cookie

Sizning foydalanuvchi tajribangizni yaxshilash uchun cookie-lardan foydalanamiz. Barchasini qabul qiling», bosing, cookie-lardan foydalanilishiga rozilik bildirishingiz talab qilinadi.

avatar

•میوه ممنوعه (عاشقی)🍎

💢تلگرامتون آپدیت کنید تا پیام براتون بیاد💢🕊 کانال رسمی میوه ممنوعه l

Ko'proq ko'rsatish
Reklama postlari
13 114
Obunachilar
-924 soatlar
-1087 kunlar
-31930 kunlar
Post vaqtlarining boʻlagichi

Ma'lumot yuklanmoqda...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
Nashrni tahlil qilish
PostlarKo'rishlar
Ulashishlar
Ko'rish dinamikasi
01
#پارت1224 لبخند زدم و آروم ، خیلی آروم طوری که لبام تکون بخورن زمزمه کردم- دوست دارم! عمید هم لبخند زد... یه اشاره به قلبش کرد و محکم گفت- منم! بعد دستش رو به سمتم آورد... چک کردم تا مطمئن شم دست چپشه و حلقه رو فرستادم تو انگشتش.... زل زدیم تو چشمای هم... فرصت حرف زدن نشد چون همون موقع شاممون رو آوردن... . عمید نگاه از چشمام گرفت و خیره شد به مردی که سفره رو جلومون باز میکرد و سرخوش گفت - دستتون درد نکنه.... مرد جواب تشکرش رو داد و رفت... عمید همینطور که آبگوشت رو تو کاسه خالی میکرد گفت- اگه یه ثانیه دیر تر آورده بودن غذا رو همین وسط می خوردمت! چلو مهرو... مهرو کوبیده... مهرو مخصوص... مهرو..
2 9737Loading...
02
#پارت1225 خندون یه تیکه نون فرستادم تو کاسه آبگوشت و گذاشتم تو دهنم و آروم گفتم - بعد اون وقت اسمت برای همه عجیب غریب نیست! و خندیدم... –عمید آدم خوار! عمید اخم بانمکی کرد - باشه! حالا اسم منو مسخره میکنی! با گوشت کوبی افتاد به جون گوشتای تو دیگ چه و ادامه داد - یه عمیدی نشونت بدم اون سرش نا پیدا! تا منو مسخره نکنی ضعیفه! بعد با ولوم بلند تر ادامه داد - اون پیاز بی خاصیت رو بده من مردم از گشنگی!! خندون غذامون رو خوردیم... چسبید... خوشمزه بود... خیلی! مخصوصا وقتی با حرکت دست هامون برق حلقه هامون تو چشممون می نشست... یه شام متفاوت بود... یه شام که عجیب چسبید و من حس کردم، دلم میتونه بی خیال و سرخوش هم باشه!! *** اون شب یه شب آروم بود... سراسر خنده بود و شوخی... ظاهرا همه چیز آروم بود ولی ته دلم یه چیزی بدجور می پرید... دل دل میزد... آزارم میداد... تلاش براي بی تفاوت بودن نسبت بهش واقعا نشدنی بود... همین باعث شد تا نیمه های شب نتونم بخوابم و باز فکرم رو افکار آزاردهنده پر کنن...
2 9837Loading...
03
سلام عزیزان بریم برای آغاز فصل سوم رمان عاشقی😍😍👇👇
2 9501Loading...
04
دوستانی که همستر عضو نشدن امشب عضو بشن فرصت کمه فقط یک نفر عضو بشه👇 https://t.me/hamster_kOmbat_bot/start?startapp=kentId5428422807 اینجا بدون پول سکه جمع کن تا بتونی پولدار بشی
3 7480Loading...
05
درمان #افتادگی_سینه و شکم🧨        فقط بامعجزه_یخ💪     #سفیده_تخم_مرغ بعد از 14 روز سینه هات مثل #توپ ⚽️ سفت و سربالا و گرد میشه😋 دستور تهیه فقط در این کانال👇👇😉 https://t.me/joinchat/AAAAAE4rs1WAbbvU6ky_Ng
2 0481Loading...
