Salad Shirazi

لازم نیست که از تمام اشتباهاتمون درسی بگیریم.

تیر / س.

امیدوارم همه‌مون به درجهٔ والای شعور برسیم و قبل از حرف زدن خوب فکر کنیم.

از برلین که می‌آمدند، فکر نمی‌کرد سروان را میانه راه گم کند، و در اندرونی خانه‌ای شرقی زندانی شود که به هر طرف نگاه می‌کنند آینه باشد و تصویر تنهای زنی که شبیه به اوست. می‌گفت: «چقدر شبیه هستیم به هم. او هم مثل من است که مجبور است با اشیاء ناشناس زندگی کند.» -دیوان سومنات-

عادت به انجام بعضی کارها منو می‌ترسونه و عادت به داشتن ارتباط به شکل گذشته، بیشتر

تیر / س‌.

باید یاد بگیری که بالاخره یک جا تمومش کنی، همون کتابی که روی طاقچه خاک می‌خوره، همون رابطه‌ای که نمی‌تونی اسمی روش بذاری، همون کاری که ترس انجام دادنش عذابت می‌ده و بالاخره، چرک‌های تلنبار شده در قلبت رو. بیا تمومش کنیم.

چیزهای زیادی رو تصور کرده بودم، از ابتدا تا انتهای این زندگی به شکل‌های مختلف با تمام مشکلات و لبخندها. اما چیزی که لابه‌لای تصوراتم گم شده بود این بود که مهم نیست چی بشه، زندگی جوری پیش میره که بالاخره یه چیزی بشه!

زندگی بزرگسالی هرروز عجیب‌تر میشه.