر شده است. حالا فقط فسیل هایی چون ابریشمچی و جعفر زاده را نمی بینید، کلی شبنم خانم جوان و فعال دارند. ‏۲- توان میدانی دارد! ‏بگمانم عناصر میدانیش در کشور حالا گویا هزاران نفرند. تنها اپوزیسیون غیر قومیست که اولا تجربه جنگ شهری دارد. ثانیا سابقه تعامل عملیاتی گسترده با ارتش/سرویس دارد. ثالثا پول برای سرباز گیری دارد. ساختار فرقه ای دارو دستهٔ رجوی برای جنگ شهری، مناسبترست. اگر آنها در نظامیگری هم مثل حقوقی و تبلیغات و دیپلماسی سراغ مشاورین متخصص رفته باشند، ممکنست روی زمین، عملکردی بهتر از شکست مرصاد نشان دهند ! ‏۳- پول دارد! ‏سازمان یک دورهٔ طلایی حمایت مالی صدام را در کارنامه دارد. زان پس تا زمانی که با میانداری پرنس بندر به خزانه سعودی وصل شد، محدودیت منابع مالی آشکار بود. ولخرجی سالهای اخیر نشان می دهد چیزی که اصلا کم ندارد پول (انارالله برهانه) است! ‏۴- حرفه ای شده! ‏به اسامی وکلا و‌ مشاوران علنی آنها در دنیا بنگرید. حرفه ای و گرانند. فرقه، بلدم بلدم را کنار گذاشته و مثل حشاشین سراغ اهل فن رفته، پول می دهد و کارِ خوب می گیرد. کمپین دیپلماتیک و حقوقی شان به وضوح حرفه ای تر شده و در جذب چهره های سیاسیِ غربی و حذف خود از لیست تروریسم و تله گذاری برای طرف مقابل بهتر شده اند. ‏۵- توان کار با غرب و‌عرب! ‏در کریدورهای قدرت آمریکا و اروپا، لابی موثرتری از ج ا و سلطنت خواهان دارند. عناصری از نسل جدیدشان به دولت، پارلمان، شهرداری ، اتاقهای فکر و آکادمی کشورهای غربی راه یافته اند. کلی رفیق سیاستمدار و خبرنگار و‌ لابییست های گران دارند و فن دشوار لابیگری را که ج ا نیاموخته، آموخته اند. نه تنها بخش مهمی از حزب جمهوریخواه علنا با آنهاست، بلکه گویا گزینهٔ اعراب، لااقل ریاض هم هستند. ‏۶- اعجازِ پروکسی! ‏بین تودهٔ مردم‌ منفورند. لذا بطور موثر خیریه ها، سازمانها و چهره های پروکسی می سازند. آدم قابل طرح را پیدا و پر رنگ و بی سر و‌صدا اداره می کنند. همزمان از موتور تولید نفرت ج ا و پروژه های موفق تبلیغاتی مثل اعدام ۶۷ و‌گردهمایی های پر زرق و برق هم برای اصلاح تدریجی چهره سازمان بهره می برند. خیلی خوب بلدند بعد از استقرار ، وقتی کشور صحنه جنگ خیابانیست، چگونه همه را خفه کنند. ولی تا آن موقع باید چهره های مقبولِ غیر سازمانی برای بازی در صحنه داشته باشند. چهره هایی که اسم زشت سازمان رویشان نباشد. بازی پروکسی را بلدند. ‏۷- نفوذ در ساختار حکومت! ‏ج ا را می شناسند و پرونده هسته ای نشان داد توان نفوذ دارند. یادمان نرود سیا در آخرین جنگ صدام، خیلی از ژنرال ها و‌ مقامات را خریده بود. در تهران، هرچه مشروعیت حکومت کمتر شود، آنها امکان بیشتری برای دلالی چنین معاملات کثیفی دارند. ‏۸- عمل گراتر از ابلیس اند! ‏در رسیدن بقدرت ملاحظه اخلاقی یا ملّی ندارند. ولو بتوانند بر نیمی از یک ایران ویران حاکم شوند، پیش می روند. در لحظه سرنوشت و آنگاه که نایره جنگ خیابانی بر افروخته شود، خیلی از دیگر بازیگران، نگرانِ میزان تلفات غیر نظامی، تجزیه، ویرانی یا وجهه خود می شوند. اما فرقه فقط بر تصاحب قدرت متمرکز خواهد بود، هر جور و به هر بهایی! بگمانم در مسیر آینده ملت دردکشیدهٔ ایران ، سازمان یک خطر جدی است. در مورد آن نباید اغراق کرد. آنها فرقه ای زشتند و نقاط ضعف مشترک فرقه ها را دارند. اما اصلا و ابدا نباید دست کمشان گرفت. اگر دردم یکی بودی، چه بودی؟ https://t.me/M_H_Karimipour
Show all...
محمّد حسين كريمي پور

.. اين هم حرفي است. گاهي حرف حساب!

02:00
Video unavailableShow in Telegram
این‌جا ایران است... #مهسا_امینی #هنر_اعتراضی #زن_زندگی_آزادی منبع @KhabGard
Show all...
IMG_1089.MP46.07 MB
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.