cookie

Мы используем файлы cookie для улучшения сервиса. Нажав кнопку «Принять все», вы соглашаетесь с использованием cookies.

avatar

کانال رسمی صدیقه بهروان فر «همشیره»

پارت گذاری: روزهای زوج دو پارت به جز تعطیلات دهمین رمان صدیقه بهروان فر نویسنده رمان های اغازانتها زندگی به نرخ دلار الهه درد تبسم تلخ اوعاشقم نبود زوج‌فرد انیس دل مرا به جرم عاشقی حد مرگ زدند همخون(آنلاین)

Больше
Рекламные посты
8 010
Подписчики
-2424 часа
+947 дней
-1330 дней

Загрузка данных...

Прирост подписчиков

Загрузка данных...

00:04
Видео недоступно
اهورا مَجد پسر یکی از بزرگترین باندهای مافیایِ کشوره🤤🔥 خیلی اتفاقی تو یکی از قرارهاش با دختری چشم آبی رو به رو میشه. دختری که زیر دستاش قصد داشتن با بی رحمی بهش تجاوز می‌کردن. ولی اون به موقع سر میرسه و اونو نجات میده. رویا دختری تک و تنهاست عاشق مردی میشه که مافیاست و رئیسشه مردی که اونو فقط بخاطر منافع خودش میخواد و هر بار با بی توجهی و سردی دل دخترمون‌رو می‌شکنه 💔 https://t.me/+FdaerkQ45do2MDQ8
Показать все...
3.94 KB
Repost from N/a
00:06
Видео недоступно
بردین ملکشاهی🔥 یه خلافکارِ بلند آوازه و کله خراب! رئیس و بزرگ یه محله است... مردی که نگاه همه‌ی دخترا با شیفتگی به دنبالشه. یه محله حاضرن بخاطرش جون بدن و شب و روز دارن ازش محافظت می‌کنن... محله مخوفی که غریبه هارو راه نمیدن! مرد با شرفی که تو گذشته گناه بزرگی داشته... حالا یه دختر کُردِ جذاب به محله اومده و میخواد اونجا زندگی کنه. دختری که تو اولین دیدار چشم بردین و میگیره و قانون محله رو براش میشکنه، اما فقط به یک شرط... اونم اینکه اون دختر توی خونه‌ی اون زندگی کنه و....🥹❤️‍🔥 https://t.me/+bl0CedGO9lszZjA8 https://t.me/+bl0CedGO9lszZjA8 عاشقانه‌ای متفاوت🍓🤍 https://t.me/+bl0CedGO9lszZjA8 - جرات داری حرف زدن من و دوس‌دختر قبلیمو ضبط کنی بفرستی برا عموت ولی جرات نداری الان بگی طلاق میخای؟ از ترس با گریه گفتم: - من غلط کردم...طلاق میخام. - احمق پدرسگ... طلاقت بدم نمیگن بردین ملکشاهی نمیتونه زناشو نگه داره؟ بشین پا زندگیت. با هق هق نالیدم. - میتونم طلاق غیابی بگیرم هنوز دخترم. - لی ب لالات گذاشتم پرو شدی! https://t.me/+bl0CedGO9lszZjA8
Показать все...
7.23 KB
Repost from N/a
