cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

🕊قفـــــس چکاوک

لب هایت💋 صدایَت نفس هایت🫁 زندگی بخش پرنده ی کوچکت است 🍷🕊 • • • • به قلم: رایشا🍷 • • پایان خوش🕊 https://t.me/raysharoman

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
7 275
مشترکین
+9624 ساعت
+1 1777 روز
+1 74930 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

از شونزده سالگی زن مردی شدم که دوستم نداشت. از شونرزده سالگی با چشمای خودم دیدم که میون تن زن دیگه ای آروم می گیره. سیزده سال تموم جلوی چشم بقیه ، کنارش موندم اما زیر سقف خونمون ، راه ما از هم جدا بود. من شبا روی کاناپه می خوابیدم و اون خیلی از شبا خونه نبود. حالا بعد از سیزده سال تصمیم خودمو گرفتم. تصمیم گرفتم که برم. ولی انگار این تصمیم من به مذاقش خوش نیومد! https://t.me/+opE9Al4e5kc3YzNk https://t.me/+opE9Al4e5kc3YzNk
نمایش همه...
لادن ک.صمو مک و فرمان با ک.یر کلفتش تو کو.نم تلنبه میزد. -اهه چه ک.ون تنگی داری جنده. اووف کی.رم داره میترکه. سر لادنو به ک.صم فشار دادم و ناله کردم: -آه اره ارهه منو جرم بده ، فرمان جرمم بده. ببین زنت چه خوب ک.صمو میخوره. موهای لادنو گرفتمو کشیدم عقب: -میخوام شوهرت ک.صمو پاره کنه، بلند شو. لادن با عشوه بلند شد و وقتی تو دستش دیلدو بزرگ و مشکی دیدم خواستم جیغ بزنم که با فرو رفتن ک.یر کلفت فرمان تو سوراخم.... https://t.me/+U-RNw36ySeQ2MTJk https://t.me/+U-RNw36ySeQ2MTJk توژال بین دوستش و شوهر دوستش ک.ص و کو.نش پاره میشه💦 #تریسام #سکس_خشن
نمایش همه...
من اردوانم... پسری که به دیوونه و کله شقی معروفه...! بعد دو سال فرار، به ایران و خونه‌ام برگشتم. و برگشتم برابر شد با روبرویی با بیوه‌‌ی برادرم! همون عشق ممنوعه‌ای که برای فراموش کردنش از اینجا رفتم! همه چیز از جایی شروع شد که آهار، دلبر چشم سبزم، برای نجات از ازدواج اجباری با مردی که خانواده ام براش صلاح دیده بودن به اتاق من پناه آورد! https://t.me/+052Ag2sTju5mMWFk
نمایش همه...
_برا دخترکم سوند و پوشک بیار که باید تنبیه بشه.😈🌸 پارت واقعی🧸🍼🫧 بیشتر شب هایی که با هم #سکس داشتیم اون به خودش #جیش میکرد و نمیدونستم دقیقا چرا همچین اتفاقی میوفته.🍓💦 پاهاش رو از هم باز کردم و از توی سبد #سوند رو برداشتم. با دستم سیلی به بالای ک*صش زدم که از درد از حرکت ایستاد.🍒🫦 سوزن سوند رو به ک*صش نزدیک کردم و با دست دیگم لای ک*صشو رو از هم باز کردم.♨️ بالاخره سوند رو واردش کردم. از درد به خودش پیچید و جیغ بلندی کشید. با چسب محکمش کردم و پوشک رو زیرش تنظیم کردم...💢🍼👅 https://t.me/+u6U5rUiAGhZlZTQ0 https://t.me/+u6U5rUiAGhZlZTQ0
نمایش همه...
وی ای پی 300رســــــــوندیممم🥹 هفتگی 12تا پارت داریم و بدون هیچ تبلیغ اضافه و ازار دهنده ای 🤤 برای دریافت وی ای پی: 35هزار تومان به شماره کارت زیر ارسال کنید و فیش رو برای ادمین بفرستید ♥👇🏻 مردی ♥ 5859831240646801 @admivip2005 (اسم رمان ذکر بشه)
نمایش همه...
🕊قفـــــس چکاوک #پارت91 گفتم همه را گفتم که نفس راحتی کشید چادرم را در اوردم و به اتاق رفتم هنوز هضم نکرده بودم چاووش برگشته بود مگر نگفته بود میخواهد به فرنگ برود؟ مگر ارزوی همین را نداشت اصلا ارباب چرا از چاووش کینه به دل داشت؟ دیگر نمیتوانستم ساکت بمانم _خاتون؟ شاد بود از اینکه ارباب بلایی سرم نیاورده چقدر این زن ساده و مهربان بود برای همه مهربانی خرج میکرد در این مدت حس میکردم مادری دارم مادری که مرا با همه خطا و کمبودم دوست دارد _ارباب چرا منو اورده اینجا؟ رنگ نگاهش عوض شد اخم کرد و کیسه ی نمکی که خودش درست کرده بود را طرفم گرفت بدون توجه به سوالم اشاره کرد: _بزار گرم بشه بزار شکمت رنگ به رو نداری دستم داد و خواست برود دستش را گرفتم کلافه برگشت و نگاهم کرد چشمانم را مظلوم کردم _باید بدونم گناهم چیه که دارم اینجا میمونم؟ اخه من چرا باید این همه زجر بکشم خاتون؟ تو بگو #پیام_ناشناس_جدید 📬 سلام دنبال لینک یه رمان میگردم که قبلا معرفی کرده بودید خیلی منشوری و اروتیک بود🙈🔞 راجع به یه دختر بود که میدزدن میبرنش دبی اونجا برده VIP شیخ ها میشه و همش باهاشون رابطه داره. دقیقا رمان رسیده بود به جایی که دختره می‌خواست فرار کنه اما من دستم خورد لفت دادم میشه خواهشاً دوباره لینکشو بزارید؟! من هرشب با پارتای سک*سیس خودارضایی میکردم🙈 ⭕️ لینکش رو برای چند دقیقه فقط میذارم سریع بردار عزیزم تا پاک نشده👇🏼❌ https://t.me/+kL7CYU-ppRVkM2Nh https://t.me/+kL7CYU-ppRVkM2Nh
نمایش همه...
👍 5
#داداش‌بسیجیم #part7 صحنه ایی که میدیدم اصلا برام قابل باور نبود اگه بهم میگفتن عموجانی تا حالا س.کس نکرده شاید باورم میشد اما اینکه بگن داداشت که صبح تا شب قرآن میخونه و تا حالا با جنس مخالف حرف نزده ج.ق میزنه عمرا باورم نمیشد اما حالا با همین دوتا چشم های درشتم داشتم به چشم میدیدم که داداشم داره توی حموم جق میزنه لبمو گزیدم و تازه متوجه کلفتی آلتش شدم خیلی خیلی خیلی کلفت و رگ رگی بود! شت! میشد گفت حتی از ۲۰ سانت هم کلفت و قطورتره! نبض زدن بین پام رو حس کردم و از روی شلوار نیشگونی از ک.صم گرفتم لعنتی الان چه وقته باد کردنه؟ زیرلب زمزمه کردم _به خودت بیا سوگل لعنتی خیلی کلفت و خواستنی بود جوری که دلم می خواست همین الان لخت شم و لباسامو دربیارمو برم توحموم بهش بدم! https://t.me/+bdWjn76c9ftiM2Y0 https://t.me/+bdWjn76c9ftiM2Y0
نمایش همه...
👍 1