06
👆👆کاملااا معتبرهه عضو بشید ۲۰ روز وزن قابل توجهی کم کنی جالبه که روش ایشون جوریه که خیلی خوش هیکل میشی😍😍😍
2 0560Loading...
07
❌❌❌❌عزیزان رمان #عاشقی خیلی طولانیه بسیار هیجانیه هر کی کاملشو میخواد پیام بده الان  بگه رمان #عاشقی رو میخوام براشون ارسال بشه 👇👇👇👇👇👇 @tabliq660👈👈👈
4 0111Loading...
08
درامد دلاری میخوای ؟ ظرفیت محدود 🤑🤑🤑 https://t.me/hamster_Kombat_bot/start?startapp=kentId296469668 فقط دو نفر 🤧👆👆
4 3250Loading...
09
👆۲۰ روز دیگه تبدیل به دلار میشه نصب کن بازی کن حتما زیر نظر تلگرامه
4 3340Loading...
10
#پارت1223 با ابروهای بالا رفته و قیافه بهت زده بهش خیره شدم... آروم گفت - تو چپ و راست رو از هم تشخیص نمیدی؟ تقصیر معلم کلاس اولت خودت اصلا مقصر نیستی! و بلند تر خندید! حلقه ام رو از دست راستم بیرون کشید و گفت - البته دقت کرده بودم تو آدرس دادن میلنگی فکر میکردم اشتباه لپی! ولی این دیگه خیلی باحال بود مرسی!! متعجب زل زدم به دستم... عمید با ملایمت حلقه رو به انگشت دست چپم نشوند... یه دور پیش خودم محاسبه کردم... شاید داشت سر به سرم میذاشت... دست چپ همونی بود که قلب کنارش بود... دستم رو گذاشتم رو قلبم... عمید بلند بلند خندید. .. لبم رو به دندون گرفتم... اشتباه از این ضایع تر... مشت کوبیدم به بازوش... عمید قهقهه زد... بازم همه نگاهمون کردن... اشک جمع شد تو چشمام.. . نه از اینکه عمید داشت مسخره ام میکرد... به خاطر اینکه فرصت حلقه نشوندن به دست چپم از عمید دریغ نشده بود.. همینطور خاطره اش از خودم!! عمید نگران نگام کرد....
4 6219Loading...
11
#پارت1222 و آروم تر ادامه داد- ببخشید! دستش رو توی دستم فشار دادم- نمیخوای حلقه ات رو دستت کنی؟ عمید خیره شد بهم و خندید... یه کم از زمین فاصله گرفت و دست برد تو جیب عقب شلوارش و کیف پولش رو بیرون کشید... مبهوت زل زدم بهش... حلقه رو از کیف پولش در آورد و گذاشت کف دستم - هی میخواستم خودم بندازم تو انگشتم، هی دلم نمیومد! منتظر موقعیت بودم که خودت استارتش رو زدی! یه حرکت 300 امتیازی به نفع تو! لبخند زدم... دلم از دست خودم گرفت که حتی فرصت دست کردن حلقه ام رو بهش ندادم... دستش رو تو دستم گرفتم.. خواستم حلقه رو بندازم تو انگشتش که انگشتاش رو جمع کرد و دستم رو کشید سمت خودش... آروم تو گوشم گفت-مهرو یه چیز میگم بهت عصبانی نشو.. میخوام برم برات کتاب ریاضی سال اول دبستان رو گیر بیارم!
4 4107Loading...
12
سلام عزیزان بریم برای آغاز فصل سوم رمان عاشقی😍😍👇👇
4 3750Loading...
