رصدخونه

نگرانی‌های زندگیم کورم کردن و باعث شدن زندگی کردن یادم بره و از این پشیمونم

بذارین این امتحان‌ها تموم شن فقط خیلی مفیدتر از قبل می‌شم

از الان بهتون می‌گم این تابستون قراره دوتا کتاب دیگه‌ام بنویسم که می‌رن روی اون سه‌تای قبلی. از الان براتون اسپویل می‌کنم. یکیش‌رو می‌خوام با کمک ۸ نفر دیگه تموم کنم و بصورت پی‌دی‌اف براتون بذارم. یکی دیگه‌اش‌رو می‌خوام به ایتالیایی بنویسم و چاپش کنم.

اسمش Rodi هست که یه جزیره در یونان هم هست. یکی از احساستی‌ترین قسمت‌های داستان جنگ Troyaرو نشون می‌ده. توی این جنگ یونانی‌ها یه اسب چوبی هدیه می‌دن به ترویانی‌ها و اونام قبولش می‌کنن اما نمی‌دونستن که داخل اون اسب کلی سرباز قایم شدن تا شب بشه و بریزن بیرون و همه‌رو بکشن. توی این قسمت، Laocoonte در مرکز تصویر، کشیش خدای Apollo این داستان‌رو می‌فهمه و با دوتا بچه‌هاش که تو صحنه‌ان می‌خوان برن به ترویانی‌ها اطلاع بدن. اما الهه Athena از این باخبر می‌شه و دوتا مار رو باخبر می‌کنه تا این کشیش و دوتا بچه‌هاش‌رو بکشه. در این اثر می‌تونیم ببینیم که ماهیچه‌های کشیش در غیر عادی‌ترین حالت ممکنه خودشون قرار دارن و می‌تونیم درد رو از صورتش حس کنیم.

درحال حاضر توی برلین قرار داره. افسانه‌ای درمورد جنگ بین شهروندان Pergamo و Galati بوده. رئالیسم خیلی زیادی توی این اثر هست که وحشت‌رو در صورتشون نشون می‌ده در حالی که موهاشون‌ داره کشیده می‌شه. می‌تونین Athena (الهه شکار با هوش بالا) و Zeus (خدای خدایان)رو ببینین که داره با Galatiها می‌جنگن. کاراکترهای این اپیزود بصورت افسانه‌ای و "شکل مار" نشون داده شدن که به هیولا نزدیکشون می‌کنه و این استایل با Baro

اگه خوشتون میاد، بازم دارم بگم