- توی لپ‌تاپت عجب چیزایی داری! با حرص تایپ می‌کنم. - مردک دیوانه. توی پوشه‌هام نرو شخصین. چند شکلک خندان برایم ردیف می‌کند و بعد عکسی از خودم می‌فرستد که سرم داغ می‌کند. عکس من در اشپرخانه با تاپ و شورتک. - چه شخصی هم هست! موهای ژولیده و شلوارک مامان‌دوز. خدایی چرا با من اومدی سر دیت؟ با حرصی که کم کم دارد به گریه تبدیل می‌شود گوشی ام را می‌اندازم. بعد از سال‌ها توانسته بودم مردی را برای خودم پیدا کنم و او چه کرده بود؟ درحالی که مجذوب جذابیتش شدم، لپ‌تاپم رو دزدید و حالا قرار بود تک به تک عکس‌های شخصی‌‌ام را به مسخره بگیرد. - قهر کردی جوجو؟ بیا خودم واست لباس خوشگل می‌خرم. و باز هم شکلک خندان و عکس دیگری از من. این بار در دانشگاه. آن هم با ژاکت قهوه‌ای بلند کهنه‌ام، شبیه گداها شده بودم. سریع به او زنگ می‌زنم. - سلام بر جوجوی بدلباس من! - میشه لپ‌تاپم رو پس بیاری؟ هرکاری بگی میکنم. صدای خنده ی شیطانی‌اش می‌آید. - هرکاری؟ باشه بیا دم در. ناباور به سمت بیرون می‌دوم که موتورش را دیدم. مردک دم در خانه ام است. سریع به سمتش می‌روم که لپ‌تاپ را پشت سرش قایم می‌کند. - یه بوس شب به خیر بده تا بهت بدمش. ❌مامان همیشه می‌گفت بهترین رابطه‌ها از عجیب‌ترین ملاقات‌ها شروع می‌شن. توی اولین قرارم با اون مرد، لپ‌تاپم دزدیده شد، دومین دیدارم وقتی بود که یواشکی وارد خونه‌م شد و آخرین ملاقات؟ وقتی توی اداره‌ی پلیس فهمیدم پنج سال پیش مرده! https://t.me/+Hfc4XVWmx3VlNDU8 https://t.me/+Hfc4XVWmx3VlNDU8 https://t.me/+Hfc4XVWmx3VlNDU8
Показать все...
Repost from N/a
Фото недоступно
من آهو ام دختری که فقط ۱۴ سالشه وهنوز فرق دست چپ و راستش رو نمی‌دونست اما پام به حجله باز شد و اون شب اتفاق وحشتناکی برام افتاد که... ومن شدم عروس مرد مرموز و ناشناخته ای که ده سال ازم بزرگتره ‌....اما https://t.me/+v77lhDGs2Ns3MGVk https://t.me/+v77lhDGs2Ns3MGVk ولی آهیل حس کرد غیر از قهوه دلش یک چیز دیگر هم می خواهد، مثلا چیزی شبیه یک تشر، با چاشنی #حسی  که هنوز اسمی برایش نداشت! چشمانش  تنگ شد و دستش را سر شانه ی دختر نشست. لبش را با زبان تر کرد و از میان دندان های کلید شده اش گفت: -دیگه هیچ وقت #قهر نکن ، شنیدی؟ هیچ وقت! https://t.me/+v77lhDGs2Ns3MGVk رمانی جذاب با صحنه های غیرقابل باور❤️‍🔥
Показать все...
Repost from N/a
- جانِ دلِ همایون، درد و بلات به جونم چیزی دیگه نمونده یه کم طاقت بیار.... هر لحظه تبش بالاتر می‌رفت و دمای بدنش بیشتر می‌شد داغیش لرز به تنم می‌انداخت، ترس از دست دادنش مرا تا مرز جنون می‌برد. عرق روی پیشانیش را پاک کردم. با یادآوری رفتار خصمانه‌ و ناعادلانه‌ای  که طی چند روز گذشته با او داشتم، برای صدمین بار لعنتی نثار خودم فرستادم... منی که عین جونم دوستش داشتم، چطور تونستم تا این حد بی‌رحم باشم؟ من که می‌دونستم تو چه وضعیتیه چرا اذیتش کردم؟ نباید بخوابه، بیشتر به خودم فشردمش، تن و بدنش رو نوازش گونه و با ملایمت مدام لمس می‌کردم تا هوشیار بمونه ... - آآآخخ! صدای آخ تؤام با ناله از میان لبهایش قلبم را فشرد.