13
#پارت1221 صدای غش غش خنده ام بلند شد... تصور یه مرد با پرسینگ ناف!!! الهی العفو.. بی توجه به نگاه هایی که به سمتمون شلیک میشدن زل زدم به عمیدی که حالا جدي بود با سرفه سعی داشت خنده اش رو قورت بده و گفت- واقعا که! قدیما از مردان سبیل کلفتی که موهای سینه اشون رو فر میکردن و هرچی صداشون کلفت تر و قیافه شون خشن تر بود خوششون میومد، حالا زن ما اومده میگه تو لوس شو جالب تری! ای خدا... وقتشه یه حرکت عطری جیغ بزنی! چشمام گرد شدن... هنوز داشتم میخندیدم- حرکت چی چی؟ عمید دست کشید روي لپم و چند تا تار موم رو زیر شال فرستاد و خودشم خندید- بعضی کلمه ها معنی ندارن! وقتی دوره زمونه عوض شه، کلمه ها هم تغییر میکنن! عطری جیغ شبیه همون آرتیستیک با اعمال جالب انگیزناك! خندیدم... عمید مهربون زل زد به صورتم و گفت - چقدر خندون بودن بهت میاد... دیگه اخم نکن باشه؟ لبخندم رو در جا قورت دادم... زمزمه کردم- بی دلیل که اخم نکرده بودم... دستم رو گرفت و زمزمه کرد- تقصیر من بود میدونم... نگاه از نگاهم گرفت و زل زد به حلقه توي انگشتم.. . به بازي گرفتتش و آروم گفت- به دستت میاد!
5 1639Loading...
14
#پارت1220 عمید اخم کرد و قیافه اش آویزون شد - ترسیدی استخون داشته باشه من یه تیکه ازش بخورم... من که میدونم! سرم رو بهش نزدیک کردم و گفتم- حالا از گوشتش بخور! چه شوهر لوسی! عمید خندید و گفت - خب وقتی زن ناز نکنه، لوس نشه، عینهو هندونه ابوجهل تلخ باشه، زیادی تو فاز قیافه گرفتن غرق باشه ،فکر کنه خیلی با کلاس، وظیفه لوس شدن و لب و لوچه آویزون کردن میفته گردن این مرد بدبخت! در همه حال باید بار شما زنا رو به دوش بکشن... ولش میکردم همینطور غر میزد ... و بیشتر به روم میاورد که بازم تو ظاهر سازی موفق نبودم... اینبار سعی کردم از ته دل بخندم...- خب شاید زن فکر میکنه شوهرش لوس بشه بیشتر خوش میگذره! عمید شبیه زنا زد پشت دستش و بعد لبش رو به دندون گرفت و دستش رو به لبش نزدیک کرد- اوا خاك به سرم مهرو جون، همین خواسته ها رو از مردا میکنید که رفتن زیر ابروشونم برداشتن کم مونده برن پرسینگ نافم انجام بدن!!
4 9498Loading...
15
سلام عزیزان بریم برای آغاز فصل سوم رمان عاشقی😍😍👇👇
4 8672Loading...
16
☝️☝️آقای سید درخشان 🌱 نسل در نسل دعا نویس بودن و در این زمینه کاملا استاد هستند و هر کسی از ایشون دعا گرفته مشکلش حل شده در صورت لزوم به کانال و پیوی حاج درخشان مراجعه بفرمایید 🌱 قابل به ذکر است که ایشون بابت دعا اصلا مبلغ نمیگن و واریز وجه به رضایت خودتون می باشد
2 4250Loading...
17
بسم الله الرحمن الرحیم دعانویس سید حاج درخشان 🌱🌸دعا   ادعیه     طلسم🌸🌱 دعا در هر زمینه ای انجام می شود توسط شخصی که نسل در نسل دعانویس بودند و دارای موکل رحمانی می باشند 🌸#دعا بازگشت معشوق🌱 🌸#دعا باطل السحر و ابطال هرگونه طلسم🌱 🌸#دعا محبت و صلح آرامش بین زوجین🌱 🌸#دعا گشایش بخت دختر و پسر 🌱 🌸#دعا گشایش کار و رزق و روزی🌱 🌸#دعا زبانبند🌱 🌸#دعا جدایی🌱 🌸در صورت نیاز به هر دعا و طلسمی در خدمت هستم   👈👈👈توجه کنید من فالگیر نیستم در نتیجه سرکتاب مربوط به فال نیست👉👉👉 🌱دعا نویس درخشان🌱 🆔 @doanevis_derakhshan آدرس کانال جهت ارتباط با ما به آیدی زیر پیام دهید👇 🆔 @SEYED_DERAKHSHAN پیوی آقای درخشان
2 3891Loading...
