cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

𝗩𝗹𝗮𝗺 𝗛𝗼𝘁🔞

خیلی سخته لاپایی بزنی ولی نکنی توش*.*🔥🔞

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
4 451
مشترکین
-6624 ساعت
+1 2187 روز
+2 80830 روز
توزیع زمان ارسال

در حال بارگیری داده...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
تجزیه و تحلیل انتشار
پست هابازدید ها
به اشتراک گذاشته شده
ديناميک بازديد ها
01
#قسمت9 #عشقبازی‌با‌دکــتر💉👨‍⚕ چنگی به پشتش زدم وباـ سنشو تو دستم گرفتم هیکل خوبی داشت و پایین تنه توپری داشت همزمان شروع کردم به خوردن و لیس زدن گردنش اه و ناله ش بلند شده بود و حسابی حال میکرد خوابوندمش رو تخت و خیمه زدم روش از نوک پا تا پیشونیشو بوسیدم و لیس زدم که بلند گفت :وااای بسههه بکن تومممم _دا*گی شو _ویی چربش کن فقط باشه ای گفتم و وازلین اوردم و براش چرب کردم! اووف که سوراخ خوشگلی داشت تنگ هم بود. بعد اینکه چربش کردم خودمو با سوراخش تنظیم کردم و با یه حرکت کردم توش اخ بلندی گفت : ویی درد دارم چقدر کلـ، فتی! شروع به تلنـــ..ـبه زدن کردم و.... https://t.me/+aUehg9Rh3wFlOWU0 پارت امشبشششش 💦💦💦💦
4870Loading...
02
#part_1 _اووووف اروند خان...هر وقت می‌بینمت تپلم بدجوری خیس میشه... اغواگرانه رو خشتکش می‌شینم که عصبی کنارم میزنه: _برو کنار بچه... با یه حرکت رو تخت میندازمش و بلافاصله روش میفتم و رو مردونگیش می‌شینم.چند باری خودمو رو مردونگیش تکون میدم و لبمو به دندون میگیرم که چشاشو می‌بنده و تا میخواد نعره بزنه دهنشو با چیزی که فکرشم نمیکنه پر میکنم و... https://t.me/+tB8e8-ykaQcwODdk
4541Loading...
03
-زنت لنگاش هواعه جناب شاهان... نیشخندی میزنه و قهوه‌شو سر میکشه -ببا برو بچه... با این حرفات میخوای دوباره به تخت ببندمت توله سگ؟؟ لبمو گاز میگیرم و به یاد اون سکس محشرمون لای پام خیس میشه -لطفا بهم گوش کن شاهان... اصلا تودت ببین. وقتی زنت داشت به رانتده‌ت میداد ازش فیلم گرفت... هیعع موهامو دور دستش میپیچه و کمرمو به دیوار میکوبه -دهنِ نجستتو ببند دلین... ببند تا خودم با یه چیز کلفت تر پُرش نکردم تقلا میکنم و گوشی‌و بالا میارم... با درد و جنون میخندم و با بلند شدن صدایه ناله‌ی زنش لب میزنم -خودت ببین... ببین چجوری داگی داره زنه شاهان سراجیان رو میکنه🔞💦https://t.me/+tB8e8-ykaQcwODdk
5771Loading...
04
هیراد خان بزرگ طایفه میرآبادی ها که کل شهر به اسمش قسم میخورن بعد فوت همسرش دل میبنده به نوه کوچیکش و وقتی اون توی حمومه میره و بهش تجاوز میکنه اما نمیدونه که نیاز کوچولو نوه ناتنیشه و حالا ازش بارداره با فهمیدن این موضوع از آلمان برمیگرده و…‼️🔞 https://t.me/+14TNDavt5ldiYzE0 دارای صحنه های خیلی باز 👆🔞💦
7832Loading...
05
_اقای دکتر _جونم؟  " _میشه یه چیزی ازتون بخوام؟" _اره بگو _اخه روم نمیشه بگم... از طرفی گفتن هر مشکلی داریم به شما بگیم منم نمیخوام به مادرم بگم! _خب بگو دختر جون یهو دستشو رو قلبش گذاشت و گفت:اینجام درد میکته هم این ورم و هم اون ورم! لبخندی رو لبم نشست تازه داشت به سن بلوغ میرسید حتما واسه همونه! شیطون نگاهش کردم و گفتم : خب بزن بالا فرم مدرسه تو نگاهش کنم! چشمی گفت و فرم مدرسه شو زد دراورد و بلوزشم زد بالا همین که بلوزش رفت بالا چشمام برقی زد و با لذت بهش نگاه کردم و اروم دستمو بردم رو....👇❌🔞 https://t.me/+aUehg9Rh3wFlOWU0
7742Loading...
06
یه ریره میزه سلیطه داریم که پسر دایی مذهبیش و مجبور می کنه براش بخوره، کجاش و اونجاشو.... 😂🙈♨️🔞👅 https://t.me/+Vy-pKmlnEhgyNmZk
6593Loading...
