cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

sumer-türk bağı سومر-تورک باغی @sumerturkbagi

کانال "سومر-تورک باغی"رابطۀ لغوی دو زبان همریشۀ التصاقی ترک-سومری را با مقایسۀ لغات بر رسی میکند. تعدادی از لغات سومری-ترکی هم که در نتیجۀ التقاط با زبان و فرهنگهای بومیان التصاقی زبان ایران ماقبل هخامنشی و یا آرامی به فارسی راه یافته بررسی میشود.@sumertu

Show more
Advertising posts
722
Subscribers
+224 hours
+17 days
+230 days
Posting time distributions

Data loading in progress...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
Publication analysis
PostsViews
Shares
Views dynamics
01
‍ ‍ ‍ 《بررسی تئونیمهای تورکان ساکایی》 (قسمت نهم): رب النوع تورکان ساکا، "تابیتی" (بخش چهارم) چندین مثال دیگر از کولت آتش بین تورکان خواهیم زد: تورکان یاکوت قبل از رفتن به شکار لباسها و سلاح هایشان را توسط پریدن از روی آتش و یا به واسطه دود تمیز می کنند. به ویژه اگر زنان در دوران قاعدگی و یا دوران بعد از زایمان به سلاح ها، آلات و یا شکار تماس پیدا کنند، تمیز کردن به واسطه آتش الزامی می باشد. 📚U. Harva, Les Représentations Religieuses des Peuples Altaïques, 289. در قرن ششم میلادی سفیر بیزانس "زومارکس" و هیئت همراه وی که به دربار گوک-تورکان آمده بودند قبل از اینکه به دیدار خاقان تورک بروند حول آتش چرخانده شده و بدینگونه از بدی ها تمیز می شوند. 📚Başlangıçtan Günümüze Türklerin Dini Tarihi Prof. Dr. Ünver Günay, Prof. Dr. Harun Güngör, 57 طبق نوشته مورخ بیزانسی تئوفیلاکت سیموکاتا تورکها احترام خارق العاده ای به آتش می گذارند. 📚The History of Theophylact Simocatta, Translated from Greek by Michael and Mary Whitby, Oxford, 1986, 191 مقدسی از مولفان مسلمان در کتاب البدء و التاريخ خود سنت سوزاندن اجساد بین تورکان قرقیز را چنین شرح می دهد: قرقیزها مردگان خود را می سوزانند و معتقدند که آتش جسد مرده را از گناهان پاک می کند... 📚Ramazan Şeşen, Islam Coğrafyacılarına Göre Türkler ve Türk Ülkeleri, 190 تورکان از سنت Tütsüləmə برای مردگان، خانه ها و بیماران استفاده می کردند بعلاوه آنها از آتش برای پیشگویی هم استفاده می کردند. از طرف دیگر کولت آتش بین تورکان با کولت " اجاق (کانون) خانواده" در ارتباط تنگاتنگی هست. کولت اجاق خانواده نیز با احتمال بسیار زیاد در ارتباط با کولت اجدادی (آتالار کولتی) می باشد. تورکان یاکوت و آلتای به آتش قربانی پیشکش کرده و از غذاها و نوشیدنیهای خود سهمی برای آتش کنار می گذارند. طبق اعتقادات آنها آتش نباید با آب خاموش شود نباید در آتش آب دهان ریخته شود و نباید به آتش سخنان بدی گفته شود. 📚Başlangıçtan Günümüze Türklerin Dini Tarihi Prof. Dr. Ünver Günay, Prof. Dr. Harun Güngör, 57 در باور یاکوتها "کانون (اجاق) خانواده" آتشی مقدس بود که نباید خاموش می شد. این اجاق روح محافظ جداگانه ای نیز داشته است. درخت جنگلی (ماس) سوزانده شده در آتش نیز درختی مقدس محسوب می شد. 📚Pekarskiy, Yakut Sözlüğü, terc., I, 51 a. در داستان ماناس وقتی ماناس فوت می کند زن او در خواب می بیند که از "اجاق" یک درخت صنوبر روییده و تا آسمان می رود، مادر و پدر زنش از درخت بالا می روند. پس از این رویا ماناس زنده می شود. پس از اینکه ماناس زنده شده و به خانه برمیگردد مادرش آتش همیشه سوزان در اجاق را خاموش می کند.... (تورکان پس از فوت خویشانشان پشت سرش آتش روشن می کنند و تا اتمام مراسم سوگ این آتش خاموش نمی شد اما پس از حیات دوباره ماناس دیگر نیازی به این آتش نبود) 📚B.ögel, Türk Mitolojisi, Cilt I, 554 گفتیم که تورکان به کانون خانواده "اجاق" می گفتند. در میتولوژی و داستانهای تورکان کوچکترین پسر شاه می شود. در فرهنگ تورک کوچکترین پسر نزد خانواده می ماند و اجاق (کانون) خانواده را حفظ می کند به خاطر همین به او Ot-tegin یعنی شاهزاده آتش می گویند. دقت کنید که کوچکترین پسر تارگیتای یعنی کولاکسا (کولکجه) هم رام کننده آتش می باشد. و اولین شاه تورکان ساکایی می شود. که این داستان در داستانهای اغوز تکرار می شود که بعدها بدان می پردازیم. ▪︎ آنگونه که در چندین پست اخیر دیدیم کولت آتش فقط مختص زرتشتی ها نبوده و بین تورکان هم موجود بوده است ( در بسیاری از اقوام کولت آتش وجود دارد) #ترکان_سکایی #ساکاها_ایرانی_نبودند ϜϓſϞ ‍ ☪‍ @AZ_SESI
401Loading...
02
‍ 《جعل تاریخ و هویت ساکاهای تورک به نفع اقوام ایرانی توسط غربی ها (هم تباران آنها) در روز روشن》 هسیخیوس اسکندریه استاد دستور زبان یونانی بود که احتمالاً در قرن پنجم یا ششم پس از میلاد غنی‌ترین و غیرمعمول‌ترین واژگان را گردآوری کرد. کلمات یونانی مبهم که احتمالاً با جذب آثار فرهنگ‌نویسان پیشین باقی مانده‌است. وی از زبان ساکاها نیز لغاتی آورده است. وی از لغت (Σακυνδακη(Sakundak بحث کرده و می نویسد که در زبان ساکایی به معنی "نوعی لباس" می باشد. 📚Hansen, Peter, A., (2005), Hesychii Alexandrini Lexicon, Vol.3: Π-Σ, De Gruyter, Berlin&New York, p.259 📚Абаев В.И., (1949), Осетинский язык и фольклор, Москва-Ленинград, Академии Наук СССР, T.I, c.166 آبایف که پیشگام ایرانی دانستن ساکاها هست نمی تواند برای آن لغت معادل ایرانی پیدا کند و مجبور می شود این لغت را به سه قسمت تقسیم کند: Sag: گوزن – ģun: پشم -dag: پارچه بافته شده و بنابراین آبایف این لغت را درکل بصورت "لباس بافته شده از خز گوزن" تحلیل می کند. 📚Abayev V.I., (1979), Osnovy Iranskogo YAzykoznaniya&Drevneiranskiye YAzyki, Nauka, Moskva, T.I, c.301 چنین تحلیلی قانع کننده نبوده و بیشتر دلبخواهی هست. برعکس، ما در تورکی معادل دقیق آن را نشان خواهیم داد: این لغت ساکایی در تورکی معاصر ساخایی بصورت Sagınyah به معنی "لباس ساخته شده از خز" وجود دارد. 📚Seroshevskiy V.L., (1896), Yakuty. Opyt etnograficheskogo issledovaniya, SanktPeterburg, c.336 📚Seroşevsky, V.L., (2007), Saka Yakutlar, Selenge yayınları, İstanbul, p.92 فرم Sagınyah شکل بعدی فرم اولیه Sakındak بوده است چون تغییر D>y در تورکی بسیار رایج است. در حقیت ما همان لغت را به صورت Soyundak به معنی " لباس مندرج، پارچه ای که از پشم باز ریشته ساخته شده است" در تورکی تووایی پیدا می کنیم. و این بدین معناست که شکل ارجینال Sagınyah همان Sagındak می باشد. آنگونه که میبینیم لغتی که در تورکی ساخایی دیده می شود دقیقا همان لغت ساکایی هست. لغت [Sigedek[<sige(n)dek در تورکی تووایی به معنی "جلیقه، کت چرمی تنگ" می باشد. 📚Naskali, Emine Gürsoy & Butanayev, Viktor & İsina, Almagül & Şahin, Erdal&Şahin, Liaisan & Aylin, Koç, (2007), Hakasça-Türkçe Sözlük, TDK yay., Ankara, p.446 📚Subrakova O.V., (2006), Khakassko-russkiy slovar', Novosibirsk:Nauka, p.860 📚Arıkoğlu, Ekrem, (2005), Örnekli HakasçaTürkçe Sözlük, Akçağ yayınları, Ankara, p.196 این لغت تورکی خاکاسی نیز ظاهرا با لغت ساکایی فوق الذکر در ارتباط است. ▪︎آنگونه که دیدیم لغت ساکایی ساکونداک نه در زبانهای هند-اروپایی بلکه فقط در زبانهای تورکی حفظ شده است. #ترکان_سکایی #ساکاها_ایرانی_نبودند ϜϓſϞ ‍ ☪‍ @AZ_SESI
683Loading...
03
https://lamtakam.com/dictionaries/dehkhoda/424351/%D9%84%D9%88%D9%84%DB%8C%D8%A7%D9%86
670Loading...
04
☑️ جعل در نتایج تست ژنتیک شرکت های تست DNA مانند Ancestry - 23AndMe برای مقابله با نژادستیزی، مارکرهای مردم آفریقا را به تست ژنتیکی سفیدپوستان اضافه میکردند ¹ 🌐 ¹: Snopes 🔘 خلاصه: تعدادی از افراد پس از اینکه نتیجه تست خود را از شرکت A دیده بودند، برای اطمینان در شرکت B نیز تست دادند؛ و وقتی دیدند که نتیجه تست شرکت B خیلی متفاوت تر از نتیجه تست شرکت A است با شرکت های مذکور ارتباط برقرار کرده و فهمیدند که شرکت های تست DNA عمدا چند درصد از مارکرهای مردم آفریقا را به نتایج تست اضافه میکنند (دستکاری نتیجه تست) تا سفیدپوستان نژادستیزی [علیه سیاهپوستان] نکنند ² - ³ - ⁴ 🌐 ²: Squawker 🌐 ³: Cracked 🌐 ⁴: Chicks On The Right برای مثال: نتیجه تست ژنتیک سوپرماسیست سفید (Craig Cobb) 14% آفریقایی (دارای مارکرهای مردم آفریقا) نشان میداد ⁵ - ⁶ 🌐 ⁵: HuffPost 🌐 ⁶: Youtube (0:48 - 1:44) 🔘 توضیحات: تست های ژنتیکی از نظر زمانی 2 نوع هستند: ⁷ 1- تست هایی که امروزه از انسان زنده گرفته میشوند 2- تست هایی که از نمونه های باستانی گرفته شده اند مورد 2 را نمیشود جعل کرد چون نمونه در موزه یا لابراتوار موجود است و هر دانشمند یا محقق بیولوژی میتواند آن را آنالیز کند و اگر دیتایی که از قبل ثبت شده است دستکاری شده باشد، به راحتی میتوان به آن پی برد از طرفی مورد 1 به راحتی قابل جعل است، چون افرادی که دیتای ژنتیکی آنها در مقالات ثبت شده است را کسی نمیشناسد و محققان به صورت رندوم ژنوم افرادی را از منطقه ای جمع آوری میکنند، همچنین افرادی که به صورت داوطلبانه تست ژنتیک میدهند نیز در خطر جعل یا شاید اشتباهات آنالیزی قرار دارند (پست مربوطه) ⁸ 🌐 ⁷: Reich, Harvard 🌐 ⁸: Genetics World #جعل #جعل_تست_ژنتیک #تست_ژنتیک #ژنتیک @Genetics_World
1122Loading...
05
‍ ‍ ‍ 《بررسی تئونیمهای تورکان ساکایی》 (قسمت هشتم): رب النوع تورکان ساکا، "تابیتی" (بخش سوم) اشتباه دیگر این می باشد که هر جا کولت آتش دیدیم آن را بی درنگ به دین زرتشتی مرتبط کنیم. کولت آتش مخصوص ایرانی ها نیست و در بسیاری از اقوام و ملتها دیده میشود. بین تورکان نیز کولت آتش وجود داشته است. 📚Neklyudov S.YU. Otkhan-Galakhan. - MNM. در اینجا بطور بسیار خلاصه به بررسی کولت آتش بین تورکان می پردازیم. درباره لغت "آتش" در زبانهای ایرانی هیچ اتیمولوژی قانع کننده ای وجود ندارد: در زبانهای هندو ایرانی و اسلاو دو لغت در معنی "آتش" وجود دارد یکی لغتِ oqnis//*eqnis* با منشا هند-اروپایی و دیگری لغت atar//adur که از لغت ترکی ot* ایجاد شده است. لغت اول به معنی "آتش" در اکثر زبانهای هند-اروپایی بکار رفته است: Het: aqnis latin: iqnis Qədim Hind: aqníş Əski slavyan: oqni Latış: uqnus 📚Etimologicheskiy slovar' russkogo yazyka, III, 1971, 118. اما دومین لغت یعنی od(ot) دارای منشا ترکی بوده و در ریشه لغات otaq, ocaq(otcaq), odun موجود بوده و در اصطلاحات منقولی odçiqin(od tigin) و odqan(od xan) با معانی "شاهزاده آتش، ته تغاری محافظ آتش، پسر کوچک" به چشم میخورد. 📚Etimologicheskiy slovar' tyurkskikh yazykov. M. 1974-1980, I, 483-484) در منبع پهلوی قرن هفتم چنین نوشته شده است: "شهر زرنگ (در سیستان) برای اولین بار توسط افراسیاب ( فراسیاک) تورانیِ لعنت شده بنا شد و آتش ( آتشگاه) شگفت آور karkōy ایجاد شد"(۳۸)‌، "(آتشگاه) گنزک در آزربایجان توسط افراسیاب پسر تور تاسیس شده است"(۵۸). 📚Markwart, 1931, (Šāhrestāniha i Ērānšahr) این جملات نشان دهنده این هستند که آتشگاه های زرتشتی دوران ساسانی در مکان قبلی عبادتگاه های آتش تورکان بنا شده اند. عالم معروف Z.A.Ragozina می نویسد درحالی که در گاتاها به عنوان قدیمیترین متون اوستا، "ستایش به آتش" وجود ندارد در بخش های بعدی، آتش پرستی به صورت بارزی دیده می شود. به نظر وی زرتشتیانی که از شرق آمدند بعدها ستایش به آتش را از تورانیانی که در آزربایجان عبادتگاه های زیاد آتش داشتند، یاد گرفتند. 📚Ragozina, 1903, 175. مسئله مهم دیگر اینجاست که علی رغم لغت مشترک od* در همه زبانهای تورکی، در زبانهای هند-اروپایی چنین لغت مشترکی وجود نداشته و لغت agni* فقط در بعضی از زبانها وجود دارد و این نشانگر این واقعیت هست که کولت آتش پس از تجزیه زبان پروتو-هنداروپایی در این اقوام ایجاد شده است و به همین دلیل لغات آذر، آتار و آتش که در زبانهای ایرانی در ارتباط با آتش هستند وارداتی می باشند. در نام رب النوع اجاق یونانی ( Hestia) و لاتین ( Vesta) هم گویی لغت تورکی "isti" به معنی گرما، دیده می شود. بین تورکان اییه های آتش نقش محافظت، پاکیزه کننده و علاج دهنده دارند و به همین خاطر بین اغوزها اماکن شفا بخش پیر و اجاق نامیده می شوند: Düldül ocağı, Sarılık ocağı, Göz ocağı, Yel ocağı, ... پاکیزگی و تمیز شدن از بیماریهای عفونی و بختک و کابوس به واسطه آتش بین تورکان، "آلازلاما" نام داشته است و واریانت داغ کردن آن تحت نام Çıldağ امروزه نیز تداوم دارد. در سال جدید برای اینکه تلخی ها و دردهای سال گذشته وارد سال جدید نشود از روی آتش پریده و بدینگونه پاک می شوند. در گذشته برای اینکه روح مرده بصورت عاری از آلودگی وارد جهان آخرت شود جسد را می سوزاندند. یاشار کالافات درباره سوزاندان اجساد در تورکان باستان چنین می نویسد: "در تورکان باستان اجساد سوزانده و تبدیل به خاکستر می شدند که بخاطر اعتقاد به تمیز کردن همه چیز توسط آتش بود. هدف از این کار دور کردن روح مرده ها از بدی ها بود و اعتقاد بر این بود که ارواح خبیث از آنها دور شده و فرار می کنند. این اعتقاد بین گوک-تورکها، خزرها، قرقیزها و بلغارهای دانوب وجود داشته است." 📚Kalafat, 1990, 52 تورکان بلتیر هنگام قربانی کردن گوسفند بر بالای تپه اجاقی بزرگ به اسم "اولوگ اُت" را افراشته و گوسفند را در آن می پزند. تورکان آلتای موقع قیزقاچیرما از شاخه های درختان، یک " otağ" می سازند. 📚İnan, 1972, 166. در تورکی آزر اصطلاحاتی چون " اودلا سو آراسیندا قالدی" و "اجاقی سوندو" وجود دارد. #ترکان_سکایی #ساکاها_ایرانی_نبودند ϜϓſϞ ‍ ☪‍ @AZ_SESI
1071Loading...