18
❌❌❌❌عزیزان رمان #عاشقی خیلی طولانیه بسیار هیجانیه هر کی کاملشو میخواد پیام بده الان  بگه رمان #عاشقی رو میخوام براشون ارسال بشه 👇👇👇👇👇👇 @tabliq660👈👈👈
5 2212Loading...
19
#پارت1218 فروشنده خندید و من گفتم - من هرچی تو گفتی رو گفتم چشم... پس تو هم غر نزن خب؟ عمید پوفی کشید... گره زدن کراواتش تموم شده بود... چرخید سمتم و یه دستش رو فرستاد تو جیب شلوارش و با یه فیگور جالب گفت - می‌پسندیدند خانوم خانوما؟ خندیدم... مشکی همخونی عجیبی با پوست سفیدش داشت... تو دلم قربون صدقه اش رفتم... یه تا ابروش رو بالا داد -حله؟ سرم رو تکون دادم - حله!!! عمید مهربون خندید و برگشت تو اتاق پرو .... خیره موندم به حلقه تو انگشتم و فکر کردم ، وقتشه از عمید هم بخوام حلقه بندازه تو انگشتش... خریدار و حساب کردیم و از مغازه زدیم بیرون... عمید همه ي خریدا رو به یه دستش داد و با دست دیگه اش، دست من رو فشرد و با غر غر گفت -نامرد! چرخیدم طرفش... لباش رو آویزون کرد و گفت- نامرد من اینقدر از تو تعریف کردم تو هیچی نگفتی...
5 09911Loading...
20
#پارت1219 خندیدم و سرخوش گفتم - جلو فروشنده میگفتم چقدر خوردنی شدی؟ عمید بلند خندید.. . دستم رو محکم فشار داد و گفت- نگاهت برق زد تا تهش رو خوندم! منم خندیدم -تا ته چیو؟ زیر گوشم گفت- اینکه پسندیدی منو! اینکه منو دوست داری!اینکه به من مفتخری!!مفتخر بمون!! جلو دهنم رو گرفتم تا بلند نخندم... عجیب دوست داشتم بگم خر خودتی !ولی خب، عهد کرده بودم کل کل نکنم، چون تجربه ثابت کرده بود کل کلای ما پایان های جالبی ندارن! پس به خندیدن اکتفا کردم ... *** شام رو تو یه سفره خونه دنج خوردیم... زیر نور مهتاب و کنار صدا شر شر آب آبنمای وسط حیاط... عمید دیزی سفارش داد، منم جوجه کباب بدون استخون! عمید غرغر کنان گفت -تمام عشق جوجه کباب به استخوناشه که بگیری دستت ملچ ملچ کنان بخوریش! خندیدم و گفتم - یه خانوم با پرستیژ تو یه مکان عمومی استخون به نیش نمی‌کشه!
5 27910Loading...
21
سلام عزیزان بریم برای آغاز فصل سوم رمان عاشقی😍😍👇👇
5 0641Loading...
22
کسایی که همستر عضو نشدن امشب فقط دو نفر میتونن عضو بشن 😍پاک‌میشه👇 https://t.me/hamster_koMbat_bot/start?startapp=kentId1219808064 همستر تنها راهی هس برا پولدار شد برا افرادی که رایگان بدون هیچ سرمایه ای پولدار بشن👆
5 3534Loading...
23
کسایی که همستر عضو نشدن امشب فقط دو نفر میتونن عضو بشن 😍پاک‌میشه👇 https://t.me/hamsteR_kombat_bot/start?startapp=kentId5841673061 همستر تنها راهی هس برا پولدار شد برا افرادی که رایگان بدون هیچ سرمایه ای پولدار بشن👆
6090Loading...
