ARت
220
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
+57 kunlar
-230 kunlar
Post vaqtlarining boʻlagichi
Ma'lumot yuklanmoqda...
Find out who reads your channel
This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.Nashrni tahlil qilish
Postlar | Ko'rishlar | Ulashishlar | Ko'rish dinamikasi |
01 🎧 جستجوی موزیک در آهنگیفای | 40 | 4 | Loading... |
02 لرزهی خود را شنید که انگار استخوانهایش میترکند. نه ناگهان بلکه دمبهدم و یکنواخت و ریزریز میترکند. چیزی لای در نیمهباز او را میپایید که خودش و پاییدنش و وهم بودن یا نبودنش بر پشتش سنگینی میکرد. از آنجا نمیجنبید و در نیمهباز بود و کسی نه آنسوی و نه اینسوی و نه میان آن نبود و تنها یک سنگینی پاینده بر همهچیز موج میخورد.
—لنگ، ابراهیم گلستان
❚❚❚ | 64 | 3 | Loading... |
03 اگه میخواید «نیلوفرهای آبی» کلود مونه رو بهصورت آنلاین تماشا کنید از [اینجا] استفاده کنید.
«ناپلئون سوم در سال ۱۸۵۲ موزه اورانژری را برای نگهداری درختان مرکبات باغ تویلری در سرمای زمستان ساخت. این ساختمان توسط معمار فیرمن بورژوا ساختهشده است. قبل از اینکه موزه اورانژری ساخته شود، درختان در گالری لوور نگهداری میشدند.
اهدای نیلوفرهای آبی به موزه اورانژری در سال ۱۹۲۲ نهایی شد. مونه به همراه معمار کامیل لوفور در طراحی معماری کمک کرد. هشت تابلو، هرکدام دو متر ارتفاع و ۹۱ متر طول داشتند، در ۲ اتاق بیضیشکل قرار گرفتند. مونه همچنین برای دیدهشدن نقاشیها در نور طبیعی به نورگیر نیاز داشت...» | 81 | 0 | Loading... |
04 #Lana_Del_Rey
#Radio
در این ناتمامی زندگی
تنها چیزی که منجی آدمیست،
عشق است.
#شمس_لنگرودی
Channel: @heleichi_saeed | 100 | 2 | Loading... |
05 گذاشت پرتو نگاه آبیاش بر من ببارد، لحظهای دودل ماند، ساقهی ترد بازویش را باز و به سوی من دراز کرد، بدنش به پیش خم شد و باز بیدرنگ به حالت نخستین برگشت چون بوتهای که خوابانده باشی و تا رهایش کنی وضعیت طبیعیاش را بازیابد.
—در جستوجوی زمان ازدسترفته، مارسل پروست، ترجمهی مهدی سحابی
❚❚❚ | 126 | 4 | Loading... |
06 منوچهر آتشی
گلوگاهت را به من بسپار و دهانت را حلالم کن
میخواهم آواز زلالی بخوانم برای کهورهای دشتستان
[در آفتاب میروند فصلها، و عفها
گر میگیرند از عطش خویش و شعله
به هم هدیه میدهند]
گیسوانت را به من بسپار
میخواهم آواز تابداری بخوانم که سایه بیفکند بر وطنم
که ببارد
بر دانهای –که مثل دلم–
در عمق این جهنم سوزان پنهان است
[در آفتاب میروند آبها
در آفتاب مینشیند دشت
و بذرها
در خاکههای خاکستر میپوسند]
چشمانت را به من بسپار
میخواهم که خیس ببینم گیتی را
و خیس و سبز برویانم آتش را
از گورهای مشتعل سرگردان
[در آفتاب میوزد زمین
در آفتاب میوزد جهان
و آدمیان
در آفتاب به مسلخ میروند]
قلبت را به من بسپار
میخواهم دهل بکوبم
در این ظلمات آفتابی
میخواهم دهل بکوبم | 121 | 2 | Loading... |
07 میخواهم دهل بکوبم
منوچهر آتشی
گلوگاهت را به من بسپار و دهانت را حلالم کن
میخواهم آواز زلالی بخوانم برای کهورهای دشتستان
[در آفتاب میروند فصلها، و عفها
گر میگیرند از عطش خویش و شعله
به هم هدیه میدهند]
گیسوانت را به من بسپار
میخواهم آواز تابداری بخوانم که سایه بیفکند بر وطنم
که ببارد
بر دانهای –که مثل دلم–
در عمق این جهنم سوزان پنهان است
[در آفتاب میروند آبها
در آفتاب مینشیند دشت
و بذرها
در خاکههای خاکستر میپوسند]
چشمانت را به من بسپار
میخواهم که خیس ببینم گیتی را
و خیس و سبز برویانم آتش را
از گورهای مشتعل سرگردان
[در آفتاب میوزد زمین
در آفتاب میوزد جهان
و آدمیان
در آفتاب به مسلخ میروند]
قلبت را به من بسپار
میخواهم دهل بکوبم
در این ظلمات آفتابی
میخواهم دهل بکوبم | 1 | 0 | Loading... |
08 «هنگامِ آن است که تمامتِ نفرتم را به نعرهای بیپایان تُف کنم.»