06
‍ ‍ ‍ 《بررسی تئونیمهای تورکان ساکایی》 (قسمت هفتم): رب النوع تورکان ساکا، "تابیتی" (بخش دوم) ایرانشناسان سعی دارند که تابیتی را با معادلهای هند-اروپایی تشریح کنند: ارتباط نام تابیتی با آتش و گرما و نقش آفرینندهٔ او، گواهی بر جایگاه او به‌عنوان ایزدبانوی آتش نخستین است. جایگاهی که از باور مشترک نیاکان اقوام هندواروپایی نسبت به ایزد آتش مشتق شده‌است. ایزدی که در طول تاریخ نام‌ها و جلوه‌های متفاوتی به خود گرفته‌است. از نمونه‌های شناخته‌شده می‌توان به هستیا در دین یونان باستان، آگنی در آیین‌های ودایی اقوام هندوآریایی، و آذر (ایزد) در میان مردمان ایرانی‌تبار نواحی جنوبی‌تر اشاره کرد. تابیتی شبیه به آگنی ودایی و هستیای یونانی بود و بنابراین، با آیین آتش و مفهوم آن در میان مردمان ایرانی‌تبار ارتباط داشت. 📚Ustinova 1999, p. 67-128 📚Raevskiy 1993, p. 15-23 اما این توازنها باز در میتولوژی بسیاری از اقوام هست و به ویژه در تورکان هم به چشم می خورد: موجودیت آنا - الهه [الهه مادر] اعظم در خداشناسی، تنها ویژه خداشناسی تورکها میباشد: در یکی از افسانه های تورکی سایان آلتایها الهه بزرگ جهان آکائنه (آغ آنا) میباشد که در اقیانوس جهان به سر میبرد به دستور آکائنه این جهان توسط حاکم برتر اولكئن آفریده می.شود اولكئن به دستور وی نسبت به آفرینش آسمانها، حشرات ماهیها ،آفتاب ،ماه ستاره ها خاک و انسانها مبادرت نموده و آتش را ایجاد می نماید. 📚Neklyudov S. YU. Ul'gen'; Basilov V. N. Tyurkoyazychnykh narodov mifologiya.-MNM. بسیاری از محققان توازنهایی را در میان اولگئن و تنگیر مشاهده نموده و جهات مشترکی را بیان میکنند بنابر رسوم تورکها جایگاه الهه آکائنه از جایگاه اولگئن فراتر بوده و همان تنگیر میباشد. [آنگونه که تابیتی جایگاه بالاتری از پاپای دارد] تابیتی سکیفها را میتوان با مادر اعظم تمامی خدایان یعنی ائمئقلجی نیز مطابقت داد جایگاه او "مادر اجدادی و آفریننده" می باشد. در نزد تووایی ها ائمئقلجى الهه اجاق داخل در شمار الهه های مادر می باشد. 📚Ζ. Ηəsənov, bakı-2005, 308-309 به پرسوناژ الهه اجاق در تورکها مراجعت مینماییم پاسداری آتش از جانب آک ائنه در بستر افسانه های تورک مورد تأیید قرار میگیرد تورکمنها و اوزبکها از سیمایی که ایجاد کننده آتش آسمانها و ایجاد کننده رعد و برق میباشد برخوردارند. این الهه در بین اوزبکها با نام مؤمو کولدوروک و مؤمؤ- گولدوروک و در تورکمن ها با نام قاری-ماما خوانده میشود. 📚Basilov V. N. Burkut-baba. MNM. در نهایت تورکها از الهه ای به نام اوت ائنه برخوردارند که وی نیز حامی خانه میباشد. 📚Ζ. Ηəsənov, bakı-2005, 308-309 دقت کنید که رب النوع های آتش در هند-ایرانی ها هیچ کدام الهه نیستند اما در تورکها اود-آنا الهه می باشد. اینجا جا دارد که نظر ایرانشناس معروف میخاییل روستوفتسف را هم نقل کنیم: در نگاه اول پیدا کردن الهه ای با نام غیر ایرانی تابیتی در پانتئون ایرانی که بالاترین جایگاه را به خود اختصاص داده در حالی که بزرگترین خدا دومین جایگاه را دارد، عجیب به نظر می رسد. 📚ROSTOVTZEFF M. 1922, 107 این در حالیست که در میتولوژی تورک آنگونه که در بالا دیدیم چنین توازن جایگاهی را بین آک-آنا و اولگن می بینیم. ظاهرا توضیحات روستوفتسف، آبایف را قانع نکرده و وی بدنبال پیدا کردن تشابهات بین میتولوژی ساکاها و اوستیایی ها می گردد. او بدنبال این بود که بین خدای سفا ( خدای آتشدان و زنجیر آتش در بین اوستیایی ها) و تابیتی-هستیا ارتباطی بسازد. 📚 A. ABAYEV V.I. 1979, 10 اما آنگونه که میبینیم پیدا کردن ارتباط بین خدا( سفا) و ایزدبانو (تابیتی) غیر منطقی هست زیرا اولی برخلاف دومی الهه نیست. از سوی دیگر خود نام سفا در زبان اوستیایی قابل تحلیل نمی باشد. در بین هندیان "آگنی" خدای آتش است اما وی مثل تابیتی بالاترین جایگاه را ندارد و ایندرا (خدای آسمانها و جنگ) جایگاه بالاتری از او دارد. همچنین آگنی مانند تابیتی الهه نیست. همین ها را در مورد آتر در میتولوژی ایرانی نیز می توان گفت. ( اما ائمئقلجی در تورکان که الهه اجاق هست مادر تمامی رب النوع ها می باشد و از این نقطه نظر نسبت خدایان آتش هند-اروپای به نقش تابیتی ساکایی بسیار نزدیکتر هست) ▪︎ پژوهشگر تورکمن "بیلگه-شاد" به نکته جالبی اشار کردند: دام/تام در تورکی به معنی خانه هم هست و بسبار جالب است که tab-iti رب النوع خانه هم بوده است.( tab//tam) #ترکان_سکایی #ساکاها_ایرانی_نبودند ϜϓſϞ ‍ ☪‍ @AZ_SESI
522Loading...
07
بسم الله الرحمن الرحیم شنبه:۱۴۰۳/۰۳/۱۲ السّبت:۲۳ذی القعده ۱۴۴۵ Saturday, 1Jun 2024 شنبه ها: فلسفه ملّی(تورکی اسلامی)۶۲ فلسفه ملّی و فلسفه فارابی۳ دکتر عبدالغفار بدیع Ph.d Abdoulgaffar badie روزی  شیری را میندازند داخل قفس و بعد بهش سوسیس کالباس می دند. شیره با تعجب میگه : من آهو میخوردم این چیه آخه؟! بهش میگن اونقدر گرسنه می‌مونی تا همینو بخوری، شیر چند روز بعداز شدت گرسنگی سوسیس رو میخوره...چند روز بعد به جای سوسیس، استخون میندازن جلوش، شیره میگه: بابا من به سوسیس عادت کردم، این چیه؟! بهش میگن اونقدر گرسنه می‌مونی تا استخون رو کامل میخوری. شیر چند روز بعد از شدت گرسنگی استخون رو میخوره... بعد یه مدت به جای استخون یونجه میریزن جلوش...شیر میگه : بی انصافها من الاغی که یونجه رو میخوره رو درسته قورت میدادم اینو نمیخورم دیگه...‏بهش میگن اونقدر گرسنگی میکشی تا یونجه رو هم بخوری. شیر یه مدت مقاومت میکنه ولی سرانجام یونجه رو هم میخوره... یه مدت بعد هیچی بهش نمیدن داد میزنه: من به یونجه عادت کردم اینو دیگه چرا نمیدین بخورم؟!بهش میگن یونجه‌ مفت نداریم باید صدای الاغ دربیاری تا بهت یونجه بدیم... ١ ✍قسمت سوم نسبت فلسفه ملّی را با فلسفه فارابی با شمایان در میان می نهیم: فلسفه ملّی با جهل و فسق و ضلالت و مانقوردیسم(متبدله، خویشتن باختگان)میانه ای ندارد آنگونه که فارابی برای تحقق مدینه فاضله، مدینه جاهله و ضاله و فاسقه و متبدله را دشمن و خصم مدینه فاضله می دید و مقابله با آنان را یک فریضه. مدینه جاهله منبعث از جهل است یعنی، جامعه ای که علم ندارد به چه چیزی؟ به سعادت زیرا غایه الغایاتِ مدینه فاضله رسیدن به سعادت و سعادت بخشی است مدینه جاهله، مدینه ای است که سعادتِ حقیقی را نمی شناسد اگر افراد و اعضای چنین جامعه‌ای را به سعادت سوق‌دهی نه در آنجا اتراق کنند نه بدان ایمان و ایقان آورند مهمّ‌ترین هدف برایشان در زندگی خور و خواب و خشم و شهوت است البتّه چنین جامعه ای از منظر فارابی انواعی دارد: ضروریه، بدّاله، الخسّه، الکرامه، تغلبیه و جماعیه که ما را بر شرحِ آن فعلا ضرورتی نیست. مدینه فاضله،ابدا انس و الفتی با مدینه جاهله ندارد زیرا مبنا در مدینه فاضله فضل است اما در جاهله، جهل در مدینه فاضله علم هست دانشمندان محترمند و معلّمان برصدرنشینند و قرب بینند و ارج یابند مهمّترین وگرانترین کالای معرفتی در مدینه فاضله علم است. حالیا که در مدینه جاهله معیار تفضّل و تقرّب جهل است تقدیم الاراذل و تاخیر الافاضل در مدینه جاهله حکم می راند همانی که مولانا می گفت: احمقان سرور شدستند و ز بیم عاقلان سرها کشیده اندر گلیم جهل ناخواسته دگمی و ارتجاع را به دنبال دارد. ۲ ✍دومین مدینه غیرفاضله، فاسقه است که از فسق و فساد می آید. فاسق کسی است که می داند کاری بد و ناپسند است اما مرتکب می شود یعنی مدینه فاسقه راه رسیدن به سعادت را می داند اما رفتارش و کردارش مثل مدینه جاهله است. در مدینه فاسقه آدمیان چند چهره دارند و واجد چند شخصیت هستند فلذا شناسایی شخصیّت واقعی افراد در آن کاری است سخت و صعب. اگر در مدینه فاضله صداقت و سادگی هست در مدینه فاسقه دروغ و تزویر و تملق در صدر می نشیند و شهروندان آن مدینه لباس اخلاقیات بر تن ندارند در حالی که در شاکله مدینه فاضله هیچ راز مکتوم میان رییس و مرئوس وجود ندارد. ۳ ✍سومین مدینه غیرفاضله مدینه متبدّله یا مبدّله است که مدینه ای تغییریافته یا استحاله شده است. در چنین مدینه ای آدمیان به عمد یا غیرعمد به علم یا به سهو، هویّت و کیستی و چیستی خود را فراموش می کنند و در خدمت هویّتهای دیگر هستند. اینان به کاملترین شکل ممکن تغییریافته اند و به مانقورت تبدل یافته و هم خاصیت گرگی خود را از دست داده و به سگانی خائن تغییر ماهیت داده اند. هم الینه و آسیمیله شده و مامور آسیمیله کردن ملّت و قوم خویش می شوند. آنان تبر بر تیشه خود می زنند و روغنی برای چراغدان اغیارند. اینان در مدینه متبدّله دچار الیناسیون شده اند در نتیجه برای دیگران خانه برپا می کنند و در زمین اغیار بازی می نمایند و فرهنگ لغت یا دستور زبان برای زبان های بیگانه می نویسند و به زبان بیگانه حرف زنند و از حرف زدن به زبان خویش عار دارند و افتخار خود را در ارزان فروشی خود می دانند. به تعبیر ملّای تورک بلخی رومی مولانا: قیمت هر کاله می دانی که چیست؟ قیمت خود را ندانی ابلهی است آنلاییرسان قیمتین هر بیر نه یین اؤزونون سن بیلمه ییر سن قیمتین صد هزاران فصل داند از علوم جان خود را می نداند آن ظلوم وئریر هر یاندان خبر او علمیده اؤز حالیندان دیر الی اما گوده داند او خاصیّت هر جوهری در بیان جوهر خود چون خری بیلیر او هر بیر زادین خاصییتین بیلمه ییر لئیک اؤزونون ائششک لیگین و چنین آدمهایی در مفکوره و اندیشه فارابی و ویزیون فلسفه ملّی تورکان مسلمان از دشمنان مدینه فاضله اند...