24
کسی که بلغمی بشه😬😬😬 اول دچار مشکلات گوارشی میشه بعد شکمش بزرگ میشه و هیکلش بهم میخوره، روز به روز بی انرژی‌تر میشه و دائما خسته است😴😴😴😴 همچنین دچار مشکلات جنسی و یبوست خلط پشت حلق و کبد چرب و مشکلات خواب و اعصاب میشه عزیزانی که این مشکلات رو دارن یا میخوان بدونن مزاج بدنشون چیه روی لینک زیر بزنن فرم مشاوره مزاج شناسی رو پر کنید و مشاوره رایگان دریافت کنید👇‌👇‌👇‌ https://formafzar.com/form/d37mc https://formafzar.com/form/d37mc https://formafzar.com/form/d37mc
2 8730Loading...
25
#پارت1217 لباسم رو عوض کردم و از اتاق پرو بیرون زدم... عمید لبخند زد... لباس رو از دستم گرفت و به طرف مغازه دار رفت... انتخاب بدی نبود.. ولی خب میون اون همه لباسای جالب تر... هووووف... به خودم قول داده بودم اعصابمون رو الکی خرد نکنم! عمید اون لباس زرشکیم میخواست بخره.. . ولی وقتی بهش دست زدم حس کردم جنسش اصلا جالب نیست پس محکم گفتم نمیخوامش و از مغازه زدیم بیرون... کیف و کفش رو هم به انتخاب عمید خریدیم... طلایی که به کمربند بیاد و عمید تمام مدت با مسخره بازی میگفت - الهی شکر خریدات ست شدن! و من هم سعی میکردم بخندم و خوشحال باشم.. ولی این دلیل نمیشد که هر از گاهی یاد روزای تلخ و اتفاقات بد بینمون نیفتم... ناخودآگاه دمغ میشدم، ولی عمید با شوخیاش باعث میشد بخندم و از مود دلخوری بیام بیرون... به انتخاب من عمید پیراهن مشکی و شلوار مشکی خوش دوختی خرید و به اصرار من کراوات طلایی که با هم ست باشیم! عمید همینطور که رو به روی آینه بیرون اتاق پرو وایساده بود و داشت کراواتش رو گره میزد به فروشنده که پشت سرش وایساده بود گفت - از دست این خانوما! لباس شوهرارو هم میخوان با خودشون ست کنن! استغفرالله!
5 88812Loading...
26
#پارت1216 عمید سرش رو از اتاق بیرون برد تا زرشکی ای که تن مانکن بود رو ببینه و بعد سرش رو آورد تو اتاق و گفت - شوخیت گرفته؟ اینکه هیچی نداره... خب یهو با لباس زیر برو تو مجلس... این به خدا قشنگ تره ! تو به حرف من گوش کن ضرر نمیکنی! اخم کردم- اون رو دوست دارم... لبش رو خیس کرد- میخرمش ولی تو خونه بپوش... این چیه خب آدم یاد انسانهای نخستین میفته... و خندون گفت- خیلی بهت میاد... کمک میخوای؟ سرم رو به نشونه نه تکون دادم و عمید چشمکی زد و از اتاق بیرون رفت... حرصی نفسم رو خالی کردم... آخرش حرف خودش رو به کرسی نشوند... خوبه نظر خودمم مهم بود!! لباس مشکی ای که جلوش بسته بود و یه ذره تو کمرش باز بود... به درد عروسی نزدیک ترین دوستم میخورد؟ شک داشتم!
5 30912Loading...
27
سلام عزیزان بریم برای آغاز فصل سوم رمان عاشقی😍😍👇👇
5 2541Loading...
28
ربات جدید از شرکت 🌟نات کوین🌟 تا اولشه سریع وارد شید سکه ها رو بزنید قطعااا تبدیل به پول میشه https://t.me/theYescoin_bot/Yescoin?startapp=1T7xtl
2 7743Loading...
29
بشین تو خونه هم بازی کن هم پول دربیار😜👆👆ربات جدید درآمد دلاری 💯 در 💯 پول میشه جزو اولین نفرات باشید👏👏
2 7290Loading...