‌درد زیادی رو تحمل می‌کرد.... میان اصوات نامفهومی که به گوش می‌رسید گاهی اسمم را صدا می‌زد... - همایون! - جانم زندگیِ همایون، درد و بلات به جونم .... تنش کوره‌ی آتش بود. دستانم را حریصانه دورش پیچیدم و او را بیشتر در آغوش گرفتم، صدای ناله‌هایش قلبم را به درد می‌آورد. ملتمسانه برای چندمین بار گفتم: - قربونت برم، الآن می‌رسیم یکم دیگه طاقت بیار.... سر و صورت و چشمهای تبناکش را برای چندمین بار بوسیدم ... دیگر اهمیت نداشت راننده بُهت زده تمام حواسش به منی بود که  مافوقش بودم و همه ازم حساب می‌بردن، انتظار چنین رفتاری را از من نداشت ... مهم نبود شاهد گریه‌‌ی صدا دار و التماسم باشه... صدای بی‌رمق یانار زیر گوشم پیچید : - بچه‌ها، خیلی کوچیکن مراقبشون باش ....‌بهشون گفتم بابا سفره برمی‌گرده بگو که برگشتی... پس واقعیت داشت اون پسر دختر خوشگلی که دیدم من باباشون بودم؟ حامله بوده و نمی‌دونستم، لعنت به من! لباش رو بی‌قرار بوسیدم : - خودت باید بهشون بگی... طاقت بیار خوب می‌شی الآن می‌رسیم.... از شدت بی‌چارگی و درماندگی با فریاد به عظیمی توپیدم: - مرتیکه‌ی بی‌همه چیز مگه نمی‌بینی حالش رو؟! خبرمرگت زودتررررر... https://t.me/+8GUWhgYeeV9lZGFk https://t.me/+8GUWhgYeeV9lZGFk این همون‌ رمانیه که تعداد زیادی از #نویسنده‌های مطرح تو کانالن و دنبالش می‌کنن 😊 ❌نویسنده‌اش بسیار متعهد و منظمه، با پارت گذاری منظم + پارتهای هدیه 🎁 ادمیناش هم مؤدب😊 https://t.me/+8GUWhgYeeV9lZGFk https://t.me/+8GUWhgYeeV9lZGFk هر کس بیاد پی‌وی لینک بخواد امکانش نیست چون کانالش کاملاً خصوصی شده، پس فرصت رو از دست نده https://t.me/+8GUWhgYeeV9lZGFk https://t.me/+8GUWhgYeeV9lZGFk
Показать все...
00:04
Видео недоступно
اهورا مَجد پسر یکی از بزرگترین باندهای مافیایِ کشوره🤤🔥 خیلی اتفاقی تو یکی از قرارهاش با دختری چشم آبی رو به رو میشه. دختری که زیر دستاش قصد داشتن با بی رحمی بهش تجاوز می‌کردن. ولی اون به موقع سر میرسه و اونو نجات میده. رویا دختری تک و تنهاست عاشق مردی میشه که مافیاست و رئیسشه مردی که اونو فقط بخاطر منافع خودش میخواد و هر بار با بی توجهی و سردی دل دخترمون‌رو می‌شکنه 💔 https://t.me/+FdaerkQ45do2MDQ8
Показать все...
3.94 KB
Repost from N/a
جونمی،  دورت بگردم ، چی شدی باز؟ چرا نگفتی حالت بد شده؟ خبر مرگم خودمو زودتر می‌رسوندم! لعنت به من بی‌شرف!!! چطور توانستم پشت تلفن با حرف‌های نیش‌دار اذیتش کردم و به این حال و روز افتاد؟ بی‌شعور تو که طاقت دیدنش در این حال را نداری غلط می‌کنی حرفی را بگویی که به آن  عمل نمی‌کنی! صدای نفس‌های سنگین و خس خس سینه‌اش دلم را زیر و رو می‌کند. موهای پریشانش را از پیشانی و صورتش کنار می‌زنم... چطور مرا که تارک دنیا شده بودم و‌ از دخترها بریده بودم، پایبند خودش کرد؟ طوری که حالا نفسم به نفسش بنده، بین شانه‌هایش را نوازش می‌کنم بلکه نفس کشیدن برایش راحت‌تر شود... سر و صورتش را می‌بوسم، قربان صدقه‌اش می‌روم و ملتمسانه می‌خواهم مرا ببخشد. دستم را می‌فشرد . می‌خواهد چیزی بگوید ولی نفس کم می‌آورد. تقلا می‌کند کلماتش بریده بریده است. - آقا ... غوله..... این‌.....بار .....واقعنی...دارم.... می‌میرم.... اخم می‌کنم.‌ حتی تصور نبودنش هم برایم راحت نیست. بی‌طاقت جایی زیر گلویش را می‌بوسم. عطر موهای پریشانش حالم را دگرگون می‌کند. زیر گوشش زمزمه می‌کنم. - آتيش ‌پاره مگه نگفتم دیگه به من نگو آقا غوله.... حالا که گفتی عواقبش پای خودته... میلیمتری بین‌مان فاصله نیست. با زاری زیر گوشش زمزمه می‌کنم: - به وقتش چنان غول بودنم رو بهت نشون بدم که غول گفتن یادت بره! پلک‌هایش روی هم می‌افتد. در آستانه‌ی جان دادنم . به هر ترتیب  باید کاری می‌کردم طاقت بیاورد تا اورژانس برسد...... خم می‌شوم و ...... https://t.me/+WR1h9T2Ueug3Yzg0 https://t.me/+WR1h9T2Ueug3Yzg0 https://t.me/+WR1h9T2Ueug3Yzg0 https://t.me/+WR1h9T2Ueug3Yzg0 https://t.me/+WR1h9T2Ueug3Yzg0 رمانی متفاوت و جذاب پنجمین رمان نویسنده♥️ 💔💔💔💔💔
Показать все...
👍 1
Repost from N/a
00:06
Видео недоступно
بردین ملکشاهی🔥 یه خلافکارِ بلند آوازه و کله خراب! رئیس و بزرگ یه محله است... مردی که نگاه همه‌ی دخترا با شیفتگی به دنبالشه. یه محله حاضرن بخاطرش جون بدن و شب و روز دارن ازش محافظت می‌کنن... محله مخوفی که غریبه هارو راه نمیدن! مرد با شرفی که تو گذشته گناه بزرگی داشته... حالا یه دختر کُردِ جذاب به محله اومده و میخواد اونجا زندگی کنه. دختری که تو اولین دیدار چشم بردین و میگیره و قانون محله رو براش میشکنه، اما فقط به یک شرط... اونم اینکه اون دختر توی خونه‌ی اون زندگی کنه و....🥹❤️‍🔥 https://t.me/+bl0CedGO9lszZjA8 https://t.me/+bl0CedGO9lszZjA8 عاشقانه‌ای متفاوت🍓🤍 https://t.me/+bl0CedGO9lszZjA8 - جرات داری حرف زدن من و دوس‌دختر قبلیمو ضبط کنی بفرستی برا عموت ولی جرات نداری الان بگی طلاق میخای؟ از ترس با گریه گفتم: - من غلط کردم...طلاق میخام. - احمق پدرسگ... طلاقت بدم نمیگن بردین ملکشاهی نمیتونه زناشو نگه داره؟ بشین پا زندگیت. با هق هق نالیدم. - میتونم طلاق غیابی بگیرم هنوز دخترم. - لی ب لالات گذاشتم پرو شدی! https://t.me/+bl0CedGO9lszZjA8
Показать все...
7.23 KB
Выберите другой тариф

Ваш текущий тарифный план позволяет посмотреть аналитику только 5 каналов. Чтобы получить больше, выберите другой план.