761Loading...
08
@tarixbil
961Loading...
09
‍ ‍ ‍ 《بررسی تئونیمهای تورکان ساکایی》 (قسمت هفتم): رب النوع تورکان ساکا، "تابیتی" (بخش دوم) ایرانشناسان سعی دارند که تابیتی را با معادلهای هند-اروپایی تشریح کنند: ارتباط نام تابیتی با آتش و گرما و نقش آفرینندهٔ او، گواهی بر جایگاه او به‌عنوان ایزدبانوی آتش نخستین است. جایگاهی که از باور مشترک نیاکان اقوام هندواروپایی نسبت به ایزد آتش مشتق شده‌است. ایزدی که در طول تاریخ نام‌ها و جلوه‌های متفاوتی به خود گرفته‌است. از نمونه‌های شناخته‌شده می‌توان به هستیا در دین یونان باستان، آگنی در آیین‌های ودایی اقوام هندوآریایی، و آذر (ایزد) در میان مردمان ایرانی‌تبار نواحی جنوبی‌تر اشاره کرد. تابیتی شبیه به آگنی ودایی و هستیای یونانی بود و بنابراین، با آیین آتش و مفهوم آن در میان مردمان ایرانی‌تبار ارتباط داشت. 📚Ustinova 1999, p. 67-128 📚Raevskiy 1993, p. 15-23 اما این توازنها باز در میتولوژی بسیاری از اقوام هست و به ویژه در تورکان هم به چشم می خورد: موجودیت آنا - الهه [الهه مادر] اعظم در خداشناسی، تنها ویژه خداشناسی تورکها میباشد: در یکی از افسانه های تورکی سایان آلتایها الهه بزرگ جهان آکائنه (آغ آنا) میباشد که در اقیانوس جهان به سر میبرد به دستور آکائنه این جهان توسط حاکم برتر اولكئن آفریده می.شود اولكئن به دستور وی نسبت به آفرینش آسمانها، حشرات ماهیها ،آفتاب ،ماه ستاره ها خاک و انسانها مبادرت نموده و آتش را ایجاد می نماید. 📚Neklyudov S. YU. Ul'gen'; Basilov V. N. Tyurkoyazychnykh narodov mifologiya.-MNM. بسیاری از محققان توازنهایی را در میان اولگئن و تنگیر مشاهده نموده و جهات مشترکی را بیان میکنند بنابر رسوم تورکها جایگاه الهه آکائنه از جایگاه اولگئن فراتر بوده و همان تنگیر میباشد. [آنگونه که تابیتی جایگاه بالاتری از پاپای دارد] تابیتی سکیفها را میتوان با مادر اعظم تمامی خدایان یعنی ائمئقلجی نیز مطابقت داد جایگاه او "مادر اجدادی و آفریننده" می باشد. در نزد تووایی ها ائمئقلجى الهه اجاق داخل در شمار الهه های مادر می باشد. 📚Ζ. Ηəsənov, bakı-2005, 308-309 به پرسوناژ الهه اجاق در تورکها مراجعت مینماییم پاسداری آتش از جانب آک ائنه در بستر افسانه های تورک مورد تأیید قرار میگیرد تورکمنها و اوزبکها از سیمایی که ایجاد کننده آتش آسمانها و ایجاد کننده رعد و برق میباشد برخوردارند. این الهه در بین اوزبکها با نام مؤمو کولدوروک و مؤمؤ- گولدوروک و در تورکمن ها با نام قاری-ماما خوانده میشود. 📚Basilov V. N. Burkut-baba. MNM. در نهایت تورکها از الهه ای به نام اوت ائنه برخوردارند که وی نیز حامی خانه میباشد. 📚Ζ. Ηəsənov, bakı-2005, 308-309 دقت کنید که رب النوع های آتش در هند-ایرانی ها هیچ کدام الهه نیستند اما در تورکها اود-آنا الهه می باشد. اینجا جا دارد که نظر ایرانشناس معروف میخاییل روستوفتسف را هم نقل کنیم: در نگاه اول پیدا کردن الهه ای با نام غیر ایرانی تابیتی در پانتئون ایرانی که بالاترین جایگاه را به خود اختصاص داده در حالی که بزرگترین خدا دومین جایگاه را دارد، عجیب به نظر می رسد. 📚ROSTOVTZEFF M. 1922, 107 این در حالیست که در میتولوژی تورک آنگونه که در بالا دیدیم چنین توازن جایگاهی را بین آک-آنا و اولگن می بینیم. ظاهرا توضیحات روستوفتسف، آبایف را قانع نکرده و وی بدنبال پیدا کردن تشابهات بین میتولوژی ساکاها و اوستیایی ها می گردد. او بدنبال این بود که بین خدای سفا ( خدای آتشدان و زنجیر آتش در بین اوستیایی ها) و تابیتی-هستیا ارتباطی بسازد. 📚 A. ABAYEV V.I. 1979, 10 اما آنگونه که میبینیم پیدا کردن ارتباط بین خدا( سفا) و ایزدبانو (تابیتی) غیر منطقی هست زیرا اولی برخلاف دومی الهه نیست. از سوی دیگر خود نام سفا در زبان اوستیایی قابل تحلیل نمی باشد. در بین هندیان "آگنی" خدای آتش است اما وی مثل تابیتی بالاترین جایگاه را ندارد و ایندرا (خدای آسمانها و جنگ) جایگاه بالاتری از او دارد. همچنین آگنی مانند تابیتی الهه نیست. همین ها را در مورد آتر در میتولوژی ایرانی نیز می توان گفت. ( اما ائمئقلجی در تورکان که الهه اجاق هست مادر تمامی رب النوع ها می باشد و از این نقطه نظر نسبت خدایان آتش هند-اروپای به نقش تابیتی ساکایی بسیار نزدیکتر هست) ▪︎ پژوهشگر تورکمن "بیلگه-شاد" به نکته جالبی اشار کردند: دام/تام در تورکی به معنی خانه هم هست و بسبار جالب است که tab-iti رب النوع خانه هم بوده است.( tab//tam) #ترکان_سکایی #ساکاها_ایرانی_نبودند ϜϓſϞ ‍ ☪‍ @AZ_SESI
731Loading...
10
‍ ‍ ‍ ‍ 《بررسی تئونیمهای تورکان ساکایی》 (قسمت ششم): رب النوع تورکان ساکا، "تابیتی" (بخش اول) تابیتی (Tabiti) ایزدبانوی ساکاها بود که مربوط به آتش اولیه می‌شد. آتشی که پیش از خلقت جهان وجود داشته و جوهر بنیادی و منشأ همه آفرینش‌ها بوده‌است. هرودوت تابیتی را معادل هستیای یونانیان می داند. 📚Herodotus, IV, 59 او الهه خانه و اجاق (در تورکی اجاق هم معنی خانه و کانون خانواده و هم به معنی آتشگاه هست) بوده است. او ازدواج نکرده و الهه بکارت می باشد. پاپای و آپی از او زاده شده اند. طبیعتا ابرانشناسان وارد عمل شده و سریعا تابیتی را هم عضو جدانشدنی هند-ایرانی ها دانسته اند که ابتدا آنها را نقل می کنیم: نام تابیتی شکل یونانی‌شده نام سکایی Tapatī، به معنای «تاباننده، سوزاننده» است. 📚West, 2007, p. 267 📚Encyclopedia of Religion 2005. این نام همچنین مرتبط با واژهٔ اوستایی tāpaiieⁱti به‌معنای «گرم کردن»، واژه فارسی تابیدن و واژه لاتین tepeo و دیگر عبارات مرتبط با گرما در زبان‌های هندواروپایی است. نام تابیتی همچنین به تاپاتی (سانسکریت: तपती)، ایزدبانوی هندو و فعل مرتبط با نام وی tapayati که به‌معنای «سوختن» و «داغ‌بودن» است شباهت دارد. 📚Cheung 2007, pp. 378–379. اولا باید دانست که این لغت مختص زبان های هنداروپایی نبوده و نیست: Tab:  آتش : سومر Tep: آتش، سوختن، شعله : مصر Tbili: گرم : گرجی Tib-ir: خدای آتش : هوری Tav: رسیدن به گرمای لازمه : تورک Tepszi وسیله ای که با آن در آتش سرخ می کنند : مجار 📚O.Karatay, Iran ile Turan, 153-154 ثانیا این لغت و مشتقات آن بسیار در تورکی رایج هستند( میدانیم که تفاوت دیالکتیک m~b~p در تورکی وجود دارد): Tapınmağ: ستایش کردن به خدا، خدمت کردن، احترام گذاشتن Temir: [چون آهن فقط با آتش و حرارت شکل داده شده و قابل استفاده می شود.] Tamtuq: آتش، شعله Tamit: شعله ورشدن و سوختن Tamdu, Tamtul: سوختن، ناگهان شعله ور شدن Tamtur: سوزاندن، شعله ور کردن Tamitur: سرخ شده و می سوزد (ریشه لغت: tam) Tamu: جهنم Tab: تاپماق(‌رسیدن، نائل شدن) 📚Z. Həsənov, çar skiflər, 309-312 در حقیقت قوی ترین اتیمولوژی هند-اروپایی برای تئونینهای ساکایی همین اتیمولوژی مربوط به تابیتی می باشد که باز در مقابل تحلیل تورکی آن حرفی برای گفتن ندارد: این لغت ساکایی بصورت Tabıt و Tabu به معنی "رب النوعی که حافظ خانه هست" در تورکی قاراچای-بالکار حفظ شده است. 📚Tavkul, 2000, 370 لغت تورکمنی Tebit به معنی "گرما" و "حرارت" می باشد. 📚Tekin et al., 1995, 622 که با لغت ساکایی یکسان است. از طرف دیگر این لغت ساکایی در اعتقادات تورکان دقیقا معادل "روح و رب النوع آتش" می باشد. 📚F. Şengül, 2022, 592 در تورکی قزاقی لغت Tap به معنی "گرما" و "آتش" می باشد. 📚Koç, 2003, 520 قسمت دوم Tabiti یعنی iti همان لغت iti در تورکی هست که از رایج ترین لغات برای نام گذاری "روح و رب النوع" در اعتقادات تورکان باستان می باشد. 📚Tanyu, 1980, 11 به عبارت دیگر لغت ساکایی Tabiti اساسا معادل دقیق لغت تورکی Tapiti به معنی "روح و رب النوع آتش" می باشد. صفت رب النوع آتش در اعتقادات تورکان یاکوت Dabıy نام دارد. 📚Pekarskiy, 1945, 248 بدلیل اینکه تغییر D به Y در تورکی بسیار رایج است، dabıy چیزی جز dabıd یعنی تابیتی ساکایی نیست. چوواشها هنگام ازدواج برای وفاداری با گفتن "tupa tu" و زنان قاراچای-بالکار با گفتن tobady قسم می خورند. [تابیتی الهه خانه و کانون خانواده بود] 📚V. Stetsyuk, Scythian Mythology 📚LAYPANOV K.T., MIZIEV I.M. 2010, 43 در غاری متعلق به تورکان بلغار همین عبارت Tapa tu به خط رونیک تورک نوشته شده است (به شکل ضمیمه شده دقت کنید) 📚Bulgarish Cave Temple on the Dniester River Bank #ترکان_سکایی #ساکاها_ایرانی_نبودند ϜϓſϞ ‍ ☪‍ @AZ_SESI
831Loading...
11
بسم الله الرحمن الرحیم حمله اسرائیل به رفح جنگ نیست جنایت است و محکوم است و مایه ننگ و شرمساری دموکراسی و حقوق بشر غربی چهارشنبه:۱۴۰۳/۰۳/۰۹ الاربعاء:۲۰ذی القعده۱۴۴۵ Wednesday, 29may,2024 چهارشنبه ها: عرفان ملّی(تورکی اسلامی)۲۹ گرگ در مفکوره عرفانی تورکی۲ دکتر عبدالغفار بدیع Ph.d Abdoulgaffar badie ۱ ✍در تورکیه به گرگ، کورت در آذربایجان، قورد تورکمنها قورت، اوزبکها بوری، قزاقها بؤری،قیرقیزها بؤرو و مغولها بؤرته می گویند. گردیزی می نویسد که«مویان چور»خان بزرگ تورکان اویغور یکی از ژنرالهای چینی را وادار کرده بود که در مقابل پرچم گرگ خاکستری به خاک بیافتد. گرگ خاکستری یک جانور معمولی نبوده بلکه موجود مینوی بوده که بصورت نور از آسمان به زمین آمده است سپس نقش رهبر و مربّی به وی نسبت داده شد. گرگ در میان مغولها سمبل خشم و قهر نیز هست. در تاریخ‌ آمده است که وقتی چنگیزخان خبر کشته شدن ایلچیهای خود را بدست خوارزمشاهیان شنید غضبناک شده بالای کوهی رفت و مانند گرگ زوزه کشید و بدینسان همه فهمیدند که باید آرایش جنگی بگیرند و انتقام سختی از خوارزم و خوارزمشاهیان گرفته خواهدشد. ۲ ✍در کتاب ده ده قورقود در یکی از حکایات، دو بار از گرگ با احترام یادمی شود یکی:« قوردون اوزو مبارک»: روی گرگ مبارک و دیگری «قاراباشیم قوربان اولسون قوردوم سانا»: سر سیاهم قربان تو باد ای گرگ من. در اوراد و ادعیه شمنهای تورک نیز با فرهنگ گرگ خاکستری برخورد می کنیم. هم اکنون در بعضی از روستاهای آذربایجان وقتی ظلم بزرگی به کسی می شود و یا عزیزترین آدم یک نفر بناحق کشته می شود و یا در اثر سانحه ای می میرد، زن یا مادر کسی که مرده در بیرون از آبادی زوزه گرگ می کشد و این باقیمانده نوعی از اعتقادات شامانیستی و بمعنی اعتراض به خالق است. ۳ ✍طی قرنهای گذشته ساکنان شمال آسیا در زمستان که درجه حرارت تا چهل درجه زیر صفر می رسد از پوست گرگ، پوستین درست می کردند تا خود را از سرما حفظ کنند هنگام شکار پوستین گرگ می پوشیدند که هم سبک بود و هم گرم و در اثر برف و باران نیز خیس نمی شده است. شمنهای تورک نیز همواره پوستین گرگ می پوشیدند. دندان گرگ بعنوان دگمه لباس و نیز گردنبد برای جلوگیری از چشم زخم، دم گرگ بعنوان زینت کلاه،پوست گرگ برای پوستین و دست خشک شده گرگ برای معالجات جادوئی در میان ساکنان شمال آسیا استفاده داشته است.اکنون نیز در روستاهای قره داغ دست گرگ را در خانه ها نگه می دارند و هنگامی که گلوی بچه‌ای دردمی کند، دست گرگ را بر محل درد می زنند و اعتقاد دارند که بیماری برطرف می شود و نیز علیرغم حرام بودن گوشت گرگ برای مسلمانان می دانیم که شکارچیها دل و جگر گرگ را می خورند و مخصوصا در آذربایجان این اعتقاد وجوددارد که خوردن جگر خام گرگ، دل و جرئت آدم را زیاد می کند. ۴ ✍همین امروز حتی در شهرهای آذربایجان «قورد اوره‌یی یئمیش»(کسی که دل گرگ را خورده است) معادل آدم بسیار بی باک و شجاع است. بعضی از روستائیان هم دل و جگر گرگ را بعنوان داروی معجزه گر می خورند و آدمهای تکرو و تیزبین را هم به گرگ تشبیه می کنند و نسبت به گرگ ترسی توام با احترام دارند.تعداد زیادی از شاهکارهای ادبی جهان با الهام از افسانه ها و اسطوره هائی درباره گرگ ساخته شده اند و به هرجا که پای تورکان رسیده است اسطوره گرگ نیز با آنها به اقصی نقاط جهان رفته است که از آن جمله می توان از گرگی یاد کرد که سمبل شهر رم در ایتالیاست و طبق اسطوره ها آن گرگ روملوس را با شیر خود بزرگ کرده و وی نیز شهر رم را بنیانگذاری کرده است. ۵ ✍اثر جاودانه دکتر رضابراهنی تبریزی بنام «رازهای سرزمین من»در دو مجلد که بنظرم بهترین رمان فارسی معاصر است هم با الهام از اسطوره گرگ در فرهنگ ملل تورک نوشته شده است و در آن ماده گرگی که بچه هایش توسّط ماموران شاه کشته شده اند از کوه سبلان پائین می آید و بصورت زنی جنگجو قهرمانانه در انقلاب ضدّسلطنتی شرکت می کند و می جنگد و بعد از آنکه رژیم شاه را سرنگون می‌سازد دوباره به موطن اصلی خود در دامنه سبلان برمی گردد و از انظار پنهان می شود. ۶ ✍در اسطورههای تورکی آمده است خان«آق دنیز»(دریای سفید)دختری بسیار زیبا بنام «اولاملیک» داشت که در زبان مغولی بمعنی غزال (مارال) است.این دختر بقدری زیبا بود که وقتی می خندید درختان خشکیده گل می دادند و وقتی قدم در زمین خشک می گذاشت زمین پر از سبزه می شد. پدر دختر برای اینکه ماه و خورشید او را نبینند وی را در قصر بزرگی مخفی کرده بود.روزی هنگامی که دختر از پنجره قصر به بیرون نگاه می کرد آفتاب به صورتش خورد و از نور خورشید حامله شد و بعد از سپری شدن دوران حاملگی پسری بدنیا آورد که او را «دوبون بایان» نام نهادند.می دانیم که« دوبون بایان» یکی از اجداد چنگیزخان است و بدینسان ترتیب منشاء چنگیزخان را به نور نسبت می دادند. قدسیّت گرگ نیز به تمثیلگری آن از آفتاب و نور برمی گردد.
