cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

یادداشت‌های یک روانپزشک

من روانپزشک هستم. قسمت‌هایی از كتاب‌هایی كه می‌خوانم را همرسان می‌کنم و براي‌شان پی‌نوشت می‌نويسم. تلفن منشی برای گرفتن نوبت آنلاین 09120743890 https://t.me/Hafezbajoghli/9569

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
11 641
مشترکین
+14824 ساعت
+2977 روز
+54730 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

انسان‌ها چنان خودآگاه پیشرفته‌ای پیدا کرده‌ن که باعث شده از تمام حیوانات دیگه متمایز بشن ولی این خودآگاه یه فراورده‌ی جنبی هم داشته. ما تنها موجودی هستیم که به فانی بودن‌مون آگاهی داریم. این حقیقت به قدری ترسناکه که آدم‌ها از همون سال‌های ابتدایی زندگی اون رو توی اعماق ناخودآگاه‌شون دفن می‌کنن و همین ما رو به ماشین‌هایی پرزور تبدیل کرده: کارخانه‌های گوشتی تولید معنا. معناهایی رو که به وجود می‌آرن تزریق می‌کنن به پروژه‌های نامیرا شدن‌شون - مثلاً بچه‌هاشون یا آثار هنری‌شون یا کسب و کارشون یا کشورشون . چیزهایی که باور دارن از خودشون بیشتر عمر می‌کنن. (جزء از کل، تولتز، خاکسار) پ.ن: سوخت کارخانه‌ی تولید معنا با انکار مرگه. اون‌هایی که معناگراتر هستن و بیشتر از همه به معانی چسبیدن از همه بیشتر مرگ رو انکار می‌کنن. آدمی که می‌دونه وقتی موقع مرگش شد، همون طور می‌میره که یه بز می‌‌میره، این‌قدر در به در دنبال معنا برای ابدیت بخشیدن به زندگی نمیفته. وقتی برای حافظ عشق و شباب و رندی مهیا می‌شه اصرار داره اون‌ها رو به "معانی" بچسبونه. بابا حالتو بکن برو! چرا حالا ناغافل می‌گی چون جمع شد "معانی" گوی بیان توان زد! عشق و شباب و رندی مگه "معانی" هستن؟! حتما باید به یک چیز قلمبه سقلمه ربطش بدی که جرات زندگی‌کردن داشته باشی؟! می‌خواهی درخدمت معشوق تلمذ بکنی و ازش درس معانی بگیری؟! ای جوووونم! @hafezbajoghli
نمایش همه...
انرژی اتمی وقت تلف کردنه. باید نیروی ناخودآگاه رو وقتی داره مرگ رو انکار می‌کنه تحت کنترل در بیارن. طی این فرایند آتشینه که اعتقاد به وجود میاد و اگه آتش به اندازه‌ی کافی داغ باشه یقین هم تولید می‌شه. (جزء از کل، تولتز، خاکسار) @hafezbajoghli
نمایش همه...
🤔 21👍 10👏 2😁 2👎 1💔 1
این اتفاق زمانی میافته که مردم مرگ رو می‌بینن، یعنی همیشه اون‌ها مرگ رو می‌بینن ولی فکر می‌کنن روشنایی دیده‌ن. این برای من هم اتفاق می‌افته. وقتی ته دلم حس می‌کنم دنیا معنایی داره، می‌دونم که این معنا در حقیقت مرگه ولی چون دوست ندارم مرگ رو توی روز روشن ببینم ذهنم توطئه می‌کنه و می‌گه گوش کن نگران نباش تو موجود ویژه‌ای هستی، تو معنا داری، دنیا معنا داره، حسش نمی‌کنی؟ (جزء از کل، تولتز، خاکسار) پ.ن: بدجوری زیرآب معنا رو زد! هرچی یالوم رشته بود، پنبه کرد. @hafezbajoghli
نمایش همه...
