☕️کافه شعر☕️
360
Obunachilar
Ma'lumot yo'q24 soatlar
-17 kunlar
Ma'lumot yo'q30 kunlar
- Kanalning o'sishi
- Post qamrovi
- ER - jalb qilish nisbati
Ma'lumot yuklanmoqda...
Obunachilar o'sish tezligi
Ma'lumot yuklanmoqda...
یه عادت بدی که دارم،
خیلی زیاد همه چیو جدی میگیرم.
به تک تک کلمه ها فکر میکنم.
به اینکه چطوری تو جمله قرار گرفتن...
حتی به نحوه ی گفتنشون.
مثلا من،
دوستت دارم رو بیشتر از دوسِت دارم، میپسندم.
گفتن شبِت بخیر برام قشنگ تر از شب بخیره.
یا مراقبت کن رو ترجیح میدم به مراقبِ خودت باش.
به ری اکشن آدما فکر میکنم.
به نحوه صحبت کردنشون...
اینکه چطوری جمله هارو کنار هم قرار میدن...
به معنی پشت کلمات...
همیشه از این زیاد دقت کردن و جدی گرفتن آسیب دیدم.
چون آدما جدی نیستن.
حرفاشون صرفا احساسات اون لحظشونه.
فهمیدم که میتونن شب یه چیزی بگن و صبح یه چیز دیگه.
میتونن تو چشمات نگاه کنن و از آینده بگن،
دو ساعت بعدش کاری کنن که مجبور باشی اون آینده رو تنهایی بسازی...
فهمیدم کلمه ها اونقدری که برای من جدی و مهمن، برای بقیه نیستن...
اونقدری که من فکر میکنم چی بگم بقیه فکر نمیکنن...
نمیدونم رفتار من اشتباهه یا اونا
اما حداقل اگه حرفی بزنم،
بیست سالِ بعد هم رو حرفم میمونم.
اگه گفتم از یه نفر خوشم نمیاد،
مطمئنم که اون آدم حداقل برای من، آدم جالبی نیست و نمیتونه باشه.
اگه گفتم خوشم میاد،
مطمئنم به اندازه کافی لایق دوست داشتن و عشق بوده که گفتم...
حتی اگه زمان همه چیو تغییر بده احساسات من تغییر نمیکنن.
درواقع کلمات برای من جِدین...
من با کلمه ها رویا میسازم...
شاید برای همینه که زیاد فکر میکنم!
در این مصیبتِ بسیار و شادمانیِ کم،
به دردِ ذاتیِ جوهر در اضطرابِ قلم،
به این تخیّلِ مجروح از دروغ جهان،
به جاودانگیِ مرده لابهلای عدم،
به رستگاریِ اعصابِ خستهی انسان،
به هر دلیل که حسرت کشیده است قسم،
که روی صورتِ من قطرهای طراوت نیست
ـ برای جلوهگری روبهروی آینه هم ـ
و سربلندی از این بیشتر نخواهد بود:
زنِ شکسته منم؛ تکّه تکّه تا شدهام
#مریم_جعفری_آذرمانی
میان چهرهی خود غصهای نمایان داشت
کسی که آینهای در غبارْ پنهان داشت
هنوز از دلم ای غم، نرفته برگشتی
خوش آمدی که به برگشتن تو ایمان داشت
همیشه همدمِ تنهاییام، به خاطر تو
چقدر داشتنت، ای غرور، تاوان داشت
دلم چو لالهی غمگین واژگون همه عمر
ز داغ خویش سر غصه در گریبان داشت
چو غنچه لب به سخن وا نکرده پرپر شد
اگر نه داغِ دل من هزار دیوان داشت
چنین که میشنوم، مبحث حیات ابدیست
چهخوب میشد اگراین کتاب پایان داشت!
#هادی_محمدحسنی
Repost from بيتِ ماندگار
Photo unavailableShow in Telegram
مرا تبار خونی گلها
به زیستن متعهد کرده است
تبار خونی گلها میدانید...؟!
#فروغ_فرخزاد
"دستخطی از، فروغ فرخزاد"
@beitmandegar
میدانيد قشنگترین جای زندگی کجاست؟
آنجاست که به دلتان فرصت میدهيد
به دلتان این جرأت را میدهيد که
دوباره به زندگی اعتماد کند،
دوباره منتظر يك اتفاق ناگهانی خوب باشد
زندگیتون پر از خبرهای خوب
میدانيد قشنگترین جای زندگی کجاست؟
آنجاست که به دلتان فرصت میدهيد
به دلتان این جرأت را میدهيد که
دوباره به زندگی اعتماد کند،
دوباره منتظر يك اتفاق ناگهانی خوب باشد
زندگیتون پر از خبرهای خوب
00:42
Video unavailableShow in Telegram
BA465DB8D76B31B0D5EF43CCFF7B268B_video_dashinit.mp43.31 MB
Repost from فاضل نظری
Photo unavailableShow in Telegram
چون کودکی
که بر لب ساحل
دویدهاست
پیداست
رد پای تو
بر شعرهای من
#فاضل_نظری
@fazelnazariii
از روزهای سخت بییاری گذشتم
از دلخوشیهایم به ناچاری گذشتم
بیچتر و بیباران و خیس از خاطراتت
از کوچههای سرد تکراری گذشتم
گفتم خدایا حاجت او را روا کن
از آرزوهای خود انگاری گذشتم
تا رازهایم در دلم پنهان بماند
از خیر دلسوزی و دلداری گذشتم
گفتی فدایم میشوی کاری نکردی
از حرفهایت با فداکاری گذشتم
از چشمهایت از خودت از خاطراتت
آری گذشتم از همه، آری گذشتم...
#سید_تقی_سیدی
Boshqa reja tanlang
Joriy rejangiz faqat 5 ta kanal uchun analitika imkoniyatini beradi. Ko'proq olish uchun, iltimos, boshqa reja tanlang.