952Loading...
12
Turkmen women with their wedding dresses... Krasnovodsk, Confederation of Yomud tribes; 1883...
1320Loading...
13
🌎 الفبای قدیمی تورکی در مدارس جمهوری آزربایجان درس داده می‌شود.
4346Loading...
14
Kazakh girl in a wedding suit and headdress saukele among women. De-Lazari Konstantin Nikolaevich. Semirechen lip. (Semirechen region) , Lepsin exit). 1898 @Turkistanlore
1631Loading...
15
✍: #بیزیم_بیجار ‌☆ سراسر امپراطور غرق در عزای سلطانی عادل، محبوب و مردمی ▪︎ ۴ خرداد، سالروز وفات #سلطان_محمود_غازان_خان ▪︎ تصویر: تشییع جنازه غازان خان در تبریز، به سمت غازانیه؛ اهالی تبریز در حال سینه‌زنی دیده می‌شوند، از کتاب جامع‌التواریخ، نسخه نگهداری‌شده در پاریس ▪︎ با مرگ سلطان سراسر امپراتوری به ماتم نشست، مردم لباس عزا پوشیدند و بر مناره‌ها پلاس پوشاندند. جنازه را سوار بر اسبان مخصوص به تبریز رسانیدند، در یک منزلی تبریز مردم به استقبال آن در حالی که گریه می‌کردند، بر سر و سینه می‌زدند شتافتند و تشییع جنازه‌ای باشکوه تا غازانیه انجام گرفت و نماز جنازه‌ای باعظمت در باغشهر شنب غازان برگزار شد. سپس جنازه را در گنبد (عتبهٔ عالیهٔ شام) به خاک سپردند... ▪︎ از آن پس آن محل مورد اعتقاد اهالی آزربایجان بود، چنانکه محل دفن سلطان عادل و عارف و محبوب و مردمی، غازان محمود خان بود. ▪︎‌‌منبع: - داود بناکتی، تاریخ بناکتی، به تصحیح جعفر شعار، تهران: ۱۳۴۸، ص ۴۷۰-۴۷۲ ‌◇ نشر مجدد از کانال: #آذتبریز ▪︎ ‌@aztabriz ☆ https://t.me/Bizimbijar ☆
1542Loading...
16
پرونده اسناد کمیسیون جغرافیایی فرهنگستان اول (دوره رضاشاه پهلوی) شامل 160 برگ سند محفوظ در سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران حجم: 81mb کمیسیون جغرافیایی یکی از کمیسیونهای فرهنگستان اول (دوره پهلوی اول) میباشد که عمده ترین وظیفه آن تغییر نامهای جغرافیایی میباشد. @Turkkitabxanasi
361Loading...
17
پرونده اسناد کمیسیون جغرافیایی فرهنگستان اول @Turkkitabxanasi
1523Loading...
18
پرونده اسناد کمیسیون جغرافیایی فرهنگستان اول (دوره رضاشاه پهلوی) شامل 160 برگ سند محفوظ در سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران حجم: 81mb کمیسیون جغرافیایی یکی از کمیسیونهای فرهنگستان اول (دوره پهلوی اول) میباشد که عمده ترین وظیفه آن تغییر نامهای جغرافیایی میباشد. @Turkkitabxanasi
1366Loading...
19
متن انگلیسی: @Genetics_World
1681Loading...
20
☑️ Alan McHughen: 🔘 ژنتیک شناس مولکولی، متخصص بیوتکنولوژی 🌐 UCANR 🌐 GMO ▫️خلاصه: تست ژنتیک ژنولوژی یک تست مستقیم نیست بلکه آماری (مقایسه ای بین تست های داده شده) است بیشتر دیتابیس ژنوم موجود برای اروپایی ها است و دیتای ژنتیکی افراد آسیایی و آفریقایی کمتر است 99.9 % از ژنوم انسان ها با هم مشترک است هیچ نوع DNA یا مارکری وجود ندارد که فقط مختص یک قومیت باشد ❗️مهم: اگر خواستید، صحبت های آقای مک هاگن را با متن انگلیسی تطابق دهید، تفاوتی نخواهد بود متن به زبان انگلیسی و فارسی به صورت jpg در ادامه ... (ویدئو توسط هوش مصنوعی به متن تبدیل شده است) 🌐 Oxford University Press: YouTube @Genetics_World
1493Loading...
21
‍ 《اوکتاماساداس، شاهزاده و شاه》 حتی اگر خاقان هم باشد، کسی حق سرپیچی از توره تورک را ندارد. ( اغوز خاقان) در پست قبل دیدیم که اوکتاماساداس برادر خود اسکیل را بدلیل اینکه از توره تورک سرپیچی کرده بود به قتل می رساند. وی در دوران اسکیل شاهزاده تورکان ساکا بود و پس از وی خاقان ساکاها می شود. طبق یک قانون کلی ایرانشناسان و غربی ها نام این شاهزاده را هم در زبانهای ایرانی تحلیل کرده اند و آن را بصورت Uxtamazatā برپا کرده اند یعنی "دارای عظمت به سبب سخنانش" !! 📚Schmitt, Rüdiger (2003). "Die skythischen Personennamen bei Herodot" [Scythian Personal Names in Herodotus] (PDF). Annali dell'Università degli Studi di Napoli l'Orientale (in German). 63: 1–31. حال اتیمولوژی ایرانی عجیب این اسم را با اتیمولوژی تورکی مقایسه می کنیم. پروفسور جلیلوف با در نظر گرفتن این که قسمت "اس" در انتهای اسم در زبان یونانی به آن اضافه شده، به درستی این اسم را به دو بخش تقسیم می کند: Oktama-sad(as) 📚F. Ağasıoğlu, Bitik IV, Istanbul - 2019, 364. قسمت اول چیزی جز لغت Öktem در تورکی نیست و به معنی "سربلند، مفتخر، شجاع، مغرور" می باشد. 📚Бамматов, Б.Г., editor (2013), “оьктем”, in Кумыкско-русский словарь [Kumyk–Russian dictionary], Makhachkala: ИЯЛИ ДНЦ РАН قسمت دوم (Sad) همان Şad در تورکی هست. چون در یونانی حرفی برای صدای Ş وجود ندارد آن را غالبا با S می نوشتند. طبق توره تورک وقتی پسر خان یا خاقان به رهبری یک اردو یا یک سرزمین تابع گمارده می شد به او لقب Şad می دادند. مثلا در امپراطوری عظیم گوک-تورک و خاندان آشینا اشخاصی به اسم bilgə-şad, türk-şad, börü-şad را داریم. 📚F. Ağasıoğlu, Bitik III, Bakı-2014, 49. قسمت سوم as- نیز بدلیل اضافه شدن S به آخر اغلب اسامی در زبان یونانی هست. ▪︎این اسم به همان شکل ساکایی در زبان من (تورکی) هست و معنی آن بسیار واضح و شفاف هست: "شاهزاده شجاع"، "شاهزاده سربلند". چرا اشخاصی که جلوی نامشان پروفسور و دکتر و استاد دانشگاه و ... هست و ده ها جلد کتاب تالیف کرده اند هر طوری شده با هزار بار مرتبط کردن گودرز به شقایق سعی می کنند اسم این شاهزاده تورک را بصورت "دارای عظمت به سبب سخنانش" در زبانهای ایرانی تحلیل کنند؟؟؟ و چرا مورخان غربی بدون هیچ دلیلی از عبارت "ساکاهای ایرانی" استفاده می کنند و فقط رفرنس را به همین اتیمولوژی های که توسط آبایف، تروباچوف، اشمیت و ...انجام شده است عطف می کنند؟ و چرا عده ای نادانتر بدون بررسی خود این اتیمولوژی ها برای ارائه سند جهت ایرانی دانستن ساکاها همین منابع را معرفی می کنند؟ #ترکان_سکایی #ساکاها_ایرانی_نبودند ϜϓſϞ ‍ ☪‍ @AZ_SESI
1152Loading...
22
خطی.ترکی.لغتنامه جیغتای با شعر+++.pdf
1495Loading...
23
ریاضیدان و ستاره‌شناس تورک قاضی‌زاده رومی صلاح‌الدین موسی پاشا معروف به قاضی‌زاده رومی، ریاضی‌دان و ستاره‌شناس تورک بود که در سال ۱۳۶۷ میلادی در شهر بورسا (در تورکیه کنونی) به دنیا آمد و در سمرقند (در اؤزبکیستان کنونی) وفات یافت. او سینوس را تا یک درجه با تقریب فوق‌العاده زیاد محاسبه نمود. طبق محاسبات وی مقدار سینوس یک درجه چنین بود: 0.0174524064372835103712 که به محاسبات امروزی آن که در ذیل آمده بسیار نزدیک است: 0.0174524064372835128194 قاضی‌زاده همراه اولوغ‌بیگ (نوه امیر تیمور کبیر) و چندین ستاره‌شناس دیگر در رصدخانه اولوغ‌بیگ در سمرقند به تحقیق پرداخته و زیج سلطانی را که حاوی مشخصات محل قرار گرفتن ۹۹۲ ستاره است، تهیه نمودند. آثار مهم وی عبارتند از: - مختصر فی‌الحساب (در زمینه ریاضیات) - رساله فی استخراج الجیب درجه واحده (در زمینه محاسبه سینوس یک درجه) - شرح الملخص فی الهیئه (در زمینه ستاره‌شناسی) - شرح اشکال التأسیس (در زمینه هندسه) @TurkUygarligi
1104Loading...
24
ریاضیدان و ستاره‌شناس تورک قاضی‌زاده رومی صلاح‌الدین موسی پاشا معروف به قاضی‌زاده رومی، ریاضی‌دان و ستاره‌شناس تورک بود که در سال ۱۳۶۷ میلادی در شهر بورسا (در تورکیه کنونی) به دنیا آمد و در سمرقند (در اؤزبکیستان کنونی) وفات یافت. او سینوس را تا یک درجه با تقریب فوق‌العاده زیاد محاسبه نمود. طبق محاسبات وی مقدار سینوس یک درجه چنین بود: 0.0174524064372835103712 که به محاسبات امروزی آن که در ذیل آمده بسیار نزدیک است: 0.0174524064372835128194 قاضی‌زاده همراه اولوغ‌بیگ (نوه امیر تیمور کبیر) و چندین ستاره‌شناس دیگر در رصدخانه اولوغ‌بیگ در سمرقند به تحقیق پرداخته و زیج سلطانی را که حاوی مشخصات محل قرار گرفتن ۹۹۲ ستاره است، تهیه نمودند. آثار مهم وی عبارتند از: - مختصر فی‌الحساب (در زمینه ریاضیات) - رساله فی استخراج الجیب درجه واحده (در زمینه محاسبه سینوس یک درجه) - شرح الملخص فی الهیئه (در زمینه ستاره‌شناسی) - شرح اشکال التأسیس (در زمینه هندسه) @TurkUygarligi
711Loading...
25
دمکراسی قاجاری و استبداد پهلوی در طول تاریخ ایران احمدشاه قاجار اولین پادشاهی بود که از یک شخص عادی (فرخی یزدی روزنامه‌نگار) بدلیل افتراها و توهین‌های بی‌اساس شکایت می‌کند، که در عین دادرسی از شکایت خود منصرف می‌شود. لیکن بعد ۱۷ سال همین روزنامه‌نگار توسط رضا پالانی (اصطبل‌بانی که با کودتای انگلیسی شاه شده بود) در زندان با آمپول هوا کشته می‌شود! سئوال: چرا مشروطه‌خواهانی که بهانه‌شان برای ایجاد اغتشاش، ناامنی و ترور، و سرانجام ساقط نمودن دولت مشروع قاجار، به اصطلاح استبداد و دیکتاتوری پادشاهان قاجار بود، در مقابل استبداد و دیکتاتوری محض مهره دست‌نشانده انگلیس یعنی رضا پالانی سکوت کرده، هیچ اعتراضی ننمودند؟ حال اینکه پادشاهان قاجار در مقایسه با استبداد رضا پالانی بسیار دمکرات بودند! @TurkUygarligi
1062Loading...