07
#پارت_۹🔥 وارد اتاق شدم مهسا نیمه جون رو تخت بود طبق روال همیشه اشکان زیرش بود و از #م.مه و #ک.ص سفیدش لذت می‌برد و من از #کو.ن تنگش پشتش جا گرفتم و شروع کردیم انگار مسابقه گذاشته بودیم هرکی زودتر به او. ج برسه برنده است این بین دو باری مهسا به اوج رسید ولی این کافی نبود بود؟ جامون و عوض کردیم این سری من زیر بودم‌ و توی #کو.ن مهسا تلمبه میزدم و اشکان روش بود با فشاری که اشکان داد #نا.له کردم و محکم تر د.اخل مهسا تلم. به زدم🥵❤️ اشکان هم خودشو محکم تر و سریع تر داخلش حرکت میداد. صدای #تخ. م هامون و بدن های عرق کردمون که روی هم سر می‌خورد تو اتاق پیچیده بود و فضا رو س.کسی تر می‌کرد اشکان با ی نعره مردونه خودشو رو شکم مهسا خالی کرد ولی من هنوز نیاز داشتم و ...🥵 🖤🍑🔞🔞🔞🔞🔞 https://t.me/+z42bQ21fVpwwOTU0 #گروووووووپ🔞 #تریسام🔞
6573Loading...
08
Media files
5980Loading...
09
_اقای دکتر دخترم دیشب خود ارضایی میکرد میخوام باهاش حرف بزنید یه تای ابرومو بالا دادم کوچولوی هورنی _لطفا صداش کنید بیاد داخل خودتون بیرون بمونید از اتاق خارج شد و‌دختر ۱۳ساله ش وارد اتاق شد _مامانت میگه دیشب خود ار.ضایی میکردی ؟ ‌لبشو‌گاز گرفت _خب تو عکس ابنباتتو فرستاده بودی منم بهشتم میخارید فقط خاروندمش روی پاهام نشوندمش و چاک با.سنشو روی التم تنظیم کردم دستمو از شلوار و‌شورتش رد کردم و بهشتشو چنگ زدم _نظرت چیه تا مامانت منتظره ارشادت کنم به زن و شوهر بازیمون برسیم کوچولو؟ با تکون دادن سرش بی طاقت روی میزم نشوندمش و شبوار مدرسه شو دراوردم زبونمو لای چاک بهشتش کشبدم مثل همیشه خیس بود تند تند زبونمو تکون میدادم روی شیار بهشتش که با صدای خانم مدیر و باز شدن در اتاقم... https://t.me/+HCzBk48SigBhMTVk https://t.me/+HCzBk48SigBhMTVk سک.س مشاور مدرسه با دانش اموز ۱۳ساله💦💦💦
7764Loading...
10
-از رسم ما میدونی دختر جون؟ با ترس نه آرومی گفتم - ما رسم داریم ارباب شب #زفاف جلوی بزرگای خاندان پرده #عروسش رو بزنه و اگه دختری #با_کره نباشه تا صبح زیر مردان خاندان میره و بعدشم برده #جنسیشون میشه. نفسم تو #سیـ_نه حبس شد  خانم بزرگ دستم رو #محکم تر کشید و وارد اتاق حجله شد. دور تا دور اتاق تمام #مردهای فامیل ارباب نشسته بودن و وسطشون #حجله رو گذاشته بودن و تور نازکی دورتادورش بود. خانم بزرگ توی حجله درازم کرد و بیرون رفت.ارباب وارد #حجله شد و تند لباس هام رو دراورد. -هیس نترس عزیزم خون #بکا_رتتو ببین بیرون میرن. از ترس لرزیدم ... چرا خانواده ام به ارباب نگفته بودن من وقتی بچه بودم و #تصادف کردم پرده بکارتم رو از دست دادم؟ #مردو_نگی کلفتش رو آروم به #بهشـ_تم مالید و کنار گوشم زمزمه کرد: -فقط یکم درد داره #عزیزکم، تحمل کن دلبرم باشه؟ با چشمای #اشکی نگاهش کردم، یعنی این بار اخری بود که ارباب رو میدیدم؟ #مردو_نگی ارباب آروم وارد #بهشـ_تم شد، از درد آخی گفتم و زمین رو چنگ زدم که ... https://t.me/+PrbYS-noCaM0YjA0 https://t.me/+PrbYS-noCaM0YjA0
6882Loading...
11
#شعله‌های‌عشق 😈💦 #پارت۶۱ دلش میخواست هستی را بکشد ..... اما بعدا چه ؟! چه به دخترکش میگفت؟! اصلا بعد بزرگ شدن دخترکش میگفت مادرت چرا نیست ..... تا دیوانه شدن فاصله ای نداشت که با صدای حسابدار به خود آمد.... -نفس جون خواهش برده .... بنظرم بره روی تختخواب بخوابه بهتره .... اجازه بدین منم برم ..... سر به طرفش گردوند و دخترکش را نگاه کرد .... نفس در بغل یک زن دیگر خواب بود درحالی که هرگز در بغل هستی خوابش نمی‌برد! نفس را از آغوش دلارا گرفت که دلارا با حرفی که زد اخم کرده نگاهش کرد: -روی تن نفس کبودی هست ..... گفت ....گفت مامانش کرده ..... لطفا کرم بزنید ....درد نگیره ! صدای بغضدارش باعث شد مرد چشمانش را ببندد ..... دخترکش تقرار بود عذاب بی مادری بکشد آن هم به خاطر لیاقتی مادرش ! حال جواب سوالش اینکه چرا نفس از مادرش وحشت داشت را فهمیده بود .... اخم کرده نگاهی به دخترک کرد که دخترک انگار نتونست تحمل کند و با بغض با اجازه ای گفت و بدو بدو به سمت موتورش دوید ... مژده 🥹🎉 چنل vip رمان شعله های عشق❤️‍🔥 افتتاح شد 🤩🎉 چنل vip روزی دو الی سه پارت خواهیم داشت ❤️‍🔥 هزینه عضویت برای چنل vip بسته به شرایط خودتون از ۳۰ تا ۳۵ت واریز کنین 😉🩵 از دست ندین افزایش قیمت داریم بزودی ❤️‍🔥🥹 برای عضویت به آیدی زیر پیام دهید💥 @Nafasadmin80
7983Loading...