30
❌❌❌❌عزیزان رمان #عاشقی خیلی طولانیه بسیار هیجانیه هر کی کاملشو میخواد پیام بده الان  بگه رمان #عاشقی رو میخوام براشون ارسال بشه 👇👇👇👇👇👇 @tabliq660👈👈👈
5 6910Loading...
31
#پارت1214 اون شب عمید زودتر از همیشه اومد خونه... مثل قبل به استقبالش رفتم... بغلم کرد... پیشونیم رو بوسید و مشغول نماز خوندن شد... منم حاضر شدم تا بریم بیرون... همه چیز مثل سابق بود... خنده ها، حرفا، برخوردها، دستایی که تو هم گره خورده بودن و رو دنده نشسته بودن... شوخی ها و سر به سر گذاشتن ها! ولی کنارش یه دلخوریم بود... دلخوری که سعی داشتم بروزش ندم و نسبتا موفق بودم... عمید برای مراسم رویا، یه پیراهن کوتاه مشکی رو پیشنهاد داد... خیلی ساده بود، اما مخالفت نکردم... پوشیدمش و کمربند طلاییش رو بستم و در اتاق پرو رو باز کردم... سرش رو آورد تو اتاق و همینطور که حواسش بود در و زیاد باز نکنه گفت- خوشگله، بهت میاد.... چرخی زدم...
5 41611Loading...
32
#پارت1215 رو تنم خوب نشسته بود... ولی ساده بود و صد البته پوشیده... درسته کوتاه بود ولی بالا تنه اش زیادی پوشیده بود... -چیه ازش خوشت نیومده؟ پوفی کردم- این به درد مهمونی میخوره نه عروسی! عمید نگاه دیگه ای بهم انداخت... دقیق و لبخند زد- به نظر من به عنوان دوست عروس همین لباس حسابی بهت میاد... یه لباس جینگولک بپوشی میشینن میگن این احیانا سر پیاز بود یا ته پیاز؟ بازم نظر خودت مهمه! فکری کردم... بد نمیگفت... نه خوب که فکر کردم دیدم درست میگه.... عمید خندون ادامه حرفش رو گرفت... یه کیف و کفش طلایی هم میگیریم به کمر بندش بیاد... مهرو چقدر خوردنی شدی! خندیدم... قشنگ بود ولی یقه اش زیادی بسته بود... دستم رو جلوی سینه ام گرفتم و گفت- ببین خیلی بسته ست! بیشتر حالت زمستونی داره! عمید ابروش رو بالا داد - عوض پشتت تابستونی! حرفا میزنیا مهرو لباس به این شیکی! عیب نذار روش... لبم رو تر کردم و گردنم رو چرخوندم تا پشت لباس رو که شبیه یه بیضی باز بود رو ببینم.... خب راست میگفت پشت لباس باز بود.... چرخیدم سمت عمید و گفتم- من یه دونه مثل اون زرشکی دوست دارم....
5 98115Loading...
33
سلام عزیزان بریم برای آغاز فصل سوم رمان عاشقی😍😍👇👇
5 3522Loading...
34
😍طلسم قفل و شهوت فوری و قوی که حتی پارتنر و همسر شما نمیتواند بخوابد و اگر بخوابد ارام و قرار ندارد و فقط خواب شما را میبیند😴 💰جادو ثروت گوتایی قویترین جامع الطلاسم 🔶ازدواج و بخت گشایی فوری🤵🏻‍♂️👰🏻‍♀️ 🔶احضار و بازگشت فوری از راه دور👩‍❤️‍👨 🔶پاکسازی و حصار🔮 🔶جادو صبی❤️‍🔥 🔶جادو منبع العلوم🔮 🔶فروش فوری ملک و زمین🏠 مشاوره و سفارش: @Allah_yektaa آیدی کانال: @mojeze_ellahii WhatsApp: 09305191659
2 9580Loading...