26
قوزئی در ترکی: سایه غیسو در سومری: سایه ĝissu [SHADE] (68x: ED IIIb, Old Akkadian, Ur III, Old Babylonian) wr. ĝissu; aĝ2-ze2 "shade, shadow; protection, aegis" Akk. şillu منبع: لغتنامه سومری دانشگاه پنسیلوانیا 🆔 @SumerTurk_Dic
1070Loading...
27
یک دهانه در سیاره ی مریخ وجود دارد که در سال 1982 نامگذاری شده است. به افتخار ستاره شناس و اخترفیزیکدان آذربایجانی نادر ابراهیموف بابا اوغلو (1932 - 1977)، دانشمندی که سهم زیادی در مطالعه مریخ و ماهواره های آن داشت. در سال 1966 او تحت هدایت نیکولای باراباشوف از پایان نامه دکترای خود با موضوع "طیف سنجی انتگرال مریخ" دفاع کرد. ابراهیموف سالها یکی از کارمندان علمی رصدخانه اخترفیزیک شاماخی بود. در سال 1971 ابراهیموف رئیس آزمایشگاه فیزیک سیاره‌ها شد. اورانوس و نپتون را کاوش کرد. ابراهیموف اولین کسی بود که ضخامت معادل متان را در اتمسفر بالای ابر اورانوس تعیین کرد. @ttariximiz
1102Loading...
28
سنگ قبر پائولو V بورگزه در کلیسای سانتا ماریا ماگیوره در رم، صحنه پذیرایی از فرستادگان قزیلباش توسط پائولو. @ttariximiz 📜 گزیده ای از کتاب شمایل نگاری شاه اسماعیل صفوی در هنر اروپا.
1381Loading...
29
‍ 《خاقان تورکان ساکایی "اسکیل" و مجازات وی بدلیل سرپیچی از توره تورک》 این خاقان در قرن ۵ پیش از میلاد زندگی می کرده است. مادر او اصالت یونانی داشت و زبان و فرهنگ یونانی را به او یاد داد. بخاطر همین اسکیل به توره و فرهنگ تورک بیگانه شد. و حتی با زنی یونانی ازدواج کرد. طبق نوشته های هرودوت بخاطر این رفتارهای خلاف عرف بود که ساکاها علیه وی شورش کردند و وی مجبور شد که از سرزمینش فرار کرده و به شاه تراکیایی ها "سیتالسس" پناهنده شود. اما برادر اسکیل یعنی "اُکتاماساداس" سپاهی جمع کرده و به تراکیه لشکرکشی کرد. در بحبوحه نبرد بین ساکاها و تراکی ها توافقی مبنی بر تسلیم اسکیل به برادرش بین سیتالسس و اُکتاماساداس حاصل شد که در نتیجه آن ساکاها اسکیل را تحویل گرفته و اعدامش کردند. ▪︎ایرانشناسان این اسم (Scyles, Skyles, Scylas) را بصورت Skula برپا کرده و بیان می کنند که این اسم همان Skuδa هست. 📚Ivantchik, Askold (2018). ما قبلا لغات ایشکوز، اسکوت و ساکا را بطور دقیق بررسی کردیم و در اینجا آنها را تکرار نخواهیم کرد. اگر قرار است یک اتنونیم پیشنهاد شود ما میتوانیم با کمترین تغییر فونتیکی، اتونیم Sekel (تورکان سکل) را پیشنهاد کنیم. نام یک اتنونیم بلغارهای باستان Eşkil بوده است در بین قاراقالپاق ها، ازبکها و قرقیزهای معاصر نیز این اتنونیم وجود دارد. 📚K. T. Laypanov / İ.Miziev, İstanbul - 2008, 104 دیدیم که اتنونیمهای تورکی خیلی نزدیکتر از پیشنهاد غربی ها به این اسم هست. اما باز نیازی به پیشنهاد اتنونیم هم نیست زیرا چنین اسمی در تورکی موجود است. قبلا بیان کرده بودیم که نام خاقان ساکایی Gnourus در تورکی به معنی "اسب قهوه ای" هست به همین ترتیب اسم Kəkil//Səkil با توجه به تفاوت دیالکتیک S~K در تورکی به معنی "اسبی که در پایش خال سفید دارد" می باشد. 📚F. Ağasıoğlu, Bitik IV, Istanbul - 2019, 366 ▪︎در زیر سکه اسکیل خاقان را می بینیم که بر روی آن تامغای تورکی آند نقش بسته است و جهت یاداوری باید بیان کنیم که در پرچم تورکان تیموری نیز این تامغا وجود داشته است. #ترکان_سکایی #ساکاها_ایرانی_نبودند ϜϓſϞ ‍ ☪‍ @AZ_SESI
821Loading...
30
Why Is Chinese Art Full of Dragons, Phoenixes and Tigers? | Smithsonian https://www.smithsonianmag.com/smart-news/see-the-prolific-mythical-artwork-of-an-ancient-chinese-dynastys-lost-kingdoms-180984375/
1340Loading...
31
‍ 《خاقان تورکان ساکا، Gnourus و ماتم ایرانشناسان》 این خاقان ساکاها در قرن ششم قبل از میلاد زندگی میکرده و پدر فیلسوف بزرگ تورکان (آناکارس) بوده است. ایرانشناسان چون اتیمولوژیهای نزدیکی برای آن پیدا نمی کنند سعی دارند تا آن را بایکوت کنند. این اسم چیزی جز اسم qonur//konur در زبان تورکی نمی باشد. و معنی آن "اسب قهوه ای، تیره روی" هست که یک کلمه با ریشه پروتوتورکی بوده و بنابراین در تمام زبانهای تورکی دیده می شود. 📚Clauson, Gerard (1972) “”, in An Etymological Dictionary of pre-thirteenth-century Turkish, Oxford: Clarendon Press, page 639 📚Doerfer, Gerhard (1967) Türkische und mongolische Elemente im Neupersischen [Turkic and Mongolian Elements in New Persian] (Akademie der Wissenschaften und der Literatur: Veröffentlichungen der Orientalischen Kommission)‎ (in German), volume III, Wiesbaden: Franz Steiner Verlag, page 525. 📚Levitskaja, L. S., Dybo, A. V., Rassadin, V. I. (2000) Etimologičeskij slovarʹ tjurkskix jazykov [Etymological Dictionary of Turkic Languages] (in Russian), volume VI, Moscow: Indrik, pages 62-65 📚Róna-Tas, András, Berta, Árpád, Károly, László (2011) West Old Turkic: Turkic Loanwords in Hungarian (Turcologica; 84), Wiesbaden: Harrassowitz Verlag, page 560 📚Räsänen, Martti (1969) Versuch eines etymologischen Wörterbuchs der Türksprachen (in German), Helsinki: Suomalais-ugrilainen seura, pages 280-281 📚Starostin, Sergei, Dybo, Anna, Mudrak, Oleg (2003) “*koŋur”, in Etymological dictionary of the Altaic languages (Handbuch der Orientalistik; VIII.8)‎, Leiden, New York, Köln: E.J. Brill ▪︎این اسم در اساطیر تورکان و در اغوزنامه ها هم دیده می شود (Qonur-çoban) در اشخاص تاریخی تورکان در ادوار بعد بصورت قونور-بیگ و قونور-آلپ نیز دیده می شود. قونور-آلپ از مبارزان و دوستان عثمان اول (موسس امپراطوری عثمانی) بوده است. 📚ÖCAL, SEFA (1987-09-01). DEVLET KURAN KAHRAMANLAR (in Turkish). NETWORK YAZILIM. 📚Karatay, Osman. "The Turks: Ottomans (2 v.)—Snippet View" 📚Çiçek, Kemal. "The Great Ottoman-Turkish Civilisation: Politics Volume 1 (Snippet View)". خاقان قونور از خاندان ساکاهای پادشاهی بود و اسم وی در ادوار بعدی بین نوادگان ساکاها یعنی تورکان تکرار می شود اما بین ایرانیان چنین نامی استمرار ندارد. #ترکان_سکایی #ساکاها_ایرانی_نبودند ϜϓſϞ ‍ ☪‍ @AZ_SESI
1161Loading...
32
یکی از نمونه های بیشمار تشابه فرهنگ پوششی ساکاها و تورکها #ترکان_سکایی ϜϓſϞ ‍ ☪‍ @AZ_SESI
1040Loading...
33
این تصویر صفحه اول عتبه الحقایق ادیب احمد یوکناکی نسخه سمرقند است که توسط زین العابدین جرجانی در دوره تیموری به خط اویغوری کتابت شده است. در نسخه سمرقند که قدیمی ترین نسخه هم میباشد، عنوان کتاب "عتبه الحقایق" آمده ولی در نسخه های که به خط عربی برگردانده شده عنوان بصورت "هبه الحقایق، هیبه الحقایق و عیبه الحقایق" آمده است. دلیل این اختلاف این است که در خط اویغوری، حروف قریب المخرج یک علامت دارند. در اینجا هم حروف "ه" و "ع" بخاطر داشتن یک علامت مشترک، به گونه های مختلف خوانده و نوشته شده است. نخستین چاپ کتاب توسط نجیب عاصم در سال 1338ه.ق هم عنوان "هبه الحقایق" را داشت. ولی با خوانده شدن و انتشار نسخه سمرقند توسط رشید رحمتی آرات، عنوان "عتبه الحقایق" جایگزین هبه الحقایق گشت. اختلاف در تلفظ الفبای خط اویغوری، برخی کاتبان قدیم را دچار اشتباه کرده است. مثلا بخاطر وجود یک علامت برای دو حرف "ت" و "د" برخی کاتبان لقب امیری که کتاب به او تقدیم شده را "داد اسپهسالار" و برخی "تات اسپهسالار" نوشته اند. برای رفع این نوع اشکالات، کاتبان معمولا زیر علامت مشترک، حرف عربی معادل آن را هم بصورت ریز درج کرده اند. @Bakhshies
1154Loading...
34
آیا کتاب عتبه الحقایق یک اثر سلجوقی است؟ همه علاقمندان به ادبیات ترکی با کتاب "عتبه الحقایق" آشنایند. عتبه الحقایق، پند نامه ای است در 242 بیت که در 14 باب تنظیم شده است.از این کتاب پنج نسخه خطی بر جای مانده که دو نسخه آن به خط اویغوری است. همچنین در دو مجموعه دیگر مربوط به دوره ایلخانی اشعاری از این کتاب ( باز به خط اویغوری) برجای مانده است. کتاب اولین بار به تصحیح نجیب عاصم با عنوان هبه الحقایق در سال 1338ه.ق و بار دیگر به تصحیح جامعتر رشید رحمتی آرات در سال 1951م منتشر شده و پس از آن بارها چاپ شده است.(در ایران چهار بار با تصحیح مختلف اساتید) سراینده این اثر خود را "ادیب احمد" معرفی کرده است. اطلاع ما از ادیب احمد، به شرح افسانه وار امیرعلیشیر نوایی در نسائم المحبه و سه ضمیمه منظوم در پایان کتاب بر میگردد که در دوره امیر تیمور گورکان به کتاب الحاق شده است. علیشیر نوایی او را شاگرد امام اعظم( ابوحنیفه متوفی150ه) دانسته که به افسانه میماند. او اشعاری از او در نسائم و منشآت خود نقل کرده است. اشعار منقول در داخل مجموعه های پیش گفته نشان میدهد اثر در دوره ایلخانی شهرت داشته است. مطابق ضمایم کتاب نام ادیب احمد، احمد بن محمود و از اهل یوکناک ( گویا محلی در کنار تاشکند کنونی) بوده است. او نابینا بوده است و کتابش را در گویش کاشغری سروده است. ادیب احمد در باب چهارم کتابش به مدح «امیر الترک و العجم مالک رقاب الامم محمد داد اسپهسالار بیک» و در برخی نسخه ها داد اسپهسالار بیک- بدون محمد- میپردازد و کتاب را به او تقدیم کرده است.   درباره «داد اسپهسالار بیک» که کتاب عتبه الحقایق به او تقدیم شده است اطلاع دقیقی نیست اگر هویت این شخص مشخص شود میتواند زمان و مکان سرایش اثر شناخته گردد. نجیب عاصم در مقدمه کتاب کوشیده او را شناسایی کند. او دو تن که نامشان مشابه نام اوست یافته است. نخست «دادبیک حبشی بن آلتونتاق» که نام او در تواریخ آمده است و دومی «طغرل قیلیچ اسپهسالار بک بن شجاع محمد» که رشید وطواط از او نام برده ولی هویت او را مشخص نکرده است. نجیب عاصم با فرض صحت و اعتبار ضمائم کتاب دائر بر یوکناکی بودن ادیب احمد و کاشغری بودن زبان او نتیجه گرفته است که اثر متعلق به قراخانیان است. او مینویسد گزینه اول منتفی است چه دادبیک حبشی بن آلتونتاق از امرای غزنوی قرن پنجم است که همراه سلطان محمود در هند فتوحات میکرده و همانجا وفات کرده است. از طرفی چون زبان اثر نمیتواند پیش از قرن ششم باشد این امکان وجود ندارد که دادبیک مورد اشاره او بوده باشد. او گزینه دوم (طغرل قیلیچ اسپهسالار) را صحیح دانسته و حدس میزند وی باید حاکم یوکناک و کاشغر در قرن ششم بوده باشد.(هبه الحقایق ص 13-12) نظر نجیب عاصم درباره هویت داداسپهسالار غالبا در آثار پس از او تا کنون تکرار شده است. اما به نظر راقم سطور مورد اول یعنی دادبیک حبشی بن آلتونتاق صحیحتر میباشد با این تصحیح که برخلاف نوشته نجیب عاصم دادبک حبشی بن آلتونتاق نه از امرای غزنوی است و نه در هند بوده است، گویا عاصم این شخص را با آلتونتاش از سرداران محمود غزنوی که به فتوحات هند هم رفته است اشتباه گرفته است حال آنکه دادبک حبشی بن آلتونتاق یکی از امرای سلجوقی در خراسان و گرگان در اواخر قرن پنجم بوده است که با حکم برکیارق سلجوقی حاکم هرات و خوارزم و مرو و نیشابور بوده است و فرزندش محمد بن حبشی ضمن حفظ نفوذ خود در گرگان و شرق مازندران، در تابعیت سنجر سلجوقی بوده است.(ر. ک دانشنامه جهان اسلام، ذیل مدخل دادبک حبشی) بر این اساس دادبک حبشی یا فرزند او محمد میتواند گزینه مناسبتری برای داد اسپهسالار بیک باشد. چند ظن عقلایی میتواند مؤید این نظر باشد: نخست اینکه دادبک حبشی حتی تا مرو و خوارزم حاکمیت داشته و ممکن بوده ادیب احمد در قلمرو او زندگی میکرده است. دوم اینکه دادبک حبشی در طول حکومت کوتاه خود عالمان و ادیبان را ارج مینهاد چنان که امیرمعزی در اشعارش او را مدح کرده است.(همان) جمله جوینی در حق او نیزهمین است «در مدح او اشعار شعرای عصر بسیار است و ابوالمعالی نحاس رازی مادح خاص اوست.»(جوینی،1366 ج2، ص3) سوم اینکه از نظر زمانی، حکومت دادبک به اواخر قرن پنجم – سالهای 490 به بعد- بر میگردد که میتواند با زبان عتبه الحقایق هماهنگ باشد. چهارم اینکه گویا لقب دادبک (مرکب از داد فارسی و بیک/بک ترکی) مخصوص امرای سلجوقی بوده است. پنجم اینکه لفظ سپهسالار نیز که در ادامه نام دادبک آمده لفظی است متعلق به قلمرو سلجوقیان و بعید است در میان قراخانیان استفاده شده باشد. ششم اینکه در وصف دادبک "امیر الترک و العجم" آمده است که با سلاطین و امرای سلجوقی بیشتر قرابت دارد تا قراخانیان که صرفا حاکم ترکستان بوده اند. هفتم اینکه در قصیده معزی در مدح دادبک حبشی از لفظ «سپهدار» برای او استفاده شده است. علی طارمی_ 25 فروردین 1402 https://t.me/Bayramzn
1245Loading...