12
اون یه مرد سکسی و متعصبه!🔥 پسر عمه سرگردم و میگم، امیریل آشتیانی... یه مرد جذاب که کل دخترای طایفه می‌خوان عروس ننه‌ش بشن، اما اون فقط نگاهش روی منه! منی که میترسم ازش... یه شب توی مستی یکی اذیتم میکرد، که امیریل سر رسید و من و به خونه‌ی خودش برد! اما در ازای این کمک خواست تا صیغه‌ی اون بشم و من هرشب زیر هیکل گنده‌ی اون مردِ خشن جر می‌خوردم و...💦🥲🔞 https://t.me/+Vy-pKmlnEhgyNmZk #دارای_صحنه‌های_باز🙊🥵
4582Loading...
13
#قسمت1 #عشقبازی‌با‌دکــتر💉👨‍⚕ _ حنا میای دکتربازی؟ _دکتر بازی؟؟ _اره  _چطوری؟؟ کمی خودمو جلو کشیدم و گفتم : بیین چی بهت میگم من خودم دکترم میدونی که! بیا باهم بازی کنیم تو مریض بشو من دکتر _یعنی منو میخواید معاینه کنید؟؟ تند تند سرمو تکون دادم : اره یادته بهم گفتی می می هات درد میکنه؟ خب بیا من میخوام خوبش کنم لباشو جلو داد :یه جا دیگه مم درد میکنه _کجات؟؟ دستشو گذاشت وسط پاش وفشاری به پاش داد  و گفت : اینجام درد میکنه خیلی میخاره جوون کشداری گفتم و دستمو اروم اروم رو ...ـ ص تپلش کشیدم و گفتم: الان خوبت میکنم و بعد اروم اروم دستمو...👇❌🔞 https://t.me/+aUehg9Rh3wFlOWU0 پارت اول نبود لفت بده 😋💦
6954Loading...
14
#پارت_واقعی -تو با چه جراتی داشتی بچه منو...بچه‌ای که از گوشت و خون من‌رو سقط میکردی؟؟ همانند خودش فریاد زدم: -چون بابای بی‌صفتش رفته با دوستم ازدواج کرده ، چون بابای بی‌شرفش دیگع با من نسبتی نداره. انگشتم را در هوا تکان دادم: -این بچه‌رو سقط می‌کنم! پوزخندی تحقیرآمیز زد: -اگه از امروز تونستی پاتو بزاری بیرون حتما سقط کن!! حالا که قصد کشتن بچه منو داشتی، همون دوست جونتو امشب جلوی چشمات حامله میکنم، تا بفهمی هرچیزی تاوانی داره... https://t.me/+TVERhYYXo8NlMmY8
8632Loading...
15
رمان سسکی هات و ممنوعه به خاطر صحنه های سسکیش تا حالا چند بار فیلتر شده 🔞🔞🔞 ❌ظرفیت محدود ❌ https://t.me/+4hx8vhI3ns5jMzBk
7911Loading...
16
بردمش سمت سرویس.پوشکشو باز کردم که با خجالت پاهاشو جفت کرد.زیر شکمشو نوازش کردمو گفتم: پاهاتو بازکن بشورمت پاشدم شلنگو بردارم که دیدم دوباره خودشو جمع کرده. _ماهک به من نگاه کن _خجا...لت میکشم... م...من... خودمو... _خودتو چی؟ جیش کردی تو خودت؟ سر تکون داد که رفتم جلو چسبیدم بهش.دستمو گذاشتم رو بهشتش و گفتم: من ددیتم، هر وقت صلاح بدونم برات پوشک میبندم تا کارتو انجام بدی. الانم صلاح دیدم دخترم فعلا تو پوشکش جیششو بکنه فهمیدی؟ https://t.me/+1U__GFjcQUg4YmFk
7702Loading...
17
_ #ارباب اگه مامانم زنگ بزنه مدرسه من چیکار کنم؟؟ + چیزی نمیشه کوچولو #پستونکت بذار دهنت پستونک گذاشتم دهنم که رفت پایین ، چشمام بستم و موهای اربابم چنگی زدم که هوم کشداری گفت و همزمان فشاری داد + دختر #کوچولو درس خوبه یا کارای بد ؟ _ اووم ارررربابم کارای بد با شما فشار دیگه ای آورد و موهام کشید + پس #خفه شو کوچولو درس و مدرسه خوب نیست! فقط اربابت خوبه ! فهمیدی؟ با #شیطنت خندیدم و .. https://t.me/+mGk65UUtZiA3MjE0
6831Loading...
18
Media files
7091Loading...
