رصدخونه

از ناامید کردن بقیه متنفرم و خودمم ناامید می‌شم. دو هفته پیش تو اتوبوسی که باهاش داشتیم می‌رفتیم اردو گفتش هنوز یادته گل مورد علاقه‌ام چی بود. گفتم چرا آخه من باید گل مورد علاقه‌ات‌رو یادم بمونه، انقدر حافظه‌ام خوب نیست. گفتش اون روز توی تئاتر ازت پرسیدم گل مورد علاقه‌ات چیه و توی گفتی رز سفید. بعدش پرسید حالا گل مورد علاقه‌ام‌رو یادته؟ سرم‌رو تکون دادم که بگم نه. گفتش اسمش "من‌رو یادت نره" هست و تو یادت رفت.

Think i'll miss you forever

این پنجاهمین باری می‌شه که درمورد فاطیما نوشتم توی چنلم 3>

ای‌وای ذوق کردممم ♥️😭✨

فاطیما، عزیزترین دوست مجازیم، تولدت مبارک. فکر کنم توی این چنل از تو بیشتر از همه حرف زدم و کلی متن هم درموردت نوشتم، از اینکه چقدر بهت افتخار می‌کنم، چقدر دوست دارم و چقدر دوستیمون برام باارزشه. فعلا برای کادوی تولدت کاری از دستم بر نمیاد و فقط می‌تونم اسپم کنم توی چتت و حرف‌هایی که می‌خوام بهت بزنم‌رو بنویسم. یروزی می‌رسه که همکار می‌شیم و پیش همدیگه می‌مونیم و تا اون روز تو بهترین دوست مجازیم می‌مونی❤️‍🔥

اینم از خورشید خوشگلمون

بعد از اینها پرسیدم لااقل می‌شه عکس پوستری که بچه‌ها گروه پروژه‌امون درست کردن‌رو بگیرین و قبول کردن بالاخره. قرار شد برای کتابمون تبلیغ کنن چون اولین کتابی می‌شه که قراره چاپ کنم و خیلی هیجان دارم واسشون. بعد اعضای رصدخونه هم گفتن ما واست تبلیغ می‌کنیم.