35
رساله مشق اویغوری_ نسخه خطی لالا اسماعیل _شماره 138. این نسخه شامل دو رساله است که بخش اول آن برای آموزش خط اویغوری نوشته شده و آن را "مشق اویغوری" نام نهادم و اکنون نیز قابل استفاده برای علاقمندان خط اویغوری است. مشق اویغوری، فاقد نام نویسنده و کاتب و سال کتابت است ولی از آنجا که رساله دوم در سال 869 ه کتابت شده است پس قدمت رساله اول(مشق اویغوری) قبل از این تاریخ است. حدس میزنم مشق اویغوری از تالیفات "عبدالرزاق بخشی" (بخشی دربار عثمانی و معلم خط اویغوری سلطان بایزید دوم ) باشد. برای اطلاعات بیشتر درباره شیوه نگارش خط اویغوری و عبدالرزاق بخشی به کتاب بخشیان و بیتیکچیان (زیر چاپ) مراجعه کنید. @Bakhshies
1134Loading...
36
صفحه ای از کتاب "حکایات سیف الملوک و بدرالجمال و..." با کتابت "منصور بخشی" (بخشی دربار جلال الدین امیرچخماق حاکم تیموری شهر یزد)_ نسخه بادلیان این کتاب به کوشش عایشه گول سرتکایا در ترکیه منتشر شده است. درباره آثار منصور بخشی به کتاب "بخشیان و بیتیکچیان" (زیر چاپ) مراجعه کنید. @Bakhshies
1432Loading...
37
🔸اسب‌های ۱۰ میلیون سال قبل مراغه آذربایجان شرقی چه شکلی بودند؟ دیرینه‌شناس و پژوهشگر منطقه فسیلی #مراغه گفت: خانواده اسب‌ها در دوره «میوسن» فوقانی با قدمت هفت تا ۱۲ میلیون ساله که تاکنون ۹ گونه از #فسیل‌ ها یا سنگواره‌های آنها از سایت مراغه استخراج شده است، سه انگشتی بودند و به علت مشخصات دندانی خاص «هیپاریون» نامیده می‌شوند. تغدیه اسب‌های میوسن فوقانی مراغه از نوع علفخوار و به ندرت برگخوار بود و این امر بیانگر مهاجرت اسب‌ها از بیشه‌زارهای به دشت‌های باز است. سنگواره‌های اسب‌های سه انگشتی از حوالی روستای «شلیلوند» مراغه استخراج شده و تقلیل انگشت سوم در اسب‌های لایه‌های بالایی دلیل بر توسعه هیپاریون‌ها در مناطق دشتی بوده و این امر در قدرت حرکتی اسب‌ها و سرعت جابجایی آنها موثر است. در طول دوره «میوسن» قاره‌های شمالی در حال بالا آمدن بودند و در طول کمربند تتیس، کوهزایی در حال به وقوع پیوستن بود؛ با بالا رفتن زمین، هوا سردتر و خشک‌تر، و این واقعه با تغییر در جهان گیاهان و جانواران مصادف شد. 🆔 @ancientaz
1845Loading...
‍ ‍ ‍ 《بررسی تئونیمهای تورکان ساکایی》 (قسمت نهم): رب النوع تورکان ساکا، "تابیتی" (بخش چهارم) چندین مثال دیگر از کولت آتش بین تورکان خواهیم زد: تورکان یاکوت قبل از رفتن به شکار لباسها و سلاح هایشان را توسط پریدن از روی آتش و یا به واسطه دود تمیز می کنند. به ویژه اگر زنان در دوران قاعدگی و یا دوران بعد از زایمان به سلاح ها، آلات و یا شکار تماس پیدا کنند، تمیز کردن به واسطه آتش الزامی می باشد. 📚U. Harva, Les Représentations Religieuses des Peuples Altaïques, 289. در قرن ششم میلادی سفیر بیزانس "زومارکس" و هیئت همراه وی که به دربار گوک-تورکان آمده بودند قبل از اینکه به دیدار خاقان تورک بروند حول آتش چرخانده شده و بدینگونه از بدی ها تمیز می شوند. 📚Başlangıçtan Günümüze Türklerin Dini Tarihi Prof. Dr. Ünver Günay, Prof. Dr. Harun Güngör, 57 طبق نوشته مورخ بیزانسی تئوفیلاکت سیموکاتا تورکها احترام خارق العاده ای به آتش می گذارند. 📚The History of Theophylact Simocatta, Translated from Greek by Michael and Mary Whitby, Oxford, 1986, 191 مقدسی از مولفان مسلمان در کتاب البدء و التاريخ خود سنت سوزاندن اجساد بین تورکان قرقیز را چنین شرح می دهد: قرقیزها مردگان خود را می سوزانند و معتقدند که آتش جسد مرده را از گناهان پاک می کند... 📚Ramazan Şeşen, Islam Coğrafyacılarına Göre Türkler ve Türk Ülkeleri, 190 تورکان از سنت Tütsüləmə برای مردگان، خانه ها و بیماران استفاده می کردند بعلاوه آنها از آتش برای پیشگویی هم استفاده می کردند. از طرف دیگر کولت آتش بین تورکان با کولت " اجاق (کانون) خانواده" در ارتباط تنگاتنگی هست. کولت اجاق خانواده نیز با احتمال بسیار زیاد در ارتباط با کولت اجدادی (آتالار کولتی) می باشد. تورکان یاکوت و آلتای به آتش قربانی پیشکش کرده و از غذاها و نوشیدنیهای خود سهمی برای آتش کنار می گذارند. طبق اعتقادات آنها آتش نباید با آب خاموش شود نباید در آتش آب دهان ریخته شود و نباید به آتش سخنان بدی گفته شود. 📚Başlangıçtan Günümüze Türklerin Dini Tarihi Prof. Dr. Ünver Günay, Prof. Dr. Harun Güngör, 57 در باور یاکوتها "کانون (اجاق) خانواده" آتشی مقدس بود که نباید خاموش می شد. این اجاق روح محافظ جداگانه ای نیز داشته است. درخت جنگلی (ماس) سوزانده شده در آتش نیز درختی مقدس محسوب می شد. 📚Pekarskiy, Yakut Sözlüğü, terc., I, 51 a. در داستان ماناس وقتی ماناس فوت می کند زن او در خواب می بیند که از "اجاق" یک درخت صنوبر روییده و تا آسمان می رود، مادر و پدر زنش از درخت بالا می روند. پس از این رویا ماناس زنده می شود. پس از اینکه ماناس زنده شده و به خانه برمیگردد مادرش آتش همیشه سوزان در اجاق را خاموش می کند.... (تورکان پس از فوت خویشانشان پشت سرش آتش روشن می کنند و تا اتمام مراسم سوگ این آتش خاموش نمی شد اما پس از حیات دوباره ماناس دیگر نیازی به این آتش نبود) 📚B.ögel, Türk Mitolojisi, Cilt I, 554 گفتیم که تورکان به کانون خانواده "اجاق" می گفتند. در میتولوژی و داستانهای تورکان کوچکترین پسر شاه می شود. در فرهنگ تورک کوچکترین پسر نزد خانواده می ماند و اجاق (کانون) خانواده را حفظ می کند به خاطر همین به او Ot-tegin یعنی شاهزاده آتش می گویند. دقت کنید که کوچکترین پسر تارگیتای یعنی کولاکسا (کولکجه) هم رام کننده آتش می باشد. و اولین شاه تورکان ساکایی می شود. که این داستان در داستانهای اغوز تکرار می شود که بعدها بدان می پردازیم. ▪︎ آنگونه که در چندین پست اخیر دیدیم کولت آتش فقط مختص زرتشتی ها نبوده و بین تورکان هم موجود بوده است ( در بسیاری از اقوام کولت آتش وجود دارد) #ترکان_سکایی #ساکاها_ایرانی_نبودند ϜϓſϞ ‍ ☪‍ @AZ_SESI
Show all...
《جعل تاریخ و هویت ساکاهای تورک به نفع اقوام ایرانی توسط غربی ها (هم تباران آنها) در روز روشن》 هسیخیوس اسکندریه استاد دستور زبان یونانی بود که احتمالاً در قرن پنجم یا ششم پس از میلاد غنی‌ترین و غیرمعمول‌ترین واژگان را گردآوری کرد. کلمات یونانی مبهم که احتمالاً با جذب آثار فرهنگ‌نویسان پیشین باقی مانده‌است. وی از زبان ساکاها نیز لغاتی آورده است. وی از لغت (Σακυνδακη(Sakundak بحث کرده و می نویسد که در زبان ساکایی به معنی "نوعی لباس" می باشد. 📚Hansen, Peter, A., (2005), Hesychii Alexandrini Lexicon, Vol.3: Π-Σ, De Gruyter, Berlin&New York, p.259 📚Абаев В.И., (1949), Осетинский язык и фольклор, Москва-Ленинград, Академии Наук СССР, T.I, c.166 آبایف که پیشگام ایرانی دانستن ساکاها هست نمی تواند برای آن لغت معادل ایرانی پیدا کند و مجبور می شود این لغت را به سه قسمت تقسیم کند: Sag: گوزن – ģun: پشم -dag: پارچه بافته شده و بنابراین آبایف این لغت را درکل بصورت "لباس بافته شده از خز گوزن" تحلیل می کند. 📚Abayev V.I., (1979), Osnovy Iranskogo YAzykoznaniya&Drevneiranskiye YAzyki, Nauka, Moskva, T.I, c.301 چنین تحلیلی قانع کننده نبوده و بیشتر دلبخواهی هست. برعکس، ما در تورکی معادل دقیق آن را نشان خواهیم داد: این لغت ساکایی در تورکی معاصر ساخایی بصورت Sagınyah به معنی "لباس ساخته شده از خز" وجود دارد. 📚Seroshevskiy V.L., (1896), Yakuty. Opyt etnograficheskogo issledovaniya, SanktPeterburg, c.336 📚Seroşevsky, V.L., (2007), Saka Yakutlar, Selenge yayınları, İstanbul, p.92 فرم Sagınyah شکل بعدی فرم اولیه Sakındak بوده است چون تغییر D>y در تورکی بسیار رایج است. در حقیت ما همان لغت را به صورت Soyundak به معنی " لباس مندرج، پارچه ای که از پشم باز ریشته ساخته شده است" در تورکی تووایی پیدا می کنیم. و این بدین معناست که شکل ارجینال Sagınyah همان Sagındak می باشد. آنگونه که میبینیم لغتی که در تورکی ساخایی دیده می شود دقیقا همان لغت ساکایی هست. لغت [Sigedek[<sige(n)dek در تورکی تووایی به معنی "جلیقه، کت چرمی تنگ" می باشد. 📚Naskali, Emine Gürsoy & Butanayev, Viktor & İsina, Almagül & Şahin, Erdal&Şahin, Liaisan & Aylin, Koç, (2007), Hakasça-Türkçe Sözlük, TDK yay., Ankara, p.446 📚Subrakova O.V., (2006), Khakassko-russkiy slovar', Novosibirsk:Nauka, p.860 📚Arıkoğlu, Ekrem, (2005), Örnekli HakasçaTürkçe Sözlük, Akçağ yayınları, Ankara, p.196 این لغت تورکی خاکاسی نیز ظاهرا با لغت ساکایی فوق الذکر در ارتباط است. ▪︎آنگونه که دیدیم لغت ساکایی ساکونداک نه در زبانهای هند-اروپایی بلکه فقط در زبانهای تورکی حفظ شده است. #ترکان_سکایی #ساکاها_ایرانی_نبودند ϜϓſϞ ‍ ☪‍ @AZ_SESI
Show all...

Show all...
معنی لولیان - لغت‌نامه دهخدا

لولیان . (اِ) ج ِ لولی . رجوع به لولی شود : خبر شکست او (یعنی زکی خان ) که به وکیل الدوله رسید، فرقه ٔ لولیان و جماعت

Repost from Genetics World
☑️ جعل در نتایج تست ژنتیک
شرکت های تست DNA مانند Ancestry - 23AndMe برای مقابله با نژادستیزی، مارکرهای مردم آفریقا را به تست ژنتیکی سفیدپوستان اضافه میکردند ¹
🌐 ¹: Snopes 🔘 خلاصه:
تعدادی از افراد پس از اینکه نتیجه تست خود را از شرکت A دیده بودند، برای اطمینان در شرکت B نیز تست دادند؛ و وقتی دیدند که نتیجه تست شرکت B خیلی متفاوت تر از نتیجه تست شرکت A است با شرکت های مذکور ارتباط برقرار کرده و فهمیدند که شرکت های تست DNA عمدا چند درصد از مارکرهای مردم آفریقا را به نتایج تست اضافه میکنند (دستکاری نتیجه تست) تا سفیدپوستان نژادستیزی [علیه سیاهپوستان] نکنند ² - ³ - ⁴
🌐 ²: Squawker 🌐 ³: Cracked 🌐 ⁴: Chicks On The Right برای مثال:
نتیجه تست ژنتیک سوپرماسیست سفید (Craig Cobb) 14% آفریقایی (دارای مارکرهای مردم آفریقا) نشان میداد ⁵ - ⁶
🌐 ⁵: HuffPost 🌐 ⁶: Youtube (0:48 - 1:44) 🔘 توضیحات:
تست های ژنتیکی از نظر زمانی 2 نوع هستند: ⁷ 1- تست هایی که امروزه از انسان زنده گرفته میشوند 2- تست هایی که از نمونه های باستانی گرفته شده اند مورد 2 را نمیشود جعل کرد چون نمونه در موزه یا لابراتوار موجود است و هر دانشمند یا محقق بیولوژی میتواند آن را آنالیز کند و اگر دیتایی که از قبل ثبت شده است دستکاری شده باشد، به راحتی میتوان به آن پی برد از طرفی مورد 1 به راحتی قابل جعل است، چون افرادی که دیتای ژنتیکی آنها در مقالات ثبت شده است را کسی نمیشناسد و محققان به صورت رندوم ژنوم افرادی را از منطقه ای جمع آوری میکنند، همچنین افرادی که به صورت داوطلبانه تست ژنتیک میدهند نیز در خطر جعل یا شاید اشتباهات آنالیزی قرار دارند (پست مربوطه) ⁸
🌐 ⁷: Reich, Harvard 🌐 ⁸: Genetics World
#جعل #جعل_تست_ژنتیک #تست_ژنتیک #ژنتیک
@Genetics_World
Show all...