👍 30 6👎 2
بیچاره ما فرزندان یاغی‌ها! درست مثل شما حق داریم تا علیه راه و روش پدرمان طغیان کنیم. قلب ما هم پر است از انفجار یاغی‌گری‌ها و انقلاب‌ها. ولی چه طور می‌شود علیه طغیان قیام کرد؟ این کار به معنای بازگشت به همرنگی با اجتماع نیست؟! جالب نیست. اگر چنین کاری کنم یک روز پسر خودم علیه من طغیان می‌کند و تبدیل به پدرم می‌شود. (جزء از کل، تولتز، خاکسار) پ.ن: استدلال خیلی جالبی بود. با این استدلال طغیان‌گری و توسری خوری یک نسل درمیان اتفاق میفته. یک نسل طغیان‌گر، نسل بعدی توسری‌خور و بعد دوباره نسل بعد طغیان‌گر. استدلالش اینه که طغیان‌گری علیه ارزش‌های نسل گذشته یک اصله. اما نکته‌ی مهم اینه که طغیان‌گری علیه پدران طغیان‌گر، میشه توسری خوری! یعنی اگه کسی بخواد علیه پدر طغیان‌گرش، طغیان کنه و راه و رسم پدرش را به چالش بکشه، ناچاره توسری‌خور بشه. @hafezbajoghli
نمایش همه...
👍 34🤔 11👎 2 1
بزرگ‌ترین تفاوت من و پدرم این بود که من سادگی را می‌پسندیدم و او پیچیدگی را. نمی‌گویم در رسیدن به سادگی موفق بودم. فقط این که ترجیحش می‌دادم همان طور که پدرم ترجیح می‌داد جوری همه چیز را پیچیده و گل آلود کند که دیگر نتواند چیزی را درست ببیند. (جزء از کل، تولتز، خاکسار) پ.ن: یکی از زیباترین تحلیل‌های این کتاب بود. اون‌هایی که همه چیز را پیچیده می‌کنن و با ادبیات پیچیده حرف می‌زنن طوری که خودشون هم به سختی می‌فهمن چی دارن می‌گن، انگیزه‌ی ناخودآگاه‌شون اینه که جوری همه چیز را گل‌آلود کنن که دیگه نه خودش و نه دیگران نتونن ببینن چی به چیه. این آدم‌ها بر خلاف ادعای حقیقت‌جویی که دارن نه تنها عمیقا حقیقت‌جو نیستن، بلکه به شدت از حقیقت هراس دارن. توان تحمل نور خیره‌کننده‌ی حقیقت را ندارن، برای همین همه چیز رو گل‌آلود می‌کنن و در هاله‌ای از پیچیدگی پنهانش می‌کنن‌. آدمی که پیچیده حرف می‌زنه و پیچیده می‌نویسه در خوشبینانه‌ترین حالتش هراس و گریز از حقیقت داره. البته این آدم‌ها معمولا درجات زیادی از پدرسوختگی و شارلاتان‌بودن هم دارن. @hafezbajoghli
نمایش همه...
👍 77 11😁 11🤔 3👎 2
اگر فقط یک چیز می‌دانستم این بود که انسان‌ها کارهایشان را به دلایل متعالی انجام نمی‌دهند - ممکن است بعضی کارهایشان متعالی باشد ولی دلایل آن کارها متعالی نیست. (جزء از کل، تولتز، خاکسار) پ.ن: تولتز واقعا نویسنده‌ی خوبیه. من اگه بودم فقط تا این‌جا پیش می‌رفتم که بگم "انسان‌ها کارهایشان را به دلایل متعالی انجام نمی‌دهند." و بحث رو تموم می‌کردم. این‌جا اضافه کردن جمله‌ی بعدی به شیوه‌ی معجزه‌آسایی حقانیت جمله‌ی اول را بیشتر کرده. این‌که اذعان می‌کنه "ممکن است بعضی کارهایشان متعالی باشد ولی دلایل آن کارها متعالی نیست" باورپذیری جمله‌ی اول را خیلی بیشتر کرده. واقعا نمیشه انکار کرد که خیلی کارها متعالی هستن. مثل این‌که کسی سالیان طولانی درس پزشکی بخونه و بعدش بیشتر ساعت‌های شبانه روز را به طبابت بگذرونه. هیچ کس در متعالی بودن چنین رفتاری نمی‌تونه شک کنه. ولی من تردید ندارم که انگیزه‌ی پشت پزشک شدن و طبابت به هیچ عنوان متعالی نبوده‌. مهم‌ترین انگیزه‌ها در زمان دانشجویی پوززنی هم‌کلاسی ها و بچه‌های هم‌سن فامیل و جلب رضایت پدر و مادر و این جور چیزها بوده، بعد هم در دوران طبابت مهمترین انگیزه درآمدزایی و کسب شهرت است. اگه بخوام انگیزه‌های متعالی را کاملا رد نکنم نقش اون‌ها را حداکثر ۰/۳۱ درصد می‌دونم.  @hafezbajoghli
نمایش همه...
