cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

☕️کافه شعر☕️

Рекламные посты
358
Подписчики
-124 часа
-27 дней
+930 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

01:00
Видео недоступноПоказать в Telegram
امروز برای انسان بودن زیادی آسیب پذیرم، کاش درختی،،تخته سنگی؛؛چیزی بودم!!
Показать все...
سر سودای که داری تو که سود دو جهانی دل به مردار چه بندی تو که سیمرغ زمانی عاشق روی تو باشند همه خیل ملایک جانب وصل تو پویند همه عالی و دانی عنکبوتی است جهان دام نهان کرده به هر سو حیف باشد چو تو مرغی که در این دام بمانی باطن ذات تو باغی است پر از سنبل و ریحان آهوی جان ز چه در وادی بی ذرع چرانی طمع سیم و زر و وسوسۀ جاه و مقامات از کفت بُرد به یغما گهر نقد جوانی گوش خود دور کن از غلغلۀ زاغ و زغن ها تا بگویند به گوشَت همه اسرار نهانی عاقلان ، یوسف جان را مفروشید به درهم عاشقان ، اشک روان را مفروشید به نانی طفل عشقم چه کنم جز سخن عشق ندانم بجز از عشق نگویم نکنم هیچ بیانی #الهی_قمشه_ای
Показать все...
جام شراب عشق کو ، تا که به مِی وضو کنم پشت کنم به عالمی ، جانب دوست رو کنم ای تو همه نیاز من ، قبله من نماز من نیست میسّرم که با ، غیر تو گفتگو کنم گر همه تار و پود من بگسلد از فراق تو نیم نگاهی ار کنی ، جمله ی آن رفو کنم طعنه زنی که عمر من ،طی شده بی خیال تو ؟! دعوتِ عام کن که تا ، پیش تو رو به رو کنم گر همه خرّمی رسد ، بی تو و بی حضور تو بگذرم از نشاط دل ، با غم عشق خو کنم ماه صیام و روزه ام ، روزه ز هر چه غیر او روزه گشاست یار من ، روی به سوی او کنم زاهد شهر گر کند منع شراب ، گو بیا تا که به کیمیایِ می ، جانِ تو شستشو کنم قطره ای از شراب جان ، گر برسد به جامِ دل کشتیِ باده آورم ، در خم و در سبو کنم " آتش" و گنج عشق تو ، شادی هر دو عالمم چیست گرانبها تر از دوست که آرزو کنم؟ بانو_مهدیه_الهی_قمشه ایی متخلص به " آتش روحش شاد ویادش گرامی @cofsher
Показать все...
00:46
Видео недоступноПоказать в Telegram
خوشه چین مهدیه محمد خانی
Показать все...
01:00
Видео недоступноПоказать в Telegram
01:39
Видео недоступноПоказать в Telegram
امروز برای انسان بودن زیادی آسیب پذیرم، کاش درختی،،تخته سنگی؛؛چیزی بودم!! 😔
Показать все...
Фото недоступноПоказать в Telegram
خدا نقاشی‌ات کرد و به دیوار تماشا زد خدا رنگ تو را روی تمام دیدنی‌ها زد شب از چشمان تو فهمید برتر از سیاهی نیست اگر مشکی نشد دریا به بخت خویشتن پا زد خدا شیرینی نام تو را در آب‌ها حل کرد از آن پس هر که عاشق گشت اول دل به دریا زد بزرگی! مهربانی! بی‌دریغی! آن قدر خوبی! که حتی می‌توان گاهی تو را جای خدا جا زد! دوباره شب شد و در من خیال شاعری گل کرد دوباره از غزل‌هایم تب عشق تو بالا زد غزل‌های مرا خواندند و صدها مرحبا گفتند به زیر بیت بیتش آفرینی از تو امضا زد مهدی عابدی @cofsher
Показать все...