‍ ‍ ‍ 《بررسی تئونیمهای تورکان ساکایی》 (قسمت هشتم): رب النوع تورکان ساکا، "تابیتی" (بخش سوم) اشتباه دیگر این می باشد که هر جا کولت آتش دیدیم آن را بی درنگ به دین زرتشتی مرتبط کنیم. کولت آتش مخصوص ایرانی ها نیست و در بسیاری از اقوام و ملتها دیده میشود. بین تورکان نیز کولت آتش وجود داشته است. 📚Neklyudov S.YU. Otkhan-Galakhan. - MNM. در اینجا بطور بسیار خلاصه به بررسی کولت آتش بین تورکان می پردازیم. درباره لغت "آتش" در زبانهای ایرانی هیچ اتیمولوژی قانع کننده ای وجود ندارد: در زبانهای هندو ایرانی و اسلاو دو لغت در معنی "آتش" وجود دارد یکی لغتِ oqnis//*eqnis* با منشا هند-اروپایی و دیگری لغت atar//adur که از لغت ترکی ot* ایجاد شده است. لغت اول به معنی "آتش" در اکثر زبانهای هند-اروپایی بکار رفته است: Het: aqnis latin: iqnis Qədim Hind: aqníş Əski slavyan: oqni Latış: uqnus 📚Etimologicheskiy slovar' russkogo yazyka, III, 1971, 118. اما دومین لغت یعنی od(ot) دارای منشا ترکی بوده و در ریشه لغات otaq, ocaq(otcaq), odun موجود بوده و در اصطلاحات منقولی odçiqin(od tigin) و odqan(od xan) با معانی "شاهزاده آتش، ته تغاری محافظ آتش، پسر کوچک" به چشم میخورد. 📚Etimologicheskiy slovar' tyurkskikh yazykov. M. 1974-1980, I, 483-484) در منبع پهلوی قرن هفتم چنین نوشته شده است:
"شهر زرنگ (در سیستان) برای اولین بار توسط افراسیاب ( فراسیاک) تورانیِ لعنت شده بنا شد و آتش ( آتشگاه) شگفت آور karkōy ایجاد شد"(۳۸)‌، "(آتشگاه) گنزک در آزربایجان توسط افراسیاب پسر تور تاسیس شده است"(۵۸).
📚Markwart, 1931, (Šāhrestāniha i Ērānšahr) این جملات نشان دهنده این هستند که آتشگاه های زرتشتی دوران ساسانی در مکان قبلی عبادتگاه های آتش تورکان بنا شده اند. عالم معروف Z.A.Ragozina می نویسد درحالی که در گاتاها به عنوان قدیمیترین متون اوستا، "ستایش به آتش" وجود ندارد در بخش های بعدی، آتش پرستی به صورت بارزی دیده می شود. به نظر وی زرتشتیانی که از شرق آمدند بعدها ستایش به آتش را از تورانیانی که در آزربایجان عبادتگاه های زیاد آتش داشتند، یاد گرفتند. 📚Ragozina, 1903, 175. مسئله مهم دیگر اینجاست که علی رغم لغت مشترک od* در همه زبانهای تورکی، در زبانهای هند-اروپایی چنین لغت مشترکی وجود نداشته و لغت agni* فقط در بعضی از زبانها وجود دارد و این نشانگر این واقعیت هست که کولت آتش پس از تجزیه زبان پروتو-هنداروپایی در این اقوام ایجاد شده است و به همین دلیل لغات آذر، آتار و آتش که در زبانهای ایرانی در ارتباط با آتش هستند وارداتی می باشند. در نام رب النوع اجاق یونانی ( Hestia) و لاتین ( Vesta) هم گویی لغت تورکی "isti" به معنی گرما، دیده می شود. بین تورکان اییه های آتش نقش محافظت، پاکیزه کننده و علاج دهنده دارند و به همین خاطر بین اغوزها اماکن شفا بخش پیر و اجاق نامیده می شوند: Düldül ocağı, Sarılık ocağı, Göz ocağı, Yel ocağı, ... پاکیزگی و تمیز شدن از بیماریهای عفونی و بختک و کابوس به واسطه آتش بین تورکان، "آلازلاما" نام داشته است و واریانت داغ کردن آن تحت نام Çıldağ امروزه نیز تداوم دارد. در سال جدید برای اینکه تلخی ها و دردهای سال گذشته وارد سال جدید نشود از روی آتش پریده و بدینگونه پاک می شوند. در گذشته برای اینکه روح مرده بصورت عاری از آلودگی وارد جهان آخرت شود جسد را می سوزاندند. یاشار کالافات درباره سوزاندان اجساد در تورکان باستان چنین می نویسد:
"در تورکان باستان اجساد سوزانده و تبدیل به خاکستر می شدند که بخاطر اعتقاد به تمیز کردن همه چیز توسط آتش بود. هدف از این کار دور کردن روح مرده ها از بدی ها بود و اعتقاد بر این بود که ارواح خبیث از آنها دور شده و فرار می کنند. این اعتقاد بین گوک-تورکها، خزرها، قرقیزها و بلغارهای دانوب وجود داشته است."
📚Kalafat, 1990, 52 تورکان بلتیر هنگام قربانی کردن گوسفند بر بالای تپه اجاقی بزرگ به اسم "اولوگ اُت" را افراشته و گوسفند را در آن می پزند. تورکان آلتای موقع قیزقاچیرما از شاخه های درختان، یک " otağ" می سازند. 📚İnan, 1972, 166. در تورکی آزر اصطلاحاتی چون " اودلا سو آراسیندا قالدی" و "اجاقی سوندو" وجود دارد. #ترکان_سکایی #ساکاها_ایرانی_نبودند ϜϓſϞ ‍ ☪‍ @AZ_SESI
Show all...
‍ ‍ ‍ 《بررسی تئونیمهای تورکان ساکایی》 (قسمت هفتم): رب النوع تورکان ساکا، "تابیتی" (بخش دوم) ایرانشناسان سعی دارند که تابیتی را با معادلهای هند-اروپایی تشریح کنند: ارتباط نام تابیتی با آتش و گرما و نقش آفرینندهٔ او، گواهی بر جایگاه او به‌عنوان ایزدبانوی آتش نخستین است. جایگاهی که از باور مشترک نیاکان اقوام هندواروپایی نسبت به ایزد آتش مشتق شده‌است. ایزدی که در طول تاریخ نام‌ها و جلوه‌های متفاوتی به خود گرفته‌است. از نمونه‌های شناخته‌شده می‌توان به هستیا در دین یونان باستان، آگنی در آیین‌های ودایی اقوام هندوآریایی، و آذر (ایزد) در میان مردمان ایرانی‌تبار نواحی جنوبی‌تر اشاره کرد. تابیتی شبیه به آگنی ودایی و هستیای یونانی بود و بنابراین، با آیین آتش و مفهوم آن در میان مردمان ایرانی‌تبار ارتباط داشت. 📚Ustinova 1999, p. 67-128 📚Raevskiy 1993, p. 15-23 اما این توازنها باز در میتولوژی بسیاری از اقوام هست و به ویژه در تورکان هم به چشم می خورد: موجودیت آنا - الهه [الهه مادر] اعظم در خداشناسی، تنها ویژه خداشناسی تورکها میباشد: در یکی از افسانه های تورکی سایان آلتایها الهه بزرگ جهان آکائنه (آغ آنا) میباشد که در اقیانوس جهان به سر میبرد به دستور آکائنه این جهان توسط حاکم برتر اولكئن آفریده می.شود اولكئن به دستور وی نسبت به آفرینش آسمانها، حشرات ماهیها ،آفتاب ،ماه ستاره ها خاک و انسانها مبادرت نموده و آتش را ایجاد می نماید. 📚Neklyudov S. YU. Ul'gen'; Basilov V. N. Tyurkoyazychnykh narodov mifologiya.-MNM. بسیاری از محققان توازنهایی را در میان اولگئن و تنگیر مشاهده نموده و جهات مشترکی را بیان میکنند بنابر رسوم تورکها جایگاه الهه آکائنه از جایگاه اولگئن فراتر بوده و همان تنگیر میباشد. [آنگونه که تابیتی جایگاه بالاتری از پاپای دارد] تابیتی سکیفها را میتوان با مادر اعظم تمامی خدایان یعنی ائمئقلجی نیز مطابقت داد جایگاه او "مادر اجدادی و آفریننده" می باشد. در نزد تووایی ها ائمئقلجى الهه اجاق داخل در شمار الهه های مادر می باشد. 📚Ζ. Ηəsənov, bakı-2005, 308-309 به پرسوناژ الهه اجاق در تورکها مراجعت مینماییم پاسداری آتش از جانب آک ائنه در بستر افسانه های تورک مورد تأیید قرار میگیرد تورکمنها و اوزبکها از سیمایی که ایجاد کننده آتش آسمانها و ایجاد کننده رعد و برق میباشد برخوردارند. این الهه در بین اوزبکها با نام مؤمو کولدوروک و مؤمؤ- گولدوروک و در تورکمن ها با نام قاری-ماما خوانده میشود. 📚Basilov V. N. Burkut-baba. MNM. در نهایت تورکها از الهه ای به نام اوت ائنه برخوردارند که وی نیز حامی خانه میباشد. 📚Ζ. Ηəsənov, bakı-2005, 308-309 دقت کنید که رب النوع های آتش در هند-ایرانی ها هیچ کدام الهه نیستند اما در تورکها اود-آنا الهه می باشد. اینجا جا دارد که نظر ایرانشناس معروف میخاییل روستوفتسف را هم نقل کنیم: در نگاه اول پیدا کردن الهه ای با نام غیر ایرانی تابیتی در پانتئون ایرانی که بالاترین جایگاه را به خود اختصاص داده در حالی که بزرگترین خدا دومین جایگاه را دارد، عجیب به نظر می رسد. 📚ROSTOVTZEFF M. 1922, 107 این در حالیست که در میتولوژی تورک آنگونه که در بالا دیدیم چنین توازن جایگاهی را بین آک-آنا و اولگن می بینیم. ظاهرا توضیحات روستوفتسف، آبایف را قانع نکرده و وی بدنبال پیدا کردن تشابهات بین میتولوژی ساکاها و اوستیایی ها می گردد. او بدنبال این بود که بین خدای سفا ( خدای آتشدان و زنجیر آتش در بین اوستیایی ها) و تابیتی-هستیا ارتباطی بسازد. 📚 A. ABAYEV V.I. 1979, 10 اما آنگونه که میبینیم پیدا کردن ارتباط بین خدا( سفا) و ایزدبانو (تابیتی) غیر منطقی هست زیرا اولی برخلاف دومی الهه نیست. از سوی دیگر خود نام سفا در زبان اوستیایی قابل تحلیل نمی باشد. در بین هندیان "آگنی" خدای آتش است اما وی مثل تابیتی بالاترین جایگاه را ندارد و ایندرا (خدای آسمانها و جنگ) جایگاه بالاتری از او دارد. همچنین آگنی مانند تابیتی الهه نیست. همین ها را در مورد آتر در میتولوژی ایرانی نیز می توان گفت. ( اما ائمئقلجی در تورکان که الهه اجاق هست مادر تمامی رب النوع ها می باشد و از این نقطه نظر نسبت خدایان آتش هند-اروپای به نقش تابیتی ساکایی بسیار نزدیکتر هست) ▪︎ پژوهشگر تورکمن "بیلگه-شاد" به نکته جالبی اشار کردند: دام/تام در تورکی به معنی خانه هم هست و بسبار جالب است که tab-iti رب النوع خانه هم بوده است.( tab//tam) #ترکان_سکایی #ساکاها_ایرانی_نبودند ϜϓſϞ ‍ ☪‍ @AZ_SESI
Show all...