19
-از رسم ما میدونی دختر جون؟ با ترس نه آرومی گفتم - ما رسم داریم ارباب شب #زفاف جلوی بزرگای خاندان پرده #عروسش رو بزنه و اگه دختری #با_کره نباشه تا صبح زیر مردان خاندان میره و بعدشم برده #جنسیشون میشه. نفسم تو #سیـ_نه حبس شد  خانم بزرگ دستم رو #محکم تر کشید و وارد اتاق حجله شد. دور تا دور اتاق تمام #مردهای فامیل ارباب نشسته بودن و وسطشون #حجله رو گذاشته بودن و تور نازکی دورتادورش بود. خانم بزرگ توی حجله درازم کرد و بیرون رفت.ارباب وارد #حجله شد و تند لباس هام رو دراورد. -هیس نترس عزیزم خون #بکا_رتتو ببین بیرون میرن. از ترس لرزیدم ... چرا خانواده ام به ارباب نگفته بودن من وقتی بچه بودم و #تصادف کردم پرده بکارتم رو از دست دادم؟ #مردو_نگی کلفتش رو آروم به #بهشـ_تم مالید و کنار گوشم زمزمه کرد: -فقط یکم درد داره #عزیزکم، تحمل کن دلبرم باشه؟ با چشمای #اشکی نگاهش کردم، یعنی این بار اخری بود که ارباب رو میدیدم؟ #مردو_نگی ارباب آروم وارد #بهشـ_تم شد، از درد آخی گفتم و زمین رو چنگ زدم که ... https://t.me/+PrbYS-noCaM0YjA0 https://t.me/+PrbYS-noCaM0YjA0
8303Loading...
20
_قمبل کن با.سنتو برام بلرزون یزدان روی مبل نشسته بود و‌با# ال..تش ور میرفت روی تخت قمبل کردم و‌ با دستم لپای با.سنمو باز کردم تا سوراخ با.سنمو ببینه _تکون بده اون با.سن قلمبه تو عروس فراری با.سنمو براش لرز‌ندم و با  دستام سینه هامو‌ مالوندم _پسرعموت میدونه  شبی که  تو‌ عروسیتون فرار کردی اومدی زیر من ناله کنی ؟ خبلی سریع از جاش بلند شد و‌له سمتم اومد و‌ سیلی محکمی به باسنم رد که ناله کردم سر ال..ت #کلفتشو روی سوراخ بهشتم حرکت داد و خیسی بهشتمو تا سوراخ با.سنم کشوند و با یه حرکت... https://t.me/+WUdFCAvs-6tkYWU8 https://t.me/+WUdFCAvs-6tkYWU8 جانان دختری که شب عروسیش فرار میکنه و‌با برخورد به یه مرد‌خشن مجبور میشه تا صبح زیرش باشه اما...🔞🍆🔞🍆
7582Loading...
21
#شعله‌های‌عشق😈💦 #پارت۶۰ فقط یک چیز را می‌دانست آن هم اینکه از امروز به بعد به بدترین مرد تبدیل میشد .... بی‌رحم.... سنگدل .... برای دخترکش پدری میکرد و دیگر ننیگذاشت زن دیگری وارد زندگی اش شود ! جوری برای دخترکش پدری میکرد که هرگز جای خالی مادر را حس نکند.... کاری میکرد که هستی روزی خود را هزار بار لعنت کند و پشیمان باشو از اینکه زندگی اش را ول کرده است .... در ذهن خود داشت نقشه می‌کشید غافل از اینکه دخترکش محبت مادری را بعد چهار سال در بغل حسابدار کوچولویش کشید ! بعد سال ها توانست با خنده بخوابد و بعد چهار سال زنی نگفت تو زشتی ! بلکه خیلی دوسش داشته بود و موهایش را بافته بود و حال در بغلش خواب بود ! آن هم چه خوابی ! خوابی که زنی با کلاه مادرش شده و باهم می‌رقصند و صدای خنده هایشان تا آن ور دنیا هم می‌رسد..... داشت نقشه می‌کشید و ندید دخترک حسابدار چگونه دارد اشک می‌ریزد..... و دخترکش را محکم می فشارد.... نقشه کشید و ندید اشک های مادرانه ملیحه را ..... نقشه کشید و ندانست روزی دلش برای کس دیگر خواهد لرزید. مژده 🥹🎉 چنل vip رمان شعله های عشق❤️‍🔥 افتتاح شد 🤩🎉 چنل vip روزی دو الی سه پارت خواهیم داشت ❤️‍🔥 هزینه عضویت برای چنل vip بسته به شرایط خودتون از ۳۰ تا ۳۵ت واریز کنین 😉🩵 از دست ندین افزایش قیمت داریم بزودی ❤️‍🔥🥹 برای عضویت به آیدی زیر پیام دهید💥 @Nafasadmin80
1 1143Loading...
22
-بنظرت بهشت من تپل تره یا زنت؟ فرمان متعجب به دوستِ زنش خیره شد: -توژال یعنی چی؟ چی‌میگی؟ زشته برو اونور. اما توژال با لوندی دامن کوتاهشو بالا زد و جلوی فرمان خم شد: -فرمان نگاه کن بهشتم چقدر تپل و سفیده. مثل زنت تیره و لاغر مردنی نیست. نمیخوای کلفتتو تا ته بکنی توش؟ آهه با یهویی فرو رفتن چیزی کلفت فریاد توژال شروع شد.... https://t.me/+TVERhYYXo8NlMmY8 سک.س با شوهر دوستش
7180Loading...
23
رمان سسکی هات و ممنوعه به خاطر صحنه های سسکیش تا حالا چند بار فیلتر شده 🔞🔞🔞 ❌ظرفیت محدود ❌ https://t.me/+4hx8vhI3ns5jMzBk
7770Loading...
24
#پارت۲🔥 نگاهم زوم ک🍓ص شیو شده و تپلش شد، جون میداد بخورمش، دوست داشتم ببینم این #هلوی آبدار چه مزه‌ایه.... سرمو بردم لای پاش و زبونم رو عمیق لای چاک خیس💦 تپلش کشیدم، ناله‌ای کرد و چنگی به سینه‌های گرد و سفیدش زد و.... https://t.me/+zjITpU9eetIzMjM8 مرد حشری یجوری زبونِ داغشو فرو میکنه تو #واژن تنگ و خیس #زن‌رفیقش که....👅💦
7340Loading...