در جدال با خاموشی
احمد شاملو
۲۰ تیرِ ۱۳۶۳ | 145 | 3 | Loading... |
09 #instrumental_music | 173 | 4 | Loading... |
10 Media files | 169 | 0 | Loading... |
11 درمیکشم
خنکایی به دم
که بازمانده برایم
از رنگ آسمان
خود را
خیالی میبینم
گذرا
—جوزپه اونگارتی | 190 | 1 | Loading... |
12 یک گل سرخ برای آنکه ببارد. پس از اینهمه سال، این آرزوی توست.
—رنه شار، ترجمهی حسین معصومی همدانی
❚❚❚ | 172 | 3 | Loading... |
13 راه مأواگاه نور کجاست؟ و مسکن کجا جوید تاریکی؟
تا آن را به کرانهایش برسانی، و راههای خانهی آن بدانی؟
بدانیاش، چونکه در آن هنگام زادی؟ یا چونکه شمار روزهای تو بسیار است؟
کتاب ایوب | 182 | 4 | Loading... |
14 🎧 جستجوی موزیک در آهنگیفای | 180 | 4 | Loading... |
15 من آرامم... چون مدتهاست که همهی زنها و مردها را دخترکان و پسرکان کوچولویی در نظر میگیرم که جسما بزرگ شدهاند و از درون، همهشان همان بچهاند؛ با همان احتمالات خطا و همانقدر میشود آنان را بابت شیطنتها و کوتاهیهایشان درک کرد و بخشید و برای جا زدنها و توقع داشتنها و از کوره در رفتنها به آنها حق داد و به وقت اندوه و خستگی در آغوششان گرفت.
طبیعیست که بچهها گاهی حسادت کنند، رقابت کنند، قهر کنند یا دنبال تلافی باشند. اما درکشان که کنی و به آنها که لبخند بزنی و با آنها که مهربان باشی، همه چیز یادشان میرود و دوباره کودک بیگناه و معصومی میشوند که فقط باید دوستش داشت و با او خوب رفتار کرد.
من خیلی وقت است همه را بخشیدهام و به همه حق دادهام و با همه مهربانترم. گاهی واقعا خشمگین و آزرده میشوم از کار آدمها، اما هر شب قبل از خواب به خودم یادآوری میکنم که حواست کجاست؟! اینها همان بچههای پنهان شده در جسمهای بزرگاند و دوباره قانع میشوم و دوباره لبخند میزنم و دوباره آرام میگیرم.
باید درست مثل یک بچه، آدمها را با تمام کاستیها و ضعفها و اشتباهاتشان پذیرفت و آنان را بخشید و دوست داشت و به آنان فرصت داد تا به نیمهی تاریک وجودشان غلبه کنند و با خودشان و با جهان و آدمها به صلح برسند. همهمان کودکانِ در کالبدهای بزرگیم و همهمان باید به صلح برسیم؛ با خودمان و با جهان و با آدمها...
#نرگس_صرافیان_طوفان | 1 | 0 | Loading... |
16 Blond Wearing Earrings, 1916. by Amedeo Modigliani | 178 | 0 | Loading... |
17 #موسیقی_بیکلام
#Diago_Hanada
#Solitude
و میگریَم اگر دو عاشق از کنارم بگذرند
آن لحظه که دستم میپرسد
کجاست آغوش دلبر من...
#عدنان_الصائغ
ترجمه: #سعید_هلیچی
Channel: @heleichi_saeed | 143 | 2 | Loading... |
18 “فرانسواز ساگان | 163 | 1 | Loading... |
19 #موسیقی_بیکلام
#Diago_Hanada
#Solitude
و میگریَم اگر دو عاشق از کنارم بگذرند
آن لحظه که دستم میپرسد
کجاست آغوش دلبر من...
#عدنان_الصائغ
ترجمه: #سعید_هلیچی
Channel: @heleichi_saeed | 11 | 0 | Loading... |
20 Media files | 183 | 0 | Loading... |
21 #film | 186 | 0 | Loading... |
22 🎥| فیلم « زندگی دیگران 2006»
📝| #زیرنویس_فارسی_چسبیده
📥| کیفیت 720p
♻️| لینک دانلود VIP [نیمبها] ⬅️ { کلیک کنید }
✂️ #بدون_سانسور❗️
🆔 @Movie_Pok | 188 | 2 | Loading... |
لرزهی خود را شنید که انگار استخوانهایش میترکند. نه ناگهان بلکه دمبهدم و یکنواخت و ریزریز میترکند. چیزی لای در نیمهباز او را میپایید که خودش و پاییدنش و وهم بودن یا نبودنش بر پشتش سنگینی میکرد. از آنجا نمیجنبید و در نیمهباز بود و کسی نه آنسوی و نه اینسوی و نه میان آن نبود و تنها یک سنگینی پاینده بر همهچیز موج میخورد.
