cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

𝗩𝗹𝗮𝗺 𝗛𝗼𝘁🔞

خیلی سخته لاپایی بزنی ولی نکنی توش*.*🔥🔞

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
3 864
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
+2 3097 روز
+2 22830 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

ترکمون نکنین 🥺❤️
نمایش همه...
3
جیغ کشیدم که #سرنگو از گردنم دراورد. برای اینکه نفسم قطع نشه #دستگاه اکسیژن رو روی دهنم گذاشت. ــ آروم #نفس بکش! با بغض نگاهش کردم که دونه به دونه لباس هام رو دراورد. با ملایمت دستی روی #شکم برهنم کشید. بدن کرختم رو صاف کرد و سرنگ بزرگ تری اورد و از اسپرم خودش #پرش کرد. با التماس نگاهش کردم که لباس زیرم رو دراورد. نوازش وار دستی به رونم کشید و با لحن #خشن و خشداری زمزمه کرد ــ وقتی از رابطه میترسی مجبورم این طوری #حاملت کنم! میخواستم التماسش کنم، نمیخواستم از یه خلافکار حامله بشم! با #فرو رفتن سرنگ تو رحمم... #part_38_hot🔥🍃 #serch_kon❌ https://t.me/+ukeo2gjfJN0xMWY8
نمایش همه...
- اووووف ک🍓ص من و دخترم رو همزمان بگ‌.ا...👅🔥 بهنود لیسی روی ک.ص داغ و خیس مامان زد و بی هوا کل ک🍆یرش رو فرو کرد توی ک.ص من... جیغی کشیدم که در باز شد و بابا..😱🔞 https://t.me/+TXqiKAJZTmFhODg0 #تریسام💦 #گروپ🔞
نمایش همه...
شو*رتم رو کنار زد و انگشتاش رو روی به*شت خیسم کشید که از لذت چشم بستم و ناله‌ای کردم -آههه ددی اوممم گوشه لبش بالا رفت و زیر گوشم با صدای بم و جذابش پچ زد -هیششش دختر کوچولو،میخوام ببینم چقد میتونی مقاومت کنی و ار*ضا نشی! به*شتم نبض میزد و دوس داشتم هرچه سریعتر ک*یرش رو داخلم حس کنم و اون از این میگفت که میخواد ببینه چقد میتونم مقاومت کنم و ار*ضا نشم! انگشتاش رو از دهنم بیرون کشید و ناگهانی وارد به*شتم کرد که آه بلندی کشیدم و دستشو چنگ زدم. -آیییی ددی...آههههه با انگشتاش تند تند داخلم تل*مبه میزد و من فقط زیر دستش پیچ و تاب میخوردم و اون از این حالم لذت میبرد! چیزی نگذشت که کل بدنم لرز گرفت و توی دستش ار*ضا شدم که نچ نچی کرد و سیلی محکمی روی به*شتم زد و.....🍑💦🔞 https://t.me/+IykhoQMzLrE3YTlk پارت رمان نبود لفت بده🤫🔞
نمایش همه...
اگه دنبال جمعی میگردی که باهاشون چند سال تو یک گروه بمونی اینجا دقیقا ‌همونجاس 😌 https://t.me/+JbB3QmbQJkAxMDFk تو جمع دوستای صمیمی 🙊 ما مثل یک خونواده کنار همیم 💚
نمایش همه...