25
#part2🚫🔞 _اووف تابان #کـ🍒ص کلوچه ای و صورتیت از زن اولم تنگ تره آههه اووف الان با آب #ک🍌ـ‌ـیرم #کـ**صتو پر میکنم.. بی حال ناله‌ای کردم و برای سومین بار توی #کـ.صم آب #کـ🍌ـیرشو خالی کرد... _بیا روی دهنم تابان اووف میخوام این #کـ.ص کلوچه ایتو بخورم و بمکم باید آب #کـ.ص بخورم اووف آههه. مظلوم و حشری درحالی که از #کـ🍑صم آب #کــ.یرش میریخت بلند شدم و روی دهنش نشستم که با حس زبون داغش توم آه غلیظی کشیدم.. _آههه سهراب آهههیی آهه اومم آهه #کــ**یر سهراب جلوم دراز و گنده شده بود و یهو.... https://t.me/+gsZ6tmC-CyxjNDU8 زن دوم #ک.ص کلوچه ایش روی دهنش سواری #میکنه و با #ک.یرش جرش میده..😀💦🍑
7030Loading...
26
#پارت_واقعی -تو با چه جراتی داشتی بچه منو...بچه‌ای که از گوشت و خون من‌رو سقط میکردی؟؟ همانند خودش فریاد زدم: -چون بابای بی‌صفتش رفته با دوستم ازدواج کرده ، چون بابای بی‌شرفش دیگع با من نسبتی نداره. انگشتم را در هوا تکان دادم: -این بچه‌رو سقط می‌کنم! پوزخندی تحقیرآمیز زد: -اگه از امروز تونستی پاتو بزاری بیرون حتما سقط کن!! حالا که قصد کشتن بچه منو داشتی، همون دوست جونتو امشب جلوی چشمات حامله میکنم، تا بفهمی هرچیزی تاوانی داره... https://t.me/+TVERhYYXo8NlMmY8
6830Loading...
27
Media files
6590Loading...
28
_قمبل کن با..سنتو برام بلرزون یزدان روی مبل نشسته بود و‌با# ا..لتش ور میرفت روی تخت قمبل کردم و‌ با دستم لپای با..سنمو باز کردم تا سوراخ باسنمو ببینه _تکون بده اون با..سن قلمبه تو عروس فراری باسنمو براش لرز‌ندم و با  دستام سینه هامو‌ مالوندم _پسرعموت میدونه  شبی که  تو‌ عروسیتون فرار کردی اومدی زیر من ناله کنی ؟ خبلی سریع از جاش بلند شد و‌له سمتم اومد و‌ سیلی محکمی به باسنم رد که ناله کردم سر ال..ت #کلفتشو روی سوراخ بهشتم حرکت داد و خیسی بهش..تمو تا سوراخ باسنم کشوند و با یه حرکت... https://t.me/+zeGewd4HbUk0Yjdk https://t.me/+zeGewd4HbUk0Yjdk جانان دختری که شب عروسیش فرار میکنه و‌با برخورد به یه مرد‌خشن مجبور میشه تا صبح زیرش باشه اما...🔞🍆🔞🍆
6991Loading...
29
دختره رو  میدزدند و بعد با دوستش وحشیانه بهش تجا*وز میکنه💦🥵🫦 هرچی دست و پا زد نتونست خودشو از قفس آزاد کنه با چشمای گریون زل زده بود که #ویبراتورو داخل بهشتش فرو کردم و گذاشتم رو #درجه_زیاد داشت دوباره به اوج میرسید🌸🌈💎 _نظرت چیه اول پشتت رو و فتح کنیم؟ #گوی و از #سوراخ_تنگش درآوردم و همزمان ک..یر اشکان وک..یر خودمو #داخلش جا دادیم⚠️⭕️ با تمام قدرت بهش #ضربه میزدیم..👄. https://t.me/+TGFPxnF8VHljMzM0 https://t.me/+TGFPxnF8VHljMzM0 به..شت و با..سن دختره رو با رفیقش جر میدن🥵🍑🔥
7311Loading...
30
قول داده بود پردمو نزنه و چیزی تو سناریو راجب #ک*صم نبود ولی تو یه حرکت همه ی ...👿🔞 https://t.me/+hluK-v9rtj1kYmU0
8420Loading...
31
رمان سسکی هات و ممنوعه به خاطر صحنه های سسکیش تا حالا چند بار فیلتر شده 🔞🔞🔞 ❌ظرفیت محدود ❌ https://t.me/+4hx8vhI3ns5jMzBk
2560Loading...
32
#پارت۲🔥 نگاهم زوم ک🍓ص شیو شده و تپلش شد، جون میداد بخورمش، دوست داشتم ببینم این #هلوی آبدار چه مزه‌ایه.... سرمو بردم لای پاش و زبونم رو عمیق لای چاک خیس💦 تپلش کشیدم، ناله‌ای کرد و چنگی به سینه‌های گرد و سفیدش زد و.... https://t.me/+zjITpU9eetIzMjM8 مرد حشری یجوری زبونِ داغشو فرو میکنه تو #واژن تنگ و خیس #زن‌رفیقش که....👅💦
3280Loading...