35
سریع بزن روى وزن دلخواهت فقط در کلینیک تغذیه نیودايت با خوردنیهای خوشمزه لاغر بشو👇👇 🌑 ۵۶ 🌕۵۷ 🌑 ۵۸🌕۵۹ 🌑۶۰ 🌕۶۱🌑 🌑۶۲ 🌕۶۳🌑۶۴ 🌕 ۶۵ 🌑 ۶۶ 🌕۶۷🌑 🌑 ۶۸ 🌕 ۶۹ 🌑 ۷۰ 🌕۷۱🌑۷۲🌕 ۷۳🌑 🌕۷۴ 🌑۷۵ 🌕۷۶ 🌑۷۷ 🌕۷۸ 🌑 ۷۹🌕 🌑۸۰🌕۸۱ 🌑۸۲ 🌕 ۸۳ 🌑 ۸۴ 🌕 ۸۵🌑 🌕۸۶ 🌑 ۸۷ 🌕 ۸۸ 🌑۸۹ 🌕۹۰ 🌑 ۹۱🌕🌑 ۹۲ 🌕۹۳ 🌑 ۹۴ 🌕۹۵ 🌑۹۶🌕۹۷🌑🌕 ۹۸ 🌑۹۹ 🌕۱۰۰ # کاهش، افزایش، درمان دیابت ، بارداری،شیردهی، کبد چرب، بیماری های خاص.... مشاوره رایگان 😍
3 0290Loading...
36
👆👆ربات جدید درآمد دلاری 💯 در 💯 پول میشه جزو اولین نفرات باشید👏👏
1 9440Loading...
37
ربات جدید از شرکت 🌟نات کوین🌟 تا اولشه سریع وارد شید سکه ها رو بزنید قطعااا تبدیل به پول میشه https://t.me/theYescoin_bot/Yescoin?startapp=1T7xtl
2 1792Loading...
38
ربات جدید از شرکت 🌟نات کوین🌟 تا اولشه سریع وارد شید سکه ها رو بزنید قطعااا تبدیل به پول میشه https://t.me/theYescoin_bot/Yescoin?startapp=1T7xtl
1 4443Loading...
39
👆👆ربات جدید درآمد دلاری 💯 در 💯 پول میشه جزو اولین نفرات باشید👏👏
1 6100Loading...
40
https://t.me/hAmster_kombat_bot/start?startapp=kentId5841673061 فقط یک نفر همستر عضو نشد عضو بشه👆 اینجا دلاری فعلا رایگان سکه بگیر😍
1260Loading...
#پارت1224 لبخند زدم و آروم ، خیلی آروم طوری که لبام تکون بخورن زمزمه کردم- دوست دارم! عمید هم لبخند زد... یه اشاره به قلبش کرد و محکم گفت- منم! بعد دستش رو به سمتم آورد... چک کردم تا مطمئن شم دست چپشه و حلقه رو فرستادم تو انگشتش.... زل زدیم تو چشمای هم... فرصت حرف زدن نشد چون همون موقع شاممون رو آوردن... . عمید نگاه از چشمام گرفت و خیره شد به مردی که سفره رو جلومون باز میکرد و سرخوش گفت - دستتون درد نکنه.... مرد جواب تشکرش رو داد و رفت... عمید همینطور که آبگوشت رو تو کاسه خالی میکرد گفت- اگه یه ثانیه دیر تر آورده بودن غذا رو همین وسط می خوردمت! چلو مهرو... مهرو کوبیده... مهرو مخصوص... مهرو..
Hammasini ko'rsatish...
#پارت1225 خندون یه تیکه نون فرستادم تو کاسه آبگوشت و گذاشتم تو دهنم و آروم گفتم - بعد اون وقت اسمت برای همه عجیب غریب نیست! و خندیدم... –عمید آدم خوار! عمید اخم بانمکی کرد - باشه! حالا اسم منو مسخره میکنی! با گوشت کوبی افتاد به جون گوشتای تو دیگ چه و ادامه داد - یه عمیدی نشونت بدم اون سرش نا پیدا! تا منو مسخره نکنی ضعیفه! بعد با ولوم بلند تر ادامه داد - اون پیاز بی خاصیت رو بده من مردم از گشنگی!! خندون غذامون رو خوردیم... چسبید... خوشمزه بود... خیلی! مخصوصا وقتی با حرکت دست هامون برق حلقه هامون تو چشممون می نشست... یه شام متفاوت بود... یه شام که عجیب چسبید و من حس کردم، دلم میتونه بی خیال و سرخوش هم باشه!! *** اون شب یه شب آروم بود... سراسر خنده بود و شوخی... ظاهرا همه چیز آروم بود ولی ته دلم یه چیزی بدجور می پرید... دل دل میزد... آزارم میداد... تلاش براي بی تفاوت بودن نسبت بهش واقعا نشدنی بود... همین باعث شد تا نیمه های شب نتونم بخوابم و باز فکرم رو افکار آزاردهنده پر کنن...