بسم الله الرحمن الرحیم شنبه:۱۴۰۳/۰۳/۱۲ السّبت:۲۳ذی القعده ۱۴۴۵ Saturday, 1Jun 2024 شنبه ها: فلسفه ملّی(تورکی اسلامی)۶۲ فلسفه ملّی و فلسفه فارابی۳ دکتر عبدالغفار بدیع Ph.d Abdoulgaffar badie روزی  شیری را میندازند داخل قفس و بعد بهش سوسیس کالباس می دند. شیره با تعجب میگه : من آهو میخوردم این چیه آخه؟! بهش میگن اونقدر گرسنه می‌مونی تا همینو بخوری، شیر چند روز بعداز شدت گرسنگی سوسیس رو میخوره...چند روز بعد به جای سوسیس، استخون میندازن جلوش، شیره میگه: بابا من به سوسیس عادت کردم، این چیه؟! بهش میگن اونقدر گرسنه می‌مونی تا استخون رو کامل میخوری. شیر چند روز بعد از شدت گرسنگی استخون رو میخوره... بعد یه مدت به جای استخون یونجه میریزن جلوش...شیر میگه : بی انصافها من الاغی که یونجه رو میخوره رو درسته قورت میدادم اینو نمیخورم دیگه...‏بهش میگن اونقدر گرسنگی میکشی تا یونجه رو هم بخوری. شیر یه مدت مقاومت میکنه ولی سرانجام یونجه رو هم میخوره... یه مدت بعد هیچی بهش نمیدن داد میزنه: من به یونجه عادت کردم اینو دیگه چرا نمیدین بخورم؟!بهش میگن یونجه‌ مفت نداریم باید صدای الاغ دربیاری تا بهت یونجه بدیم... ١ ✍قسمت سوم نسبت فلسفه ملّی را با فلسفه فارابی با شمایان در میان می نهیم: فلسفه ملّی با جهل و فسق و ضلالت و مانقوردیسم(متبدله، خویشتن باختگان)میانه ای ندارد آنگونه که فارابی برای تحقق مدینه فاضله، مدینه جاهله و ضاله و فاسقه و متبدله را دشمن و خصم مدینه فاضله می دید و مقابله با آنان را یک فریضه. مدینه جاهله منبعث از جهل است یعنی، جامعه ای که علم ندارد به چه چیزی؟ به سعادت زیرا غایه الغایاتِ مدینه فاضله رسیدن به سعادت و سعادت بخشی است مدینه جاهله، مدینه ای است که سعادتِ حقیقی را نمی شناسد اگر افراد و اعضای چنین جامعه‌ای را به سعادت سوق‌دهی نه در آنجا اتراق کنند نه بدان ایمان و ایقان آورند مهمّ‌ترین هدف برایشان در زندگی خور و خواب و خشم و شهوت است البتّه چنین جامعه ای از منظر فارابی انواعی دارد: ضروریه، بدّاله، الخسّه، الکرامه، تغلبیه و جماعیه که ما را بر شرحِ آن فعلا ضرورتی نیست. مدینه فاضله،ابدا انس و الفتی با مدینه جاهله ندارد زیرا مبنا در مدینه فاضله فضل است اما در جاهله، جهل در مدینه فاضله علم هست دانشمندان محترمند و معلّمان برصدرنشینند و قرب بینند و ارج یابند مهمّترین وگرانترین کالای معرفتی در مدینه فاضله علم است. حالیا که در مدینه جاهله معیار تفضّل و تقرّب جهل است تقدیم الاراذل و تاخیر الافاضل در مدینه جاهله حکم می راند همانی که مولانا می گفت: احمقان سرور شدستند و ز بیم عاقلان سرها کشیده اندر گلیم جهل ناخواسته دگمی و ارتجاع را به دنبال دارد. ۲ ✍دومین مدینه غیرفاضله، فاسقه است که از فسق و فساد می آید. فاسق کسی است که می داند کاری بد و ناپسند است اما مرتکب می شود یعنی مدینه فاسقه راه رسیدن به سعادت را می داند اما رفتارش و کردارش مثل مدینه جاهله است. در مدینه فاسقه آدمیان چند چهره دارند و واجد چند شخصیت هستند فلذا شناسایی شخصیّت واقعی افراد در آن کاری است سخت و صعب. اگر در مدینه فاضله صداقت و سادگی هست در مدینه فاسقه دروغ و تزویر و تملق در صدر می نشیند و شهروندان آن مدینه لباس اخلاقیات بر تن ندارند در حالی که در شاکله مدینه فاضله هیچ راز مکتوم میان رییس و مرئوس وجود ندارد. ۳ ✍سومین مدینه غیرفاضله مدینه متبدّله یا مبدّله است که مدینه ای تغییریافته یا استحاله شده است. در چنین مدینه ای آدمیان به عمد یا غیرعمد به علم یا به سهو، هویّت و کیستی و چیستی خود را فراموش می کنند و در خدمت هویّتهای دیگر هستند. اینان به کاملترین شکل ممکن تغییریافته اند و به مانقورت تبدل یافته و هم خاصیت گرگی خود را از دست داده و به سگانی خائن تغییر ماهیت داده اند. هم الینه و آسیمیله شده و مامور آسیمیله کردن ملّت و قوم خویش می شوند. آنان تبر بر تیشه خود می زنند و روغنی برای چراغدان اغیارند. اینان در مدینه متبدّله دچار الیناسیون شده اند در نتیجه برای دیگران خانه برپا می کنند و در زمین اغیار بازی می نمایند و فرهنگ لغت یا دستور زبان برای زبان های بیگانه می نویسند و به زبان بیگانه حرف زنند و از حرف زدن به زبان خویش عار دارند و افتخار خود را در ارزان فروشی خود می دانند. به تعبیر ملّای تورک بلخی رومی مولانا: قیمت هر کاله می دانی که چیست؟ قیمت خود را ندانی ابلهی است آنلاییرسان قیمتین هر بیر نه یین اؤزونون سن بیلمه ییر سن قیمتین صد هزاران فصل داند از علوم جان خود را می نداند آن ظلوم وئریر هر یاندان خبر او علمیده اؤز حالیندان دیر الی اما گوده داند او خاصیّت هر جوهری در بیان جوهر خود چون خری بیلیر او هر بیر زادین خاصییتین بیلمه ییر لئیک اؤزونون ائششک لیگین و چنین آدمهایی در مفکوره و اندیشه فارابی و ویزیون فلسفه ملّی تورکان مسلمان از دشمنان مدینه فاضله اند...
Show all...
‍ ‍ ‍ 《بررسی تئونیمهای تورکان ساکایی》 (قسمت هفتم): رب النوع تورکان ساکا، "تابیتی" (بخش دوم) ایرانشناسان سعی دارند که تابیتی را با معادلهای هند-اروپایی تشریح کنند: ارتباط نام تابیتی با آتش و گرما و نقش آفرینندهٔ او، گواهی بر جایگاه او به‌عنوان ایزدبانوی آتش نخستین است. جایگاهی که از باور مشترک نیاکان اقوام هندواروپایی نسبت به ایزد آتش مشتق شده‌است. ایزدی که در طول تاریخ نام‌ها و جلوه‌های متفاوتی به خود گرفته‌است. از نمونه‌های شناخته‌شده می‌توان به هستیا در دین یونان باستان، آگنی در آیین‌های ودایی اقوام هندوآریایی، و آذر (ایزد) در میان مردمان ایرانی‌تبار نواحی جنوبی‌تر اشاره کرد. تابیتی شبیه به آگنی ودایی و هستیای یونانی بود و بنابراین، با آیین آتش و مفهوم آن در میان مردمان ایرانی‌تبار ارتباط داشت. 📚Ustinova 1999, p. 67-128 📚Raevskiy 1993, p. 15-23 اما این توازنها باز در میتولوژی بسیاری از اقوام هست و به ویژه در تورکان هم به چشم می خورد: موجودیت آنا - الهه [الهه مادر] اعظم در خداشناسی، تنها ویژه خداشناسی تورکها میباشد: در یکی از افسانه های تورکی سایان آلتایها الهه بزرگ جهان آکائنه (آغ آنا) میباشد که در اقیانوس جهان به سر میبرد به دستور آکائنه این جهان توسط حاکم برتر اولكئن آفریده می.شود اولكئن به دستور وی نسبت به آفرینش آسمانها، حشرات ماهیها ،آفتاب ،ماه ستاره ها خاک و انسانها مبادرت نموده و آتش را ایجاد می نماید. 📚Neklyudov S. YU. Ul'gen'; Basilov V. N. Tyurkoyazychnykh narodov mifologiya.-MNM. بسیاری از محققان توازنهایی را در میان اولگئن و تنگیر مشاهده نموده و جهات مشترکی را بیان میکنند بنابر رسوم تورکها جایگاه الهه آکائنه از جایگاه اولگئن فراتر بوده و همان تنگیر میباشد. [آنگونه که تابیتی جایگاه بالاتری از پاپای دارد] تابیتی سکیفها را میتوان با مادر اعظم تمامی خدایان یعنی ائمئقلجی نیز مطابقت داد جایگاه او "مادر اجدادی و آفریننده" می باشد. در نزد تووایی ها ائمئقلجى الهه اجاق داخل در شمار الهه های مادر می باشد. 📚Ζ. Ηəsənov, bakı-2005, 308-309 به پرسوناژ الهه اجاق در تورکها مراجعت مینماییم پاسداری آتش از جانب آک ائنه در بستر افسانه های تورک مورد تأیید قرار میگیرد تورکمنها و اوزبکها از سیمایی که ایجاد کننده آتش آسمانها و ایجاد کننده رعد و برق میباشد برخوردارند. این الهه در بین اوزبکها با نام مؤمو کولدوروک و مؤمؤ- گولدوروک و در تورکمن ها با نام قاری-ماما خوانده میشود. 📚Basilov V. N. Burkut-baba. MNM. در نهایت تورکها از الهه ای به نام اوت ائنه برخوردارند که وی نیز حامی خانه میباشد. 📚Ζ. Ηəsənov, bakı-2005, 308-309 دقت کنید که رب النوع های آتش در هند-ایرانی ها هیچ کدام الهه نیستند اما در تورکها اود-آنا الهه می باشد. اینجا جا دارد که نظر ایرانشناس معروف میخاییل روستوفتسف را هم نقل کنیم: در نگاه اول پیدا کردن الهه ای با نام غیر ایرانی تابیتی در پانتئون ایرانی که بالاترین جایگاه را به خود اختصاص داده در حالی که بزرگترین خدا دومین جایگاه را دارد، عجیب به نظر می رسد. 📚ROSTOVTZEFF M. 1922, 107 این در حالیست که در میتولوژی تورک آنگونه که در بالا دیدیم چنین توازن جایگاهی را بین آک-آنا و اولگن می بینیم. ظاهرا توضیحات روستوفتسف، آبایف را قانع نکرده و وی بدنبال پیدا کردن تشابهات بین میتولوژی ساکاها و اوستیایی ها می گردد. او بدنبال این بود که بین خدای سفا ( خدای آتشدان و زنجیر آتش در بین اوستیایی ها) و تابیتی-هستیا ارتباطی بسازد. 📚 A. ABAYEV V.I. 1979, 10 اما آنگونه که میبینیم پیدا کردن ارتباط بین خدا( سفا) و ایزدبانو (تابیتی) غیر منطقی هست زیرا اولی برخلاف دومی الهه نیست. از سوی دیگر خود نام سفا در زبان اوستیایی قابل تحلیل نمی باشد. در بین هندیان "آگنی" خدای آتش است اما وی مثل تابیتی بالاترین جایگاه را ندارد و ایندرا (خدای آسمانها و جنگ) جایگاه بالاتری از او دارد. همچنین آگنی مانند تابیتی الهه نیست. همین ها را در مورد آتر در میتولوژی ایرانی نیز می توان گفت. ( اما ائمئقلجی در تورکان که الهه اجاق هست مادر تمامی رب النوع ها می باشد و از این نقطه نظر نسبت خدایان آتش هند-اروپای به نقش تابیتی ساکایی بسیار نزدیکتر هست) ▪︎ پژوهشگر تورکمن "بیلگه-شاد" به نکته جالبی اشار کردند: دام/تام در تورکی به معنی خانه هم هست و بسبار جالب است که tab-iti رب النوع خانه هم بوده است.( tab//tam) #ترکان_سکایی #ساکاها_ایرانی_نبودند ϜϓſϞ ‍ ☪‍ @AZ_SESI
Show all...
‍ ‍ ‍ 《بررسی تئونیمهای تورکان ساکایی》 (قسمت ششم): رب النوع تورکان ساکا، "تابیتی" (بخش اول) تابیتی (Tabiti) ایزدبانوی ساکاها بود که مربوط به آتش اولیه می‌شد. آتشی که پیش از خلقت جهان وجود داشته و جوهر بنیادی و منشأ همه آفرینش‌ها بوده‌است. هرودوت تابیتی را معادل هستیای یونانیان می داند. 📚Herodotus, IV, 59 او الهه خانه و اجاق (در تورکی اجاق هم معنی خانه و کانون خانواده و هم به معنی آتشگاه هست) بوده است. او ازدواج نکرده و الهه بکارت می باشد. پاپای و آپی از او زاده شده اند. طبیعتا ابرانشناسان وارد عمل شده و سریعا تابیتی را هم عضو جدانشدنی هند-ایرانی ها دانسته اند که ابتدا آنها را نقل می کنیم: نام تابیتی شکل یونانی‌شده نام سکایی Tapatī، به معنای «تاباننده، سوزاننده» است. 📚West, 2007, p. 267 📚Encyclopedia of Religion 2005. این نام همچنین مرتبط با واژهٔ اوستایی tāpaiieⁱti به‌معنای «گرم کردن»، واژه فارسی تابیدن و واژه لاتین tepeo و دیگر عبارات مرتبط با گرما در زبان‌های هندواروپایی است. نام تابیتی همچنین به تاپاتی (سانسکریت: तपती)، ایزدبانوی هندو و فعل مرتبط با نام وی tapayati که به‌معنای «سوختن» و «داغ‌بودن» است شباهت دارد. 📚Cheung 2007, pp. 378–379. اولا باید دانست که این لغت مختص زبان های هنداروپایی نبوده و نیست: Tab:  آتش : سومر Tep: آتش، سوختن، شعله : مصر Tbili: گرم : گرجی Tib-ir: خدای آتش : هوری Tav: رسیدن به گرمای لازمه : تورک Tepszi وسیله ای که با آن در آتش سرخ می کنند : مجار 📚O.Karatay, Iran ile Turan, 153-154 ثانیا این لغت و مشتقات آن بسیار در تورکی رایج هستند( میدانیم که تفاوت دیالکتیک m~b~p در تورکی وجود دارد): Tapınmağ: ستایش کردن به خدا، خدمت کردن، احترام گذاشتن Temir: [چون آهن فقط با آتش و حرارت شکل داده شده و قابل استفاده می شود.] Tamtuq: آتش، شعله Tamit: شعله ورشدن و سوختن Tamdu, Tamtul: سوختن، ناگهان شعله ور شدن Tamtur: سوزاندن، شعله ور کردن Tamitur: سرخ شده و می سوزد (ریشه لغت: tam) Tamu: جهنم Tab: تاپماق(‌رسیدن، نائل شدن) 📚Z. Həsənov, çar skiflər, 309-312 در حقیقت قوی ترین اتیمولوژی هند-اروپایی برای تئونینهای ساکایی همین اتیمولوژی مربوط به تابیتی می باشد که باز در مقابل تحلیل تورکی آن حرفی برای گفتن ندارد: این لغت ساکایی بصورت Tabıt و Tabu به معنی "رب النوعی که حافظ خانه هست" در تورکی قاراچای-بالکار حفظ شده است. 📚Tavkul, 2000, 370 لغت تورکمنی Tebit به معنی "گرما" و "حرارت" می باشد. 📚Tekin et al., 1995, 622 که با لغت ساکایی یکسان است. از طرف دیگر این لغت ساکایی در اعتقادات تورکان دقیقا معادل "روح و رب النوع آتش" می باشد. 📚F. Şengül, 2022, 592 در تورکی قزاقی لغت Tap به معنی "گرما" و "آتش" می باشد. 📚Koç, 2003, 520 قسمت دوم Tabiti یعنی iti همان لغت iti در تورکی هست که از رایج ترین لغات برای نام گذاری "روح و رب النوع" در اعتقادات تورکان باستان می باشد. 📚Tanyu, 1980, 11 به عبارت دیگر لغت ساکایی Tabiti اساسا معادل دقیق لغت تورکی Tapiti به معنی "روح و رب النوع آتش" می باشد. صفت رب النوع آتش در اعتقادات تورکان یاکوت Dabıy نام دارد. 📚Pekarskiy, 1945, 248 بدلیل اینکه تغییر D به Y در تورکی بسیار رایج است، dabıy چیزی جز dabıd یعنی تابیتی ساکایی نیست. چوواشها هنگام ازدواج برای وفاداری با گفتن "tupa tu" و زنان قاراچای-بالکار با گفتن tobady قسم می خورند. [تابیتی الهه خانه و کانون خانواده بود] 📚V. Stetsyuk, Scythian Mythology 📚LAYPANOV K.T., MIZIEV I.M. 2010, 43 در غاری متعلق به تورکان بلغار همین عبارت Tapa tu به خط رونیک تورک نوشته شده است (به شکل ضمیمه شده دقت کنید) 📚Bulgarish Cave Temple on the Dniester River Bank #ترکان_سکایی #ساکاها_ایرانی_نبودند ϜϓſϞ ‍ ☪‍ @AZ_SESI
Show all...