33
#part2🚫🔞 _اووف تابان #کـ🍒ص کلوچه ای و صورتیت از زن اولم تنگ تره آههه اووف الان با آب #ک🍌ـ‌ـیرم #کـ**صتو پر میکنم.. بی حال ناله‌ای کردم و برای سومین بار توی #کـ.صم آب #کـ🍌ـیرشو خالی کرد... _بیا روی دهنم تابان اووف میخوام این #کـ.ص کلوچه ایتو بخورم و بمکم باید آب #کـ.ص بخورم اووف آههه. مظلوم و حشری درحالی که از #کـ🍑صم آب #کــ.یرش میریخت بلند شدم و روی دهنش نشستم که با حس زبون داغش توم آه غلیظی کشیدم.. _آههه سهراب آهههیی آهه اومم آهه #کــ**یر سهراب جلوم دراز و گنده شده بود و یهو.... https://t.me/+gsZ6tmC-CyxjNDU8 زن دوم #ک.ص کلوچه ایش روی دهنش سواری #میکنه و با #ک.یرش جرش میده..😀💦🍑
2961Loading...
34
#پارت_واقعی -تو با چه جراتی داشتی بچه منو...بچه‌ای که از گوشت و خون من‌رو سقط میکردی؟؟ همانند خودش فریاد زدم: -چون بابای بی‌صفتش رفته با دوستم ازدواج کرده ، چون بابای بی‌شرفش دیگع با من نسبتی نداره. انگشتم را در هوا تکان دادم: -این بچه‌رو سقط می‌کنم! پوزخندی تحقیرآمیز زد: -اگه از امروز تونستی پاتو بزاری بیرون حتما سقط کن!! حالا که قصد کشتن بچه منو داشتی، همون دوست جونتو امشب جلوی چشمات حامله میکنم، تا بفهمی هرچیزی تاوانی داره... https://t.me/+TVERhYYXo8NlMmY8
2640Loading...
35
_قمبل کن با..سنتو برام بلرزون یزدان روی مبل نشسته بود و‌با# ا..لتش ور میرفت روی تخت قمبل کردم و‌ با دستم لپای با..سنمو باز کردم تا سوراخ باسنمو ببینه _تکون بده اون با..سن قلمبه تو عروس فراری باسنمو براش لرز‌ندم و با  دستام سینه هامو‌ مالوندم _پسرعموت میدونه  شبی که  تو‌ عروسیتون فرار کردی اومدی زیر من ناله کنی ؟ خبلی سریع از جاش بلند شد و‌له سمتم اومد و‌ سیلی محکمی به باسنم رد که ناله کردم سر ال..ت #کلفتشو روی سوراخ بهشتم حرکت داد و خیسی بهش..تمو تا سوراخ باسنم کشوند و با یه حرکت... https://t.me/+zeGewd4HbUk0Yjdk https://t.me/+zeGewd4HbUk0Yjdk جانان دختری که شب عروسیش فرار میکنه و‌با برخورد به یه مرد‌خشن مجبور میشه تا صبح زیرش باشه اما...🔞🍆🔞🍆
3010Loading...
36
دختره رو  میدزدند و بعد با دوستش وحشیانه بهش تجا*وز میکنه💦🥵🫦 هرچی دست و پا زد نتونست خودشو از قفس آزاد کنه با چشمای گریون زل زده بود که #ویبراتورو داخل بهشتش فرو کردم و گذاشتم رو #درجه_زیاد داشت دوباره به اوج میرسید🌸🌈💎 _نظرت چیه اول پشتت رو و فتح کنیم؟ #گوی و از #سوراخ_تنگش درآوردم و همزمان ک..یر اشکان وک..یر خودمو #داخلش جا دادیم⚠️⭕️ با تمام قدرت بهش #ضربه میزدیم..👄. https://t.me/+TGFPxnF8VHljMzM0 https://t.me/+TGFPxnF8VHljMzM0 به..شت و با..سن دختره رو با رفیقش جر میدن🥵🍑🔥
3130Loading...
37
#شعله‌های‌عشق😈💦 #پارت۵۹ راوی عجیب حال دخترک گرفته شد و دلش برای مرد مقابلش سوخت ..... این مرد دقیقا مثل پدر خودش بود! پدر او هم خیانت دید اما پدر او نتونست تحمل کنه و دق کرد ! دست خودش نیست که اشک هایم میبارند .... دست های مرد به شدت مشت شده بود و همه چنان سکوت کرده بودند که انگار همه فهمیده بودند که این عمارت به این بزرگی قراره جهنم بشه ..... هیچکس تصورش راهم نمیکرد زوج عاشق همچین بلایی سرش بیاید ! مرد به اون گندگی بغض کرده بود و تو ذهنش فقط حرف هستی بود که وقتی پرسید چرا داری دیوونه بازی درمیاری گفته بود چون بریده است ! دلش رابطه خشن میخواست بدون عشق .... ودلیلی که ازدواج با اورا قبول کرده بود فقط برای این بود که به ثروت برسد .... اما حال دیگر نمیخواست ادامه دهد چون عاشق شده بود و با پول مهریه می‌توانست راحت زندگی کند ! مژده 🥹🎉 چنل vip رمان شعله های عشق❤️‍🔥 افتتاح شد 🤩🎉 چنل vip روزی دو الی سه پارت خواهیم داشت ❤️‍🔥 هزینه عضویت برای چنل vip بسته به شرایط خودتون از ۳۰ تا ۳۵ت واریز کنین 😉🩵 از دست ندین افزایش قیمت داریم بزودی ❤️‍🔥🥹 برای عضویت به آیدی زیر پیام دهید💥 @Nafasadmin80
1 2964Loading...
