cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

• رایمون

«از حیّز انتفاع ساقط شده» [مطالبی که بدون نام هستند را خودم نوشته‌ام. کپی نکنید. فوروارد یا با نام چنل منتشر کنید.] < تبلیغ نداریم. > - اگر دوست داشتی حامی باش: https://hamibash.com/raymonism https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-1504828-RwxTu18

إظهار المزيد
مشاركات الإعلانات
13 606
المشتركون
-3324 ساعات
+847 أيام
+9230 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

«من از سرکوبِ رویاهای خودم سکو ساختم، دیگه چاقو تو رویای بقیه فرو نمی‌کنم»* *باس
إظهار الكل...
جدیدن بات جدیدی توسط تلگرام معرفی شده به نام استارز که به نظر می‌رسه برای کسانی که توی این فضا تولید محتوا می‌کنن می‌تونه چیز جالبی باشه. طبق چیزهایی که اعلام شده، شما می‌تونید با کمک این بات و جمع کردن ستاره، هم تلگرامتون رو پرمیوم کنید و هم حتی پول در بیارید. از طریق فروش ارز. تفاوتی که استارز با سایر بات‌ها داره اینه که کاملن در اختیار تلگرامه و از این نظر می‌تونه ایمن و قابل اتکا باشه. بریم ببینیم چی می‌شه. :)) https://t.me/major/start?startapp=54788619
إظهار الكل...
Photo unavailableShow in Telegram
وقتی می‌خندی.
إظهار الكل...
زخم‌ها تسکین می‌یابند، و دست‌هایی را که برای تسکین آنها بالا آمده‌اند را فراموش نخواهند کرد.
إظهار الكل...
نوشته‌های این دختر رو واقعا دوست دارم. پیشنهادش می‌کنم بهتون حتما.
إظهار الكل...
«و آن حرف‌هایی را که برای تو نزدم، همه را گریه کردم.»
إظهار الكل...
همه‌چیز به یادگیری بستگی دارد عزیزدلم. این‌روزها چیزهای زیادی یاد گرفته‌ام و بیشتر از هرچیزی یاد گرفته‌ام که چطور می‌شود از غم و غصه نمرد و حتی زندگی کرد.
إظهار الكل...
کاش زندگی همونجایی که داشتیم توی کلاس نقاشی، نقاشی‌‌های زشت می‌کشیدیم و نوک مدادرنگی‌مون شکست، متوقف می‌شد. اینجوری لااقل قلب‌مون نمی‌شکست.
إظهار الكل...
درِ ورودی آپارتمان را که بستم، آقا رضا - خیاطِ همسایه - سرش را از مغازه‌ش کشید بیرون و اسمم را صدا زد و چیزی گفت که اصلن متوجه نشدم. با قیافه‌ای متعجب و گُنگ نگاه‌ش کردم و چیزی نگفتم. لبخند زد و دوباره پرسید «داری می‌ری رأی بدی؟» این‌بار فهمیدم سوالش را اما تعجب کرده بودم که چرا باید خیاطِ همسایه این سوال را از من بپرسد. جوابش را با «نه بابا! دارم می‌رم آرایشگاه» دادم و ناخودآگاه لبخند زدم. توی مسیر تازه یادم افتاده بود که امروز «انتصابات» است و قرار است مردمِ شریف گول بخورند و دو روز بعد بشوند اغتشاش‌گر و اوباش و خس و خاشاک. موهام را از ته زدم و توی راه میوه خریدم و تخمه و ماست موسیر. مزه جمع کرده بودم دورم بدون اینکه بخواهم چیزی بنوشم. ننوشیده همه چیز تلخ است، دیگر نخواستم آتش‌بیارِ این زهرماری بشوم. حالا روی تخت ولو شده‌ام و ماسه - پسرم - این‌ور دارد با دُم‌ش بازی می‌کند و منتظر مانده تا عصرانه‌اش را برایش ببرم. برخی باشرف‌ها(!) دارند می‌روند رای بدهند و من منتظر مانده‌ام تا چند دقیقه‌ی دیگر بازیِ آلمان با اسپانیا شروع شود و مزه بخورم بدون زهرماری. آخرِ شب بعضی چیزها عوض خواهد شد. معلوم نیست مردم آلمان خوشحال خواهند بود یا مردم اسپانیا. معلوم نیست ماسه راحت می‌خوابد یا قرار است من را هم بدخواب کند. معلوم نیست آقا رضا - خیاط همسایه - می‌رود رای بدهد یا نه. اما بعضی چیزها معلوم است. همیشه هم معلوم بوده. معلوم است که ظالم قرار است به ظلم‌هاش ادامه بدهد. حالا یا با خشونتی بیشتر یا با پاپیون و کراوات، یا دخترمان را بدون تذکر توی ون می‌اندازند یا سه بار تذکر می‌دهند و بعد توی ون می‌اندازند، یا مستقیم به مغز پسرمان شلیک می‌کنند یا به دست و پاهاش هم تیر می‌زنند. بعضی چیزها معلوم است. مثلن معلوم است که ما همیشه خس و خاشاک خواهیم ماند برای‌شان.
إظهار الكل...
Photo unavailableShow in Telegram
بین ما گیلک‌ها ضرب المثلی هست که قبلن‌ها وقتی می‌خواستن مارو مجبور به درس خوندن کنن زیاد استفاده می‌شد. از ما انکار بود و از اون‌ها اصرار. ما نمی‌خواستیم درس بخونیم و اون‌ها مجبورمون می‌کردن. و کاری که به اجبار انجام شه، اصیل نیست. یک جاهایی خسته می‌شدن و یا نتیجه‌ی اصرارشون رو که نامناسب می‌دیدن، می‌گفتن «سگِ زورازوری بَبوری شکار، هین بِه» که ترجمه‌اش به فارسی می‌شه «سگ رو به زور شکار ببری، همین می‌شه». اسنپ هم انگاری داره سگ‌ش رو به زور می‌بره به شکار.
إظهار الكل...
اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.