—لنگ، ابراهیم گلستان
❚❚❚
Mohammad Reza Shajarian - 04 - Ro Sar Beneh Be Balin (128).mp35.27 MB
Repost from The Catcher in the Rye
Photo unavailableShow in Telegram
اگه میخواید «نیلوفرهای آبی» کلود مونه رو بهصورت آنلاین تماشا کنید از [اینجا] استفاده کنید.
«ناپلئون سوم در سال ۱۸۵۲ موزه اورانژری را برای نگهداری درختان مرکبات باغ تویلری در سرمای زمستان ساخت. این ساختمان توسط معمار فیرمن بورژوا ساختهشده است. قبل از اینکه موزه اورانژری ساخته شود، درختان در گالری لوور نگهداری میشدند. اهدای نیلوفرهای آبی به موزه اورانژری در سال ۱۹۲۲ نهایی شد. مونه به همراه معمار کامیل لوفور در طراحی معماری کمک کرد. هشت تابلو، هرکدام دو متر ارتفاع و ۹۱ متر طول داشتند، در ۲ اتاق بیضیشکل قرار گرفتند. مونه همچنین برای دیدهشدن نقاشیها در نور طبیعی به نورگیر نیاز داشت...»
#Lana_Del_Rey
#Radio
در این ناتمامی زندگی
تنها چیزی که منجی آدمیست،
عشق است.
#شمس_لنگرودی
Channel: @heleichi_saeed
08 Lana Del Rey - Radio.mp38.31 MB
گذاشت پرتو نگاه آبیاش بر من ببارد، لحظهای دودل ماند، ساقهی ترد بازویش را باز و به سوی من دراز کرد، بدنش به پیش خم شد و باز بیدرنگ به حالت نخستین برگشت چون بوتهای که خوابانده باشی و تا رهایش کنی وضعیت طبیعیاش را بازیابد.
—در جستوجوی زمان ازدسترفته، مارسل پروست، ترجمهی مهدی سحابی
❚❚❚
La chanson des vieux amants Melody Gardot.mp313.05 MB
منوچهر آتشی
گلوگاهت را به من بسپار و دهانت را حلالم کن
میخواهم آواز زلالی بخوانم برای کهورهای دشتستان
[در آفتاب میروند فصلها، و عفها
گر میگیرند از عطش خویش و شعله
به هم هدیه میدهند]
گیسوانت را به من بسپار
میخواهم آواز تابداری بخوانم که سایه بیفکند بر وطنم
که ببارد
بر دانهای –که مثل دلم–
در عمق این جهنم سوزان پنهان است
[در آفتاب میروند آبها
در آفتاب مینشیند دشت
و بذرها
در خاکههای خاکستر میپوسند]
چشمانت را به من بسپار
میخواهم که خیس ببینم گیتی را
و خیس و سبز برویانم آتش را
از گورهای مشتعل سرگردان
[در آفتاب میوزد زمین
در آفتاب میوزد جهان
و آدمیان
در آفتاب به مسلخ میروند]
قلبت را به من بسپار
میخواهم دهل بکوبم
در این ظلمات آفتابی
میخواهم دهل بکوبم
میخواهم دهل بکوبم
منوچهر آتشی
گلوگاهت را به من بسپار و دهانت را حلالم کن
میخواهم آواز زلالی بخوانم برای کهورهای دشتستان
[در آفتاب میروند فصلها، و عفها
گر میگیرند از عطش خویش و شعله
به هم هدیه میدهند]
گیسوانت را به من بسپار
میخواهم آواز تابداری بخوانم که سایه بیفکند بر وطنم
که ببارد
بر دانهای –که مثل دلم–
در عمق این جهنم سوزان پنهان است
[در آفتاب میروند آبها
در آفتاب مینشیند دشت
و بذرها
در خاکههای خاکستر میپوسند]
چشمانت را به من بسپار
میخواهم که خیس ببینم گیتی را
و خیس و سبز برویانم آتش را
از گورهای مشتعل سرگردان
[در آفتاب میوزد زمین
در آفتاب میوزد جهان
و آدمیان
در آفتاب به مسلخ میروند]
قلبت را به من بسپار
میخواهم دهل بکوبم
در این ظلمات آفتابی
میخواهم دهل بکوبم
(چه تلخ است این سیب! (شعرهای ۶۹ تا آغاز ۷۲
Discover and share books you love on Goodreads.
«هنگامِ آن است که تمامتِ نفرتم را به نعرهای بیپایان تُف کنم.»
در جدال با خاموشی
احمد شاملو
۲۰ تیرِ ۱۳۶۳
احمد شاملو - در جدال با خاموشی.mp36.40 MB
#instrumental_music
Joaquín_Rodrigo_Concierto_de_Aranjuez_II_Adagio_Ft_Paco_d.mp326.62 MB