38
#توت_فرنگی_پورنو🔞🍓 بازم که خیس کردی کوچولو!!! این سوراخ کوچولوت چرا هروقت منو میبینه شیر فلکش باز میشه...💦 - آههه.....آرتا داره نبض میزنه....با انگشتای داغت بمالش -چرا انگشت؟؟ این کوچولو دلش ک.یر کلفت منو میخواد..... باهامو باز کرد و یه ضرب خودشو تو سوراخ تنگم هل داد که جیغ بلندی کشیدم - اووووف ک.صت داره کل .کیرم رو میبلعه.... https://t.me/+hluK-v9rtj1kYmU0 دختر حشری که یه عمری تو سایت های پورن جلوی دوربین لنگاشو میده هوا اما با دیدن مشتری ثابتش تو واقعیت......😱😱😱
5100Loading...
39
#پارت‌_۱۰۷ با گریه نگاهش میکردم. منو لخت انداخته بود بین مردای ایرانی و روم قیمت میزاشت. من بدبخت فقط سیزده سالم بود، من زنش بودم چطور تونست اینکارو با من کنه؟ روم قیمت های مختلف میزاشتن و اون از لذت بالای سرم پیک پیک شراب میخورد. سعی میکردم قسمت های حساس بدنم و با دست بپوشونم. هق هق میکردم. یکی از مردا با لذت گفت: آکبنده؟ شوهرم جواب داد: نه ولی تنگه تنگه. خیالت راحت خوب میتونی خودتو سرحال بیاری باهاش فقط سیزده سالشه‌. آب از دهن همه سرازیر بود یهو یه پسر جوون با عصبانیت اومد جلو و کتشو انداخت روم و گفت: _قیمت بقیه هرچقدر هست من دوبرابرش و میدم. بعدم زیر پام و گرفت و بلندم کرد‌.محکم با ترس بغلش کردم که گفت: _دیگه نمیزارم اسیب ببینی. خوشبختت میکنم. https://t.me/+4hx8vhI3ns5jMzBk #شوهر_بیناموسش_زنشو_حراج_گذاشت_بین_مردای_ایرانی😱😱❌❌ #یه_پسر_جوون_اومد_نجاتش_داد🔞🔞💦
5042Loading...
40
سس دختر با ۲ برادر 💦💦 فول هات و سسی🔞🔞🔞 همه پوزیشن ها رو داره توش👌👌 https://t.me/+vyitOlekPNI4MTQx #ددی_لیتل_گرل_ارباب_رعیتی👅
4150Loading...
#قسمت9 #عشقبازی‌با‌دکــتر💉👨‍⚕ چنگی به پشتش زدم وباـ سنشو تو دستم گرفتم هیکل خوبی داشت و پایین تنه توپری داشت همزمان شروع کردم به خوردن و لیس زدن گردنش اه و ناله ش بلند شده بود و حسابی حال میکرد خوابوندمش رو تخت و خیمه زدم روش از نوک پا تا پیشونیشو بوسیدم و لیس زدم که بلند گفت :وااای بسههه بکن تومممم _دا*گی شو _ویی چربش کن فقط باشه ای گفتم و وازلین اوردم و براش چرب کردم! اووف که سوراخ خوشگلی داشت تنگ هم بود. بعد اینکه چربش کردم خودمو با سوراخش تنظیم کردم و با یه حرکت کردم توش اخ بلندی گفت : ویی درد دارم چقدر کلـ، فتی! شروع به تلنـــ..ـبه زدن کردم و.... https://t.me/+aUehg9Rh3wFlOWU0 پارت امشبشششش 💦💦💦💦
نمایش همه...
#part_1 _اووووف اروند خان...هر وقت می‌بینمت تپلم بدجوری خیس میشه... اغواگرانه رو خشتکش می‌شینم که عصبی کنارم میزنه: _برو کنار بچه... با یه حرکت رو تخت میندازمش و بلافاصله روش میفتم و رو مردونگیش می‌شینم.چند باری خودمو رو مردونگیش تکون میدم و لبمو به دندون میگیرم که چشاشو می‌بنده و تا میخواد نعره بزنه دهنشو با چیزی که فکرشم نمیکنه پر میکنم و... https://t.me/+tB8e8-ykaQcwODdk
نمایش همه...
-زنت لنگاش هواعه جناب شاهان... نیشخندی میزنه و قهوه‌شو سر میکشه -ببا برو بچه... با این حرفات میخوای دوباره به تخت ببندمت توله سگ؟؟ لبمو گاز میگیرم و به یاد اون سکس محشرمون لای پام خیس میشه -لطفا بهم گوش کن شاهان... اصلا تودت ببین. وقتی زنت داشت به رانتده‌ت میداد ازش فیلم گرفت... هیعع موهامو دور دستش میپیچه و کمرمو به دیوار میکوبه -دهنِ نجستتو ببند دلین... ببند تا خودم با یه چیز کلفت تر پُرش نکردم تقلا میکنم و گوشی‌و بالا میارم... با درد و جنون میخندم و با بلند شدن صدایه ناله‌ی زنش لب میزنم -خودت ببین... ببین چجوری داگی داره زنه شاهان سراجیان رو میکنه🔞💦https://t.me/+tB8e8-ykaQcwODdk
نمایش همه...
👍 1
هیراد خان بزرگ طایفه میرآبادی ها که کل شهر به اسمش قسم میخورن بعد فوت همسرش دل میبنده به نوه کوچیکش و وقتی اون توی حمومه میره و بهش تجاوز میکنه اما نمیدونه که نیاز کوچولو نوه ناتنیشه و حالا ازش بارداره با فهمیدن این موضوع از آلمان برمیگرده و…‼️🔞 https://t.me/+14TNDavt5ldiYzE0 دارای صحنه های خیلی باز 👆🔞💦
نمایش همه...