- عاشق این ست قرمز روی پوست سفیدتم! توی کلاس خالی منو خفت کرده بود. با وحشت نگاهش کردم و دستم روی سینه‌ی ستبرش مشت شد: - ولم کن میثاق...قرار ما فقط یه شب بود! ولی اون بی توجه سرش رو توی گردنم فرو برد و مک عمیقی زد: - آخ...نکن دیوونه...توی دانشگاهیم الان یکی میاد...چرا حرف حالیت نمیشه؟ سرش رو از توی گردنم بیرون آورد و بی حس نگاهم کرد: - بهت گفتم اگر مزه‌ات بره زیر ندونم دیگه راه فراری نداری دختر کوچولو...تو که نمی خوای مامان جونت بفهمه که دخترش چطوری پول جور میکنه؟ بدنم لرزید و میثاق شرورانه دم گوشم زمزمه کرد: - قرص یادت نره! گفت و قبل از اینکه داغی تنش رو حس کنم ناگهان در کلاس باز شد و با ورود دانشجو ها و حراست...🔞🔥 https://t.me/+ukeo2gjfJN0xMWY8
نمایش همه...
فائزه دختری معصوم و خوشگل و امیرحسام یه مرد شکست خورده‌‌ی متعصب و مغروره🥹💔 این دوتا سر راه هم قرار میگیرن، اونم برای دومین بار....🥲🔥 عشقی که یکبار از پاشیده، یکبار آتش خیانت او را سوزانده، بار دیگر چگونه شعله ور می‌شود که بی‌قرار تر به آغوش هم می‌روند و...💦🙊🔞 https://t.me/+Dj4HI4uftrw4ZmE8 #دارای‌رده‌سنی۱۸❌
نمایش همه...
-میشه سینه هامو بمالی🥺 دستموروی سینه‌های کوچولوش گذاشتم -جووون کوچولوی هات من دوس داری؟ خمارلب زد -اووممم خیلی دردمم میکنن🥺 سینه هاشو چنگی زدم و دستمو لای پاهاش بردم و....💦🔞ادامه رمان👇🏻 https://t.me/+IOhyl5qW7IYzODU0
نمایش همه...
👍 3
- بهنود کــــ🍓ـــص‌م پره آب شده، داره میترکه، تورخدا آبمو بیار... همینجور که کــــ🍆ـــیر سیخ و کلفتش رو با دست میمالید غرید: - این کـــ.ـــص سفید و تپلت حیفه زبون بزنم، باید با کــــ.ــیرم یجوری خشن بگــ.ــامش که تا یه هفته خــون‌ریزیت بند نیاد... کلاهک #کـــ*ـــیر داغ و پر از رگش رو به سوراخ خیس و لزجم💦 مالید، از لذت مثل یه مار به خودم میپیچیدم و آب از #کـــ*ـــص‌م سرازیر بود... با فرو رفتن یهویی کلفت سیخش توی سوراخ تنگ و #باکره ام... https://t.me/+QfAYSNjwhzM1MmE0 رمان #خیص کننده مخصوص جــ👅ــق زدن👅
نمایش همه...
💦سکـــ𝐆𝐑🔞𝐔𝐏ـــس💦

وقتی اون داره سالار کلفتم رو سا.ک میزنه، تو هم جلوی چشمای خمارم، تپل خیس و آبدارت رو بمال...🤫👅💦 گرو.پ🔥 تریسا.م🔞

👍 1
- گفتن تو دستشوییه مدرسه داشته لا پاتو می مالیدی و با خودت ور میرفتی، پس عروسکم حسابی میخاره آره؟🧸🍓🐳 + من... یهویی دلم خواستت...نبودی اونجا...خب عصبی و بی حرف ماشین رو گوشه‌ای از این جاده‌ی خلوت نگه داشت + چیشد؟ کلافه و بی صبر به پاهاش اشاره‌ای کرد - بیا بشین اینجا♨️🍬 دودل و با استرس توی جام نیم خیز شدم و سعی کردم بشینم روی پاش با‌‌.سنمو گرفت و با تنش فیکسم کرد که سفتی پایین تنه‌شو حس کردم و چشم بستم - زود باش بیبی گرل، ددی داره میترکه!🔞😈💦 https://t.me/+zhtQu6wkbZYzMDRk #بی‌دی‌اس‌ام⛓ #ددی‌لیتل🍼 #بزرگسال🔥
نمایش همه...
👍 1