👍 93👎 6 6🤔 2😁 1🤮 1
-ادی تو که می‌دونی نیچه در مورد قدرشناسی چی گفته. -نه مارتی نمیدونم. -گفته آدم بدهکار دوست داره طلبکارش بمیره. (جزء از کل، تولتز، خاکسار) پ.ن: ما انسان‌ها موجودات قدرشناسی هستیم. اگه آرزوی مرگ هم برای طلبکارمون می‌کنیم به خاطر اینه که به آرامش برسه." @hafezbajoghli
نمایش همه...
😁 70👍 5 4
-خیلی خب بیا راجع به سقف حرف بزنیم. سقف بلند دوست داری؟ -معلومه. کی ممکنه از سقف کوتاه خوشش بیاد؟ - اون‌هایی که می‌خوان خودشون رو دار بزنن. (جزء از کل، تولتز، خاکسار) پ.ن: و همچنین اون‌هایی که برای خونه‌شون سقف کاذب درست می‌کنن! من کنجکاوم بدونم کشورهای دیگه هم این ایده‌ی مسخره‌ی سقف کاذب رو دارن یا کشف ایرانی‌هاست؟! @hafezbajoghli
نمایش همه...
👍 51😁 19 6💔 2
اتوبوس سوار شدم و رفتم خانه‌ی ادی. از مسیر باریک پرپیچ و خمی که از میان جنگل‌های گران سرخس می‌گذشت به خانه‌ی سنگی ادی رسیدم. زنگ زدم. صدای زنگ از بیرون شنیده نمی‌شد. ادی احتمالاً کلی پول از کلوب‌هایش در آورده بود - فقط پولدارها می‌توانند تا این حد بی صدا باشند، سکوت به خاطر قطر در است و هر چه قدر بیشتر پول داشته باشی در خانه‌ات چاق تر است. راه و روش دنیا چنین است. فقرا لاغرتر و پول‌دارها چاق تر می‌شوند. (جزء از کل، تولتز، خاکسار) پ.ن: چه کشفی! اگه زنگ خونه‌ی کسی رو بزنیم و صدای زنگ رو خودمون بشنویم یعنی اون‌ها فقیرن! شما صدای زنگ خونه‌تون از بیرون شنیده می‌شه؟ 😅 @hafezbajoghli
نمایش همه...
👍 52😁 21👎 5 3🤔 3
بار دوم که نوشته‌هایش را خواندم نقل قولی پیدا کردم که جان کلام بود. جوری که داد زدم «آها!» صوتی که نه قبل از آن از دهانم خارج شده بود و نه بعد از آن خارج شد. این بود: پاسکال نوشته در جریان انقلاب فرانسه تمام دیوانه‌‌خانه‌ها تخلیه شدند. دیوانه‌ها ناگهان معنایی در زندگی‌شان پیدا کردند. (جزء از کل، تولتز، خاکسار) @hafezbajoghli
نمایش همه...
👍 45 7😁 1
یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.