_اقای دکتر _جونم؟  " _میشه یه چیزی ازتون بخوام؟" _اره بگو _اخه روم نمیشه بگم... از طرفی گفتن هر مشکلی داریم به شما بگیم منم نمیخوام به مادرم بگم! _خب بگو دختر جون یهو دستشو رو قلبش گذاشت و گفت:اینجام درد میکته هم این ورم و هم اون ورم! لبخندی رو لبم نشست تازه داشت به سن بلوغ میرسید حتما واسه همونه! شیطون نگاهش کردم و گفتم : خب بزن بالا فرم مدرسه تو نگاهش کنم! چشمی گفت و فرم مدرسه شو زد دراورد و بلوزشم زد بالا همین که بلوزش رفت بالا چشمام برقی زد و با لذت بهش نگاه کردم و اروم دستمو بردم رو....👇❌🔞 https://t.me/+aUehg9Rh3wFlOWU0
نمایش همه...
یه ریره میزه سلیطه داریم که پسر دایی مذهبیش و مجبور می کنه براش بخوره، کجاش و اونجاشو.... 😂🙈♨️🔞👅 https://t.me/+Vy-pKmlnEhgyNmZk
نمایش همه...
👍 2
#پارت_۹🔥 وارد اتاق شدم مهسا نیمه جون رو تخت بود طبق روال همیشه اشکان زیرش بود و از #م.مه و #ک.ص سفیدش لذت می‌برد و من از #کو.ن تنگش پشتش جا گرفتم و شروع کردیم انگار مسابقه گذاشته بودیم هرکی زودتر به او. ج برسه برنده است این بین دو باری مهسا به اوج رسید ولی این کافی نبود بود؟ جامون و عوض کردیم این سری من زیر بودم‌ و توی #کو.ن مهسا تلمبه میزدم و اشکان روش بود با فشاری که اشکان داد #نا.له کردم و محکم تر د.اخل مهسا تلم. به زدم🥵❤️ اشکان هم خودشو محکم تر و سریع تر داخلش حرکت میداد. صدای #تخ. م هامون و بدن های عرق کردمون که روی هم سر می‌خورد تو اتاق پیچیده بود و فضا رو س.کسی تر می‌کرد اشکان با ی نعره مردونه خودشو رو شکم مهسا خالی کرد ولی من هنوز نیاز داشتم و ...🥵 🖤🍑🔞🔞🔞🔞🔞 https://t.me/+z42bQ21fVpwwOTU0 #گروووووووپ🔞 #تریسام🔞
نمایش همه...
_اقای دکتر دخترم دیشب خود ارضایی میکرد میخوام باهاش حرف بزنید یه تای ابرومو بالا دادم کوچولوی هورنی _لطفا صداش کنید بیاد داخل خودتون بیرون بمونید از اتاق خارج شد و‌دختر ۱۳ساله ش وارد اتاق شد _مامانت میگه دیشب خود ار.ضایی میکردی ؟ ‌لبشو‌گاز گرفت _خب تو عکس ابنباتتو فرستاده بودی منم بهشتم میخارید فقط خاروندمش روی پاهام نشوندمش و چاک با.سنشو روی التم تنظیم کردم دستمو از شلوار و‌شورتش رد کردم و بهشتشو چنگ زدم _نظرت چیه تا مامانت منتظره ارشادت کنم به زن و شوهر بازیمون برسیم کوچولو؟ با تکون دادن سرش بی طاقت روی میزم نشوندمش و شبوار مدرسه شو دراوردم زبونمو لای چاک بهشتش کشبدم مثل همیشه خیس بود تند تند زبونمو تکون میدادم روی شیار بهشتش که با صدای خانم مدیر و باز شدن در اتاقم... https://t.me/+HCzBk48SigBhMTVk https://t.me/+HCzBk48SigBhMTVk سک.س مشاور مدرسه با دانش اموز ۱۳ساله💦💦💦
نمایش همه...
-از رسم ما میدونی دختر جون؟ با ترس نه آرومی گفتم - ما رسم داریم ارباب شب #زفاف جلوی بزرگای خاندان پرده #عروسش رو بزنه و اگه دختری #با_کره نباشه تا صبح زیر مردان خاندان میره و بعدشم برده #جنسیشون میشه. نفسم تو #سیـ_نه حبس شد  خانم بزرگ دستم رو #محکم تر کشید و وارد اتاق حجله شد. دور تا دور اتاق تمام #مردهای فامیل ارباب نشسته بودن و وسطشون #حجله رو گذاشته بودن و تور نازکی دورتادورش بود. خانم بزرگ توی حجله درازم کرد و بیرون رفت.ارباب وارد #حجله شد و تند لباس هام رو دراورد. -هیس نترس عزیزم خون #بکا_رتتو ببین بیرون میرن. از ترس لرزیدم ... چرا خانواده ام به ارباب نگفته بودن من وقتی بچه بودم و #تصادف کردم پرده بکارتم رو از دست دادم؟ #مردو_نگی کلفتش رو آروم به #بهشـ_تم مالید و کنار گوشم زمزمه کرد: -فقط یکم درد داره #عزیزکم، تحمل کن دلبرم باشه؟ با چشمای #اشکی نگاهش کردم، یعنی این بار اخری بود که ارباب رو میدیدم؟ #مردو_نگی ارباب آروم وارد #بهشـ_تم شد، از درد آخی گفتم و زمین رو چنگ زدم که ... https://t.me/+PrbYS-noCaM0YjA0 https://t.me/+PrbYS-noCaM0YjA0
نمایش همه...