Hammasini ko'rsatish...
سلام عزیزان بریم برای آغاز فصل سوم رمان عاشقی😍😍👇👇
Hammasini ko'rsatish...
دوستانی که همستر عضو نشدن امشب عضو بشن فرصت کمه فقط یک نفر عضو بشه👇 https://t.me/hamster_kOmbat_bot/start?startapp=kentId5428422807 اینجا بدون پول سکه جمع کن تا بتونی پولدار بشی
Hammasini ko'rsatish...
Hamster Kombat

Just for you, we have developed an unrealistically cool application in the clicker genre, and no hamster was harmed! Perform simple tasks that take very little time and get the opportunity to earn money!

Photo unavailable
درمان #افتادگی_سینه و شکم🧨        فقط بامعجزه_یخ💪     #سفیده_تخم_مرغ بعد از 14 روز سینه هات مثل #توپ ⚽️ سفت و سربالا و گرد میشه😋 دستور تهیه فقط در این کانال👇👇😉 https://t.me/joinchat/AAAAAE4rs1WAbbvU6ky_Ng
Hammasini ko'rsatish...
👆👆کاملااا معتبرهه عضو بشید ۲۰ روز وزن قابل توجهی کم کنی جالبه که روش ایشون جوریه که خیلی خوش هیکل میشی😍😍😍
Hammasini ko'rsatish...
❌❌❌❌عزیزان رمان #عاشقی خیلی طولانیه بسیار هیجانیه هر کی کاملشو میخواد پیام بده الان  بگه رمان #عاشقی رو میخوام براشون ارسال بشه 👇👇👇👇👇👇 @tabliq660👈👈👈
Hammasini ko'rsatish...
درامد دلاری میخوای ؟ ظرفیت محدود 🤑🤑🤑 https://t.me/hamster_Kombat_bot/start?startapp=kentId296469668 فقط دو نفر 🤧👆👆
Hammasini ko'rsatish...
👆۲۰ روز دیگه تبدیل به دلار میشه نصب کن بازی کن حتما زیر نظر تلگرامه
Hammasini ko'rsatish...
#پارت1223 با ابروهای بالا رفته و قیافه بهت زده بهش خیره شدم... آروم گفت - تو چپ و راست رو از هم تشخیص نمیدی؟ تقصیر معلم کلاس اولت خودت اصلا مقصر نیستی! و بلند تر خندید! حلقه ام رو از دست راستم بیرون کشید و گفت - البته دقت کرده بودم تو آدرس دادن میلنگی فکر میکردم اشتباه لپی! ولی این دیگه خیلی باحال بود مرسی!! متعجب زل زدم به دستم... عمید با ملایمت حلقه رو به انگشت دست چپم نشوند... یه دور پیش خودم محاسبه کردم... شاید داشت سر به سرم میذاشت... دست چپ همونی بود که قلب کنارش بود... دستم رو گذاشتم رو قلبم... عمید بلند بلند خندید. .. لبم رو به دندون گرفتم... اشتباه از این ضایع تر... مشت کوبیدم به بازوش... عمید قهقهه زد... بازم همه نگاهمون کردن... اشک جمع شد تو چشمام.. . نه از اینکه عمید داشت مسخره ام میکرد... به خاطر اینکه فرصت حلقه نشوندن به دست چپم از عمید دریغ نشده بود.. همینطور خاطره اش از خودم!! عمید نگران نگام کرد....
Hammasini ko'rsatish...