ثمین با "ث"

مامان بابام معتقدن من دارم وقتم رو تلف می‌کنم و بقیه به یک‌جایی رسیدن و من عقب موندم و دارم خودم رو از همسن‌هام عقب می‌ندازم و خودم رو بدبخت کردم و فرصت‌هام رو از دست دادم و زندگیم رو باختم. اینها درصورتیه که خودشون یکماه پیش می‌گفتن عزیزم تو نگران چی هستی تو تازه ۱۸ سالته، چرا توقع بیخود از خودت داری. بعد ملت هی میگن چرا احساس عقب موندن می‌کنی. چون خانوادم؟-

یدونه مشکلم رو به مامان بابام گفتم و الان سه تا مشکل + یک جنگ + یک هفته قهر + دوساعت و نیم داد و دعوا + یک ناامیدی بزرگ دارم.

دوست صمیمی اینجوریه که دیروز جمله‌ی اول رو بهش گفتم و حتی کوچکترین اشاره‌ای نکردم که می‌خوام بعدش چیکار کنم، داشتم پیشنهادم رو می‌گفتم یهو رو کرد بهم گفت "فلان چیز" با این راه بدست نمیاد :)))) می‌خواستم بگم لامصب هنوز حتی کلمه‌اش رو نگفته بودم، تو از کجا این رو از بَر بودی؟ من که اصلا یه بارم باهات راجع به این موضوع حرف نزده بودم.

با من اماده شید ۷ونیم صبح بریم بازدید از نگارستان امام برای نمره وصایای امام خمینی😍

.

اون تنها کسیه که وقتی داشتم اشتباه می‌کردم بهم گفت و سعی کرد اگاهم کنه، بعدش که با کله شقی ادامه دادم طردم نکرد، و حالا که پیشش اعتراف کردم بابت اشتباهم، نگفت "دیدی گفتمم". مثل خواهرهای دلسوز نشست کنارم و واسم مسیرها رو مشخص کرد و بعد کمکم کرد تا بهترینش رو انتخاب کنم.

خدایا ممنون بابت داشتن دوست صمیمی هرجا عقلم به ادامه زندگیم قد نمی‌ده، به اون می‌گم، یادم میده از چه راهی زنده بمونم🙏🏻

گرچه وصالش نه به کوشش دهند هرقَدَر ای دل که توانی بکوش -حافظ

اگر داری جون می‌کنی تا فکر اون رویا رو از سرت بیرون کنی و هیچ‌جوره نمی‌تونی ازش دل بکنی، خب شاید دیگه نباید واسه دست کشیدن ازش تلاش کنی. شاید حالا وقتشه براش قدم برداری.

مود امروز صبح